دیوان جلال‌الدین عضد یزدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''دیوان جلال‌الدین عضد یزدی'''، مجموعه اشعار سیدجلال‌الدین (درگذشته 754 یا 758ق)، فرزند «عضد» شاعر دوره ایلخانی و آل مظفر است که در قالب‌های غزلیات، قصیده‌ها، ترکیب‌بند‌ها، قطعات، دوبیتی‌ها و رباعیات و یک‌بیتی‌ها (ابیات پراکنده و معمّا) عرضه شده‌ است. این دیوان به کوشش احمد کرمی (1390-1301ش) آماده گشته است.
'''دیوان جلال‌الدین عضد یزدی'''، مجموعه اشعار [[عضد یزدی، جلال‌الدین|سید جلال‌الدین]] (درگذشته 754 یا 758ق)، فرزند «عضد» شاعر دوره ایلخانی و آل مظفر است که در قالب‌های غزلیات، قصیده‌ها، ترکیب‌بند‌ها، قطعات، دوبیتی‌ها و رباعیات و یک‌بیتی‌ها (ابیات پراکنده و معمّا) عرضه شده‌ است. این دیوان به کوشش احمد کرمی (1390-1301ش) آماده گشته است.


همه اشعار جلال، شیرین، روان و شیواست. او در قصیده به شیوه قصیده‌سرایان قرن هفتم و در غزل به شیوه سعدی، استادی و زبردستی خود را نشان داده است. اشعار او گذشته از سلاست و انسجام لفظی و معنوی، از اندیشه‌های عرفانی نیز چاشنی گرفته است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص6</ref>‏.
همه اشعار [[عضد یزدی، جلال‌الدین|جلال]]، شیرین، روان و شیواست. او در قصیده به شیوه قصیده‌سرایان قرن هفتم و در غزل به شیوه [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]]، استادی و زبردستی خود را نشان داده است. اشعار او گذشته از سلاست و انسجام لفظی و معنوی، از اندیشه‌های عرفانی نیز چاشنی گرفته است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص6</ref>‏.


از شمار اشعاری که به جلال عضد، منسوب است، شعری است که به هنگام کودکی در دیدار با «امیر مبارزالدین محمد مظفر» سروده و به او پیشکش نموده است:
از شمار اشعاری که به [[عضد یزدی، جلال‌الدین|جلال عضد]]، منسوب است، شعری است که به هنگام کودکی در دیدار با «امیر مبارزالدین محمد مظفر» سروده و به او پیشکش نموده است:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''چار چیز است که در سنگ اگر جمع شود''|2=''لعل و یاقوت شود سنگ بدان خارایی''}}
{{ب|''چار چیز است که در سنگ اگر جمع شود''|2=''لعل و یاقوت شود سنگ بدان خارایی''}}
خط ۳۸: خط ۳۸:
البته، این دیدار به‌لحاظ تقارن تاریخیِ زندگی این دو تن درست نمی‌نماید. از سوی دیگر، شعری در ستایش «امیر مبارزالدین محمد مظفر» در میان اشعار او دیده نمی‌شود، ولی او کسانی را که پیش از وی، حکمران بوده‌اند، ستوده است که در میان آنان نام امیرانی چون «امیر پیرحسین» (پسر امیر محمود چوپان و پسرعموی شیخ حسن چوپانی)، امیر غیاث‌الدین کیخسرو (برادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو) و خود ابواسحاق دیده می‌شود و از همه بیشتر، ابواسحاق را که امیری خوش‌ذوق، ادب‌پرور و شاعرنواز بوده است، می‌ستاید. جلال همچنین، برای «دلشاد خاتون» (همسر شیخ حسن ایلکانی و مادر سلطان اویس) با عنوان «دلشاد شاه» شعر سروده است<ref>ر.ک: همان، ص6-3</ref>‏.
البته، این دیدار به‌لحاظ تقارن تاریخیِ زندگی این دو تن درست نمی‌نماید. از سوی دیگر، شعری در ستایش «امیر مبارزالدین محمد مظفر» در میان اشعار او دیده نمی‌شود، ولی او کسانی را که پیش از وی، حکمران بوده‌اند، ستوده است که در میان آنان نام امیرانی چون «امیر پیرحسین» (پسر امیر محمود چوپان و پسرعموی شیخ حسن چوپانی)، امیر غیاث‌الدین کیخسرو (برادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو) و خود ابواسحاق دیده می‌شود و از همه بیشتر، ابواسحاق را که امیری خوش‌ذوق، ادب‌پرور و شاعرنواز بوده است، می‌ستاید. جلال همچنین، برای «دلشاد خاتون» (همسر شیخ حسن ایلکانی و مادر سلطان اویس) با عنوان «دلشاد شاه» شعر سروده است<ref>ر.ک: همان، ص6-3</ref>‏.


در مقایسه‌ای که میان غزلیات خواجوی کرمانی و جلال‌الدین عضد در صورت و معنای شعر انجام شده است، مضمون‌ها، معناها و اندیشه‌های مشترک بسیاری در غزلیات این دو شاعر هم‌عصر در حوزه‌های گوناگون فکری و مضمونی دیده می‌شود و بسیاری از ترکیب‌ها، طرز تعبیر و شیوه بیانشان همانند است. تسلط بر دایره واژگانی و ابداع و تصرفی هنرمندانه در غزلیات روان و شیوا به‌ویژه در فراقیاتشان نمایان است. البته جلال فراقیات سوزناک‌تری دارد و شب و گریه و زاری‌های شبانه در شعر او بیشتر است<ref>ر.ک: شجاعی، طالب، ص91</ref>‏.
در مقایسه‌ای که میان غزلیات [[خواجوی کرمانی، محمود بن علی|خواجوی کرمانی]] و [[عضد یزدی، جلال‌الدین|جلال‌الدین عضد]] در صورت و معنای شعر انجام شده است، مضمون‌ها، معناها و اندیشه‌های مشترک بسیاری در غزلیات این دو شاعر هم‌عصر در حوزه‌های گوناگون فکری و مضمونی دیده می‌شود و بسیاری از ترکیب‌ها، طرز تعبیر و شیوه بیانشان همانند است. تسلط بر دایره واژگانی و ابداع و تصرفی هنرمندانه در غزلیات روان و شیوا به‌ویژه در فراقیاتشان نمایان است. البته جلال فراقیات سوزناک‌تری دارد و شب و گریه و زاری‌های شبانه در شعر او بیشتر است<ref>ر.ک: شجاعی، طالب، ص91</ref>‏.


در دیوان جلال عضد، ملمّعی است که از آنِ او نیست. این مُلَمّع را «جلال طبیب» سروده است:
در دیوان جلال عضد، ملمّعی است که از آنِ او نیست. این مُلَمّع را «جلال طبیب» سروده است: