جلال آل احمد و معاصرانش: چهار مقاله: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
مقالۀ اول: دربارۀ نیما و جلال و اینکه «چقدر بیچاره است انسان» | مقالۀ اول: دربارۀ نیما و جلال و اینکه «چقدر بیچاره است انسان» | ||
مقالۀ دوم: دربارۀ جلال آلاحمد و همایون | مقالۀ دوم: دربارۀ [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] و [[صنعتیزاده، همایون|همایون صنعتیزاده]]؛ و دور شورش و سازش | ||
مقالۀ سوم: دربارۀ گلستان و آلاحمد؛ ساکنان چاه و برج عاج در این عرصات | مقالۀ سوم: دربارۀ گلستان و آلاحمد؛ ساکنان چاه و برج عاج در این عرصات | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
[[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] بیشک یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین روشنفکران ایرانی در صد سال اخیر ایران بوده است. او صادق هدایت را بهخوبی میشناخت. دوست صمیمی و همسایۀ نیما یوشیج بود و نیز رفیق صمیمی و پای ثابت سفرهای [[غلامحسین ساعدی]] نمایشنامهنویس بزرگ آن روزگار. با سیمین دانشور بزرگترین زن رماننویس نسل خودش ازدواج کرده بود و خالق آثار داستانی متعددی بود و نقش برجستهای در ترجمههای درخشان آثار ادبی مهم داشت. سفرهای متعددش در داخل و خارج از ایران به تدوین قومنگاریها و سفرنامههای بسیار منجر شده بود و همچنین جستارهای استادانۀ بسیاری دربارۀ موضوعات گوناگون مهم زمانۀ خودش نگاشته بود. با شخصیتهای انقلابی همچون مصطفی شعاعیان، روشنفکر مارکسیست و رهبر سیاسی آن زمان دوستی نزدیکی داشت و حضورش در فضای سیاسی و هنری و فرهنگی ایران حضوری گسترده و تأثیرگذار و اساساً تعیینکننده بود. او نزدیکترین شاگرد و یاور و همراه یکی از بزرگترین چهرههای مستقل سیاسی و روشنفکری ایرانی یعنی [[خلیل ملکی]] بود یا اینکه در منزلش پذیرای افرادی چون | [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] بیشک یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین روشنفکران ایرانی در صد سال اخیر ایران بوده است. او صادق هدایت را بهخوبی میشناخت. دوست صمیمی و همسایۀ نیما یوشیج بود و نیز رفیق صمیمی و پای ثابت سفرهای [[غلامحسین ساعدی]] نمایشنامهنویس بزرگ آن روزگار. با سیمین دانشور بزرگترین زن رماننویس نسل خودش ازدواج کرده بود و خالق آثار داستانی متعددی بود و نقش برجستهای در ترجمههای درخشان آثار ادبی مهم داشت. سفرهای متعددش در داخل و خارج از ایران به تدوین قومنگاریها و سفرنامههای بسیار منجر شده بود و همچنین جستارهای استادانۀ بسیاری دربارۀ موضوعات گوناگون مهم زمانۀ خودش نگاشته بود. با شخصیتهای انقلابی همچون مصطفی شعاعیان، روشنفکر مارکسیست و رهبر سیاسی آن زمان دوستی نزدیکی داشت و حضورش در فضای سیاسی و هنری و فرهنگی ایران حضوری گسترده و تأثیرگذار و اساساً تعیینکننده بود. او نزدیکترین شاگرد و یاور و همراه یکی از بزرگترین چهرههای مستقل سیاسی و روشنفکری ایرانی یعنی [[خلیل ملکی]] بود یا اینکه در منزلش پذیرای افرادی چون [[طالقانی، سید محمود|سید محمود طالقانی]]، [[امام موسی صدر]] و [[شریعتی، علی|علی شریعتی]] بود یا اینکه در دورهای با دولتمردانی چون [[علی امینی]] و [[محمد درخشش]] گفتگو و نشستوبرخاست داشت. | ||
یکی از مهمترین مشخصات زمانه [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] شدتگرفتن استبداد و شکلگیری نهادهای سرکوبگری چون ساواک و نیز قدرتگرفتن افرادی چون پرویز ثابتی در بخشهای امنیتی و اجرایی حکومت بود. در اختناق آن دوره ایران تأثیر استبداد در آرا و نظرات و مواضع روشنفکران کاملا مشهود است. این اختناق و استبداد به بازتولید رفتارهای خشونتآمیز در جامعه و روشنفکران منجر شده بود و آنان برای ضربهزدن به حکومتِ وقت دست به هر کاری میزدند؛ برای نمونه در سالهای پایانی دهه چهل تا زمان انقلاب انتشار هر اثری در مخالفت با جریانهای چریکی یا ایراد هر نظری در مخالفت با لنینیسم و حتی استالینیسم، از جانب بسیاری روشنفکران ایرانی به منزله خیانتی به خلق و حمایتی حکومتی تلقی میشد و کار به جایی رسیده بود که امیرپرویز پویان، صاحب اثر و ایده تأثیرگذارِ «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (1348)، در یادداشتی با عنوان «خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب» که آن را اندکی پس از مرگ آلاحمد مخفیانه منتشر کرده بود، از مرگ «بهموقع» آلاحمد سخن گفت و حتی تلویحاً از مرگ او ابراز رضایت کرد؛ چراکه معتقد بود اگر جلال زنده میماند به صف دشمن میپیوست: «شاید اندیشههای آلاحمد در جریان مبارزات انقلابی خلق ما، دستخوش دگرگونیهایی میشد و او را در صف انقلاب قرار میداد. اما به گمان من این شاید، بیشتر احتمالی در حوزه منطق است تا در حوزه واقعیت. به همین سبب است که من مرگ بهموقع او را، هرچند به یک اعتبار اندوهناک بود، برایش موفقیتی میدانم». | یکی از مهمترین مشخصات زمانه [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] شدتگرفتن استبداد و شکلگیری نهادهای سرکوبگری چون ساواک و نیز قدرتگرفتن افرادی چون پرویز ثابتی در بخشهای امنیتی و اجرایی حکومت بود. در اختناق آن دوره ایران تأثیر استبداد در آرا و نظرات و مواضع روشنفکران کاملا مشهود است. این اختناق و استبداد به بازتولید رفتارهای خشونتآمیز در جامعه و روشنفکران منجر شده بود و آنان برای ضربهزدن به حکومتِ وقت دست به هر کاری میزدند؛ برای نمونه در سالهای پایانی دهه چهل تا زمان انقلاب انتشار هر اثری در مخالفت با جریانهای چریکی یا ایراد هر نظری در مخالفت با لنینیسم و حتی استالینیسم، از جانب بسیاری روشنفکران ایرانی به منزله خیانتی به خلق و حمایتی حکومتی تلقی میشد و کار به جایی رسیده بود که امیرپرویز پویان، صاحب اثر و ایده تأثیرگذارِ «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (1348)، در یادداشتی با عنوان «خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب» که آن را اندکی پس از مرگ آلاحمد مخفیانه منتشر کرده بود، از مرگ «بهموقع» آلاحمد سخن گفت و حتی تلویحاً از مرگ او ابراز رضایت کرد؛ چراکه معتقد بود اگر جلال زنده میماند به صف دشمن میپیوست: «شاید اندیشههای آلاحمد در جریان مبارزات انقلابی خلق ما، دستخوش دگرگونیهایی میشد و او را در صف انقلاب قرار میداد. اما به گمان من این شاید، بیشتر احتمالی در حوزه منطق است تا در حوزه واقعیت. به همین سبب است که من مرگ بهموقع او را، هرچند به یک اعتبار اندوهناک بود، برایش موفقیتی میدانم». | ||
این کتاب دربرگیرندۀ چهار مقاله است درباره مناسبات [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] با چهار تن از روشنفکران برجستهٔ همعصرش. بهجز مقاله نخست که به بررسی روابط آلاحمد و نیما یوشیج اختصاص دارد، سه مقالهٔ دیگر کتاب را میتوان تکلمهای دانست بر بخش نخست از کتاب «یک چاه و دو چاله» آلاحمد. [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در آن کتاب از همایون صنعتیزاده و ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی در مقام موانعی گمراهکننده یاد کرده که دست روزگار بر سر راهش قرار داده بوده است. آلاحمد در آن کتاب به علت حاکمیت استبداد و وجود سانسور ناچار بوده است تا در بیان افکارش بسیار جانب احتیاط را رعایت کند و از زبانی موجز و رمزآمیز استفاده کند. نویسنده در این کتاب به شرح و تبیینِ آن نکات و اشارات رمزآمیز پرداخته است و همچنین کوشیده است تا از «استبدادزدگی» روشنفکران در مقام یکی از عوارض جوامع بسته و استبدادی سخن بگوید. | این کتاب دربرگیرندۀ چهار مقاله است درباره مناسبات [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] با چهار تن از روشنفکران برجستهٔ همعصرش. بهجز مقاله نخست که به بررسی روابط آلاحمد و نیما یوشیج اختصاص دارد، سه مقالهٔ دیگر کتاب را میتوان تکلمهای دانست بر بخش نخست از کتاب «یک چاه و دو چاله» آلاحمد. [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در آن کتاب از همایون صنعتیزاده و [[ابراهیم گلستان]] و [[ناصر وثوقی]] در مقام موانعی گمراهکننده یاد کرده که دست روزگار بر سر راهش قرار داده بوده است. [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در آن کتاب به علت حاکمیت استبداد و وجود سانسور ناچار بوده است تا در بیان افکارش بسیار جانب احتیاط را رعایت کند و از زبانی موجز و رمزآمیز استفاده کند. نویسنده در این کتاب به شرح و تبیینِ آن نکات و اشارات رمزآمیز پرداخته است و همچنین کوشیده است تا از «استبدادزدگی» روشنفکران در مقام یکی از عوارض جوامع بسته و استبدادی سخن بگوید. | ||
بنابراین نویسنده در این کتاب به بررسی مناسبات و روابط آلاحمد و چهار تن از روشنفکران بزرگ معاصرش رداخته است و در هر مورد کوشیده است رفتارهای آنان را در پرتو شرایط سیاسی خاص حاکم بر جامعه تفسیر کند. | بنابراین نویسنده در این کتاب به بررسی مناسبات و روابط آلاحمد و چهار تن از روشنفکران بزرگ معاصرش رداخته است و در هر مورد کوشیده است رفتارهای آنان را در پرتو شرایط سیاسی خاص حاکم بر جامعه تفسیر کند. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
[[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] در کتاب «یک چاه و دو چاله؛ و مثلاً شرح احوالات» بسیار از [[ابراهیم گلستان]] سخن گفته است و گلستان نیز در مصاحبهها و یادداشتهای گوناگون خود که همگی مربوط به سالها پس از مرگ [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] میشوند، سخنان بسیاری دربارۀ او بر زبان آورده است. در نوشتار سوم این کتاب نویسنده کوشیده است بیشتر بر اساس همین سخنان، به بررسی روابط [[ابراهیم گلستان]] و جلال آلاحمد بپردازد و از این طریق هم تصویری از فضای حاکم بر جریانهای روشنفکری تاریخ معاصر ایران در فاصلۀ سالهای 1324 (زمان آشنایی آن دو) تا 1348 (زمان مرگ آلاحمد) به دست دهد هم برخی نکات پوشیده و مبهم را در این دوره در حد توان روشن کند. | [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] در کتاب «یک چاه و دو چاله؛ و مثلاً شرح احوالات» بسیار از [[ابراهیم گلستان]] سخن گفته است و گلستان نیز در مصاحبهها و یادداشتهای گوناگون خود که همگی مربوط به سالها پس از مرگ [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] میشوند، سخنان بسیاری دربارۀ او بر زبان آورده است. در نوشتار سوم این کتاب نویسنده کوشیده است بیشتر بر اساس همین سخنان، به بررسی روابط [[ابراهیم گلستان]] و جلال آلاحمد بپردازد و از این طریق هم تصویری از فضای حاکم بر جریانهای روشنفکری تاریخ معاصر ایران در فاصلۀ سالهای 1324 (زمان آشنایی آن دو) تا 1348 (زمان مرگ آلاحمد) به دست دهد هم برخی نکات پوشیده و مبهم را در این دوره در حد توان روشن کند. | ||
[[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در مقالۀ سوم از بخش نخست کتاب «یک چاه و دو چاله؛ و مثلاً شرح احوالات» ناصر وثوقی را مانند ابراهیم گلستان در مقاله چالهای تصویر میکند که دست روزگار زمانی پیش پای وی قرار داده بود. در نوشتار پایانی کتاب ابتدا اندکی دربارۀ مجلۀ «اندیشه و هنر» سخن گفته شده است؛ سپس به ویژهنامۀ [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در «اندیشه و هنر» (1343) پرداخته شده است و بعد از آن برخی از سخنان [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در کتاب «یک چاه و....» نقل و تحلیل شده است؛ در نهایت نویسنده کوشیده است به سه سؤال پاسخ دهد: آیا اقدام وثوقی در انتشار ویژهنامه از حیث اخلاقی صحیح بود؟ چرا وثوقی دست به چنین عملی زد؟ آیا واکنش تند آلاحمد توجیهپذیر است؟ | [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در مقالۀ سوم از بخش نخست کتاب «یک چاه و دو چاله؛ و مثلاً شرح احوالات» ناصر وثوقی را مانند [[ابراهیم گلستان]] در مقاله چالهای تصویر میکند که دست روزگار زمانی پیش پای وی قرار داده بود. در نوشتار پایانی کتاب ابتدا اندکی دربارۀ مجلۀ «اندیشه و هنر» سخن گفته شده است؛ سپس به ویژهنامۀ [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در «اندیشه و هنر» (1343) پرداخته شده است و بعد از آن برخی از سخنان [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] در کتاب «یک چاه و....» نقل و تحلیل شده است؛ در نهایت نویسنده کوشیده است به سه سؤال پاسخ دهد: آیا اقدام وثوقی در انتشار ویژهنامه از حیث اخلاقی صحیح بود؟ چرا وثوقی دست به چنین عملی زد؟ آیا واکنش تند [[آل احمد، جلال|آلاحمد]] توجیهپذیر است؟ | ||
سخن پایانی کتاب به نوعی جمعبندی و نتیجهگیری از مباحث کتاب است. در ضمیمهها نیز ابتدا نکاتی دربارۀ یادداشتهای [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] آورده شده است و سپس تصاویری از کتاب «از راه و رفته و رفتار» ابراهیم گلستان ضمیمۀ کتاب شده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/6260 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | سخن پایانی کتاب به نوعی جمعبندی و نتیجهگیری از مباحث کتاب است. در ضمیمهها نیز ابتدا نکاتی دربارۀ یادداشتهای [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] آورده شده است و سپس تصاویری از کتاب «از راه و رفته و رفتار» ابراهیم گلستان ضمیمۀ کتاب شده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/6260 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> |
نسخهٔ ۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۶
جلال آل احمد و معاصرانش: چهار مقاله | |
---|---|
پدیدآوران | طبیبزاده، امید (نویسنده) |
ناشر | نیلوفر |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1401 |
شابک | 6ـ55ـ7720ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
جلال آل احمد و معاصرانش: چهار مقاله تألیف امید طبیبزاده؛ این کتاب دربرگیرندۀ چهار مقاله است درباره مناسبات جلال آلاحمد با چهار تن از روشنفکران برجستهٔ همعصرش. بهجز مقاله نخست که به بررسی روابط آلاحمد و نیما یوشیج اختصاص دارد، سه مقالهٔ دیگر کتاب را میتوان تکلمهای دانست بر بخش نخست از کتاب «یک چاه و دو چاله» آلاحمد.
ساختار
کتاب بعد از پیشگفتار و مقدمه از چهار مقاله تشکیل شده است و بعد از آن سخن پایانی و دو ضمیمه قرار گرفته است. عناوین مقالات کتاب عبارت است از:
مقالۀ اول: دربارۀ نیما و جلال و اینکه «چقدر بیچاره است انسان»
مقالۀ دوم: دربارۀ جلال آلاحمد و همایون صنعتیزاده؛ و دور شورش و سازش
مقالۀ سوم: دربارۀ گلستان و آلاحمد؛ ساکنان چاه و برج عاج در این عرصات
مقالۀ چهارم: دربارۀ ناصر وثوقی و جلال آلاحمد؛ و ماجرای «سلونی قبل ان تفقدونی.... یا اشباه الرجال و لا رجال»!
گزارش کتاب
جلال آلاحمد بیشک یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین روشنفکران ایرانی در صد سال اخیر ایران بوده است. او صادق هدایت را بهخوبی میشناخت. دوست صمیمی و همسایۀ نیما یوشیج بود و نیز رفیق صمیمی و پای ثابت سفرهای غلامحسین ساعدی نمایشنامهنویس بزرگ آن روزگار. با سیمین دانشور بزرگترین زن رماننویس نسل خودش ازدواج کرده بود و خالق آثار داستانی متعددی بود و نقش برجستهای در ترجمههای درخشان آثار ادبی مهم داشت. سفرهای متعددش در داخل و خارج از ایران به تدوین قومنگاریها و سفرنامههای بسیار منجر شده بود و همچنین جستارهای استادانۀ بسیاری دربارۀ موضوعات گوناگون مهم زمانۀ خودش نگاشته بود. با شخصیتهای انقلابی همچون مصطفی شعاعیان، روشنفکر مارکسیست و رهبر سیاسی آن زمان دوستی نزدیکی داشت و حضورش در فضای سیاسی و هنری و فرهنگی ایران حضوری گسترده و تأثیرگذار و اساساً تعیینکننده بود. او نزدیکترین شاگرد و یاور و همراه یکی از بزرگترین چهرههای مستقل سیاسی و روشنفکری ایرانی یعنی خلیل ملکی بود یا اینکه در منزلش پذیرای افرادی چون سید محمود طالقانی، امام موسی صدر و علی شریعتی بود یا اینکه در دورهای با دولتمردانی چون علی امینی و محمد درخشش گفتگو و نشستوبرخاست داشت.
یکی از مهمترین مشخصات زمانه جلال آلاحمد شدتگرفتن استبداد و شکلگیری نهادهای سرکوبگری چون ساواک و نیز قدرتگرفتن افرادی چون پرویز ثابتی در بخشهای امنیتی و اجرایی حکومت بود. در اختناق آن دوره ایران تأثیر استبداد در آرا و نظرات و مواضع روشنفکران کاملا مشهود است. این اختناق و استبداد به بازتولید رفتارهای خشونتآمیز در جامعه و روشنفکران منجر شده بود و آنان برای ضربهزدن به حکومتِ وقت دست به هر کاری میزدند؛ برای نمونه در سالهای پایانی دهه چهل تا زمان انقلاب انتشار هر اثری در مخالفت با جریانهای چریکی یا ایراد هر نظری در مخالفت با لنینیسم و حتی استالینیسم، از جانب بسیاری روشنفکران ایرانی به منزله خیانتی به خلق و حمایتی حکومتی تلقی میشد و کار به جایی رسیده بود که امیرپرویز پویان، صاحب اثر و ایده تأثیرگذارِ «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (1348)، در یادداشتی با عنوان «خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب» که آن را اندکی پس از مرگ آلاحمد مخفیانه منتشر کرده بود، از مرگ «بهموقع» آلاحمد سخن گفت و حتی تلویحاً از مرگ او ابراز رضایت کرد؛ چراکه معتقد بود اگر جلال زنده میماند به صف دشمن میپیوست: «شاید اندیشههای آلاحمد در جریان مبارزات انقلابی خلق ما، دستخوش دگرگونیهایی میشد و او را در صف انقلاب قرار میداد. اما به گمان من این شاید، بیشتر احتمالی در حوزه منطق است تا در حوزه واقعیت. به همین سبب است که من مرگ بهموقع او را، هرچند به یک اعتبار اندوهناک بود، برایش موفقیتی میدانم».
این کتاب دربرگیرندۀ چهار مقاله است درباره مناسبات جلال آلاحمد با چهار تن از روشنفکران برجستهٔ همعصرش. بهجز مقاله نخست که به بررسی روابط آلاحمد و نیما یوشیج اختصاص دارد، سه مقالهٔ دیگر کتاب را میتوان تکلمهای دانست بر بخش نخست از کتاب «یک چاه و دو چاله» آلاحمد. آلاحمد در آن کتاب از همایون صنعتیزاده و ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی در مقام موانعی گمراهکننده یاد کرده که دست روزگار بر سر راهش قرار داده بوده است. آلاحمد در آن کتاب به علت حاکمیت استبداد و وجود سانسور ناچار بوده است تا در بیان افکارش بسیار جانب احتیاط را رعایت کند و از زبانی موجز و رمزآمیز استفاده کند. نویسنده در این کتاب به شرح و تبیینِ آن نکات و اشارات رمزآمیز پرداخته است و همچنین کوشیده است تا از «استبدادزدگی» روشنفکران در مقام یکی از عوارض جوامع بسته و استبدادی سخن بگوید.
بنابراین نویسنده در این کتاب به بررسی مناسبات و روابط آلاحمد و چهار تن از روشنفکران بزرگ معاصرش رداخته است و در هر مورد کوشیده است رفتارهای آنان را در پرتو شرایط سیاسی خاص حاکم بر جامعه تفسیر کند.
در اولین نوشتار به بررسی فرازونشیبهای فراوانی که در مناسبات بین نیما یوشیج و جلال آلاحمد وجود داشت، پرداخته شده است و ضمن نمایش سیر مباحث مربوط به شعر نوی فارسی در آن دوره، توصیفی از رمانتیسم انقلابی حاکم بر فضای روشنفکری ایران در آن دوره به دست داده شده است؛ نیز از تأثیر استبداد تاریخی حاکم بر ایران در رفتارهای آن روشنفکران پرده برداشته شده است.
آلاحمد و صنعتیزاده در بخشی از زندگی خود بهشدت در مقابل هم قرار گرفتند و نوشتار دوم این کتاب به توصیف و شرح همین برخورد اختصاص یافته است. در این نوشتار کوشیده شده است از طریق بررسی اختلافها میان آلاحمد و صنعتیزاده، به مقایسۀ روشها، ادعاها، آراء و دستاوردهای این دو روشنفکر ایرانی پرداخته شود و از این طریق پرتوی بر بخشی از تاریخ معاصر فرهنگی کشورمان انداخته شود.
جلال آلاحمد در کتاب «یک چاه و دو چاله؛ و مثلاً شرح احوالات» بسیار از ابراهیم گلستان سخن گفته است و گلستان نیز در مصاحبهها و یادداشتهای گوناگون خود که همگی مربوط به سالها پس از مرگ آلاحمد میشوند، سخنان بسیاری دربارۀ او بر زبان آورده است. در نوشتار سوم این کتاب نویسنده کوشیده است بیشتر بر اساس همین سخنان، به بررسی روابط ابراهیم گلستان و جلال آلاحمد بپردازد و از این طریق هم تصویری از فضای حاکم بر جریانهای روشنفکری تاریخ معاصر ایران در فاصلۀ سالهای 1324 (زمان آشنایی آن دو) تا 1348 (زمان مرگ آلاحمد) به دست دهد هم برخی نکات پوشیده و مبهم را در این دوره در حد توان روشن کند.
آلاحمد در مقالۀ سوم از بخش نخست کتاب «یک چاه و دو چاله؛ و مثلاً شرح احوالات» ناصر وثوقی را مانند ابراهیم گلستان در مقاله چالهای تصویر میکند که دست روزگار زمانی پیش پای وی قرار داده بود. در نوشتار پایانی کتاب ابتدا اندکی دربارۀ مجلۀ «اندیشه و هنر» سخن گفته شده است؛ سپس به ویژهنامۀ آلاحمد در «اندیشه و هنر» (1343) پرداخته شده است و بعد از آن برخی از سخنان آلاحمد در کتاب «یک چاه و....» نقل و تحلیل شده است؛ در نهایت نویسنده کوشیده است به سه سؤال پاسخ دهد: آیا اقدام وثوقی در انتشار ویژهنامه از حیث اخلاقی صحیح بود؟ چرا وثوقی دست به چنین عملی زد؟ آیا واکنش تند آلاحمد توجیهپذیر است؟
سخن پایانی کتاب به نوعی جمعبندی و نتیجهگیری از مباحث کتاب است. در ضمیمهها نیز ابتدا نکاتی دربارۀ یادداشتهای جلال آلاحمد آورده شده است و سپس تصاویری از کتاب «از راه و رفته و رفتار» ابراهیم گلستان ضمیمۀ کتاب شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات