تاریخ فلسفه اسلامی (هانری کربن): تفاوت میان نسخهها
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تاریخ فلسفه اسلامی (ابهام زدایی)' به 'تاریخ فلسفه اسلامی (ابهامزدایی)') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|تاریخ فلسفه اسلامی ( | {{کاربردهای دیگر|تاریخ فلسفه اسلامی (ابهامزدایی)}} | ||
'''تاریخ فلسفه اسلامی'''، ترجمه کتابی با نام histoire de la philosophie islamique، تألیف فیلسوف شیعهشناس فرانسوی، [[کربن، هانری|هانری کوربَن]] (متوفی 1978م) است که نویسنده خاستگاه و تاریخ علم فلسفه در اسلام را مورد بررسی قرار داده است. [[طباطبایی، سید جواد|سید جواد طباطبایی]] ترجمه این اثر را برعهده گرفته است. | '''تاریخ فلسفه اسلامی'''، ترجمه کتابی با نام histoire de la philosophie islamique، تألیف فیلسوف شیعهشناس فرانسوی، [[کربن، هانری|هانری کوربَن]] (متوفی 1978م) است که نویسنده خاستگاه و تاریخ علم فلسفه در اسلام را مورد بررسی قرار داده است. [[طباطبایی، سید جواد|سید جواد طباطبایی]] ترجمه این اثر را برعهده گرفته است. |
نسخهٔ ۳۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۰
تاریخ فلسفه اسلامی | |
---|---|
پدیدآوران | کربن، هانري (نويسنده) طباطبايي، جواد (مترجم) |
عنوانهای دیگر | تاريخ فلسفه اسلامى (هانري کربن) |
ناشر | کوير |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1373ش, |
موضوع | فلسفه اسلامى - تاريخ
فيلسوفان ايراني فيلسوفان عرب |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 19 /ک9ت2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه کتابی با نام histoire de la philosophie islamique، تألیف فیلسوف شیعهشناس فرانسوی، هانری کوربَن (متوفی 1978م) است که نویسنده خاستگاه و تاریخ علم فلسفه در اسلام را مورد بررسی قرار داده است. سید جواد طباطبایی ترجمه این اثر را برعهده گرفته است.
ساختار
کتاب از دو بخش تشکیل شده است: بخش نخست آن به بررسی تاریخ فلسفه اسلامی از آغاز تا مرگ ابن رشد، در هشت و بخش دوم، به بررسی آن از مرگ ابن رشد تا زمان مؤلف در سه فصل پرداخته است. در ابتدای این اثر بعد از پیشگفتار مترجم، دیباچه مؤلف آمده است.
گزارش محتوا
کتاب حاضر، نخستین ترجمه کامل از متن اثر است. پیشازاین اسدالله مبشری بخش اول کتاب را ترجمه و منتشر نموده است. مترجم در ابتدا به ترجمه بخش دوم همت نموده و با توجه به تخصصی و صحیح نبودن بخشهایی از ترجمه بخش اول که توسط اسدالله مبشری صورت گرفته، دست به ترجمه بخش اول نیز زده و ترجمهای شیوا و تخصصی ارائه کرده است[۱].
گزارش کربن از سیر تاریخی و تحول معنوی تفکر فلسفی در اسلام، مخصوصاًً در ایران، مبتنی بر تلقی او از مفهوم گسترده تاریخ و شیوهای است که در تفسیر پدیدههای تاریخی انتخاب میکند. او فلسفه اسلامی را دارای ماهیتی مستقل دانسته که از تلقی ناصواب پارهای از مورخان غیر فیلسوف معاصر که آن را ذیل عنوانهای «فلسفه عربی» یا «فلسفه مسلمانان» قرار دادهاند، جداست. به نظر کربن فراگیری معنوی مفهوم دینی از اسلام به محدودیتهای قومی یا ملی قابل تحویل نیست. او «فلسفه اسلامی» را فلسفهای میداند که تکوین و صورتهای متنوع آن بهطور اساسی با امر دینی و معنوی اسلام پیوند یافته است. بهطوریکه در اسلام بهگونهای مخصوص، تاریخ فلسفه از تاریخ معنویت جداییناپذیر است[۲].
کربن در طرح تاریخ فلسفه اسلامی برای نخستین بار شرحی درباره فلسفه نبوی که صورت بدیع و شکوفایی خودجوش وجدان اسلامی است، آورده است. به نظر او تحقیق فلسفی در اسلام در جایی در محیط مناسب بوده که درباره امر بنیادین نبوت و وحی نبوی همراه با مشکلات و وضعیت تأویلی به تأمل پرداخته است. به نظر او فلسفه، صورت «حکمت نبوی» به خود میگیرد و به همین دلیل او در بررسی خود حکمت نبوی شیعی را در دو صورت اصلی امامیه و اسماعیلی در صدر قرار میدهد[۳].
به عقیده کربن، در توضیح کلی مربوط به فلسفه اسلامی، هرگز به نقش و اهمیت تعیینکننده اندیشه شیعی در پیشرفت اندیشه فلسفی در اسلام التفاتی نداشتند. حکمت نبوی این نکته را روشن کرده که چرا در تشیع جهش عظیم اندیشه صورت گرفته و از دوره صفوی تاکنون ادامه داشته است. مبنای تأمل فلسفی در تشیع، قرآن و مجموعه احادیث امامان(ع) است. تاریخ فلسفه کربن، تفسیر معنوی اسلام در ایران است که به اعتقاد او ظهور چنین معنویتی مأخوذ از حکمت تاریخ است و در شیعه، تجلی یافته است. شیعه، مهد تفکر معنوی اسلام و کانونی است که تعقل و تجربه عرفانی در آن امتزاج یافته است[۴].
کربن پس از نگاهی تأویلی به تشیع و حکمت نبوی، به معرفی اسماعیلیه میپردازد. به نظر او خیال فلسفی اسماعیلی، شخص آدم معنوی را که نمونه اعلای بشریت است، رمزی از تاریخ قدسی آغاز بشریت میداند. او روح آیین اسماعیلی اولیه را عامل حیات مجدد دعوت جدید، پس از فترت سیاسی اسماعیلی دانسته است. تأثیر اسماعیلیه بر تصوف و بهطور کلی بر معنویت ایرانی، فرض پیوندی اساسی را پیش میآورد که مستلزم لحاظ مشکل خاستگاه و معنای تصوف از دیدگاهی نو است. درحالیکه عرفان شیعی امامی، تعادل میان ظاهر و باطن را حفظ میکند، در عرفان اسماعیلی، هر ظاهر دارای باطن است و باطن چون مرتبه معنوی مرید با فهم آن ارتباط پیدا میکند، بر ظاهر برتری دارد؛ بنابراین، ظاهر، قالبی است که باید آن را درهم شکست. تأویل، یعنی بازگرداندن دادههای شریعت به حقیقت آنها، یعنی درک معنای حقیقی تنزیل[۵].
حکمت اسماعیلی مفهوم صدور را به اصل ابداع ربط میداد. فیلسوفان مسلمان این اندیشه را به بهترین وجه بیان کرده و خلق را بهصورتی که در قرآن آمده مورد تأمل قرار داده و آن را در پرتو این مفهوم بنیادین درک کردهاند[۶].
کربن در بررسی اندیشههای کلامی اهل سنت مدعی است که به اقلیمی پا نهاده که با عالم اندیشه در تشیع بسیار متفاوت است. او میگوید: معتزله به مفهوم علیت متوسل شدهاند؛ بدین معنا که پدیدارهای عالم خلق، تابع مجموعهای از علل بوده و بهطور ذومراتب از علل ثانوی حاکم بر عالم ماده به علل اولی و تا علةالعلل پیش میرود. اشعریان نیز به مفهوم صدور نزد فیلسوفان قانع شدند و نه به مفهوم علیت عام مورد قبول معتزله. آنها نظریه صدور را نافی اختیار و اراده بهعنوان وجه تمایز وجود الهی میدانند. نیز به عقیده آنها نظریه صدور به وحدت مبدأ و ظهور در مرتبه ماهیت یا در مرتبه وجود منجر میشود. اشاعره، مفهوم علیت معتزلی را بهصورت نوعی جبر درک میکنند و این اعتقاد را با اندیشه اساسی قرآن، یعنی تأکید بر قدرت و اختیار مطلق خدا ناسازگار میدانند. اشاعره بر آنند که اساس اندیشه خلق عالم و درنتیجه ربط خداوند و عالم را در نظریه جزء لایتجزی یا نظریه جوهر فرد پیدا کنند. بدینصورت که اصلی متعالی، به این ماده لا یتجزی و همه موجودات مرکب، تعین و تشخص میبخشد و اندیشه خدایی خلاق، بدیهی به نظر خواهد آمد و خلق دوام و استمرار خواهد داشت. به نظر اشاعره، عالم در انبساط دائمی است و تنها دست خدا، وحدت، انسجام و دوام آن را چنان حفظ میکند که ضعف حواس و عقل ما اجازه نمیدهد که بتوانیم چگونگی آن را درک کنیم[۷].
کربن در فصل چهارم از فیلسوفانی سخن میگوید که به علوم طبیعی بیشتر توجه کرده و در عالم علم تأثیرگذار بودهاند. از میان ایشان جمعیت اخوان الصفا از اهمیت ویژهای برخوردارند[۸].
در میان فیلسوفان یونانیمشرب، فارابی، برای کربن اهمیت خاصی داراست. کربن یکی از سرچشمههای الهام فارابی را مکتب اسماعیلی میداند که باعث هماهنگی میان حکمت او درباره نبوت و پیامبرشناسی شیعی است. صورت دهمین فرشته در اندیشه اسماعیلی بهطور کامل با عقل دهم، یعنی عقل فعال مطابقت دارد که نقش عقل فعال را در پیامبرشناسی فارابی به ما بهتر میفهماند[۹].
فیلسوف دیگری که نظر کربن را میان فلاسفه یونانیمشرب جلب کرده، ابوالبرکات بغدادی است. کربن میگوید: ابوالبرکات بر آن است که فیلسوفان باستان از ترس اینکه تعلیمات آنان به اشخاصی که توانایی درک آنها را ندارند، برسد، به تعلیمات شفاهی بسنده کردهاند[۱۰].
کربن، غزالی را منتقد فلاسفه یونانی دانسته که تمام تلاش او در کتاب «تهافت الفلاسفة» این است که به فیلسوفان ثابت کند که از طریق استدلال فلسفی هیچ امری را نمیتوان ثابت کرد، اما خو او مجبور است این امر را با استدلال فلسفی اثبات کند[۱۱].
کربن بسیار متأثر از سهروردی است و بهمناسبت در قسمتهای مختلف از حکمت او سخن گفته است. کربن یکی از ویژگیهای حکمت اشراق را تفسیر مُثُل افلاطونی با اصطلاحات فرشتهشناسی زرتشتی میداند[۱۲].
کربن با استناد به خلسه سهروردی، حکمت اشراق را پیوندی میان فلسفه و تصوف میداند که پس از سهروردی از یکدیگر جدا نشد. به نظر کربن، سهروردی نخستین فیلسوفی است که وجودشناسی عالم واسط یا عالم مثال را بیان کرده و همه عرفا و حکمای اسلام به آن بازگشته و آن را بسط دادهاند[۱۳].
به نظر کربن، از این حیث درست است که در غرب جهان اسلام با مرگ ابن رشد مرحلهای از فلسفه اسلامی به پایان میرسد که مکتب مشائی عربی نامیده شده است، اما از این حیث کاملاً اشتباه است که فراموش شود با مرگ ابن رشد امری نو آغاز شده که نامهای سهروردی و محیالدین بن عربی رمزی از آن است و همین امر در بسط فلسفه اسلامی مرحلهای اساسی است؛ زیرا آنچه با ابن عربی آغاز میشود و سرچشمه آن به مکتب المریه (تأثیرهای شیعی و اسماعیلی) بازمیگردد، تاکنون بر دنیای اندیشه اسلامی اشراف داشته است. با مرگ ابن رشد، صحنه فلسفه اسلامی برای همیشه از سرزمینهای غربی اسلام در اندلس به سرزمینهای شرقی آن در ایران منتقل میشود. از همان آغاز ایرانیان سهمی بزرگ در جهش تفکر فلسفی در اسلام داشتهاند[۱۴].
با حکمت مشرقی سهروردی و با حکمت عرفانی ابن عربی دورهای به پایان میرسد که در اسلام اهل تسنن، متکلمان و فیلسوفان یونانیمشرب با یکدیگر رویارویی داشتند. جریانی که با ابن عربی آغاز میشود از نظر مقدمات و الزامات آن به همان اندازه با کلام و فلسفه یونانی متفاوت است. این جریان با هریک از آنها به همان اندازه متفاوت است که کلام و فلسفه یونانی با یکدیگر متفاوتند[۱۵].
به نظر کربن جریان اشراقی، یعنی جریان اشراقیان ایران که از اصلاح اساسی سهروردی در حكمة الإشراق با هدف تجدید حکمت فرزانگان ایران باستان نشأت گرفت، با ادغام عرفان ابن عربی در الهیات شیعی، سهمی در ارائه چهره ویژه به فلسفه اسلام ایرانی در طی سدههای آتی خواهد داشت. پیوند جریان اشراقی و جریان ناشی از ابن عربی با مباحث اساسی حکمت شیعی به فلسفه ایرانی - اسلامی صورت نهایی آن را میدهد. این پیوند نزد ابن ابیجمهور حاصل شده و مهمترین و تعیینکنندهترین اثر پدیدار ادغام آثار ابن عربی در حکمت شیعی از نظر تدوین منظم آن، به حیدر آملی اختصاص دارد. کربن اندیشه زنده در جریانهای اسلامی را در حکمای الهی شیعه جستجو میکند که بر کلام، الهیات و حکمت عارفان اشراف پیدا کرده و در این صورت کلام میتواند به حیات خود ادامه دهد[۱۶].
میتوان با شریعت تجسد، بهعنوان حادثهای در تاریخ فلسفه، تاریخ ایجاد کرد، اما با تجلیات بهعنوان حوادثی تمثیلی، مشکل بتوان فلسفه تاریخ تدوین کرد. آنچه این تجلیات ناظر به آن است، حکمت تاریخ است. فلسفه تاریخ میتواند آشکارا بر مذهب تعطیل استوار باشد و بالاخره میتواند فقط علیتی را لحاظ کند که ذاتی حوادثی است که در مرتبه دنیای تجربی ادراک شده است. در این صورت، فلسفه تاریخ عرفی شدن روح مطلق را تحقق خواهد بخشید. برعکس الهیات و حکمت تاریخ را با هیچ صورتی از مذهب تعطیل نمیتوان آشتی داد. حکمت تاریخ درک حوادث در مرتبهای غیر از دنیای تجربی را ایجاب میکند که آن را ملکوت نامیدهاند و آن اساساً به دنبال نیروهای معنوی و عوالم عالی است که اثرات خود را بر جهان نقش میکند. دادههای حکمت تاریخ در قلمرو تاریخ قدسی قرار میگیرد؛ ادوار شیعی دایره نبوت و دایره ولایت یا تعلیم معنوی و نیز طبقهبندی پیامبران نزد ابن عربی شیوههای بحث از دادههایی است که در قلمرو آن امری قرار نمیگیرد که در مغربزمین فلسفه تاریخ خوانده شده، بلکه در حوزه حکمت تاریخ قرار میگیرد. این تحدید حدود آنجا که بخواهیم جایگاه اندیشه و اندیشمندان را معلوم کنیم، خود را بر هرگونه پدیدارشناسی تطبیقی تحمیل میکند[۱۷].
در میان دانشنامهنویسان در جهان اسلام، ابن خلدون را مؤسس نقد تاریخی و پیشگام جامعهشناسی جدید دانستهاند. طبق این نظر، مکتب تعطیل و اصالت تاریخ، اصالت تحصل و گرایش به جامعهشناسی، پیش از آنکه واژههای مبین این مفاهیم پیدا شود، در اسلام ظاهر شده بود. معرفی ابن خلدون بهعنوان پیشرو اصالت تحصل جدید، شاید بهترین شیوه ارزیابی اثر او در درون فرهنگ اسلامی و بهعبارتدیگر فلسفه اسلامی باشد[۱۸].
به نظر کربن، حکمت طبیعت که به معنای دقیق کلمه، جزئی از حکمت نبوی است و در کیمیا به اوج خود میرسد، با حکمت نظری که بدینگونه تجدید شد، ارتباط پیدا میکند. پیوندی اساسی میان اندیشه کیمیا و امامشناسی شیعی و از طریق این امامشناسی پیوندی میان عمل کیمیاگر و فتوت وجود دارد که بهعنوان خدمت جوانمردی معنوی به ضرورت نجاتی کیهانی ارتقا یافته است[۱۹].
وضعیت کتاب
فهرست محتویات در ابتدای کتاب ذکر شده است. یکی از مشکلات این اثر، فقدان ارجاعات دقیق است که تنها بهاشاره به نام نویسنده بسنده میکند، بیآنکه ذکری از کتاب و مشخصات آن آورده باشد. مترجم سعی نموده هیچ نقل قولی را بدون رجوع به متن اصلی ترجمه نکند، جز در مواردی نادر که متنی در دسترس نبوده و یا موضوع نقل قول را در آثار نویسنده نتوانسته پیدا کند[۲۰]. ایشان آدرس منابع مذکور را در متن کتاب آورده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: پیشگفتار مترجم، صفحه أ - ث
- ↑ ر.ک: نوربخش، سیما سادات، ص64
- ↑ ر.ک: همان، ص65
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص66
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص66-67
- ↑ ر.ک: همان، ص67
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: پیشگفتار، صفحه ب