لب الأثر في الجبر و القدر: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'آخوند خراسانى' به 'آخوند خراسانى')
    جز (جایگزینی متن - 'امام خمينى' به 'امام خمينى')
    خط ۴۱: خط ۴۱:




    «لبّ الأثر في الجبر و القدر» تقرير بخشى از مباحث اصول حضرت امام خمينى(ره)مى‌باشد كه توسّط آية اللّه سبحانى به رشتۀ تحرير
    «لبّ الأثر في الجبر و القدر» تقرير بخشى از مباحث اصول حضرت [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره)مى‌باشد كه توسّط آية اللّه سبحانى به رشتۀ تحرير


    درآمده است استاد سبحانى گرچه همۀ مباحث اصولى حضرت امام را نوشته و در مجموعه‌اى تحت عنوان«تهذيب الاصول»
    درآمده است استاد سبحانى گرچه همۀ مباحث اصولى حضرت امام را نوشته و در مجموعه‌اى تحت عنوان«تهذيب الاصول»

    نسخهٔ ‏۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۱

    لب الأثر في الجبر و القدر
    نام کتاب لب الأثر في الجبر و القدر
    نام های دیگر کتاب الأمر بین الأمرین: دراسة موضوعیة في المناهج الثلاثة الجبر، التفویض، و الأمر بین الأمرین
    پدیدآورندگان سبحانی تبریزی، جعفر (مقرر)

    خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (نويسنده)

    زبان عربی
    کد کنگره ‏‎‏BP‎‏ ‎‏219‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏8‎‏ل‎‏2
    موضوع جبر و اختیار
    ناشر مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)
    مکان نشر قم - ایران
    سال نشر 1377 هـ.ش یا 1418 هـ.ق
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE1288AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى:

    «لبّ الأثر في الجبر و القدر» تقرير بخشى از مباحث اصول حضرت امام خمينى(ره)مى‌باشد كه توسّط آية اللّه سبحانى به رشتۀ تحرير

    درآمده است استاد سبحانى گرچه همۀ مباحث اصولى حضرت امام را نوشته و در مجموعه‌اى تحت عنوان«تهذيب الاصول»

    به چاپ رسانده‌اند ولى بخاطر اهميت اين مساله اين بخش از مباحث را به صورت جداگانه براى طالبان معارف

    عقلى و اسلامى عرضه نموده است.

    ساختار و گزارش محتوا:

    اين كتاب در پنج فصل تدوين يافته است

    فصل اوّل:

    در فصل اوّل چهار مساله مورد بررسى قرار مى‌گيرد كه عبارتند از:

    1-دربارۀ سير تاريخى بحث جبر و تفويض است اين مساله از صدر اسلام تاكنون ذهن حكماء و متكلّمين را بخود مشغول

    داشته است.اشاعره كسانى هستند كه به جبر گرايش دارند و معتقدند كه تمام افعال بندگان،مخلوق خداوند سبحان است

    و مجازا به ايشان نسبت داده مى‌شود زيرا هرچه قدرت است از ناحيه خداوند است در مقابل آنها معتزله قرار دارد

    كه مى‌گويند افعال انسانها به خودشان واگذار شده است و خداوند قدرت انجام آن را به آنها داده است و هيچ نقشى

    در اعمال آنها ندارد مذهب حقّ همان مذهب ائمّه(ع)مى‌باشد كه هر دو مسلك را مردود اعلام كرده و به نظريّه

    «الامر بين الامرين»اعتقاد دارند.

    2-حكماء و متكلّمين دربارۀ رابطۀ ذات و صفات الهى اختلاف نظر دارند:اشاعره معتقدند كه صفات خدا

    غير از ذات خداست معتزله معتقد به نيابت هستند يعنى ذات خدا جانشين صفات است ولى اماميه

    صفات خداوند را عين ذات خداوند مى‌دانند.

    3-اهل حديث بر نفى ارادۀ ذاتيّه خداوند اتّفاق نظر دارند در حاليكه سلب اراده از ذات خداوند مستلزم خلوّ

    ذات از كمال مطلق براى موجود بما هو موجود است البته با دقت در روايات معلوم مى‌شود كه اهل بيت نفى‌ارادۀ حادثه در مقام ذات كرده‌اند نه نفى ارادۀ ذاتيه.يكى از شبهاتى كه ارادۀ ذاتيه را نفى مى‌كند آنست كه قائلين به

    اراده ذاتيه آنرا به علم محيط تفسير مى‌كنند در حاليكه اراده عين علم نيست استاد سبحانى جواب صدر المتألهين

    و حضرت امام را دراين‌باره مى‌آورد و به شبهه فوق جواب مى‌دهد.

    4-همه مسلمانان در متكلّم بودن خداى سبحان اتّفاق نظر دارند ولى در تفسير كلام وى اختلاف نظر وجود دارد

    اماميه و معتزله آنرا از صفات فعل بشمار مى‌آورند و دراين‌باره به قرآن و كلام امير المؤمنين(ع)استشهاد

    مى‌كنند ناگفته نماند كه قيام كلام به خداى سبحان قيام صدورى است نه حلولى يعنى خداوند متعال حروف و كلمات

    را در سنگ درخت و نفوس انبيا بدون هيچ آلتى خلق مى‌كند.اشاعره مى‌گويد منظور از كلام خدا،كلام نفى

    است كه حادث مى‌باشد نه قديم و منظور از آن همان معانى و مقاصد است كه در نفس انسان است و انسان

    آنرا با الفاظ مختلف ايراد مى‌كند اشاعره كلام را از صفات ذات بشمار مى‌آورد.

    اشاعره براى وجود كلام نفى دلايلى اقامه مى‌كند كه استاد سبحانى به همۀ آنها جواب مى‌دهد ايشان در لابلاى مطالب

    به جواب آخوند خراسانى نيز اشكالى وارد مى‌كند.

    فصل دوّم:

    فصل دوّم مبانى جبر و تفويض را بيان كرده سپس آنرا ابطال مى‌كند گفته شد كه اشاعره اعتقاد دارد به اينكه افعال عباد مخلوق

    خداست و انسان هيچ قدرت و اختيارى ندارد اين‌گروه منكر قانون عليت در نظام امكانى هستند در مقابل معتزله مى‌گويد كه افعال انسانها به خودشان واگذار شده است و

    خداوند هيچ نقشى در اعمال انسان ندارد اكنون سؤال اينجاست كه علّت گرايش به اين دو خطّ فكرى چيست؟اشاعره

    براى اينكه توحيد در خالقيّت محفوظ بماند به جبر گرويدند و معتزله نيز براى حفظ عدالت الهى به تفويض گرايش پيدا كردند به نظر

    معتزله اسناد افعال عباد به خداوند با عدالت و حكمت الهى منافات دارد.

    استاد ابتداء نظريه اهل تفويض را رد مى‌كند سپس با چهار برهان به ابطال جبر مى‌پردازد وى در براهين خود از سه اصل

    مهمّ فلسفى كه عبارتند از:اصالت وجود،بساطت وجود،وحدت حقيقت وجود استفاده مى‌كند.

    فصل سوّم:

    فصل سوّم دربارۀ نظريه الامر بين الامرين است كه از ائمّه(ع)به ما رسيده است اين نظريه موافق عقل،كتاب و سنت است

    اين نظريه بر يك اصل فلسفى قوى استوار است و آن اينكه چون موجودات امكانى عين الربط هستند لذا اوصاف و آثار و

    افعال آن نيز عين الربط‌اند از پس فاعليت آن به فاعليت رب است و همچنين قدرت آنها به قدرت

    رب است بنابراين افعال و اراده ممكن مظاهر فعل الهى و قدرت و اراده و علم او هستند.براين‌اساس افعال انسان

    داراى دو جنبه است از يك جهت به خدا استناد دارد چون عين الربط است و از جهت ديگر به انسان هستند

    است زيرا او محل ظهور قدرت خداوند است با اين نظريه هم توحيد افعالى درست مى‌شود و هم عدالت الهى رعايت

    مى‌شود در پايان اين فصل آيات و رواياتى كه در اين زمينه وارد شده است مورد بررسى و استفاده قرار مى‌گيرد.

    فصل چهارم:

    فصل چهارم دربارۀ شبهات وارده است كه عبارتند از:1-ارادۀ انسان اختيارى نيست 2-قاعده«الشى ما لم يجب

    لم يوجد»مبيّن جبر است 3-تعلّق علم الهى به افعال بندگان با اختيار انسان منافات دارد 4-سعادت و شقاوت

    هردو ذاتى انسان هستند لذا انسان مجبور است.استاد در شبهۀ اوّل از بيانات صدر المتألهين،محقق داماد،

    محقق خراسانى،محقق حائرى و حضرت امام بهره مى‌گيرد و احيانا به برخى از آنها هم اشكالى وارد مى‌كند.در شبهۀ دوّم

    با تبيين مفاد قاعده اشكال را حل كرده و اولويت را در ايجادش كافى نمى‌داند در پايان فصل با بيان كردن اقسام سعادت

    و شقاوت جواب شبهه داده مى‌شود.

    فصل پنجم:

    فصل پنجم كتاب به اخبار طينت و تفسير آن اختصاص دارد.در كتب روائى بعضى

    از روايات ديده مى‌شود كه دربارۀ طينت انسان وارد شده است كه ظاهرا از آنها جبر فهميده مى‌شود مثلا«الشقىّ شقى فى بطن

    امّه و السعيد سعيد فى بطن امّه»كه استاد سبحانى با دقّت بيشترى آنها را تفسير كرده و درباره طينت انسان مطالب ارزنده‌اى را بيان مى‌كند.


    معرفى اجمالى:

    رساله حاضر اثر مستقلى است كه آية الله سبحانى دربارۀ«الامر بين الامرين»به رشتۀ تحرير درآورده است.

    ساختار و گزارش محتوا:

    اين رساله از يك مقدّمه و سه فصل تشكيل يافته است در مقدّمه اشاره مى‌شود كه يكى از مسائل مهم در جهان‌بينى

    انسان آنست كه آيا انسان در اعمال خود مخيّر است يا مسيّر؟اين مساله از ديرباز انديشۀ هر متفكّرى را بخود مشغول

    كرده است گروهى به جبر گرويدند عدّه‌اى به تفويض روى آوردند و بعضى هم به«الامر بين الامرين»معتقد شدند.

    مكتب جبرى داراى سه گروه است 1-مكتب متكلّم الهى 2-مكتب عالم مادى 3-مكتب عالم فلسفى و مكتب تفويض

    خود داراى دو گروه است:1-مكتب متكلّم الهى 2-مكتب بعضى از فلاسفۀ غرب

    فصل اول:

    فصل اول دربارۀ مكاتب جبرى بحث مى‌كند ابتداء مكتب جبرى اشعرى را مورد بررسى قرار مى‌دهد.دلايل عمدۀ

    جبر اشعرى چهارتاست كه به آنها اشاره مى‌شود 1-افعال عباد مخلوق خداوند سبحان است 2-تعلّق علم ازلى به افعال

    عباد 3-تعلّق ارادۀ خداوند به افعال عباد 4-قدرت عبد در ايجاد غير موثّر است.دليل اول اشعرى مبتنى بر دو آيه

    از قرآن است در حاليكه ما قسم سوّمى از آيات را داريم كه در آنها فعل واحد هم به خدا نسبت داده مى‌شود و هم به عبد.نظريّه

    كسب از نظريّات سخيفى است كه اشعرى بدان معتقد است يعنى خداوند خالق است و انسان كاسب و ثواب و عقاب

    براى كسب است.دليل دوّم نيز چنين رد مى‌شود كه علم ازلى متعلّق به افعال اختيارى بما هى اختيارى است البته دليل سوّم

    تعبير ديگرى از دليل دوّم است استاد تمامى دلايل اشعرى‌ها را جواب داده و آنها را محكوم مى‌كند.

    براهين جبر فلسفى عمدتا بر دو اصل استوار است 1-وجود ملازم وجوب است چون«الشى ما لم يجب لم يوجد»

    2-فعل اختيارى انسان مسبوق به اراده است و خود اراده امر ارادى نيست چون لازمه‌اش تسلسل است

    از آنجا كه اراده امر اضطرارى است پس فعل هم اضطرارى خواهد بود چون معلول امر اضطرارى اضطرارى مى‌باشد.

    عمده دليل در جبر فلسفى آنست كه اراده امر اختيارى نيست استاد سبحانى دراين‌باره بحث مفصّلى را بعمل مى‌آورد

    و آراء فلاسفه و اصولى‌ها را دراين‌باره مطرح كرده و به يكايك آنها جواب مى‌دهد علاقمندان مى‌توانند براى تحقيق بيشتر

    به كتاب تهذيب الاصول ايشان مراجعه نمايند.اصولا جبر مادّى با دو گروه قبلى كاملا متفاوت است چون

    اين گروه اصلا به ماوراى طبيعت اعتقادى ندارند و از راه قانون وراثت،ثقافت و تأثيرپذيرى از محيط جبر مادّى

    را ثابت مى‌كنند در اينجا با بررسى اصول سه‌گانه آنها نظريه جبر مادى بطور كلّى مردود مى‌شود.

    فصل دوّم:

    فصل دوّم كتاب دررابطه با مكاتب اهل تفويض است به عقيده معتزله خداوند انسانها را آفريده و افعال آنها را

    به خودشان واگذار كرده است پس انسانها در ايجاد افعالشان مستقلّ هستند و خداوند هيچ نقشى در اعمال آنها ندارد.

    مهمّترين اصلى كه مفوّضه بر آن تكيه مى‌كنند همان اصل فلسفى است كه مى‌گويد«حاجت ممكن به علّت در حدوث

    آن است نه در بقاء»استدلال اين گروه از شش وجه قابل بطلان است.لازم به ذكر است كه مفوّضه

    در لسان روايات به مجوس امت تعبير شده است و لازمۀ اعتقاد آنها شرك است استاد سبحانى براى

    روشن شدن مطلب تمثيلاتى را ذكر مى‌كند كه براى فهم مطلب ضرورى است.

    در جهان غرب زان‌پل‌سارتر فيلسوف فرانسوى قائل به اختيار است و بشدّت با افكار جبرى مخالف است ناگفته پيداست

    كه نگرش آنها به اينگونه مسائل با نگرش متكلّمان اسلامى كاملا متفاوت است ولى دراين‌ميان شباهت‌هايى نيز ديده مى‌شود.

    وى معتقد است كه وجود انسان مقدّم بر طبيعت و ماهيتش است و او بدون هيچ قيد و ماهيّتى متولّد مى‌شود او در سايه

    اراده و اختيار شخصيّت خودش را مى‌سازد البته با كمى دقت معلوم مى‌شود كه سارتر ميان ماهيّت عامه و خاصه خلط كرده است.

    طرفداران نظريه جبر براى حفظ توحيد افعالى به جبر گرايش پيدا كردند و مفوّضه براى حفظ عدالت الهى به اين نظريّه‌معتقد شدند در اين ميان نظريه«الامر بين الامرين»هم توحيد افعالى را حفظ مى‌كند و هم عدالت خداوندى را.اين

    نظريه كه از ائمّه(ع)به ما رسيده مطابق عقل،كتاب و سنّت است.اين نظريّه بر دو اصل فلسفى مبتنى است:

    1-قيام معلول به علّت عينى الربط است 2-چون حقيقت وجود داراى تشكيك است لذا هرگاه اين حقيقت در

    يكى از مراتب عاليه‌اش داراى اثر بوده بايد همين اثر در مراتب پايين هم باشد.اكنون مى‌گوئيم افعال انسان داراى دو جهت

    است از يك جهت به خداوند استناد دارد زيرا انسان معلول خداست و هرچه دارد از او دارد و از يك جهت به انسان استناد

    دارد چون او محل ظهور قدرت خداوند است براين‌اساس نظريه«الامر بين الامرين»ثابت مى‌شود.

    استاد سبحانى براى تائيد اين نظريه آيات و روايات متعدّدى را مى‌آورد و به استبصار برخى از بزرگان از قبيل فخر رازى

    و شيخ الازهر اشاره مى‌كند.

    فصل سوم:

    آخرين فصل كتاب در بيان شبهاتى است كه دربارۀ اختيار انسان وارد شده است و مهمّترين آنها عبارتند از:

    1-هدايت و ضلالت بدست خداوند است و انسان هيچ نقشى در آن ندارد

    2-آيا حسنات و سيّئات از جانب خداوند است يا از جانب انسانها؟

    3-معنى سعادت و شقاوت ذاتى چيست؟چون رواياتى داريم

    كه سعادت و شقاوت را ذاتى مى‌داند مانند«السعيد سعيد فى بطن امّه و الشقى شقى فى بطن امّه»

    4-قضاء و قدر استاد سبحانى به تمامى شبهات فوق جواب داده و بالاخره رساله را به پايان مى‌رساند.


    پیوندها

    مطالعه کتاب لب الأثر في الجبر و القدر در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور