پرش به محتوا

اصفهانی، سید ابوالحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌'
جز (جایگزینی متن - 'بغية الهداة في شرح وسيلة النجاة' به 'بغیة الهداة في شرح وسیلة النجاة')
جز (جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌')
خط ۷۴: خط ۷۴:
==تحصیلات==
==تحصیلات==


سید‌ ‎ابوالحسن دروس ابتدایى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مدیسه» لنجان نزد یکى از روحانیان آن دیار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدایى تصمیم گرفت به حوزه علمیه اصفهان که در آن عصر یکى از حوزه‌هاى مهم شیعى به شمار مى رفت مهاجرت نماید. برای این منظور با پدرش سید‌ ‎محمد به مشورت پرداخت اما پدر که از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند اندیشناک بود با وى موافقت نکرد. این ممانعت رفته رفته اشتیاق تحصیل را در آن فرزند نیک فرجام شدت بخشید و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اینکه سرانجام پدر را بر این سفر آسمانى با خویش همراه ساخت.
سید‌ ‎ابوالحسن دروس ابتدایى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مدیسه» لنجان نزد یکى از روحانیان آن دیار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدایى تصمیم گرفت به حوزه علمیه اصفهان که در آن عصر یکى از حوزه‌هاى مهم شیعى به شمار مى‌رفت مهاجرت نماید. برای این منظور با پدرش سید‌ ‎محمد به مشورت پرداخت اما پدر که از رنجهاى دروان طلبگى بر فرزند اندیشناک بود با وى موافقت نکرد. این ممانعت رفته رفته اشتیاق تحصیل را در آن فرزند نیک فرجام شدت بخشید و وى را بر هدف خود استوارتر مى‌ساخت تا اینکه سرانجام پدر را بر این سفر آسمانى با خویش همراه ساخت.


در اصفهان:
در اصفهان:


سید‌ ‎ابوالحسن در اوایل بلوغ هنگامى که فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجره‌اى گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش برای دیدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع نابهنجارى روبرو شد. حجره او را خالى از هر گونه وسایل ابتدایى برای زیستن دید. نه فرش و گلیم و زیراندازى، و نه چراغى برای روشن کردن حجره. دلسوزیهاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش بار دیگر با کلماتى مأیوس کننده روح او را آزرده خاطر و دل شکسته نمود. در این حال رو به سوى قبله ایستاد و امام زمان(عج) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشکبار و لحنى ملتمسه‌گانه از مولاى خود عنایتى کارساز را تقاضا کرد شرح توجه و لطف حضرت به وى مجالى دیگر مى طلبد. اما همین اندازه کافى است بدانیم که در پى آن توسل، روح امید و گشایش به جان و راه او دمیدن آغازید و توفیقات وى را انبوه ساخت.
سید‌ ‎ابوالحسن در اوایل بلوغ هنگامى که فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجره‌اى گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش برای دیدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع نابهنجارى روبرو شد. حجره او را خالى از هر گونه وسایل ابتدایى برای زیستن دید. نه فرش و گلیم و زیراندازى، و نه چراغى برای روشن کردن حجره. دلسوزیهاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش بار دیگر با کلماتى مأیوس کننده روح او را آزرده خاطر و دل شکسته نمود. در این حال رو به سوى قبله ایستاد و امام زمان(عج) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشکبار و لحنى ملتمسه‌گانه از مولاى خود عنایتى کارساز را تقاضا کرد شرح توجه و لطف حضرت به وى مجالى دیگر مى‌طلبد. اما همین اندازه کافى است بدانیم که در پى آن توسل، روح امید و گشایش به جان و راه او دمیدن آغازید و توفیقات وى را انبوه ساخت.


طولى نکشید که ایشان پس از مدتى فراگیرى علوم دینى با قلبى شادمان به «مدیسه» بازگشت.
طولى نکشید که ایشان پس از مدتى فراگیرى علوم دینى با قلبى شادمان به «مدیسه» بازگشت.
خط ۸۴: خط ۸۴:
او در اصفهان از محضر استادانى همچون:
او در اصفهان از محضر استادانى همچون:


آیت‌الله کلباسى، آیت‌الله چهار سوقى، آیت‌الله درچه‌اى، آیت‌الله [[قشقایی، جهانگیر|جهانگیرخان قشقایى]] و... بهره‌هاى فراوان برد و در همین ایام خود نیز به تدریس ادبیات عرب و فقه و اصول مى پرداخت.
آیت‌الله کلباسى، آیت‌الله چهار سوقى، آیت‌الله درچه‌اى، آیت‌الله [[قشقایی، جهانگیر|جهانگیرخان قشقایى]] و... بهره‌هاى فراوان برد و در همین ایام خود نیز به تدریس ادبیات عرب و فقه و اصول مى‌پرداخت.


در عراق:
در عراق:
خط ۹۶: خط ۹۶:
آیت‌الله اصفهانى داراى ذوقى سلیم و فهمى نیکو و نظرى صائب در استنباط و درک احکام و مسائل شرعى بود و همین خصوصیت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سید‌ ‎و تأمل و تعمق بسیارش در مسائل علمى ستودنى بود.
آیت‌الله اصفهانى داراى ذوقى سلیم و فهمى نیکو و نظرى صائب در استنباط و درک احکام و مسائل شرعى بود و همین خصوصیت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود. ژرف نگرى سید‌ ‎و تأمل و تعمق بسیارش در مسائل علمى ستودنى بود.


جولان فکرى و پژوهش بسیار او در جوانب هر مسأله باعث می‌شد که در یک موضوع، نظریات گوناگونى در طول زمان، ارائه نماید و در مسائل پیچیده فقهى به گرشایى بپردازد. با این همه تا مدتهاى طولانى حلقه درس او را شاگردانى اندک تشکیل مى دادند. پس از اینکه میرزا محمدتقى شیرازى، مرجع تقلید شیعیان مردم را در مسائل احتیاطى خویش به وى ارجاع داد، آوازه‌اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده می‌شد، تا جایى که پس از درگذشت آیت‌الله سید‌ ‎محمد کاظم یزدى (1337 ق) حوزه درسش، پررونق‌ترین مجمع علمى در میان مجامع علمى آن روزگار گردید.
جولان فکرى و پژوهش بسیار او در جوانب هر مسأله باعث می‌شد که در یک موضوع، نظریات گوناگونى در طول زمان، ارائه نماید و در مسائل پیچیده فقهى به گرشایى بپردازد. با این همه تا مدتهاى طولانى حلقه درس او را شاگردانى اندک تشکیل مى‌دادند. پس از اینکه میرزا محمدتقى شیرازى، مرجع تقلید شیعیان مردم را در مسائل احتیاطى خویش به وى ارجاع داد، آوازه‌اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده می‌شد، تا جایى که پس از درگذشت آیت‌الله سید‌ ‎محمد کاظم یزدى (1337 ق) حوزه درسش، پررونق‌ترین مجمع علمى در میان مجامع علمى آن روزگار گردید.


پس از درگذشت آیت‌الله میرزا محمدتقى شیرازى (1328 ق) و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|آیت‌الله شریعت اصفهانى]] (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند: آیت‌الله نایینى، آیت‌الله کاشف‌الغطاء و آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آیت‌الله کاشف‌الغطاء در سال 1344ق و درگذشت آیت‌الله نایینى در سال 1355ق مقام مرجعیت و زعامت دینى شیعیان، در وجود آیت‌الله اصفهانى متمرکز و منحصر گردید و تا ده سال بعد که زندگى را وداع کرد در این مقام باقى بود.
پس از درگذشت آیت‌الله میرزا محمدتقى شیرازى (1328 ق) و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|آیت‌الله شریعت اصفهانى]] (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند: آیت‌الله نایینى، آیت‌الله کاشف‌الغطاء و آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى ولى با درگذشت آیت‌الله کاشف‌الغطاء در سال 1344ق و درگذشت آیت‌الله نایینى در سال 1355ق مقام مرجعیت و زعامت دینى شیعیان، در وجود آیت‌الله اصفهانى متمرکز و منحصر گردید و تا ده سال بعد که زندگى را وداع کرد در این مقام باقى بود.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
در سال 1349ق شخصى که به سببى با آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى خصومت و کینه‌اى شدید در دل داشت دست به جنایت هولناکى زد و فرزند عالم و فاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجیعى او را کشت. پس از دستگیرى قاتل، آیت‌الله اصفهانى شخصى را به نمایندگى از طرف خود به دادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم کند. آیت‌الله اصفهانى این گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گردید.
در سال 1349ق شخصى که به سببى با آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى خصومت و کینه‌اى شدید در دل داشت دست به جنایت هولناکى زد و فرزند عالم و فاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجیعى او را کشت. پس از دستگیرى قاتل، آیت‌الله اصفهانى شخصى را به نمایندگى از طرف خود به دادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم کند. آیت‌الله اصفهانى این گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گردید.


آیت‌الله اصفهانى زندگى بسیار ساده‌اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فریبنده مادى مى زیست. در اوایل طلبگى مجبور بود خود را با شرایط سخت و نامناسب مالى که بر حوزه‌هاى علمیه حاکم بود و هم اکنون هم نیز هست تطبیق دهد. فشار مالى و شرایط سخت معاش به حدى بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگى کند. یکى از علما در این باره می‌گوید: در خدمت آقا سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى بودم، وقتى از کوچه‌اى که در آن خرابه‌اى وجود داشت، گذر کردیم، فرمود: من با خانواده‌ام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضى نیست در خانه‌اش باشیم. به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم. تا اینکه بالاخره موفق شدم خانه‌اى دیگر اجاره کنم.
آیت‌الله اصفهانى زندگى بسیار ساده‌اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فریبنده مادى مى‌زیست. در اوایل طلبگى مجبور بود خود را با شرایط سخت و نامناسب مالى که بر حوزه‌هاى علمیه حاکم بود و هم اکنون هم نیز هست تطبیق دهد. فشار مالى و شرایط سخت معاش به حدى بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگى کند. یکى از علما در این باره می‌گوید: در خدمت آقا سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى بودم، وقتى از کوچه‌اى که در آن خرابه‌اى وجود داشت، گذر کردیم، فرمود: من با خانواده‌ام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضى نیست در خانه‌اش باشیم. به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم. تا اینکه بالاخره موفق شدم خانه‌اى دیگر اجاره کنم.


وى پس از اینکه به مقام مرجعیت تقلید رسید ‎و هر روز از اطراف و اکناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسیارى به دستشان مى رسید، باز همچنان به زندگى ساده پیشین خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنیوى به دیده حقارت مى نگریست. با اینکه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملکى و نه خدمتکارى داشت که در تهیه و خرید مایحتاج زندگى به وى یارى رساند. با این حال کمتر روزى اتفاق مى افتاد که نیازمندى به آیت‌الله اصفهانى مراجعه کند و با دست خالى باز گردد. بسیار اتفاق مى افتاد که با اینکه خود سخت محتاج بود از بخشش به دیگران دریغ نمی‎کرد و آنان را بر خود ترجیح مى داد.
وى پس از اینکه به مقام مرجعیت تقلید رسید ‎و هر روز از اطراف و اکناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسیارى به دستشان مى‌رسید، باز همچنان به زندگى ساده پیشین خود، زاهدانه ادامه مى‌داد، و به زخارف دنیوى به دیده حقارت مى‌نگریست. با اینکه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملکى و نه خدمتکارى داشت که در تهیه و خرید مایحتاج زندگى به وى یارى رساند. با این حال کمتر روزى اتفاق مى‌افتاد که نیازمندى به آیت‌الله اصفهانى مراجعه کند و با دست خالى باز گردد. بسیار اتفاق مى‌افتاد که با اینکه خود سخت محتاج بود از بخشش به دیگران دریغ نمی‎کرد و آنان را بر خود ترجیح مى‌داد.


نوشته‌اند: هنگامى که رهبر انقلاب عراق آیت‌الله میرزا محمدتقى شیرازى از تنگدستى سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ، برای خود منزلى بخرد، ولى آیت‌الله اصفهانى آن 500 لیره را در کمال تنگدستى خود به تعدادى از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفى طلاب علوم دینى و تهیدستان تهیه شود.
نوشته‌اند: هنگامى که رهبر انقلاب عراق آیت‌الله میرزا محمدتقى شیرازى از تنگدستى سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ، برای خود منزلى بخرد، ولى آیت‌الله اصفهانى آن 500 لیره را در کمال تنگدستى خود به تعدادى از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفى طلاب علوم دینى و تهیدستان تهیه شود.
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
=== شهامت در فتوا ===
=== شهامت در فتوا ===


آیت‌الله اصفهانى در بیان احکام الهى و آنچه به نظرش صحیح مى رسید، بسیار با شهامت بود و از کسى باکى نداشت گر چه در ظاهر به زیان وى تمام می‌شد. او مصداق بارز آیة شریفه «... یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم...» بود. در راه خدا مجاهده می‎کرد و از سرزنش ملامتگران هراسى به خود راه نمى داد.
آیت‌الله اصفهانى در بیان احکام الهى و آنچه به نظرش صحیح مى‌رسید، بسیار با شهامت بود و از کسى باکى نداشت گر چه در ظاهر به زیان وى تمام می‌شد. او مصداق بارز آیة شریفه «... یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم...» بود. در راه خدا مجاهده می‎کرد و از سرزنش ملامتگران هراسى به خود راه نمى داد.


از جمله فتواهاى آیت‌الله اصفهانى که جنجال زیادى بر پا نمود، نظریه وى در مورد پاره‌اى از مراسم ماه محرم و عاشورا بود. وى بر این باور بود که قمه زنى و زنجیر زنى و کوبیدن طبلها و برخى دیگر که در ایام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظر شرع اسلام حرام است. چون این فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مى زد و از طرفى با عقاید بسیارى از روحانیون و علماى آن زمان نجف هماهنگى نداشت، باعث اختلافات و سر و صداى شدید شد و برخى از وعاظ در سخنرانیهاى خود آیت‌الله اصفهانى را به سختى مورد انتقاد و حتى اهانت قرار دادند. ولى وى هرگز حاضر نشد از فتوا و عقیده خود دست بردارد و خوشایند جاهلان و بى خردان سخن بگوید و فتوا صادر کند.
از جمله فتواهاى آیت‌الله اصفهانى که جنجال زیادى بر پا نمود، نظریه وى در مورد پاره‌اى از مراسم ماه محرم و عاشورا بود. وى بر این باور بود که قمه زنى و زنجیر زنى و کوبیدن طبلها و برخى دیگر که در ایام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظر شرع اسلام حرام است. چون این فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مى‌زد و از طرفى با عقاید بسیارى از روحانیون و علماى آن زمان نجف هماهنگى نداشت، باعث اختلافات و سر و صداى شدید شد و برخى از وعاظ در سخنرانیهاى خود آیت‌الله اصفهانى را به سختى مورد انتقاد و حتى اهانت قرار دادند. ولى وى هرگز حاضر نشد از فتوا و عقیده خود دست بردارد و خوشایند جاهلان و بى خردان سخن بگوید و فتوا صادر کند.


ایشان همچنین در مقابل استعمارگران وحشى و مزدوران داخلى‌شان ایستادگى می‎کرد و با فتاواى خود مردم را به ایستادگى در مقابل آنان ترغیب مى ساخت و در این راه مقدس نیز مرارتها و سختیهاى بسیارى را به جان خرید.
ایشان همچنین در مقابل استعمارگران وحشى و مزدوران داخلى‌شان ایستادگى می‎کرد و با فتاواى خود مردم را به ایستادگى در مقابل آنان ترغیب مى‌ساخت و در این راه مقدس نیز مرارتها و سختیهاى بسیارى را به جان خرید.


=== دخالت در امور سیاسى ===
=== دخالت در امور سیاسى ===
خط ۱۸۴: خط ۱۸۴:




آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى تا واپسین سال حیات خویش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خویش دچار ضعف مزاج گردید و به بیماریهاى گوناگونى مبتلا شد. ایشان در آن سالها در فصل تابستان برای در امان ماندن از گرماى زیاد شهر نجف به کاظمین و سامرا مى رفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر می‌برد، ولى در عمل اینچنین نبود. او به تنهایى در آنجا به نامه‌هاى زیادى که از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور کسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برایش ارسال می‌شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و کوفته سر بر بالین می‌گذارد. چند صباحى پیش از اینکه دار فانى را وداع گوید وضعیت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت. به او پیشنهاد کردند که محلى دیگر را که داراى هوایى مناسب است، برگزیند. او ایران را انتخاب کرد اما خیلى زود از سفر به ایران منصرف شد و سفر به بعلبک لبنان را برگزید پس از مدت زمان کوتاهى که ایشان در بعلبک بود بسیارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبک، بیروت، دمشق و دیگر نقاط لبنان و سوریه با وى دیدار کردند. پس از اینکه وضعیت مزاجى وى تا اندازه‌اى بهبود یافت، روزى در اثر سانحه‌اى به زمین خورد و پس از بازگشت به کاظمین در شب نهم ذیحجه 1365ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت.
آیت‌الله سید‌ ‎ابوالحسن اصفهانى تا واپسین سال حیات خویش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خویش دچار ضعف مزاج گردید و به بیماریهاى گوناگونى مبتلا شد. ایشان در آن سالها در فصل تابستان برای در امان ماندن از گرماى زیاد شهر نجف به کاظمین و سامرا مى‌رفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر می‌برد، ولى در عمل اینچنین نبود. او به تنهایى در آنجا به نامه‌هاى زیادى که از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور کسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برایش ارسال می‌شد، پاسخ مى‌داد و با تنى خسته و کوفته سر بر بالین می‌گذارد. چند صباحى پیش از اینکه دار فانى را وداع گوید وضعیت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت. به او پیشنهاد کردند که محلى دیگر را که داراى هوایى مناسب است، برگزیند. او ایران را انتخاب کرد اما خیلى زود از سفر به ایران منصرف شد و سفر به بعلبک لبنان را برگزید پس از مدت زمان کوتاهى که ایشان در بعلبک بود بسیارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبک، بیروت، دمشق و دیگر نقاط لبنان و سوریه با وى دیدار کردند. پس از اینکه وضعیت مزاجى وى تا اندازه‌اى بهبود یافت، روزى در اثر سانحه‌اى به زمین خورد و پس از بازگشت به کاظمین در شب نهم ذیحجه 1365ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت.


پیکر شریف آیت‌الله اصفهانى پس از حمل از کاظمین به نجف و تشییعى کم سابقه در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام کنار قبر فرزند شهیدش سید‌ ‎محمدحسن و آرامگاه آیت‌الله خراسانى به خاک سپرده شد.
پیکر شریف آیت‌الله اصفهانى پس از حمل از کاظمین به نجف و تشییعى کم سابقه در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام کنار قبر فرزند شهیدش سید‌ ‎محمدحسن و آرامگاه آیت‌الله خراسانى به خاک سپرده شد.