سعدالدّین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه): تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ته اند' به 'تهاند') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ده اند' به 'دهاند') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
مقدّمه کتاب ما را از کلّیّات عرفان و تصوّف و از جهان گستردهی آن به مرور به سمت جزئی میبرد تا روی نقطهای خاص متمرکز شویم و آن جهان وسیع را در این نقطه به نظاره بنشینیم. و لذا تمهیدی مناسب برای ورود به زندگی و احوالات عارف به نظر میرسد. نویسنده به طور مقدّماتی خواننده را با شخصیّت مورد بحث اینگونه آشنا میکند: [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] از جهاتی بسیار خاص و برجسته است. یکی از این بابت که ریشههای بلند و استواری در خانواده ی خود دارد و اجداد او اغلب از مشاهیر زمانه بودند و برخی نیز در تصوّف از مشایخ و مردان نامور و گاه شیخ الشّیوخ نامیده میشدند. از این رو با بسیاری دیگر از افراد که این پیشینه را ندارند کاملاً متفاوت میشود. از دیگر سو گذشته از استعدادی که خود در یافتن حقایق داشته و راه قرآن و سنّت را به نیکی دنبال میکرده، در میان دو کوه استوار طریقتی قرار گرفته که با هر دو میانهای خوش داشته است. در یک سو شیخ اکبر، [[ابن عربی، محمد بن علی|محییالدّین بن عربی]] است و از دیگر سو، حضرت شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]]. گرچه ابن عربی را اکبر میخواندهاند ولی کوه نجم برای او همواره کبری و بزرگتر جلوه میکرده است، و اینکه دست ارادت به نجم داده و از وی صاحب اجازه ی ارشاد شده است، نشان از این باور دارد<ref>مقدّمه، صص 23-22</ref>. | مقدّمه کتاب ما را از کلّیّات عرفان و تصوّف و از جهان گستردهی آن به مرور به سمت جزئی میبرد تا روی نقطهای خاص متمرکز شویم و آن جهان وسیع را در این نقطه به نظاره بنشینیم. و لذا تمهیدی مناسب برای ورود به زندگی و احوالات عارف به نظر میرسد. نویسنده به طور مقدّماتی خواننده را با شخصیّت مورد بحث اینگونه آشنا میکند: [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] از جهاتی بسیار خاص و برجسته است. یکی از این بابت که ریشههای بلند و استواری در خانواده ی خود دارد و اجداد او اغلب از مشاهیر زمانه بودند و برخی نیز در تصوّف از مشایخ و مردان نامور و گاه شیخ الشّیوخ نامیده میشدند. از این رو با بسیاری دیگر از افراد که این پیشینه را ندارند کاملاً متفاوت میشود. از دیگر سو گذشته از استعدادی که خود در یافتن حقایق داشته و راه قرآن و سنّت را به نیکی دنبال میکرده، در میان دو کوه استوار طریقتی قرار گرفته که با هر دو میانهای خوش داشته است. در یک سو شیخ اکبر، [[ابن عربی، محمد بن علی|محییالدّین بن عربی]] است و از دیگر سو، حضرت شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]]. گرچه ابن عربی را اکبر میخواندهاند ولی کوه نجم برای او همواره کبری و بزرگتر جلوه میکرده است، و اینکه دست ارادت به نجم داده و از وی صاحب اجازه ی ارشاد شده است، نشان از این باور دارد<ref>مقدّمه، صص 23-22</ref>. | ||
نویسنده در همان مقدّمه نخستین چالش را با [[ادوارد براون]] در کتاب [[تاریخ ادبیات ایران از فردوسى تا سعدى (براون)|تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی]] بر قرار میکند و به سخن او در آن کتاب که شیخ سعدالدین را از روی عدم شناخت حالات عرفانی و صوفیانه «صرعی» معرّفی میکند ایراد میگیرد و وی را متّهم میدارد که فهم درستی از حالات عرفانی ندارد و لذا در توضیح خود مینویسد: البتّه از یک مستشرق اجتماعی و سیاسی و احیاناً ادب پیشه چندان انتظاری نیست که مفاهیم و حالات و کردار خاص صوفیانه و عرفانی را درک کند، که انسلاخ و خلع ارادیِ کالبد را که به نوعی موت ارادی و مرگ اختیاری است، نمیداند و تصوّر صرع از آن دارد. وقتی که کسی از غربیان با این عبارت مواجه شود، نوعی از بیماری مغزی ـ روانی را مدّ نظر قرار میدهد، آنگاه از این عرفان و تصوّف چه چیزی باید برداشت کند و از این عارفان و صوفیان بلند آوازه چه چیزی را باید فرا بگیرد. که گاهی سخن ناگفتن بهتر از بد گفتن است و این یکی از بدترین معرّفی ها از یکی از بهترین مستشرقین تاریخ ایران است. واقع این است که در باره ی زندگی، اندیشه و سلوک بزرگان عرفان و تصوّفِ ما بسیار کم اهتمام صورت گرفته است. بسیاری از ایشان ناشناخته و یا کم شناختهاند و در عین حال از تعرّض دینداران صوری و ظاهری که دین را در صورتِ ظاهر هم ناقص و کج | نویسنده در همان مقدّمه نخستین چالش را با [[ادوارد براون]] در کتاب [[تاریخ ادبیات ایران از فردوسى تا سعدى (براون)|تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی]] بر قرار میکند و به سخن او در آن کتاب که شیخ سعدالدین را از روی عدم شناخت حالات عرفانی و صوفیانه «صرعی» معرّفی میکند ایراد میگیرد و وی را متّهم میدارد که فهم درستی از حالات عرفانی ندارد و لذا در توضیح خود مینویسد: البتّه از یک مستشرق اجتماعی و سیاسی و احیاناً ادب پیشه چندان انتظاری نیست که مفاهیم و حالات و کردار خاص صوفیانه و عرفانی را درک کند، که انسلاخ و خلع ارادیِ کالبد را که به نوعی موت ارادی و مرگ اختیاری است، نمیداند و تصوّر صرع از آن دارد. وقتی که کسی از غربیان با این عبارت مواجه شود، نوعی از بیماری مغزی ـ روانی را مدّ نظر قرار میدهد، آنگاه از این عرفان و تصوّف چه چیزی باید برداشت کند و از این عارفان و صوفیان بلند آوازه چه چیزی را باید فرا بگیرد. که گاهی سخن ناگفتن بهتر از بد گفتن است و این یکی از بدترین معرّفی ها از یکی از بهترین مستشرقین تاریخ ایران است. واقع این است که در باره ی زندگی، اندیشه و سلوک بزرگان عرفان و تصوّفِ ما بسیار کم اهتمام صورت گرفته است. بسیاری از ایشان ناشناخته و یا کم شناختهاند و در عین حال از تعرّض دینداران صوری و ظاهری که دین را در صورتِ ظاهر هم ناقص و کج میفهمیدهاند در امان نماندهاند. و لذا از دو سوی بر ایشان جفا صورت گرفته، یکی از سوی مانعان که شدیداً به این منع میپرداختند و دو دیگر از بی همّتی کسانی که نام تحقیق و معرفت را یدک میکشیدند و در این راستا هیچ تلاشی ننمودند<ref>مقدّمه، صص 25-24</ref>. | ||
بخش تصوّف قرون ششم و هفتم از مهمترین مطالب کتاب را در خود جای داده است، زیرا شیخ سعدالدین در این زمان واقع شده و این دو قرن شاهد حضور گستردهی عارفان بزرگی است که خوشبختانه از این بابت میتوان فهرستی طویل را تنظیم کرد و به خواهندگان ارائه داد و شیخ سعدالدین یکی از آنهاست و طبیعتاً در زندگی و سلوک او ده ها فرد معیّت و متعیّن نیز در همین راستا دیده میشوند که هر کدام برای خود شأنی در طریقت و سلوک دارند. در این دو قرن چنانکه نویسنده متذکّر شده است از ادامهی قرن پنجم محلّ تداوم مجادلات کلامی و گروههای مذهبی با سویهای ایدئولوژیکی بوده است ضمن اینکه چالش وسیع و گستردهی متکلمان اشعری و معتزلی نیز هنور به قوّت در جریان بود و در کنار اینها فلسفه و ضد فلسفه هم در مبارزهای بی امان به شکلی خاص خود را بر مردم و زمان تحمیل میکرد و این اوضاعی عجیب و درهم بود که شیخ سعدالدین در آن ظرف زمانی بالیده میشد. | بخش تصوّف قرون ششم و هفتم از مهمترین مطالب کتاب را در خود جای داده است، زیرا شیخ سعدالدین در این زمان واقع شده و این دو قرن شاهد حضور گستردهی عارفان بزرگی است که خوشبختانه از این بابت میتوان فهرستی طویل را تنظیم کرد و به خواهندگان ارائه داد و شیخ سعدالدین یکی از آنهاست و طبیعتاً در زندگی و سلوک او ده ها فرد معیّت و متعیّن نیز در همین راستا دیده میشوند که هر کدام برای خود شأنی در طریقت و سلوک دارند. در این دو قرن چنانکه نویسنده متذکّر شده است از ادامهی قرن پنجم محلّ تداوم مجادلات کلامی و گروههای مذهبی با سویهای ایدئولوژیکی بوده است ضمن اینکه چالش وسیع و گستردهی متکلمان اشعری و معتزلی نیز هنور به قوّت در جریان بود و در کنار اینها فلسفه و ضد فلسفه هم در مبارزهای بی امان به شکلی خاص خود را بر مردم و زمان تحمیل میکرد و این اوضاعی عجیب و درهم بود که شیخ سعدالدین در آن ظرف زمانی بالیده میشد. |
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۵۵
سعدالدین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه) | |
---|---|
پدیدآوران | کاظم محمّدی (نویسنده) |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1400 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 8-629913-622-978 |
موضوع | عارفان. ایران. سرگذشتنامه. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 283 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سعدالدّین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه) نوشتهی استاد کاظم محمّدی کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی و اندیشههای عارف کامل، یعنی سعدالدین حموی میپردازد. شیخ سعدالدین حموی یکی از مشاهیر عرفان اسلامیو یکی از نامداران مکتب عرفانی کبرویه است. سعدالدین از مریدان و شاگردان مستقیم شیخ نجمالدین کبری است و جزو معدود افرادی است که رسماً اجازه ی نامه ی طریقتی از حضرت نجم الدّین کبری به صورت مکتوب دریافت کرده است.
متأسّفانه تا کنون کتابی مستقل و پژوهشی در باره ی شیخ سعدالدّین حموی وجود نداشته و این پژوهش، نخستین کتاب علمیاست که در باره ی آن عارف بزرگ نوشته و منتشر میشود. یعنی در طول این هشتصد سال که از زمان شیخ سعدالدین میگذرد همّتی و ارادهای مبنی بر معرّفی و تحلیل شخصیّت وی وجود نداشته است و این نه تنها اوّلین بلکه شاید به وسعت و ژرفا نیز تنهاترین کار موجود باشد. البتّه نباید انکار کرد که در انتشار معدود آثار وی معمولاً مقدّمهای که حاوی شرحی مختصر از احوال او باشد هم دیده میشود که نه مشروح است و نه عموماً دارای دقّت بایسته.
قابل ذکر است که این کتاب هم، در ادامهی مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه است که تا کنون بیش از سیزده شخصیّت عرفانی به مانند: ابن عربی، مولانا، ابوبکر شبلی، ابوحامد غزّالی، ابوسعید ابوالخیر، بایزید بسطامی، نجمالدّین کبری، علاءالدوله سمنانی، حلاج، سیّد برهان، حسین بن منصور حلاج، بهاءالدین ولد و شهابالدّین سهروردی شیخ اشراق نوشته و به انتشار رسیده است. و این کتاب نیز فعلاً آخرین اثر از این مجموعه است با این امید که دیگر شخصیتهای نامدار عرفان و فلسفه نیز بر این مجموعه افزوده گردد.
ساختار
کتاب سعدالدین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه) در یک جلد و در 584 صفحه نوشته شده است، که به شرح زندگی، آراء و اندیشه، آثار و مکتوبات، و سیر و سلوک عرفانی این عارف بزرگ پرداخته است. این زندگی که برای نخستین بار به شکل گسترده و دقیق نوشته و به انتشار رسیده میتواند ما را با اندیشه ها و سلوک عرفانی و در واقع با تاریخ زندگی او آشنا کند، زیرا هر چه که بایستهی نگارش در این باره بوده در این اثر جمع شده و همه چیز با اسناد و مدارک کافی به تحلیل و نقد در آمده است.
کتاب سعدالدین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه) با متن پیام دستنویس پروفسور سید حسین نصر که برای بزرگداشت پنجاه و پنجمین سالروز ولادت استاد کاظم محمّدی نوشته و ارسال نموده شروع میشود که این متن در کتاب در سایه سار مهر(جشن نامهی دکتر کاظم محمّدی) به اهتمام نرگس گلپروری راد نیز منتشر شده است. بعد از این پیام تبریک مقدّمهی قابل توجّهی نوشته شده و دیگر عناوین بدون بدون هیچ شمارهای پشت سر هم ردیف شده است که به ترتیب عبارتند از: تصوّف قرن هفتم، توصیف کلّی، خاندان حمویه، تولّد و مرگ، خانواده، دنیای تصوّف، سفرها، شاگردان، تشیّع شیخ، آراء و اندیشهها، آثار، اشعار، حکایات. این فهرست کلّی مطال کتاب است که کتابنامه و نمایه نیز در انتهای اثر وجود دارد.
کتاب، گذشته از بیان تاریخ زندگی شیخ سعدالدین در واقع نوعی تحلیل و نقد و بررسی آن نیز هست، بدین معنا که زندگیِ پر فراز و نشیب شیخ را هم از طریق منابع و مآخذ موجود از قدیم تا جدید گزارش نموده و هم در این گزارشات نقد و بررسیهای عالمانهای در کار کرده است و گاه به خود اسناد انتقادات دقیقی را نشانه رفته و اشکالات آن را بر شمرده است. و این به معنای آن است که وی از همخرقهی خود در مکتب کبرویه شناختی درست را برای مخاطب در نظر گرفته و از زوائدی که دارای ابهام است و شخصیّت وی را خدشه دار میکند یا پرهیز کرده و یا باچالش نقایص آن را بر شمرده است. وجود پاورقی های متعدّد در طول کتاب نیز نشان از آن دارد که در این پژوهش به متون زیادی توجّه شده، گرچه برخی از متون نیز توسّط نویسنده مورد نقد و انتقاد واقع شده است. از دیگر موارد که در این کتاب دیده میشود این که در ابتدای هر فصلی یک رباعی از شیخ و یا نویسنده وجود دارد که سرآغازی خوش برای ورود به بحث منظور میشود.
گزارش محتوا
کتاب سعدالدین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه) کتابی نقدی ـ تحلیلی است که به شرح و تفسیر زندگی و آراء یکی از عارفان بزرگ از مکتب کبرویه میپردازد. نویسنده در این کتاب با نگاهی دقیق و نافذ تمام مراحل سلوک سعدالدین را از زمان شاگردیِ ابتدایی و ساده تا مقام استادی، از دوران مریدی تا مقام مرادی را مدّ نظر قرار داده است، در ضمن به آراء و اندیشههای عرفانی و کلامیاو توجّه تام کرده و آنها را نیز به دقّت مورد نقد و بررسی قرار میدهد و برای پایان بخشیدن به این معنا آثار و نوشتههای او را نیز مورد نظر قرار داده و به طور جامع آنها را برای خواننده معرّفی میکند. در مجموع با نوعی نگاه جامع و کامل مواجه هستیم که عارفی کامل را برای ما ترسیم میکند، و قهراً او خود نیز در این راستا با وجود سیری که داشته و آثاری که در همین باره نوشته و به انتشار رسانده صاحب نظر است، کما اینکه از تعدادی از آثار او چنین بر میآید که وی خود در انتهای این سلسلهی عارفانه واقع شده و میراث دار معنویِ این مکتب عرفانی است.
پیام پروفسور سید حسین نصر نشانی از اعتبار نویسنده و آثار علمیاوست و قهراً این کتاب نیز به مانند دیگر ثار استاد کاظم محمّدی از محتوای غنی و بالندهای برخوردار است. مقدّمهی کتاب با یک رباعی زیبا از سعدالدین حموی آغاز میشود که همین رباعی نشان از قدرت شاعری وی نیز میتواند محسوب شود. این شعر چنین است:
کس نیست که او شیفته ی روی تو نیست | سرگشته چو من در شکن موی تو نیست | |
گویند بهشت جاودان خوش باشد | آدانم به یقین که خوشتر از روی تو نیست[۱] |
مقدّمه کتاب ما را از کلّیّات عرفان و تصوّف و از جهان گستردهی آن به مرور به سمت جزئی میبرد تا روی نقطهای خاص متمرکز شویم و آن جهان وسیع را در این نقطه به نظاره بنشینیم. و لذا تمهیدی مناسب برای ورود به زندگی و احوالات عارف به نظر میرسد. نویسنده به طور مقدّماتی خواننده را با شخصیّت مورد بحث اینگونه آشنا میکند: سعدالدین حموی از جهاتی بسیار خاص و برجسته است. یکی از این بابت که ریشههای بلند و استواری در خانواده ی خود دارد و اجداد او اغلب از مشاهیر زمانه بودند و برخی نیز در تصوّف از مشایخ و مردان نامور و گاه شیخ الشّیوخ نامیده میشدند. از این رو با بسیاری دیگر از افراد که این پیشینه را ندارند کاملاً متفاوت میشود. از دیگر سو گذشته از استعدادی که خود در یافتن حقایق داشته و راه قرآن و سنّت را به نیکی دنبال میکرده، در میان دو کوه استوار طریقتی قرار گرفته که با هر دو میانهای خوش داشته است. در یک سو شیخ اکبر، محییالدّین بن عربی است و از دیگر سو، حضرت شیخ نجمالدین کبری. گرچه ابن عربی را اکبر میخواندهاند ولی کوه نجم برای او همواره کبری و بزرگتر جلوه میکرده است، و اینکه دست ارادت به نجم داده و از وی صاحب اجازه ی ارشاد شده است، نشان از این باور دارد[۲].
نویسنده در همان مقدّمه نخستین چالش را با ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی بر قرار میکند و به سخن او در آن کتاب که شیخ سعدالدین را از روی عدم شناخت حالات عرفانی و صوفیانه «صرعی» معرّفی میکند ایراد میگیرد و وی را متّهم میدارد که فهم درستی از حالات عرفانی ندارد و لذا در توضیح خود مینویسد: البتّه از یک مستشرق اجتماعی و سیاسی و احیاناً ادب پیشه چندان انتظاری نیست که مفاهیم و حالات و کردار خاص صوفیانه و عرفانی را درک کند، که انسلاخ و خلع ارادیِ کالبد را که به نوعی موت ارادی و مرگ اختیاری است، نمیداند و تصوّر صرع از آن دارد. وقتی که کسی از غربیان با این عبارت مواجه شود، نوعی از بیماری مغزی ـ روانی را مدّ نظر قرار میدهد، آنگاه از این عرفان و تصوّف چه چیزی باید برداشت کند و از این عارفان و صوفیان بلند آوازه چه چیزی را باید فرا بگیرد. که گاهی سخن ناگفتن بهتر از بد گفتن است و این یکی از بدترین معرّفی ها از یکی از بهترین مستشرقین تاریخ ایران است. واقع این است که در باره ی زندگی، اندیشه و سلوک بزرگان عرفان و تصوّفِ ما بسیار کم اهتمام صورت گرفته است. بسیاری از ایشان ناشناخته و یا کم شناختهاند و در عین حال از تعرّض دینداران صوری و ظاهری که دین را در صورتِ ظاهر هم ناقص و کج میفهمیدهاند در امان نماندهاند. و لذا از دو سوی بر ایشان جفا صورت گرفته، یکی از سوی مانعان که شدیداً به این منع میپرداختند و دو دیگر از بی همّتی کسانی که نام تحقیق و معرفت را یدک میکشیدند و در این راستا هیچ تلاشی ننمودند[۳].
بخش تصوّف قرون ششم و هفتم از مهمترین مطالب کتاب را در خود جای داده است، زیرا شیخ سعدالدین در این زمان واقع شده و این دو قرن شاهد حضور گستردهی عارفان بزرگی است که خوشبختانه از این بابت میتوان فهرستی طویل را تنظیم کرد و به خواهندگان ارائه داد و شیخ سعدالدین یکی از آنهاست و طبیعتاً در زندگی و سلوک او ده ها فرد معیّت و متعیّن نیز در همین راستا دیده میشوند که هر کدام برای خود شأنی در طریقت و سلوک دارند. در این دو قرن چنانکه نویسنده متذکّر شده است از ادامهی قرن پنجم محلّ تداوم مجادلات کلامی و گروههای مذهبی با سویهای ایدئولوژیکی بوده است ضمن اینکه چالش وسیع و گستردهی متکلمان اشعری و معتزلی نیز هنور به قوّت در جریان بود و در کنار اینها فلسفه و ضد فلسفه هم در مبارزهای بی امان به شکلی خاص خود را بر مردم و زمان تحمیل میکرد و این اوضاعی عجیب و درهم بود که شیخ سعدالدین در آن ظرف زمانی بالیده میشد.
در بخش توصیف کلّی اشارهای به کتاب مراد المریدین که توسّط نوهی شیخ سعدالدین نوشته شده است دارد که برای اغلب افراد این کتاب در حکم منبعی قدیمیو موثّق است ولی نویسنده در متن این اثر نیز با نویسندهی آن چالشهایی جدّی دارد و ایراداتی میگیرد که کمتر کسی به آن توجّه کرده و یا به نظرش میآید، که حاکی از وسعت نظر نویسنده و شناخت دقیقی است که از عرفان و تاریخ عرفان و محتوای سلوکی عرفان دارد. چنانکه در همین فصل مینویسد: تنها اثر مستقل مربوط به نواده شیخ است که خواجه غیاثالدّین هبةالله بن یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین حموی نام دارد که مراد المریدین است. این اثر با آنکه از خانواده شیخ برآمده ولی با این حال با وجود گذشت زمان طولانی نمیتوان خیلی به مطالب آن دل بست و آن را صحیح و مستند دانست[۴]. کما اینکه استاد کاظم محمّدی همین نوع ایرادات را در مولوی شناسی به منابع خانوادگیِ مولانا هم میگیرد و نوشتههای فرزند ارشد مولانا، یعنی سلطان ولد را چندان با واقعیّت هماهنگ نمیبیند و بر این است که مریدانه و در شکل آگراندیسمان نوشته شده است.
در همین بخش توصیف کلّی از زبان متونی قدیمی و نسبتاً موجّه مطالبی را برای معرّفی شیخ سعدالدین روایت میکند که قهراً برای خوانندهی محقّق بسیار قابل توجّه است. و لذا از تاریخ الاسلام ذهبی، نفحات الانس جامی، تاریخ گزیده حمد الله مستوفی، مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری، طرایق الحقایق معصوم علی شاه شیرازی و دیگران نکاتی را روایت میکند و در دیگر فصول به بررسی و تحلیل آنها میپردازد.
بخش خاندان حمویه نگاهی تاریخی و دقیق با توجّه به منابع متعدّد به پیشینهی شیخ سعدالدین است که قهراً اگر چنین مطلبی در این کتاب پرداخته نمیشد جای آن واقعاً خالی میبود و خواننده نمیدانست که این فرد در چه جایگاه اجتماعی و فرهنگی و احیاناً سیاسی ایستاده است. نویسنده در این باره به منابعی چون: الانساب سمعانی، مجمل فصیحی، البدایة و النّهایه، الکامل، شذرات الذّهب و دیگر مآخذ مراجعه کرده است.
بخش دیگر کتاب مربوط به تولّد و مرگ است که به تاریخ 23 ذیحجّه سال 586 هجری برای تولّد شیخ و به تاریخهای مختلف 659، 649 و 650 برای وفات وی اشاره میکند. این تاریخها را از بابت منابع گوناگون و از طریق حضورها و روابط فیمابین شیخ و دیگران نیز میسنجد و استاد کاظم محمّدی در این کار نیز بسیار دقیق و نکته سنج است. با نقدهایی که در بیان زمانهای مرگ شیخ صورت میگیرد نویسنده نهایتاً بر این است که تاریخ 650 بیش از دیگر زمانها مورد اعتبار است.
در بخش خانواده ی شیخ به طور مقدّماتی با کمبود مطلب که در این باره وجود دارد با افراد این خانواده آشنا میشویم، هر چند که نویسنده در همان آغاز بخش اعلام میکند متأسّفانه اطلاعاتی زیاد، خاص و مهمّ از زندگی شیخ در دست نیست[۵]. چنان که از پدر وی یادی نیست ولی از عموها و عموزادههای وی اطلاعات بیشتری در منابع دیده میشود. در خصوص مادر او هم در هیچ جا سخنی دیده نشده و به دقّت معلوم نیست که دوران کودکی شیخ به چه نوع بوده است.
دنیای تصوّف عنوانی دیگر برای یکی از فصول کتاب است. نویسنده مینویسد: بهانه ی صوفی شدن زیاد است، کافی است که آدمیصافی شود آنگاه صوفی میشود[۶]. و این عبارتی بسیار عجیب و عالی است. نویسنده ورود به تصوّف شیخ سعدالدین را در این فصل اینگونه توصیف میکند: سعدالدین گذشته از خانواده زهد و فقه و تصوّف، که برای او زمینهای برای ورود به دنیای تصوّف بود، خود او نیز در دل، این شوق را داشت؛ و در عمل نیز این همّت را چاشنی کرد و با نیّتی درست و محکم و استوار راهیِ راه تصوّف که راه بندگیِ خداست شد. نخست از دست عموزاده پدرش یعنی صدرالدّین ابوالحسن (متوفّی به سال 617) خرقه بر تن نموده و رسماً به واسطه او ورودی به حلقه تصوّف پیدا کرده است ولی این خرقه خرقة خلافت نبوده است از این جهت وی در سیر خود با مشایخ زیادی مجالست نمود بی اینکه به ارادتشان در آید و یا به ایشان سر بسپارد که در این بین کسانی چون ابن عربی، مولانا جلالالدّین، اوحدالدین کرمانی و کسانی دیگر هم دیده میشوند که هر یک از مشاهیر عصر محسوب میشدند ولی آنچه که بین ایشان گذشته، نوعی تألیف معنوی و انسِ باطنی و محبّت دوستانه بوده است و بس. تا اینکه به خدمت حضرت شیخ نجم الدّین کبری میرسد و وی را به عنوان مرشدی کامل مییابد و در محضرش زانوی ارادت و شاگردی به زمین میزند و نهایتاً نیز از وی اجازه رسمی برای ارشاد و طریقت دریافت میکند. همین اجازه که هنوز نیز در اسناد و مدارک موجود است نشان از ارزندگی معرفت و سلوک و اخلاق سعدالدین دارد و اینکه کسی چون نجم الدّین کبری به عنوان پیر ولی تراش که شیخالشّیوخ زمان خود بوده است، وی را بر این اجازه مفتخر میسازد. نشان از همین اعتبار علمیو عملی دارد که مُهر تأییدی بر کمالات معنوی و دینی سعدالدین است[۷]. اجازه نامه شیخ نجمالدین کبری برای این عارف ارزشمند در همین بخش دنیای تصوّف در صفحات 137 تا 139 عیناً درج شده است. این اجازه طریقتی قبلاً هم در کتاب دو رساله عرفانی از استاد حسین حیدرخانی، مشتاقعلی شاه و کتاب نجم کبری(کاظم محمّدی) ثبت شده بود.
در بخش سفرها به تمام آوارگیها، دربدریها، و سفرهای خوش و ناخوش سیخ اشاره شده است. با وجود این که در دوران وحشت مغولان میزیسته طبیعی بود که همچون دیگر مشاهیر عصر شهر به شهر و خانه به خانه از دست ایشان بگریزد و مدام در حرکت باشد، این سفرهای کثیر و طولانی سبب شده بود تا شیخ کبری وی را «طائر» بخواند. نویسنده از قول منابعی چند طول اسفار شیخ را بین 25 تا 27 سال دانسته است که زمان بسیار زیادی است، آنهم با آن امکانات دشواری که در آن زمان وجود داشته است. در مجمل فصیحی به سفرهای آمل، طبرستان، عراق، دیار بکر، حجاز، شام و مصر اشاره شده است. امّا باید به شهرهای کشورهای عراق و حجاز نیز اشاره کرد مانند مکّه و مدینه، بغداد و بصره، و نیز دمشق و حلب. و نیز باید به منطقه خوارزم هم نظر داشت زیرا خانقاه شیخ کبری در آنجا بوده و شیخ سعدالدین هم چند سالی در آنجا در خدمت شیخ کبری به خدمت و تلمّذ اشتغال داشته است. در دیگر منابع شهرهای مختلف خراسان که محل اصلی شیخ بوده و نیشابور هم قابل ذکر است و نیز شهر تبریز که کربلایی حسین در روضات الجنان به آن اشاره نموده است.
از مباحث مهم کتاب که نویسنده به آن بسیار توجّه داشته و توجّه هم داده است بخش تشیّع شیخ است که به این مقوله باوری جدّی و قطعی داشته است. و غرض از شیعه در نظر نویسنده صرفاً شیعه دوازده امامی است که با امام علی(ع) آغاز میشود و با امام مهدی(ع) پایان مییابد. در همین بخش سخنی مهم را از قول پروفسور هانری کوربن در تاریخ فلسفه اسلامی میآورد که بسیار مهم است: سعدالدین حمویه شیخ بزرگ صوفی و شیعی ایرانی که قبلاً به اشاره از او یاد شد گفته است: «تا مردم شایستهی اسرارِ توحید نگردند «امام غایب» ظهور نخواهد کرد» و منظور او از اسرار توحید همان معنای باطنی وحدت الهی است. قطعاً این «سرّ» همان امام منتظر، یا انسان کامل یا انسان تمام است»[۸]. سخن سعدالدین بسیار پر معناست، نغز و پر مغز. تا مردم شایستهی اسرارِ توحید نشوند، امام ظهور نخواهد کرد، و لذا ظهور او بسته به فهم انسان دارد، تا انسان نفهمد و مستعدّ فهم بیشتر نشود خبری از ظهور نیست. لذا ظهور با فهمِ ما عجین است و در صورتی که فهمیدر کار نباشد، ظهوری نخواهد بود و در واقع ظهور او با ظاهر شدن فهمِ ما همراه است. در این حالت اگر غیبتی هست غیبت ماست که در فهم نیستیم و آشکار کننده حقیقت، همان فهم ماست و با ظهور فهم غیبت و حجاب ماست که به یکسو میرود و حقیقت قابل دیدن میشود، گویی که حقیقت در قالب امام یا امام در قالب حقیقت ظهور و حضور محض است ولی مادامیکه ما چشم خود را بر فهم بستهایم از دیدن او عاجزیم، هرگاه با فهم دیده گشادیم دیدن او سهل خواهد بود، که در آن صورت به همان گونه که او نمیتواند آشکار نباشد و نمیتواند خود را از فرط نورانیت پنهان کند ما نیز نمیتوانیم او را نبینیم[۹].
در فصل آراء و اندیشههاهم به موارد زیادی توجّه شده است که شیخ سعدالدین روی آنها نظر داشته است و سخنان خاص خود را نوشته یا سروده و یا بر زبان جاری کرده است که رئوس آن عبارتند از: توحید و خدا، تجلّی الهی، انواع مشایخ و سلوک در عرفان، تأویل و تأویگرایی، نبوّت و ولایت، روح و عقل. در بخش آثار نیز به کتابها ی او اشاره کرده و آنچه که از او در منابع یاد شده و یا دیده و منتشر شده است را متذکّر گشته. در ادامه به مکتوبات و نامههای شیخ هم اشاره شده و تعدادی از آنها را با محتوایشان بیان نموده است. در بخش اشعار هم تقریباً عموم اشعاری که در منابع دیده شده را جمع و تصحیح کرده است و چیزی از این بابت ظاهراً در آنچه که وجود داشته جا نمانده. در آخرین بخش هم که مربوط به حکایات شیخ است چندین حکایت از منابع گوناگون نقل شده که هر کدام حاوی نکاتی ارزنده و قابل تأمّل است.
ویژگیها
کتاب سعدالدین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه) به مانند دیگر آثاری که از کاظم محمّدی در مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست بزرگانی است که اندیشه و راه درست زیستن را از طریق سلوک و اندیشه برای ما باقی گذاشتهاند. در این کتاب هم نکات مهمیوجود دارد که به آن اشاره میشود:
- این که این کتاب نخستین پژوهش در قالب کتابی مفصّل در باره ی شیخ سعدالدین است.
- اینکه مهمترین پژوهش موجود در باره این عارف است.
- این که به تمامیجوانب شخصیّت شیخ سعدالدین توجّه شده.
- این که نویسنده خود در این راستا صاحب نظر و دارای اجتهاد است و در مواردی به اجتهاد خود ناظر بوده است.
- استدلالهای فراوان نویسنده با استنادهای قابل توجّه از موارد مهم کتاب محسوب میشود.
- نویسنده در این اثر به مانند دیگر آثار خود صراحتی در گفتار دارد و نقدهایی مهم و کارساز را برای خواننده ارائه میدهد.
- استفاده از تمام آثار شیخ و تقریباً تمام آثار مکتب کبرویه و دیگر متون اصیل عرفانی برای تثبیت و تعمیم و تبیین بحث از ویژگیهای ممتاز این اثر است.
- نهایتاً باید از روانی نوشتار و دقّت در بیان مفاهیم یاد کرد.
وضعیت کتاب
سعدالدین حموی(زندگی، سلوک و اندیشه)، تألیف کاظم محمّدی
کتاب در یک جلد با مقدّمهای مهم و بلند نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 584 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد سخت و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایهی کامل دیده میشود.
پانویس
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب