۱۰٬۲۸۰
ویرایش
جز (+) |
جز (+) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
*«متن عربی»: (و ضبطه) لما يرويه (بمعنى كونه حافظاً) له (متيقّظاً) غير مُغَفَّل (إنْ حدّث من حفظه؛ ضابطاً لكتابه) حافظاً له من الغَلَط و التصحيف و التحريف (إنْ حدّث منه؛ عارفاً بما يختلُّ به المعنى، إنْ روى به)؛ أي بالمعنى، حيث نُجوّزُه و في الحقيقة: اعتبارُ العدالة يغني عن هذا؛ لأنّ العدل لا يجازف برواية ما ليس بمضبوطٍ على الوجه المعتبَر و تخصيصُه تأكيد أو جَرْي على العادة. (و لا يشْتَرط) في الراوي (الذکورةُ) لأصالة عدم اشتراطها و إطباق السلف والخلف على الرواية عن المرأة<ref>ر.ک: متن کتاب، ص356</ref>. | *«متن عربی»: (و ضبطه) لما يرويه (بمعنى كونه حافظاً) له (متيقّظاً) غير مُغَفَّل (إنْ حدّث من حفظه؛ ضابطاً لكتابه) حافظاً له من الغَلَط و التصحيف و التحريف (إنْ حدّث منه؛ عارفاً بما يختلُّ به المعنى، إنْ روى به)؛ أي بالمعنى، حيث نُجوّزُه و في الحقيقة: اعتبارُ العدالة يغني عن هذا؛ لأنّ العدل لا يجازف برواية ما ليس بمضبوطٍ على الوجه المعتبَر و تخصيصُه تأكيد أو جَرْي على العادة. (و لا يشْتَرط) في الراوي (الذکورةُ) لأصالة عدم اشتراطها و إطباق السلف والخلف على الرواية عن المرأة<ref>ر.ک: متن کتاب، ص356</ref>. | ||
*«برگردان فارسی»: و نیز شرط است ضابط بودن راوى نسبت به آنچه که روایت مىکند؛ بدین معنى که حافظ حدیث باشد و نسبت به ضبط آن هشیار بوده و غافل نباشد، اگر از حفظ حدیث مىکند؛ نسبت به کتابت خود ضابط مىباشد و حافظ آن از غلط و تصحیف و تحریف باشد، اگر از کتاب حدیث مىکند و آشنا به آنچه که معناى حدیث اختلال پیدا مىکند باشد، درصورتىکه حدیث را به معنى روایت مىکند؛ آنجا که آن را جایز مىشماریم و در حقیقت اعتبار عدالت از این قید بىنیاز مىگرداند؛ چون عدالت با روایت چیزى که مضبوط بر وجه معتبر نیست، همساز نمىباشد و ذکر کردن این شرط بالخصوص جهت تأکید مطلب است، یا بهخاطر جریان بر طبق عادت است و در راوى، مذکر بودن شرط نمىشود؛ چون اصل، عدم اشتراط ذکوریت است و از گذشتگان و جانشینان آنان بر روایت از زن اجماع وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص357</ref>. | *«برگردان فارسی»: و نیز شرط است ضابط بودن راوى نسبت به آنچه که روایت مىکند؛ بدین معنى که حافظ حدیث باشد و نسبت به ضبط آن هشیار بوده و غافل نباشد، اگر از حفظ حدیث مىکند؛ نسبت به کتابت خود ضابط مىباشد و حافظ آن از غلط و تصحیف و تحریف باشد، اگر از کتاب حدیث مىکند و آشنا به آنچه که معناى حدیث اختلال پیدا مىکند باشد، درصورتىکه حدیث را به معنى روایت مىکند؛ آنجا که آن را جایز مىشماریم و در حقیقت اعتبار عدالت از این قید بىنیاز مىگرداند؛ چون عدالت با روایت چیزى که مضبوط بر وجه معتبر نیست، همساز نمىباشد و ذکر کردن این شرط بالخصوص جهت تأکید مطلب است، یا بهخاطر جریان بر طبق عادت است و در راوى، مذکر بودن شرط نمىشود؛ چون اصل، عدم اشتراط ذکوریت است و از گذشتگان و جانشینان آنان بر روایت از زن اجماع وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص357</ref>. | ||
*«مقایسه»: به نظر میرسد مترجم بهطور کلی توانسته پیام را برساند؛ البته متن عربی و ترجمه فارسی هر دو با زبان تخصصی نوشته شده است. | |||
*توجه لازم: مترجم در ترجمه عبارت: «لأنّ العدل لا يجازف...»، «عدل» را به معنای مصدری، یعنی عدالت پنداشته و ناچار شده برای کلمه «یجازف»، ترجمهای را برگزیند (همساز بودن) که این ترجمه برای کلمه مذکور، در هیچ کتاب لغوی وجود ندارد. ایشان عبارت یادشده را چنین ترجمه فرمودهاند: «چون عدالت با روایت چیزى که مضبوط بر وجه معتبر نیست، «همساز» نمىباشد»؛ درحالیکه کلمه «عدل» در عبارت مزبور، معنای مصدری ندارد، بلکه به معنای «عادل» است و این استعمال در کتب رجالی بسیار شایع میباشد؛ مثلا مرحوم علامه، در مورد «معاوية بن حكيم بن معاوية بن عمار الدهني»، مینویسد: «ثقة جليل في أصحاب الرضا(ع)؛ قاله النجاشي و قال الكشي: إنه فطحي و هو «عدل» عالم»<ref>ر.ک: علامه حلی، ص274</ref>. از طرفی کلمه «يجازف» معنای «گزافهگویی و از روی حدس و تخمین سخن گفتن» را در بر دارد؛ بنابراین معنای درست عبارت مزبور چنین است: «زیرا انسان عادل، با روایت کردن چیزی که بهصورت معتبر، ثبت و ضبط نشده، گزافهگویی نمیکند». | |||
==کیفیت برگردان فارسی== | ==کیفیت برگردان فارسی== |