بیان المعاني: تفاوت میان نسخهها
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}}') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنم' به 'ابن م') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
# قرآن کریم: اساسیترین و مهمترین منبعی که [[آل غازی، عبدالقادر|ملاحویش]] در تاریخگذاری قرآن از آن استفاده کرده، خود قرآن کریم است. از نگاه وی، مطمئنترین، محکمترین و برترین وسیله فهم دلالتها و مقاصد قرآن و فهم ارتباط و تناسب مطالب آن با یکدیگر و دریافتن ظرف نزول آن، تفسیر قرآن به قرآن است. از نظر او هرگاه که امکان ربط میان برخی آیات با آیات دیگر وجود داشته باشد، چه به لحاظ لغوی یا به لحاظ مدلول آیات یا حوادث یا سبک بیان یا تقریر احکام، تفسیر قرآن به قرآن کارآمد و گرهگشاست. او قرآن را بهعنوان صادقترین و موثقترین منبع در مرتب کردن تاریخی سورهها میشناسد. او با اعتقاد به اصالت این کتاب الهی و نزول هر یک از واحدهای آن به اقتضای شرایط عصر نزول، بیش از همه منابع در تاریخگذاری از آن، بهره برده است. او بر همین اساس، به ساختار و محتوای سورهها، پیوستگی آیات آنها، ارتباط سورههای مختلف و مقاصدشان توجه کرده، ضمن تشخیص مخاطبان آیات و موقعیت نزول آنها، به کار تاریخگذاری پرداخته است. | # قرآن کریم: اساسیترین و مهمترین منبعی که [[آل غازی، عبدالقادر|ملاحویش]] در تاریخگذاری قرآن از آن استفاده کرده، خود قرآن کریم است. از نگاه وی، مطمئنترین، محکمترین و برترین وسیله فهم دلالتها و مقاصد قرآن و فهم ارتباط و تناسب مطالب آن با یکدیگر و دریافتن ظرف نزول آن، تفسیر قرآن به قرآن است. از نظر او هرگاه که امکان ربط میان برخی آیات با آیات دیگر وجود داشته باشد، چه به لحاظ لغوی یا به لحاظ مدلول آیات یا حوادث یا سبک بیان یا تقریر احکام، تفسیر قرآن به قرآن کارآمد و گرهگشاست. او قرآن را بهعنوان صادقترین و موثقترین منبع در مرتب کردن تاریخی سورهها میشناسد. او با اعتقاد به اصالت این کتاب الهی و نزول هر یک از واحدهای آن به اقتضای شرایط عصر نزول، بیش از همه منابع در تاریخگذاری از آن، بهره برده است. او بر همین اساس، به ساختار و محتوای سورهها، پیوستگی آیات آنها، ارتباط سورههای مختلف و مقاصدشان توجه کرده، ضمن تشخیص مخاطبان آیات و موقعیت نزول آنها، به کار تاریخگذاری پرداخته است. | ||
# منابع روایی: دومین منبع [[آل غازی، عبدالقادر|ملاحویش]] در تاریخگذاری قرآن، توجه به منابع روایی و مهمترین آنها، روایات ترتیب نزول هستند که مورد توجه دانشمندان و مفسران قرار گرفته است. وی در تفسیر خود، به تفحص در میان این روایات میپردازد. وی موقع نقد روایات ترتیب نزول آنها را در صورت تناسب با مستندات قرآنی و سبک و سیاق آیات و سور، قبول میکند. | # منابع روایی: دومین منبع [[آل غازی، عبدالقادر|ملاحویش]] در تاریخگذاری قرآن، توجه به منابع روایی و مهمترین آنها، روایات ترتیب نزول هستند که مورد توجه دانشمندان و مفسران قرار گرفته است. وی در تفسیر خود، به تفحص در میان این روایات میپردازد. وی موقع نقد روایات ترتیب نزول آنها را در صورت تناسب با مستندات قرآنی و سبک و سیاق آیات و سور، قبول میکند. | ||
# منابع تفسیری: از جمله تفاسیر مأثور مانند تفسیر ابنعباس، [[تفسير البغوي|تفسیر بغوی]]، [[تفسیر الخازن|تفسیر خازن]] و [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابنکثیر]]؛ تفاسیر بلاغی و ادبی مانند [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|تفسیر کشاف]]، [[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|تفسیر بیضاوی]]، [[تفسیر نسفی]]، تفسیر ابیالسعود؛ تفاسیر عرفانی مانند [[تفسير إبن عربي|تفسیر ابنعربی]]، تفسیر | # منابع تفسیری: از جمله تفاسیر مأثور مانند تفسیر ابنعباس، [[تفسير البغوي|تفسیر بغوی]]، [[تفسیر الخازن|تفسیر خازن]] و [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابنکثیر]]؛ تفاسیر بلاغی و ادبی مانند [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|تفسیر کشاف]]، [[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|تفسیر بیضاوی]]، [[تفسیر نسفی]]، تفسیر ابیالسعود؛ تفاسیر عرفانی مانند [[تفسير إبن عربي|تفسیر ابنعربی]]، تفسیر ابن محمود نخجوانی، [[تفسیر روح البيان|تفسیر روحالبیان حقی بروسوی]]؛ تفاسیر جامع مانند [[التفسير الكبير (فخر رازی)|تفسیر مفاتیحالغیب]]، [[تفسير الخطیب الشربيني المسمی السراج المنير|تفسیر السراجالمنیر]]؛ منابع فقهی مانند المبسوط سرخسی، الدرالمختار و حاشیه آن از ابن عابدین و طحطاوی، الدرر، الجوهره، و الباجوری علی ابن قاسم؛ منابع عرفانی مانند [[عوارف المعارف|عوارفالمعارف سهروردی]]، البهجة السنیة، احیاءالعلوم غزالی و [[الرسالة القشيرية|الرسالة القشیریة]]<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/76558/42 ر.ک: آشکار تیزابی، محمد فاروق و همکاران، ص42- 45]</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== |
نسخهٔ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۹
بیان المعاني | |
---|---|
پدیدآوران | آل غازی، عبدالقادر (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | تفسير القرآن العظيم المسمي بيان المعانیعلي حسب ترتيب النزول |
ناشر | مطبعة الترقي |
مکان نشر | سوريه - دمشق |
سال نشر | مجلد1: 1962م , 1382ق,
مجلد2: 1962م , 1382ق, مجلد3: 1962م , 1382ق, مجلد4: 1963م , 1383ق, مجلد5: 1965م , 1384ق, مجلد6: 1968م , 1388ق, |
موضوع | تفاسير - قرن 14
تفاسير اهل سنت - قرن 14 قرآن - علوم قرآنی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 6 |
کد کنگره | BP 98 /آ7ب9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
بیان المعاني، تألیف عبدالقادر ملاحویش آل غازی (متوفی 1398ق)، نخستین تفسیر تنزیلی است که در آن تمامی سورههای قرآن کریم، با الهام از مصحف امام علی(ع) و تکیه بر سیاق و نظم آیات و توجه به مقتضیات زمان نزول، از منظری تاریخی و بر اساس ترتیب نزول مورد بررسی قرار گرفته است[۱].
نویسنده سوری حنفی مذهب، زمان شروع و اتمام نگارش کتاب را روز چهارشنبه اول ماه رجب سالهای 1355ق و 1358ق ذکر کرده است[۲].
ساختار
کتاب با خطبه نویسنده آغاز شده و مطالب در سه بخش، در شش جلد، تنظیم شده است.
اثر حاضر، نخستین تفسیری است که تمامی سورههای قرآن کریم را بر اساس تاریخ نزول مورد بررسی قرار داده است؛ از نظر مؤلف، تفسیر بر اساس ترتیب نزول، بهترین روش فهم آیات قرآن است. او معتقد است، بدینوسیله هر یک از آیات، در فضای نازل شده و با توجه به شرایط و مقتضیات موجود هنگام نزول موردتوجه قرار میگیرد و خواننده فهم بهتری از آیه پیدا میکند. ازاینرو تلاش میکند تا با روش مذکور، ضمن گشودن بسیاری از گرههای تفسیری، به رفع اختلافات ظاهری رویدادهای عصر نزول نیز بپردازد. ملاحویش که در چینش سورهها، به اسلوب و سیاق آیات قرآن، فهرستهای ترتیب نزول و انواع روایات منقول در صحاح سته و جز آن استناد میکند، بر پایه مبانی متقن و با نگاه ویژه خود به قرائن قرآنی و برداشتهای حاصل از آن، به داوری و نقد روایات میپردازد[۳].
روش تفسیری وی بدینصورت است که در اول هر سوره، ابتدا به مسئله مکی و مدنی آن و سپس به ذکر آیات ناسخ و منسوخ سوره میپردازد؛ وی قول به نسخ را درصورتیکه با شروط اصول نسخ منافات داشته باشد، رد میکند و در مسئله نسخ، بسیار سختگیرانه عمل مینماید[۴].
منابع مورد استفاده
درباره منابعی که ملاحویش در تاریخگذاری استفاده کرده است، باید گفت که او به ترتیب اعتبار و مدخلیت، از منابع زیر استفاده کرده است:
- قرآن کریم: اساسیترین و مهمترین منبعی که ملاحویش در تاریخگذاری قرآن از آن استفاده کرده، خود قرآن کریم است. از نگاه وی، مطمئنترین، محکمترین و برترین وسیله فهم دلالتها و مقاصد قرآن و فهم ارتباط و تناسب مطالب آن با یکدیگر و دریافتن ظرف نزول آن، تفسیر قرآن به قرآن است. از نظر او هرگاه که امکان ربط میان برخی آیات با آیات دیگر وجود داشته باشد، چه به لحاظ لغوی یا به لحاظ مدلول آیات یا حوادث یا سبک بیان یا تقریر احکام، تفسیر قرآن به قرآن کارآمد و گرهگشاست. او قرآن را بهعنوان صادقترین و موثقترین منبع در مرتب کردن تاریخی سورهها میشناسد. او با اعتقاد به اصالت این کتاب الهی و نزول هر یک از واحدهای آن به اقتضای شرایط عصر نزول، بیش از همه منابع در تاریخگذاری از آن، بهره برده است. او بر همین اساس، به ساختار و محتوای سورهها، پیوستگی آیات آنها، ارتباط سورههای مختلف و مقاصدشان توجه کرده، ضمن تشخیص مخاطبان آیات و موقعیت نزول آنها، به کار تاریخگذاری پرداخته است.
- منابع روایی: دومین منبع ملاحویش در تاریخگذاری قرآن، توجه به منابع روایی و مهمترین آنها، روایات ترتیب نزول هستند که مورد توجه دانشمندان و مفسران قرار گرفته است. وی در تفسیر خود، به تفحص در میان این روایات میپردازد. وی موقع نقد روایات ترتیب نزول آنها را در صورت تناسب با مستندات قرآنی و سبک و سیاق آیات و سور، قبول میکند.
- منابع تفسیری: از جمله تفاسیر مأثور مانند تفسیر ابنعباس، تفسیر بغوی، تفسیر خازن و تفسیر ابنکثیر؛ تفاسیر بلاغی و ادبی مانند تفسیر کشاف، تفسیر بیضاوی، تفسیر نسفی، تفسیر ابیالسعود؛ تفاسیر عرفانی مانند تفسیر ابنعربی، تفسیر ابن محمود نخجوانی، تفسیر روحالبیان حقی بروسوی؛ تفاسیر جامع مانند تفسیر مفاتیحالغیب، تفسیر السراجالمنیر؛ منابع فقهی مانند المبسوط سرخسی، الدرالمختار و حاشیه آن از ابن عابدین و طحطاوی، الدرر، الجوهره، و الباجوری علی ابن قاسم؛ منابع عرفانی مانند عوارفالمعارف سهروردی، البهجة السنیة، احیاءالعلوم غزالی و الرسالة القشیریة[۵].
گزارش محتوا
ملاحویش در مقدمه تفسیر خود به علت گرایش به این سبک تفسیری اشاره کرده و کار خود را روشی تازه و ابداعی در تاریخ تفسیر تلقی نکرده است. وی چنین شرح داده است: «امام علی(ع) اراده کردند که آیات و سور قرآن را بر اساس نزول مرتب کنند، نه به خاطر اینکه قائل بهدرستی آنچه صحابه بر آن اجماع کردند نباشند و نه آنکه قرآن موجود، توقیفی نیست و باید نظم آن به هم بخورد، بلکه خواستند توده مردم با تاریخ نزول، مکان و زمان نزول، کیفیت نزول، اسباب نزول، وقایع و حوادث نزول و مقدم و مؤخر، عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ آن بهآسانی و بدون مراجعه و یا پرسش آشنا شوند». وی خود را در این سبک تفسیری، پیرو امام علی(ع) میداند[۶].
او بعد از نوشتن مقدمه تفسیرش که در آن مطالبی همچون بیان مبادی علم تفسیر، پیشنیازهای مفسر، انگیزه و شیوه نگارش این کتاب و... قرار دارد، تفسیرش را در سه بخش سامان داده است، بدینصورت که در بخش اول و دوم آن سور مکی و در بخش سوم آن سور مدنی را تفسیر کرده است[۷].
ملاحویش با اعتقاد به اصول و مبانی ویژه خود و بهکارگیری آنها، به تفسیر و تاریخگذاری سورهها پرداخته است. اصول مطرح از سوی این مفسر در تاریخگذاری قرآن را میتوان شامل اعتقاد به نزول تدریجی قرآن، عرفی بودن زبان قرآن، امکان نزول متداخل برخی سورهها، امکان حضور آیات مدنی در مکی و پیوستگی آیات بسیاری از سورهها، تحریفناپذیری قرآن و خاستگاه وحیانی قرآن، دستهبندی کرد[۸].
روش ملاحویش در تاریخگذاری و نحوه بهرهمندی وی از اصول و ابزارهایی که در این امر، به کار میگیرد تا به هدف خود در تعیین تاریخ نسبی یا دقیق نزول آیات و سورهها و فهم صحیح از آیه دست یابد را میتوان در امور زیر، خلاصه نمود:
- طبقهبندی و رتبهبندی منابع؛
- ترجیح دادن سیاق بر روایات تفسیری و ترتیب نزول؛
- مرتب کردن سورهها بر مبنای آیات آغازین آنها؛
- استفاده از نکات و حوادث تاریخی در تاریخگذاری؛
- استفاده از سیر تدریجی و تاریخی تشریع احکام[۹].
در پایان میتوان ویژگیهای این تفسیر را در چنین خلاصه نمود:
- باوجوداینکه ملاحویش چینش آیات در سورهها و نیز چینش سورهها در مصحف را توقیفی میداند، ولی تفسیر خود را بر اساس ترتیب نزول قرآن نوشته است؛ وی بر این باور است که چنین شیوهای برای فهم بهتر معانی آیات و درک روح دعوت تدریجی اسلام مفیدتر است.
- از دیدگاه ملاحویش علوم ادبی در تفسیر قرآن نقش مهم و قابلتوجهی دارد؛ او برای اثبات درستی برداشتهای تفسیری خود از علوم ادبی لغت، صرف، نحو، شعر و تاریخ عرب یاری جسته است.
- برخی از مهمترین مبانی ملاحویش را در کلیات رویکرد ادبی تفسیر قران میتوان چنین برشمرد: استناد به آیات قرآن بهعنوان منبع اصیل ادبی و استفاده از سیاق آیات، استناد به روایات تفسیری صحیح، ترجیح سیاق بر روایات، عرفی بودن زبان قران، استناد به اشعار عرب، توجه به فضای عصر نزول، تکیه بر مستندات تاریخی و استفاده ابزاری از علوم ادبی در فهم قران نه هدف اصلی تفسیر قرار دادن آن.
- دقت در کاربرد علوم ادبی در این تفسیر نشان میدهد ملاحویش کوشیده قرآن را اصل و علوم ادبی را فرع قرار دهد. به همین دلیل مشاهده میشود که در تفسیر «بیان المعانی» مفاهیم قرآن بهطور مطلق تابع علوم ادبی نیستند، بلکه مفسر هنگام بهکارگیری این علوم به تأثیر آن در معنا و هدف آیه دقت داشته است. همچنین کمتر دیده میشود که مفسر آیات را به نفع اعتقادات فرقهای- مذهبی یا کلامی خاصی تأویل کرده باشد.
- مهمترین شاخصه «بیانالمعانی»، اجتهاد عقلانی ملاحویش در همه عرصههای فکری و تفسیری بهویژه واژه شناختی است که پیوسته پس از نقل آرای لغویان، آنها را مورد نقد و بررسی جدی قرار داده و با استدلال دقیق و خدشهناپذیر، نظریه خود را به کرسی مینشاند.
- مهمترین شیوه ملاحویش در تفسیر، چگونگی بهرهمندی وی از منابع در دسترس او است. ازآنجاکه او قرآن را مطمئنترین سند تاریخی میشناسد که دچار تحریف نشده است، جایگاه ویژهای برای مستندات قرآنی قائل شده، آنها را در حکم ابزاری برای سنجش منابع دیگر به کار میگیرد[۱۰].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد، در انتهای همان جلد آمده و کتاب تقریباً فاقد پاورقی است.
پانویس
- ↑ ر.ک: عربی، نسیم؛ آشکار تیزابی، محمد فاروق، ص1
- ↑ ر.ک: همان، ص4
- ↑ همان، ص4- 5
- ↑ همان، ص5
- ↑ ر.ک: آشکار تیزابی، محمد فاروق و همکاران، ص42- 45
- ↑ ر.ک: عربی، نسیم؛ آشکار تیزابی، محمد فاروق، ص5
- ↑ همان
- ↑ آشکار تیزابی، محمد فاروق و همکاران، ص38
- ↑ ر.ک: همان، ص45- 51
- ↑ ر.ک: عربی، نسیم؛ آشکار تیزابی، محمد فاروق، ص20
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- عربی، نسیم؛ آشکار تیزابی، محمد فاروق؛ «تحلیل و بررسی مبانی رویکرد ادبی در تفاسیر تنزیلی تحلیل و بررسی مبانی رویکرد ادبی در تفاسیر تنزیلی با تأکید بر تفسیر بیان المعانی ملاحویش آل غازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: پژوهشهای ادبی- قرآنی، زمستان 1395، سال چهارم- شماره 4، (22 صفحه- از 1 تا 22).
- آشکار تیزابی، محمد فاروق و همکاران؛ «تحلیل و بررسی روش تفسیری ملاحویش آل غازی در تاریخگذاری قران کریم» پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: تحقیقات علوم قرآن و حدیث، بهار 1396- شماره 33 (25 صفحه- از 31 تا 55).