موسوی خوانساری، سید احمد: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز («موسوی خوانساری، سید احمد» را محافظت کرد ([ویرایش=تنها مدیران] (بیپایان) [انتقال=تنها مدیران] (بیپایان))) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'خوانساری (ابهام زدایی)' به 'خوانساری (ابهامزدایی)') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
{{کاربردهای دیگر|خوانساری ( | {{کاربردهای دیگر|خوانساری (ابهامزدایی)}} | ||
{{کاربردهای دیگر|سید احمد خوانسارى (ابهام زدایی)}} | {{کاربردهای دیگر|سید احمد خوانسارى (ابهام زدایی)}} | ||
نسخهٔ ۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۵۱
نام | موسوی خوانساری، سید احمد |
---|---|
نامهای دیگر | موسوی، احمد بن یوسف
Ahmad Khonsari |
نام پدر | سید یوسف |
متولد | 1270ش |
محل تولد | خوانسار |
رحلت | 1363ش یا 1405ق |
اساتید | آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائرى |
برخی آثار | جامع المدارک فی شرح المختصر النافع |
کد مؤلف | AUTHORCODE00073AUTHORCODE |
سید احمد موسوی خوانساری (1309-1405ق)، فقیه، اصولی، مدرس حوزه، از مراجع بزرگ شیعه قرن چهاردهم هجرى، او پس از درگذشت آیتالله بروجردی به مرجعیت شیعیان رسید. او با سى تبار نسب به حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام مىرسد.
ولادت
آیتالله خوانسارى در 18 ماه محرم 1309 در شهر خوانسار در یک خانواده روحانى دیده به جهان گشود.
پدرش سید یوسف امام جمعه خوانسار، جدش سید محمد مهدی، رجالی معروف و برادرش محمدحسن خوانساری (م 1337ق) از عالمان کامل عصر خود بودند.[۱]
تحصیلات
او تحت عنایت پدر و مادر دلسوز رشد و نما کرد و علوم مقدماتى را در زادگاه خود از محضر علماى آن سامان، به ویژه مرحوم آیتالله حاج سید محمدحسن (متوفى1337 ه.ق) و دامادشان، مرحوم آیتالله حاج سید على اکبر خوانسارى فرا گرفت. سپس جهت تکمیل معلومات به حوزه اصفهان مهاجرت نمود و از محضر آیات عظام: مرحوم حاج میر محمد صادق مدرس، آخوند ملا عبدالکریم جزى و میرزا محمد على تویسرکانى فرا گرفت.
آنگاه محض رفع عطش دانشجویى خویش، جهت تکمیل معلومات به دار العلم نجف اشرف عزیمت نمود و در آن حوزه هزار ساله، دو سال در درس آیتالله آخوند خراسانى و چندین سال هم در درس مرحوم صاحب العروة و مرحوم آیتالله آقا ضیاءالدین عراقى و اساتید دیگر فقه و اصول شرکت جست تا به مدارج عالیه علمى در بخش فقه، اصول، فلسفه و ریاضیات نائل آمد. سپس در سال 1335 ه.ق با دست پر به ایران بازگشت و در اراک اقامت گزید و از محضر پر فیض آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائرى در اراک استفاده شایانى برد.
پس از آنکه آیتالله حائرى در سال 1340 ه.ق بنا به دعوت حوزه علمیه قم، درآن شهر اقامت گزید، مردم اراک از محضر ایشان درخواست نمودند که مرحومخوانسارى به جاى ایشان اقامه جماعت و رفع مراجعات مردم را بنماید. مرحوم حائرى با این امر موافقت کردند. پس از مدتى اقامت در اراک در یکى از جلسات از آیتالله مؤسس شنیده شد که فرموده بودند که ما مىخواستیم آقاى سید احمد خوانسارى، اعلم علماى شیعه باشد، و لکن ایشان قناعت کردند که اعلم علماى اراک باشند. محض شنیدن این سخن که حاکى از رضایت ضمنى آیتالله مؤسس در مورد حضور ایشان در قم بود، به قم مهاجرت و در این شهر اقامت مىگزینند. پس از دو ماه از ورود ایشان، آیتالله حائرى محل اقامت نماز جماعت خود را در مدرسه فیضیه به ایشان تفویض، و در اولین جلسه جماعت، خود شخصا شرکت نموده و نماز خود را به ایشان اقتدا مىکنند. به این ترتیب عدالت و شایستگى معنوى ایشان را تایید مىفرمایند.
مرحوم خوانسارى در مدت اقامت خود در قم، از احترام و تجلیل خاص مدرسین و فضلا برخوردار بودهاند. در درس خارج ایشان جمعى از بزرگان و معاریف حوزه شرکت مىجستند و افرادى مانند امام موسى صدر از شاگردان فقه و فلسفه ایشان به شمار مىآیند.
اقامت در تهران
پس از درگذشت آیتالله حاج آقا یحیى سجادى، امام جماعت مسجد سید عزیزالله در محرم 1370 ه.ق، جمعى از اهالى تهران از مرجع بزرگ آیتالله بروجردى تقاضا مىکنند که شخصیت بزرگى را به تهران اعزام نمایند تا در مسجد حاج سید عزیزالله اقامه جماعت نموده و به امور دینى مردم و حل و فصل مسائل مباشرت نماید.
مرحوم آیتالله بروجردى شخص با کفایت آیتالله خوانسارى را که از نظر زهد، تقوا و مبارزه با هواى نفس مشهور عام و خاص بودند، به تهران اعزام و تا آخر عمر در مسجد حاج سید عزیزالله تهران به اقامه نماز جماعت و تدریس خارج فقه و اصول مشغول، و عمر پر برکت خود را در خدمت به اسلام و حوزههاى علمى سپرى نمودند.
هر روز نزدیکىهاى ظهر، سید با وقارى به همراه یک نفر و بدون کوچکترین تشریفات و بیا و برو، از میان محیط شلوغ و مردم مشغول کسب و داد و ستد عبور مىنماید و به سوى مسجد سید عزیزالله حرکت مىکند. در حرکت و رهسپارى ایشان، کوهى از وقار و متانت نمایان بود که روح و روحانیت و صفا و معنویت را به تماشاگران مىبخشید، و معنویت اسلام را به بازاریان و مردم غرق در مادیات عرضه مىکرد. با مشاهده ایشان، بازاریان کرکرهها را پائین کشیده، به سوىنماز جماعت مىشتافتند. همین مرجع بزرگوار گاهى در راهبندانهاى بازار، همانند مردمعادى متوقف و بدون کوچکترین امتیاز و تشخص، با یک حالت عادى و خاکى عبور و مرور مىنمودند.
بعدها فهمیده شد که چه گنجینهاى بوده است، به حدى که حضرت امام(ره) پس از فوت آیتالله بروجردى، پیشنهاد داشتهاند که آیتالله خوانسارى به قم بازگردند و همه پشت سر او بایستند و مرجعیت نیرومند و پایدار شیعه را استحکامبخشند، و از تعدد رسالهها که همان تشعب و پراکنده ساختن قدرت شیعه است، جلوگیرى به عمل بیاورند. از این پیشنهاد معلوم مىگردد که آن مرحوم، شایستگى و لیاقت چنین مدیریت والایى را داشته است که کاندیداى چنین رتبت و منزلت باشند.
مرجعیت عمومى
پس از درگذشت آیتالله بروجردى، جمع کثیرى از مردم ایران و برخى از کشورهاى مجاور، به ایشان رجوع و از رساله ایشان استفاده کردند، و در اواخر، مرجعیت ایشان عظیمتر و فراگیرتر گردید، به حدى که اداره مالى حوزههاى علمى ایران و سایر بلاد، بیشتر بر دوش مبارک ایشان قرار داشت، و آنچنان از نظر امکانات مالى نیرومند و پرتوان بود که شهریهاش چندین ماه پس از رحلت نیز استمرار داشت.
فعالیتهاى سیاسى
معظم له از آغاز نهضت اسلامى به رهبرى روحانیت، سهم ارزنده و مؤثرى داشتهاند و حق بزرگى نسبت به شکلگیرى پایههاى انقلاب اسلامى دارند.
در آن روزهاى نخستین که همراه دیگر علما در بازار تهران به حالت اعتراض نسبت به اعمال دستگاه حرکت مىنمودند، مورد هجوم پلیس و ماموران امنیتى قرار گرفتند و مقدارى از ناحیه پا جراحت برداشتند. از ایشان اعلامیههاى متعددى دربارهانقلاب صادر شده است.
نمونهاى از اعلامیههاى ایشان:
ایشان به مناسبت تبعید حضرت امام به ترکیه و توقیف برخى دیگر از بزرگان، اعلامیه زیر را صادر نمودند:
«بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام على خیر خلقه محمد و آله الطاهرین و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم.
حوادث اسفآور یکى دو روز اخیر که منجر به قتل و جرح یک عده مردم بىگناه و توقیف حضرت آیتالله خمینى و آیتالله قمى و دیگر آقایان عظام شده است، موجب کمال تاثر و تاسف حقیر گردید.با کمال تعجب مشاهده مىشود مسئولین امنیت کشور با نهایت گستاخى حضرات آقایان مراجع عظام و علماى اعلام دامت برکاتهم را موافق امورى که مبانى آنها با شرع مطهر محرز و مکرر تذکر داده شده است، جلوه مىدهند.
حقیر در این موقع حساس، لازم مىدانم اولیاء امور را متذکر سازم انجام اینگونه اعمال ضد انسانى نسبت به حضرات علماى اعلام، و قتل و جرح مردم بىپناه، نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود، بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه و وخامت اوضاع، اثر دیگرى نخواهد داشت. موجب کمال تاسف است که باید حریم مقدس اسلام و روحانیت از طرف اولیاى امور این چنین مورد تجاوز قرار گیرد. انا لله و انا الیه راجعون. از خداوند متعال عز اسمه مسالت دارم که اسلام و مسلمین را در کنف عنایات خود از همه حوادث، مصون و محروس بدارد و ما توفیقى الا بالله، علیه توکلت و الیه انیب.
الاحقر احمد الموسوى الخوانسارى، 13 محرم1383 ه.ق»
ایشان علاوه بر اعلامیه فوق، اعلامیهها و تذکرات فراوانى در مواقع حساس صادر نمودهاند و پس از پیروزى انقلاب نیز تذکرات و خیر اندیشیهایى نسبت به اولیاى امور جمهورى اسلامى داشتهاند، و این امور همه نشانگر آن مىباشد که ایشان در تمامموارد، از مولى و پیشوا و حجت الله فی الارضین الهام مىگرفتند و کوچکترین پیروى از هواى نفس و انانیت و خوشآیند مردم نداشتهاند.
آثار
از تألیفات این فقیه نامدار و زاهد پارسا، کتابهاى زیر قابل ذکرند:
- جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، در 7 مجلد، چاپ انتشارات اسماعیلیان قم، یک دوره فقه استدلالى منقح و مهذبى است که جامع وجازت لفظ و دقت و گستردگى مطالب مىباشد.
- العقائد الحقة، در علم کلام، پیرامون معتقدات شیعه و دفاع از مبانى کلامى آن.
- حاشیه بر العروة الوثقى
- رساله عملیه توضیح المسائل
- رساله مناسک حج
- حاشیه بر مناسک حج شیخ اعظم انصارى
- رسالهاى به نام احکام العبادات، که شامل ابواب عبادات تا خمس است.
- حاشیه بر وسیلة النجاة آیتالله سید ابوالحسن اصفهانى
وفات
سرانجام این عالم بزرگوار، پس از 94 سال عمر پر برکت، در اثر کسالت در نخستین ساعات بامداد روز شنبه مورخ سوم دی ماه 1363ش، مطابق با 27 ربیع الثانى 1405ق دار فانى را وداع، و به دیار جاودان شتافت، و جهان اسلام و حوزههاى علمیه را عزادار ساخت.
به مجرد انتشار خبر ارتحال این فقیه ربانى، امام امت به حوزههاى علمى تسلیت گفت و درسهاى حوزه یک هفته تعطیل شد، و از طرف دولت در سراسر کشور عزاىعمومى اعلام، و بازار تهران هم سه روز تعطیل گردید. جنازه مطهر ایشان به قم انتقال یافته، و در جوار استاد بزرگوار خود، در حرم کریمه اهلبیت، حضرت معصومه سلاماللهعلیها مدفون گردید.
دو اعلامیه تسلیت:
بسم الله الرحمن الرحیم
«انا لله و انا اليه راجعون. خبر رحلت مرحوم مغفور آيتالله خوانسارى رحمةاللهعليه موجب تاسف و تاثر گرديد. اين عالم جليل و بزرگوار و مرجع معظم كه پيوسته در حوزههاى علميه و مجامع متدينه مقام رفيع و بلندى داشت و عمر شريف خود را در راه تدريس، و تربيت و علم و عمل به پايان رساند، حق بزرگى بر حوزهها دارد، چه اينكه با رفتار و اعمال خود و تقوا و سيره خويش، پيوسته در نفوس مستعده، مؤثر و موجب تربيت بود.
از خداوند تعالى براى ايشان رحمت و مغفرت، و براى علماى اعلام و حوزههاى علميه صبر و اجر خواستارم. و السلام على عباد الله الصالحين.
روح الله الموسوى الخمينى
29 ديماه1363 ه.ش»
پیام:
بسم الله الرحمن الرحیم
«ثلمة لا تسد و كسر لا يجبر. با كمال تاسف رحلت مرجع عاليقدر، بقية السلف و اسوه فضايل و تقوا و فقيه اهلبيتعليهمالسلام حضرت آيتالله آقاى حاج سيد احمد خوانسارى(قدسسره) را به آستان اقدس بقية الله (ارواح العالمين له الفداء) و به محاضر علماى اعلام و حوزههاى علميه و به عموم ملت مسلمان و شیعیان جهان تسليت عرض مىكنم.
آن فقيد روحانیت در علم و عمل و مخالفت هوى و اطاعت مولى و ترك اقبال به دنيا و انقطاع الى الله و جامعيت علمى و تدريس و تألیف و عبادت و تواضع در بيش از نيم قرن مشار اليه بالبنان و مسلم بين اقران بود. ضايعه رحلت ايشان را نمىتوان با توصيفات بيان كرد، و بيش از حد تصور با فقدان ايشان در حصن و حصين رخنه افتاد.
انا لله و انا اليه راجعون.
محمدرضا الموسوى الگلپايگانى.»
تحلیلى جزئى از دو تسلیت مهم:
این دو اعلامیه تسلیت از دو سید سند و دو مرجع معتمد و بزرگوار که هر دو در یک مکتب و در یک مدرس و پیش یک مدرس و معلم تعلیم دیدهاند،
امام بزرگوار در حق ایشان مىنویسند: «او با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش پیوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربیت بود.»
این سخن نشانگر آن معنى است که خود عمل منهاى سخن و نطق، سازنده است و کار ساز. آن فقیه بزرگوار چندان اهل سخن و بیان و نطق و گفتار نبود، اما عمل و تقواى بوذرى و زهد و پارسایى بحر العلومى، و قداست و نزاهت مقدس اردبیلى را در عصر مادیات و در مرز تزاحم امیال و شهوات نفسانى، یعنى قلب بازار تهران را داشت، به حدى که با سیره عملى خویش مردم را به معنویت اسلام و حقانیت روحانیت و تقوى جلب مىنمود، نه با بیان و گفتار.
در اعلامیه آیتالله گلپایگانى نیز آثار سوز و حزن و تأثر موج مى زند. جایى که در آغاز اعلامیه مىنویسد: «شکاف غیر قابل انسداد و شکست غیر قابل جبران به حریم دین و مرز روحانیت اسلام وارد آمده است که هرگز قابل جبران نیست.» و آنگاه از وى به عنوان یادگار سلف و ذخیره گذشتگان و الگوى فضایل مخالف هوى و هوس و مطیع امر مولى و تارک دنیا و منقطع الى الله و جامع بین علم و عمل یاد مىکند، نشانهها و اماراتى که امام علیهالسلام در مرجع تقلید تعیین فرمودهاند، و نکته مهمتر آنجا است که مىفرمایند: «ایشان بیش از نیم قرن با این اوصاف و صفات، بین اقران و امثال مشار الیه بالبنان و مسلم بین اقران و نظایر بوده است.» طبیعى است رخنهاى که با چنین ضایعهاى به ارکان دژ اسلام رخ دهد، به این زودیها قابل جبران نخواهد بود.
پانویس
- ↑ پایگاه حوزه نت
منابع مقاله
نقباء البشر: ج 1، ص 462
- ادوار فقه و کیفیت بیان آن: ص، 249، 271، 276
- صحیفه امام: ج19، ص، 128
حوزه نت