ابوسعید ابوالخیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
|نام کامل = ابوسَعید ابوالخیر، فضل الله بن احمد بن محمد بن ابراهیم میهنی
|نام کامل = ابوسَعید ابوالخیر، فضل الله بن احمد بن محمد بن ابراهیم میهنی
|نام‌های دیگر =  
|نام‌های دیگر =  
|لقب =  
|لقب = شیخ‌المشایخ، شاهنشاه محبّان، ملك‌الملوك صوفیان
|نسب =  
|نسب =  
|تخلص =  
|تخلص =  
|نام پدر =احمد  
|نام پدر =احمد بن محمد
|ولادت = یکشنبه اول محرم سال 357ق برابر با هفتم دسامبر 967م
|ولادت = یکشنبه اول محرم سال 357ق برابر با هفتم دسامبر 967م
|محل تولد = میهنه
|محل تولد = میهنه
|کشور تولد =  
|کشور تولد =  
|محل زندگی = {{پرچم ایران}} ایران
|محل زندگی = نیشابور، میهنه
|رحلت = پنچ‌شنبه 4 ماه شعبان سال 440ق برابر با 12 ژانویه 1049م
|رحلت = پنچ‌شنبه 4 ماه شعبان سال 440ق برابر با 12 ژانویه 1049م
|شهادت =  
|شهادت =  
|مدفن =  
|مدفن = میهنه
|طول عمر = 83 سال
|طول عمر = 83 سال
|نام همسر =  
|نام همسر =  
خط ۸۷: خط ۸۷:
عرفان در نظر ابوسعید رابطه‌ای است قلبی كه بنده با خداوند برقرار می‌دارد و این رابطه هنگامی تحقق می‌یابد كه در قلب بنده چیزی جز اخلاص و صدق نباشد وی تصوف را عین اسلام و آن را مستلزم قربان كردن نفس می‌داند. قربان كردن نفس در حقیقت گذشتن از خودی خود است و كسی كه از خودی خود نرهد، نه به عرفان نسبتی دارد، نه به اسلام. نفس خاستگاه «منی» است كه البته «درخت لعنت» است و میان خالق و خلق جز آن حجابی نیست. ابوسعید «دوزخ» را در جایی می‌دیده است كه «تو» و «من» و «ما» در آن باشد. سماحت و وسعت مشرب از خصوصیات برجسته خلق و خوی او بود.
عرفان در نظر ابوسعید رابطه‌ای است قلبی كه بنده با خداوند برقرار می‌دارد و این رابطه هنگامی تحقق می‌یابد كه در قلب بنده چیزی جز اخلاص و صدق نباشد وی تصوف را عین اسلام و آن را مستلزم قربان كردن نفس می‌داند. قربان كردن نفس در حقیقت گذشتن از خودی خود است و كسی كه از خودی خود نرهد، نه به عرفان نسبتی دارد، نه به اسلام. نفس خاستگاه «منی» است كه البته «درخت لعنت» است و میان خالق و خلق جز آن حجابی نیست. ابوسعید «دوزخ» را در جایی می‌دیده است كه «تو» و «من» و «ما» در آن باشد. سماحت و وسعت مشرب از خصوصیات برجسته خلق و خوی او بود.
==شیوه زندگی==
==شیوه زندگی==
او در فروع، مذهب شافعی داشت، اما وقتی دید كه صوفیان خانقاه او از صلوات گفتن بر آل رسول (ص) در تشهد اول و در قنوت خودداری كردند، پیش‌نماز خانقاه را ملامت كرد و گفت كه «ما در موكبی نرویم كه آل محمددر آن‌جا نباشد». وی با رفق و سماحت خود ترسایان و جهودان را به اسلام خوشبین و برای قبول این دین مستعد و مهیا می‌كرد.
او در فروع، مذهب شافعی داشت، اما وقتی دید كه صوفیان خانقاه او از صلوات گفتن بر آل رسول (ص) در تشهد اول و در قنوت خودداری كردند، پیش‌نماز خانقاه را ملامت كرد و گفت كه «ما در موكبی نرویم كه آل محمد در آن‌جا نباشد». وی با رفق و سماحت خود ترسایان و جهودان را به اسلام خوشبین و برای قبول این دین مستعد و مهیا می‌كرد.
ابوسعید با ارباب زر و زور و صاحبان مقامات دیوانی سر سازش نداشت و آنان را همواره به رعایت حق مردم و اجتناب از ظلم و تعدی فرا می‌خواند. با آن‌كه این‌گونه اشخاص در بزرگ‌داشت او كوتاهی نمی‌كرده‌اند و بعضی از آنان او را به مثابه پدر و بزرگ خویش می‌خوانده‌اند و به وی ارادت می‌ورزیده‌اند، با این‌همه شیخ میهنه، ارادت آنان را آن‌گاه در خور قبول می‌دیده است كه دستور جور لشكر را از مردم كوتاه دارند و عدل پیشه كنند.
ابوسعید با ارباب زر و زور و صاحبان مقامات دیوانی سر سازش نداشت و آنان را همواره به رعایت حق مردم و اجتناب از ظلم و تعدی فرا می‌خواند. با آن‌كه این‌گونه اشخاص در بزرگ‌داشت او كوتاهی نمی‌كرده‌اند و بعضی از آنان او را به مثابه پدر و بزرگ خویش می‌خوانده‌اند و به وی ارادت می‌ورزیده‌اند، با این‌همه شیخ میهنه، ارادت آنان را آن‌گاه در خور قبول می‌دیده است كه دستور جور لشكر را از مردم كوتاه دارند و عدل پیشه كنند.
ابوسعید تا پایان عمر سیره و رفتار پیامبر اكرم (ص) را تقلید و تتبع می‌كرد. در پاپان عمر كه حتی یك دندان در دهانش نبود، برای حفظ حرمت سنت نبوی خلال به همراه داشت و حتی گاهی دیدار كسانی را كه در حفظ ادبی از آداب نبوی تقصیر می‌كرده‌اند، برمی‌تافت، اما با این‌همه، برخی او را به بدعت متهم می‌كردند و بر او ایراد می‌گرفتند كه پیران دیگر بر اثر مجاهدت، نحیف و ضعیف شده‌اند و گردن تو در «زه پیراهن» نمی‌آید و دیگر مشایخ، حج كرده‌اند و تو نكرده‌ای.
ابوسعید تا پایان عمر سیره و رفتار پیامبر اكرم (ص) را تقلید و تتبع می‌كرد. در پاپان عمر كه حتی یك دندان در دهانش نبود، برای حفظ حرمت سنت نبوی خلال به همراه داشت و حتی گاهی دیدار كسانی را كه در حفظ ادبی از آداب نبوی تقصیر می‌كرده‌اند، برمی‌تافت، اما با این‌همه، برخی او را به بدعت متهم می‌كردند و بر او ایراد می‌گرفتند كه پیران دیگر بر اثر مجاهدت، نحیف و ضعیف شده‌اند و گردن تو در «زه پیراهن» نمی‌آید و دیگر مشایخ، حج كرده‌اند و تو نكرده‌ای.
خط ۹۸: خط ۹۸:
زبان ابوسعید زبان گفت‌وگوی روزانه مردم است و در عین حال به زبان جوانمردان نزدیك است. شاید یكی از دلایل گیرایی مجالس وعظ او در همین نكته نهفته باشد كه وی از ساختار زبانی عامه مردم بهره می‌برده و از مثال رایج در میان آنان استفاده می‌كرده است. وی گاهی با كنایه و ایما و غیرمستقیم مقصود خود را بیان می‌كند و گاه نكته‌های دقیق عرفانی را به قصه و افسانه در می‌آمیزد. در بسیاری از سخنان او تناسب لفظی و نوعی وزن و آهنگ یافت می‌شود. این ویژگی یكی از عوامل عمده شهرت و انتشار پاره‌ای از سخنان او شده است، تا جایی كه برخی از اقوال وی به كلمات قصار و مَثَل سائر همانند گردیده است.
زبان ابوسعید زبان گفت‌وگوی روزانه مردم است و در عین حال به زبان جوانمردان نزدیك است. شاید یكی از دلایل گیرایی مجالس وعظ او در همین نكته نهفته باشد كه وی از ساختار زبانی عامه مردم بهره می‌برده و از مثال رایج در میان آنان استفاده می‌كرده است. وی گاهی با كنایه و ایما و غیرمستقیم مقصود خود را بیان می‌كند و گاه نكته‌های دقیق عرفانی را به قصه و افسانه در می‌آمیزد. در بسیاری از سخنان او تناسب لفظی و نوعی وزن و آهنگ یافت می‌شود. این ویژگی یكی از عوامل عمده شهرت و انتشار پاره‌ای از سخنان او شده است، تا جایی كه برخی از اقوال وی به كلمات قصار و مَثَل سائر همانند گردیده است.
==اوصاف و القاب==
==اوصاف و القاب==
ابوسعید همچنان‌كه در دوران حیات، مورد تكریم همگان بود و آوازه‌اش به نقاط دور دست رسید، پس از مرگ نیز در میان صوفیه به عنوان نمونه اعلی و فرد اكمل شناخته شد. اوصاف و القابی چون شیخ المشایخ، شاهنشاه محبّان، ملك الملوك صوفیان، نازنین مملكت، زعیم صوفیه، شیخ میهنه و حتی سلطان طریقت و به‌طور اطلاق، سلطان كه مؤلفان در دوره‌های بعد ـ از صوفیه و غیرصوفیه ـ به او داده‌اند و نیز اشارات فراوانی كه در نوشته‌ها، به احوال و اقوال و كرامات او رفته، همگی مؤید این مطلب است.
ابوسعید همچنان‌كه در دوران حیات، مورد تكریم همگان بود و آوازه‌اش به نقاط دور دست رسید، پس از مرگ نیز در میان صوفیه به عنوان نمونه اعلی و فرد اكمل شناخته شد. اوصاف و القابی چون شیخ‌المشایخ، شاهنشاه محبّان، ملك‌الملوك صوفیان، نازنین مملكت، زعیم صوفیه، شیخ میهنه و حتی سلطان طریقت و به‌طور اطلاق، سلطان كه مؤلفان در دوره‌های بعد ـ از صوفیه و غیرصوفیه ـ به او داده‌اند و نیز اشارات فراوانی كه در نوشته‌ها، به احوال و اقوال و كرامات او رفته، همگی مؤید این مطلب است.
==آثار==
==آثار==
با آن‌كه ابوسعید در زمان خود یكی از مشایخ دانشمند و آگاه به علوم رسمی از قبیل‌ تفسیر، حدیث، فقه و ادب بوده است، از تصنیف كتاب و رساله پرهیز داشته و جستن حق را با «مداد و كاغذ» ناممكن می‌دانسته است. از همین روی بود كه پس از گرایش به تصوف، كتاب‌ها و تعلیقه‌هایش را كه در حلقه درس استادان مرو فراهم كرده بود، دفن كرد و بر سر آنها درخت مورد كاشت. اما با این‌همه، ادعیه، اذكار، نكات و فوایدی را كه در گفت‌وگو در مجالس خانقاهی بر زبان می‌آورده و یا املا می‌كرده است، كاتب خاص و مریدان او تحریر می‌نموده‌اند. وی مكاتباتی نیز با مشایخ معاصر و دوستان و یاران خود داشته كه ظاهراً به دست خودش كتابت می‌شده است. از این رو با آن‌كه ابوسعید خود اثری مدون تصنیف نكرده، مقداری از مكاتبات و امالی و اقوال او در دست است. از آثار مسلم پیرمیهنه، یك رباعی و یك تك‌بیت است كه به تصریح محمد بن منور و ضبط محمود غجدوانی از سروده‌های خود او شناخته شده است. اشعاری هم كه در مجالس خانقاهی بر زبان او رفته است، بی‌گمان، نمودار ذوق و بینش عرفانی اوست و ظاهراً از تصرفات شعرشناسانه او نباید بر كناره مانده باشد. سخنان و نكات و اشارات او نیز در آثار محقق وی محسوب تواند بود. دعوات و وصیت‌هایی هم از پیرمیهنه نقل كرده‌اند كه در انتساب بعضی از آن‌ها به او، نباید تردید كرد. اثری كه به نام ذكر سلطان ابی‌سعید فراهم شده و نسخه‌ای از آن به تاریخ 877ق موجود است، شاید یكی از همین دعوات باشد. اما یكی از امالی مسلم ابوسعید فصلی است درباره رسوم و آداب خانقاهیان كه به تصریح محمد بن منور پیرمیهنه آن را املا و ابوبكر مودّب تحریر كرده است. متن املای ابوسعید را محمد بن منور ضبط كرده است.
با آن‌كه ابوسعید در زمان خود یكی از مشایخ دانشمند و آگاه به علوم رسمی از قبیل‌ تفسیر، حدیث، فقه و ادب بوده است، از تصنیف كتاب و رساله پرهیز داشته و جستن حق را با «مداد و كاغذ» ناممكن می‌دانسته است. از همین روی بود كه پس از گرایش به تصوف، كتاب‌ها و تعلیقه‌هایش را كه در حلقه درس استادان مرو فراهم كرده بود، دفن كرد و بر سر آنها درخت مورد كاشت. اما با این‌همه، ادعیه، اذكار، نكات و فوایدی را كه در گفت‌وگو در مجالس خانقاهی بر زبان می‌آورده و یا املا می‌كرده است، كاتب خاص و مریدان او تحریر می‌نموده‌اند. وی مكاتباتی نیز با مشایخ معاصر و دوستان و یاران خود داشته كه ظاهراً به دست خودش كتابت می‌شده است. از این رو با آن‌كه ابوسعید خود اثری مدون تصنیف نكرده، مقداری از مكاتبات و امالی و اقوال او در دست است. از آثار مسلم پیرمیهنه، یك رباعی و یك تك‌بیت است كه به تصریح محمد بن منور و ضبط محمود غجدوانی از سروده‌های خود او شناخته شده است. اشعاری هم كه در مجالس خانقاهی بر زبان او رفته است، بی‌گمان، نمودار ذوق و بینش عرفانی اوست و ظاهراً از تصرفات شعرشناسانه او نباید بر كناره مانده باشد. سخنان و نكات و اشارات او نیز در آثار محقق وی محسوب تواند بود. دعوات و وصیت‌هایی هم از پیرمیهنه نقل كرده‌اند كه در انتساب بعضی از آن‌ها به او، نباید تردید كرد. اثری كه به نام ذكر سلطان ابی‌سعید فراهم شده و نسخه‌ای از آن به تاریخ 877ق موجود است، شاید یكی از همین دعوات باشد. اما یكی از امالی مسلم ابوسعید فصلی است درباره رسوم و آداب خانقاهیان كه به تصریح محمد بن منور پیرمیهنه آن را املا و ابوبكر مودّب تحریر كرده است. متن املای ابوسعید را محمد بن منور ضبط كرده است.
۹۰۳

ویرایش