مفتح، محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    خط ۹۵: خط ۹۵:


    [[حکمت الهی و نهج‌البلاغة]]  
    [[حکمت الهی و نهج‌البلاغة]]  
    [[روحانیت و حوزه‌های علمیه از دیدگاه امام خمینی(س)]]


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]

    نسخهٔ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۴

    مفتح، محمد
    نام مفتح، محمد
    نام‌های دیگر شهید مفتح

    دکتر مفتح

    نام پدر محمود مفتح
    متولد 1307 ش
    محل تولد کله سر در شهرستان فامنین استان همدان 
    شهادت 1358 ش یا 1400 ق یا 1979 م
    اساتید سید محمد حجت کوه کمره‌اى، بروجردى، سید محمد محقق (داماد)، علاّمه طباطبایى، امام خمینى
    برخی آثار ترجمه تفسیر مجمع البیان
    کد مؤلف AUTHORCODE08105AUTHORCODE

    محمد مفتح (۱۳۰۷–۱۳۵۸ش)، معروف به شهید مفتح، از مبارزین دوران ستم‌شاهی، عضو شورای انقلاب، سرپرست دانشکده الهیات دانشگاه تهران، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران

    ولادت

    مفتح در ۲۸ خرداد ۱۳۰۷ در فامنین همدان، در خانواده‌اى روحانى به دنیا آمد. پدرش مرحوم حجت‌الاسلام حاج محمود مفتح نام داشت که در ادبیات فارسى و عربى، تبحر فراوانى داشت و اشعار زیادى در مدح و رثاى اهل‌بیت(ع) به زبان‌هاى عربى و فارسى از وى به جا مانده است. او در حوزه علمیه همدان، مدرس ادبیات فارسى و عربى بود.

    تحصیلات

    محمد از کودکى در محضر پدر به فراگیرى ادبیات پرداخت و پس از گذراندن دوره ابتدایى، جهت فراگیرى معارف اسلامى، به مدرسه «آخوند ملاعلى» وارد شد و پس از مدتى جهت استفاده از محضر اساتید بزرگ، به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد و در مدرسه «دارالشفاء» با جدیت فراوان به کسب علوم معارف پرداخت و از محضر بزرگانى چون آیات عظام: سید محمد حجت کوه کمره‌اى، بروجردى، سید محمد محقق (داماد)، علاّمه طباطبایى صاحب المیزان و امام خمینى(ره) استفاده نمود و خود مدرسى بزرگ در حوزه گردید.

    در دورانى که تبلیغات استثمارگران، دانشگاه را در نظر علما کفرستان کرده بود و «تحصیل علوم جدید» را اعراض از دین و رفتن به دانشگاه را براى عالِم ننگ مى‌دانستند، وى در حالى که در قم استادى بزرگ بود، پا به عرصه دانشگاه گذاشت. وى که در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه «دکترى» گردید. رساله دکتراى وى «تحقیقى درباره نهج‌البلاغة» است که با درجه بسیار خوب، مورد قبول دانشگاه قرار گرفت. وى پس از گذراندن دوره دانشگاه، علاوه بر تدریس در حوزه، به تدریس در دبیرستان‌هاى قم پرداخت.

    او که توطئه استعمار را در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهى و روحانى، با همه ذرات وجودش حس کرده بود، ایجاد وحدت و انسجام میان این دو گروه را وجهه همت خود ساخت. مقاله‌اى که ایشان در مجله مکتب اسلام درباره وحدت روحانى و دانشگاه نوشت، مبین تفکر ایشان در این باره است. وى به لحاظ رسالتى که بر دوش خویش حس مى‌کرد، ضمن مبارزه با عفریت «جهل و بى‌شعورى»، در دو سنگر دبیرستان و حوزه از همان آغاز سعى در روشنگرى دانش‌پژوهان داشت و کلاس‌هاى خویش را مرکزى براى تشکل آنان در جهت مبارزه با رژیم قرار داده بود و در این راه به تأسیس انجمن اسلامى دانش‌آموزان با همیارى شهید بهشتى همت گمارد.

    وى مبارزه با رژیم را نه تنها در تضاد با تحصیل علم نمى‌دید، بلکه آگاهى و با سواد شدن را یکى از ابعاد مبارزه مى‌دانست و در کنار بالا بردن سطح مبارزه طلاب و دانش‌آموزان، سعى در بالا بردن سطح آگاهى عقیدتى آن‌ها داشت.

    در زمان تحصیل و تدریس، حاشیه‌اى بر «اسفار» ملاصدرا، نوشت که سومین حاشیه بر این کتاب است. هم چنین کتابى به نام «روش اندیشه» در علم منطق به رشته تحریر درآورد که به عنوان کتاب درسى در حوزه و دانشگاه، براى بالاترین سطح منطق استفاده مى‌شود. ترجمه تفسیر مجمع البیان هم یکى از تألیفات ایشان است.

    وى در جهت ایجاد تشکل و سازمان دادن به طلاب و فضلا، دست به تشکیل مجمعى به نام «جلسات علمى اسلام‌شناسى» زد که این مجمع فعالیت وسیعى را به منظور شناساندن چهره اصلى اسلام در جامعه آغاز کرد.

    وى در زمان تحصیل و تدریس خود در حوزه، با نوشتن مقالات مختلفى در مجلات مکتب تشیّع، مکتب اسلام، معارف جعفرى و... سعى در گسترش فرهنگ اصیل و انقلابى شیعه در سطح وسیع جامعه داشت.

    در سال‌هاى 1340تا 1342، سخنرانى‌هاى او در شهرهاى مختلف و روشن ساختن مواضع نهضت اسلامى در افشاى چهره رژیم پهلوى بسیار مؤثر بود و به لحاظ اثر عمیقى که این سخنرانى‌ها در میان توده‌ها داشت، بارها توسط ساواک تعطیل شد و هر بار این تعطیلى با دستگیرى و آزار ایشان همراه بود.

    محبوبیت و مقبولیت وى در میان طلاب و دانش‌آموزان، موجب شد که او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحى بد آب و هواى جنوبى ایران تبعید کنند و هنگامى که دوران تبعید ایشان به پایان رسید، از بازگشت او به قم جلوگیرى کردند. به ناچار وى مجبور به اقامت در تهران شد. اقامت در تهران سرآغاز فصل نوینى در زندگانى سیاسى وى گردید و دانشکدهى الهیات او را دعوت به همکارى کرد.

    در تهران، علاوه بر تدریس در دانشکده و بسط زمینه‌هاى همکارى با استاد شهید مطهرى، بنا به دعوت انجمن اسلامى دانشجویان دانشگاه تهران، به اقامه نماز جماعت در این مسجد همت گمارد. سخنرانى‌هاى ایشان در مسجد دانشگاه در ترغیب نسل روشنفکر و تحصیل کرده به اسلام اثر به سزایى داشت.

    وى در حسینیه ارشاد نیز مشغول فعالیت‌های علمى تبلیغى و سخنرانى بود که بعد از تعطیلى این حسینیه توسط ساواک، با قبول امامت جماعت مسجد جاوید در سال 1352، هسته دیگرى ایجاد کرد تا خلا به وجود آمده را پر نماید. در این مسجد کتابخانه تشکیل داد و کلاس‌هاى دروس اعتقادى، فلسفى، تفسیر قرآن، نهج‌البلاغة و... دایر کرد.

    مقارن با رمضان 1356، که به دلیل تغییر تاکتیک دولت استکبارى امریکا، رژیم پهلوى نیز شعارهایى چون «فضاى باز سیاسى» را مطرح کرد. استاد شهید به افشاى ماهیت خائنانه این شعار پرداخت و با استفاده از ضعف رژیم، اقدام به تشکیل جلساتى در مسجد قبا کرد که براى اولین بار در تاریخ معاصر ایران با حضور جمعیتى بیش از 30 هزار نفر برگزار مى‌شد. شهید در عید فطر همان سال با برگزارى نماز با شکوه عید فطر در قیطریه که با استقبال بى‌نظیر مردم تهران رو به رو شد، ارکان رژیم پهلوى را به لرزه درآورد. ایشان در خطبه‌هاى نماز براى اولین بار نام امام خمینى(ره) را آشکار بر زبان جارى کرد و رهبرى امام را مورد تأکید قرار داد.

    در بهمن 1357، جهت بازگشت امام(ره)، وى به همراه دیگر هم‌رزمان، کمیته استقبال از ایشان را تشکیل دادند تا مقدمات ورود پیروزمندانه رهبر و مراد خویش را به نحو شایسته فراهم نمایند.

    وى با تشکیل شوراى انقلاب از طرف امام(ره)، به عضویت این شورا درآمد. بعد از پیروزى انقلاب براى تشکیل کمیته‌هاى انقلاب اسلامى فعالیت چشمگیرى کرد و خود سرپرستى کمیته منطقه 4 تهران را به عهده داشت. آخرین مسؤولیت وى، سرپرستى دانشکدهى الهیات و عضویت در شوراى گسترش آموزش عالى کشور بود که به نحو شایسته در این سنگرها انجام وظیفه نمود و در طى این دوران، همچنان مسئولیت امامت جماعت مسجد قبا را نیز بر عهده داشت.

    شهادت

    سرانجام ایشان پس از عمرى تلاش و جهاد مستمر و خستگى‌ناپذیر در راه تبلیغ دین، در ساعت 9 صبح روز 27 آذر 1358، هنگام ورود به دانشکده الهیات، توسط عناصر منحرف گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نایل آمد. پیکر مطهر آن عالم ربانى پس از برپایى مراسم با شکوه تشییع، در صحن مطهر حضرت معصومه(س) در قم به خاک سپرده شد و این روز به مناسبت فعالیت‌های چشمگیر این شهید والامقام در راه تحقق وحدت بین حوزه و دانشگاه، «روز وحدت روحانى و دانشجو» نامگذارى شد.

    آثار

    از وى علاوه بر آثار مذکور، تألیفات دیگرى نیز منتشر شده که از آن جمله است:

    1. اسلام پیشرو نهضت‌ها
    2. با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط
    3. شیعه و زمامداران خودسر
    4. جهانبینى و جهاندارى على(ع)
    5. دعا عامل پیشرفت یا رکود
    6. ره‌آوردهاى استعمار
    7. همسران رسول خدا(ص)
    8. زیارت ما
    9. خرافه
    10. حقیقت

    منابع مقاله

    سایت راسخون، 20 مرداد 1390.

    وابسته‌ها