دیوان مخفی زیبالنساء بیگم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده:آپلود شهریور' به '') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
'''دیوان مخفی زیبالنساء بیگم'''، حاوی اشعار «[[مخفی، زیبالنسا بیگم|زیبالنساء بیگم]]»، متخلص به «[[مخفی، زیبالنسا بیگم|مخفی]]»، نامدارترین زن پارسیگوی شبهقاره هند (متوفی 1048ق) است. این اثر به کوشش و با مقدمه [[کرمی، احمد|احمد کرمی]] منتشر شده است. | |||
'''دیوان مخفی زیبالنساء بیگم'''، حاوی اشعار | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، مشتمل بر مقدمه احمد کرمی و به ترتیب غزلیات، قصاید، ترکیببندها و یک تضمین است. | کتاب، مشتمل بر مقدمه [[کرمی، احمد|احمد کرمی]] و به ترتیب غزلیات، قصاید، ترکیببندها و یک تضمین است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
شماره اشعار مخفی را پانزده هزار بیت یاد کردهاند و اگر این گفته نادرست نباشد، دیوانهای مطبوعهای که هماکنون از وی در دست است بیش از یکپنجم مجموعه اشعار او را در بر ندارد<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه ب</ref>. | شماره اشعار [[مخفی، زیبالنسا بیگم|مخفی]] را پانزده هزار بیت یاد کردهاند و اگر این گفته نادرست نباشد، دیوانهای مطبوعهای که هماکنون از وی در دست است بیش از یکپنجم مجموعه اشعار او را در بر ندارد<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه ب</ref>. | ||
در دیوان مخفی شعر خوب فراوان است. غزلهای لطیف او میرساند که به سرودن غزل، بیش از دیگر انواع شعر رغبت داشته و توفیق وی نیز در غزلسرایی بیش از دیگر انواع شعر بوده است. در شعر مخفی باریکاندیشی اشعاری که به سبک هندی معروف است، قوتی چندان ندارد. ظاهراً یافتن مضمونهای دقیق، در حد وسواس و به گونه بیشتر گویندگان همعصر، پسند خاطر او نبوده است. سخن [[مخفی، زیبالنسا بیگم|مخفی]] نشان میدهد که طبع وی بیشوکم از شیوه عرفی تأثیر پذیرفته است. مجموعه اشعار او بر روی هم از طبع روان و ظرافت اندیشه و خاطر حساس او حکایت دارد و مضمونهای لطیف، در جایجای سخن او جلوه میکند: | |||
'''عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را''' | |||
دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را'''<ref>ر.ک: همان، صفحه ب</ref>. ''' | |||
محقق اثر ارائه این دیوان را به خواهش دوستان دانسته است؛ چراکه نسخههای موجود از این دیوان پرغلط و مغشوش است: «دیوانی که اینک از [[مخفی، زیبالنسا بیگم|مخفی]] عرضه میشود، بر بنیاد پنج نسخه مطبوعه هند و پاکستان فراهم شده است و با تأسف باید بگویم که هر پنج نسخه یادشده، سراسر مغشوش و نادرست بوده است، تا بدان جا که هرگاه خواهش پارهای از دوستان ارجمند که اطاعت از امر آنان را بر خود فرض میدانم، در کار نبود، از عرضه دیوان مخفی تا به دست آوردن دستنویسهای قابلاعتمادی از آن، خودداری میکردم. | |||
بااینحال کوشش بسیار بهکاررفته است تا دیوان حاضر از هر نسخه مطبوعه دیگر دیوان مخفی، صحیحتر و کاملتر و شایستهتر تقدیم هواخواهان اشعار وی گردد. غلطهای مشهود و بارز نسخههای یادشده، بهصورت چشمگیری در این چاپ ازمیانرفته است و اگر بیم تصرف نمیرفت، بسیاری از نادرستیهای دیگر، به شیوه تصحیح قیاسی، صورت مطلوب نمییافت<ref>ر.ک: همان، صفحه ج</ref>. | بااینحال کوشش بسیار بهکاررفته است تا دیوان حاضر از هر نسخه مطبوعه دیگر دیوان مخفی، صحیحتر و کاملتر و شایستهتر تقدیم هواخواهان اشعار وی گردد. غلطهای مشهود و بارز نسخههای یادشده، بهصورت چشمگیری در این چاپ ازمیانرفته است و اگر بیم تصرف نمیرفت، بسیاری از نادرستیهای دیگر، به شیوه تصحیح قیاسی، صورت مطلوب نمییافت<ref>ر.ک: همان، صفحه ج</ref>. | ||
تسامح در قافیه و وزن و لغزش در ایراد کلمات و ترکیبها، در بیشتر صفحات دیوان کم نیست. همچنین در جایجای دیوان، اشعاری نامفهوم و مغشوش دیده میشود، مانند این بیت: | تسامح در قافیه و وزن و لغزش در ایراد کلمات و ترکیبها، در بیشتر صفحات دیوان کم نیست. همچنین در جایجای دیوان، اشعاری نامفهوم و مغشوش دیده میشود، مانند این بیت: | ||
'''سر گرانی نرود از سر او تا دم صور | |||
هرکه او مست به دامان ایاغی نبود'''<ref>ر.ک: همان، صفحه د</ref>. | '''سر گرانی نرود از سر او تا دم صور ''' | ||
هرکه او مست به دامان ایاغی نبود'''<ref>ر.ک: همان، صفحه د</ref>.''' | |||
در غزلی با مطلع «من آن چشم غماز را میشناسم» که در بحر متقارب مثمن سالم گفته شده، برخی از مصراعهای نخستین ابیات در وزن متقارب مثمن مقصور یا محذوف آمده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | در غزلی با مطلع «من آن چشم غماز را میشناسم» که در بحر متقارب مثمن سالم گفته شده، برخی از مصراعهای نخستین ابیات در وزن متقارب مثمن مقصور یا محذوف آمده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در پارهای از غزلها یا اشعار دیگر لقب شعری یا تخلص شاعر، وزن شعر را مختل کرده است و این خود نماینده آن تواند بود که آن اشعار، از آن گویندگانی دیگر بوده و در دست تصرف کاتبان به این صورت در دیوان مخفی جای گرفته است، مانند: | در پارهای از غزلها یا اشعار دیگر لقب شعری یا تخلص شاعر، وزن شعر را مختل کرده است و این خود نماینده آن تواند بود که آن اشعار، از آن گویندگانی دیگر بوده و در دست تصرف کاتبان به این صورت در دیوان مخفی جای گرفته است، مانند: | ||
'''مخفی هرلحظه من از بخت سؤالی دارم | |||
تا بهیکبار کند لب به جواب آلوده'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | '''مخفی هرلحظه من از بخت سؤالی دارم''' | ||
تا بهیکبار کند لب به جواب آلوده'''<ref>ر.ک: همان</ref>. ''' | |||
با توجه به این لغزشها و نارواها که نمونههایی از آن در اینجا باز نموده شد، بهاحتمال میتوان گفت که اشعاری که در این دیوان گرد شده، همه از آن زیبالنساء مخفی نیست، بلکه بیتوجهی و نادانی کاتبان، سخنانی از شاعران کممایه را در جمع اشعار مخفی جایگزین کرده است و یا آنکه تصرف بیرحمانه کاتبان نادان، بخشی از اشعار مخفی را به این صورت درآورده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | با توجه به این لغزشها و نارواها که نمونههایی از آن در اینجا باز نموده شد، بهاحتمال میتوان گفت که اشعاری که در این دیوان گرد شده، همه از آن زیبالنساء مخفی نیست، بلکه بیتوجهی و نادانی کاتبان، سخنانی از شاعران کممایه را در جمع اشعار مخفی جایگزین کرده است و یا آنکه تصرف بیرحمانه کاتبان نادان، بخشی از اشعار مخفی را به این صورت درآورده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خان آرزو در شرححال عاقل خان رازی نوشته که رازی جواب غزل مشهور زیبالنساء را که مطلعش این است: | خان آرزو در شرححال عاقل خان رازی نوشته که رازی جواب غزل مشهور زیبالنساء را که مطلعش این است: | ||
'''گرچه من لیلیاثاثم دل چو مجنون بینواست | |||
سر به صحرا میزدم لیکن حیا زنجیر پاست'''، نوشته: اشعار مخفی از طبع روان، ظرافت اندیشه و خاطر حساس او حکایت دارد و مضمونهای لطیف در جایجای سخن او جلوهگر است<ref>ر.ک: علیخان، زیبالنساء، ص142</ref>. | '''گرچه من لیلیاثاثم دل چو مجنون بینواست''' | ||
سر به صحرا میزدم لیکن حیا زنجیر پاست'''، نوشته: اشعار مخفی از طبع روان، ظرافت اندیشه و خاطر حساس او حکایت دارد و مضمونهای لطیف در جایجای سخن او جلوهگر است<ref>ر.ک: علیخان، زیبالنساء، ص142</ref>.''' | |||
مخفی از همگان گله دارد که هیچکس آنطور که باید و شاید او را نشناخته: | مخفی از همگان گله دارد که هیچکس آنطور که باید و شاید او را نشناخته: | ||
در ارادت به حضرت علی(ع) مینویسد: | '''خورشید جهان تابم و نشناخت مرا کس ''' | ||
'''مخفیا در روز محشر بینصیب از کوثر است | افسوس که صاحبنظران را نظری نیست'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | ||
آنکه دست دوستی بر دامن حیدر نزد | |||
'''زبان در کام کش مخفی و پای صبر در دامن | در ارادت به [[امام علی علیهالسلام|حضرت علی(ع)]] مینویسد: | ||
که آخر پنجه شاه ولایت دست من گیرد'''<ref>ر.ک: همان، ص143-142</ref>. | |||
'''مخفیا در روز محشر بینصیب از کوثر است''' | |||
آنکه دست دوستی بر دامن حیدر نزد | |||
'''زبان در کام کش مخفی و پای صبر در دامن''' | |||
که آخر پنجه شاه ولایت دست من گیرد'''<ref>ر.ک: همان، ص143-142</ref>.''' | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست اشعار در انتهای کتاب ذکر شده است. | فهرست اشعار در انتهای کتاب ذکر شده است. | ||
از جمله ایرادات وارد بر این دیوان، تفکیک نشدن غزلیات از یکدیگر است. محقق اثر میتوانست با انتخاب عناوینی برای غزلها یا لااقل ایجاد فاصله آنها را از هم جدا کند. | از جمله ایرادات وارد بر این دیوان، تفکیک نشدن غزلیات از یکدیگر است. محقق اثر میتوانست با انتخاب عناوینی برای غزلها یا لااقل ایجاد فاصله آنها را از هم جدا کند. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
نسخهٔ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۴۹
ديوان مخفي «زينب النساء بيگم» | |
---|---|
پدیدآوران | مخفی، زیبالنسا بیگم (نویسنده) کرمی، احمد |
ناشر | ما |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1362ش |
موضوع | شعر فارسي - قرن 11ق |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PIR 6541 /د9 |
دیوان مخفی زیبالنساء بیگم، حاوی اشعار «زیبالنساء بیگم»، متخلص به «مخفی»، نامدارترین زن پارسیگوی شبهقاره هند (متوفی 1048ق) است. این اثر به کوشش و با مقدمه احمد کرمی منتشر شده است.
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه احمد کرمی و به ترتیب غزلیات، قصاید، ترکیببندها و یک تضمین است.
گزارش محتوا
شماره اشعار مخفی را پانزده هزار بیت یاد کردهاند و اگر این گفته نادرست نباشد، دیوانهای مطبوعهای که هماکنون از وی در دست است بیش از یکپنجم مجموعه اشعار او را در بر ندارد[۱].
در دیوان مخفی شعر خوب فراوان است. غزلهای لطیف او میرساند که به سرودن غزل، بیش از دیگر انواع شعر رغبت داشته و توفیق وی نیز در غزلسرایی بیش از دیگر انواع شعر بوده است. در شعر مخفی باریکاندیشی اشعاری که به سبک هندی معروف است، قوتی چندان ندارد. ظاهراً یافتن مضمونهای دقیق، در حد وسواس و به گونه بیشتر گویندگان همعصر، پسند خاطر او نبوده است. سخن مخفی نشان میدهد که طبع وی بیشوکم از شیوه عرفی تأثیر پذیرفته است. مجموعه اشعار او بر روی هم از طبع روان و ظرافت اندیشه و خاطر حساس او حکایت دارد و مضمونهای لطیف، در جایجای سخن او جلوه میکند:
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را[۲].
محقق اثر ارائه این دیوان را به خواهش دوستان دانسته است؛ چراکه نسخههای موجود از این دیوان پرغلط و مغشوش است: «دیوانی که اینک از مخفی عرضه میشود، بر بنیاد پنج نسخه مطبوعه هند و پاکستان فراهم شده است و با تأسف باید بگویم که هر پنج نسخه یادشده، سراسر مغشوش و نادرست بوده است، تا بدان جا که هرگاه خواهش پارهای از دوستان ارجمند که اطاعت از امر آنان را بر خود فرض میدانم، در کار نبود، از عرضه دیوان مخفی تا به دست آوردن دستنویسهای قابلاعتمادی از آن، خودداری میکردم.
بااینحال کوشش بسیار بهکاررفته است تا دیوان حاضر از هر نسخه مطبوعه دیگر دیوان مخفی، صحیحتر و کاملتر و شایستهتر تقدیم هواخواهان اشعار وی گردد. غلطهای مشهود و بارز نسخههای یادشده، بهصورت چشمگیری در این چاپ ازمیانرفته است و اگر بیم تصرف نمیرفت، بسیاری از نادرستیهای دیگر، به شیوه تصحیح قیاسی، صورت مطلوب نمییافت[۳].
تسامح در قافیه و وزن و لغزش در ایراد کلمات و ترکیبها، در بیشتر صفحات دیوان کم نیست. همچنین در جایجای دیوان، اشعاری نامفهوم و مغشوش دیده میشود، مانند این بیت:
سر گرانی نرود از سر او تا دم صور هرکه او مست به دامان ایاغی نبود[۴].
در غزلی با مطلع «من آن چشم غماز را میشناسم» که در بحر متقارب مثمن سالم گفته شده، برخی از مصراعهای نخستین ابیات در وزن متقارب مثمن مقصور یا محذوف آمده است[۵].
در پارهای از غزلها یا اشعار دیگر لقب شعری یا تخلص شاعر، وزن شعر را مختل کرده است و این خود نماینده آن تواند بود که آن اشعار، از آن گویندگانی دیگر بوده و در دست تصرف کاتبان به این صورت در دیوان مخفی جای گرفته است، مانند:
مخفی هرلحظه من از بخت سؤالی دارم تا بهیکبار کند لب به جواب آلوده[۶].
با توجه به این لغزشها و نارواها که نمونههایی از آن در اینجا باز نموده شد، بهاحتمال میتوان گفت که اشعاری که در این دیوان گرد شده، همه از آن زیبالنساء مخفی نیست، بلکه بیتوجهی و نادانی کاتبان، سخنانی از شاعران کممایه را در جمع اشعار مخفی جایگزین کرده است و یا آنکه تصرف بیرحمانه کاتبان نادان، بخشی از اشعار مخفی را به این صورت درآورده است[۷].
خان آرزو در شرححال عاقل خان رازی نوشته که رازی جواب غزل مشهور زیبالنساء را که مطلعش این است:
گرچه من لیلیاثاثم دل چو مجنون بینواست
سر به صحرا میزدم لیکن حیا زنجیر پاست، نوشته: اشعار مخفی از طبع روان، ظرافت اندیشه و خاطر حساس او حکایت دارد و مضمونهای لطیف در جایجای سخن او جلوهگر است[۸].
مخفی از همگان گله دارد که هیچکس آنطور که باید و شاید او را نشناخته:
خورشید جهان تابم و نشناخت مرا کس افسوس که صاحبنظران را نظری نیست[۹].
در ارادت به حضرت علی(ع) مینویسد:
مخفیا در روز محشر بینصیب از کوثر است آنکه دست دوستی بر دامن حیدر نزد
زبان در کام کش مخفی و پای صبر در دامن که آخر پنجه شاه ولایت دست من گیرد[۱۰].
وضعیت کتاب
فهرست اشعار در انتهای کتاب ذکر شده است.
از جمله ایرادات وارد بر این دیوان، تفکیک نشدن غزلیات از یکدیگر است. محقق اثر میتوانست با انتخاب عناوینی برای غزلها یا لااقل ایجاد فاصله آنها را از هم جدا کند.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- علیخان، زیبالنساء، «حیات زیبالنساء مخفی در پرتو کلامش»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: پژوهش ادبیات معاصر جهان، پاییز و زمستان 1380، شماره 11، ص133 تا 146، به آدرس اینترنتی:
https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/88315