كشف الأسرار و عدة الأبرار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
'''كشف الأسرار و عدة الأبرار'''، تأليف [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ابو الفضل، رشيد الدين ميبدى]] بر اساس [[کشف الاسرار و عدة الابرار ( معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری )|تفسير خواجه عبد الله انصارى]]، منبعى غنى از تفسير، تأويل، معارف اسلامى، شعر و ادب عربى و فارسى است. در بين ترجمهها و تفسيرهاى معتبر قرآن به زبان فارسى، «كشف الأسرار» ارزشى والا و مقامى خاص دارد. | |||
اين كتاب را ميبدى در اوايل سال 520، آغاز كرده است و سرمشق او در اين كار، تفسير معروف خواجه عبد الله انصارى بوده است كه متأسفانه اكنون بهتمامى در دسترس نيست و احتمال دارد كه در اثر حوادث روزگار از ميان رفته باشد. | اين كتاب را ميبدى در اوايل سال 520، آغاز كرده است و سرمشق او در اين كار، تفسير معروف خواجه عبد الله انصارى بوده است كه متأسفانه اكنون بهتمامى در دسترس نيست و احتمال دارد كه در اثر حوادث روزگار از ميان رفته باشد. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
اساس كار ميبدى در اين تفسير، آن است كه هر آيهاى را سه بار مطرح مىكند: | اساس كار ميبدى در اين تفسير، آن است كه هر آيهاى را سه بار مطرح مىكند: | ||
#در نوبت اول، معنى تحت اللفظى آيه (و در عين حال، سليس و روان آن) را مىآورد. در اين قسمت، لغات و تركيبات بسيار جالب فارسى در مقابل كلمات عربى آمده است و شايسته تحقيق و تدقيق بسيار است. مهمترين نكتهاى كه در اين نوبت به چشم مىخورد، برابرهاى پارسى است كه ميبدى در برگرداندن برخى از لغتهاى قرآن آورده و بسا كه بعضى از آنها، نوساخته خود اوست و نمودارى است از شيوه واژهسازى پيشينيان. | |||
علاوه بر اين، دقت و توجهى ويژه به ريزهكارىها و ظرائف موجود در آيات قرآن شده است و سعى شده كه آن ظرائف، در ترجمه نيز منعكس گردد. | علاوه بر اين، دقت و توجهى ويژه به ريزهكارىها و ظرائف موجود در آيات قرآن شده است و سعى شده كه آن ظرائف، در ترجمه نيز منعكس گردد. | ||
البته مىدانيم كه گذشت زمان و دگرگونى زبان، برخى از كاربردهاى لفظى «كشف الأسرار» و امثال آن را منسوخ كرده است و گاه تركيبها يا تعبيرهايى كه در اينگونه آثار آمده، در نثر امروز خوشايند نيست و نبايد به كار رود، اما نكات قابل توجه و ريزهكارىهاى پسنديده هم در آنها اندك نيست كه مىتوان به كار بست و بدين طريق پيام آسمانى قرآن را زيبا و رسا، مؤثر و گويا به پارسى برگرداند. | البته مىدانيم كه گذشت زمان و دگرگونى زبان، برخى از كاربردهاى لفظى «كشف الأسرار» و امثال آن را منسوخ كرده است و گاه تركيبها يا تعبيرهايى كه در اينگونه آثار آمده، در نثر امروز خوشايند نيست و نبايد به كار رود، اما نكات قابل توجه و ريزهكارىهاى پسنديده هم در آنها اندك نيست كه مىتوان به كار بست و بدين طريق پيام آسمانى قرآن را زيبا و رسا، مؤثر و گويا به پارسى برگرداند. | ||
اگر روزى فرارسد كه لغات قرآنى اين تفسير و معانى فارسى آن، بهصورت فرهنگى درآيد، آن كتاب فرهنگ، از كتب نفيس و ارزشمند لغت خواهد بود. | اگر روزى فرارسد كه لغات قرآنى اين تفسير و معانى فارسى آن، بهصورت فرهنگى درآيد، آن كتاب فرهنگ، از كتب نفيس و ارزشمند لغت خواهد بود. | ||
اين كتاب، براى آنان كه به كار دستور زبان مىپردازند، منبع سرشارى خواهد بود، زيرا خصايص صرفى و نحوى آن، بىحد و شمار است و همچنين براى سبكشناسى كه در زبان فارسى، فنى نوين است و در تكميل آن نيازمند به مآخذ و منابع بسيارى از نظم و نثر فارسى هستيم، اين كتاب، بسيار مفيد است، زيرا به نكاتى سبكى برخورد مىكنيم كه نظير آنها را تنها در كتب انگشتشمارى مانند تاريخ بيهقى و تذكرة الاولياى شيخ عطار مىتوانيم بيابيم. | اين كتاب، براى آنان كه به كار دستور زبان مىپردازند، منبع سرشارى خواهد بود، زيرا خصايص صرفى و نحوى آن، بىحد و شمار است و همچنين براى سبكشناسى كه در زبان فارسى، فنى نوين است و در تكميل آن نيازمند به مآخذ و منابع بسيارى از نظم و نثر فارسى هستيم، اين كتاب، بسيار مفيد است، زيرا به نكاتى سبكى برخورد مىكنيم كه نظير آنها را تنها در كتب انگشتشمارى مانند تاريخ بيهقى و تذكرة الاولياى شيخ عطار مىتوانيم بيابيم. | ||
#در نوبت دوم، شأن نزول آيه و ناسخ و منسوخ بودن آن و تفسير آن را از نظر شرعى و اقوال مفسران را ذكر مىكند. در حقيقت، بخش اعظم كتاب، صرف اين قسمت شده است و هم در اين قسمت است كه احاديث نبوى و اقوال صحابه و بزرگان دين مىآيد و كتاب را از معارف اسلامى سرشار مىكند، البته احاديث مجعول و سخنان بىهويت نيز در اين ميان بسيار است، اما غلبه با احاديث صحيح و سخنان بامأخذ است. اين قسمت هم از نظر زبان فارسى، كماهميت نيست. | |||
از اين گذشته، در اين قسمت، به مطالب فقهى بسيارى برخورد مىكنيم و مؤلف، هرچند، در مسائل فقهى، آراى شافعى را ترجيح مىدهد، ولى از ذكر اقوال فقهاى ديگر خوددارى نمىكند و همچنين در مسائل كلامى، او متمايل به كلام اشعرى است، ولى اقوال قدريان و اهل اعتزال را هم ذكر مىكند و سپس به رد آنها مىپردازد. | از اين گذشته، در اين قسمت، به مطالب فقهى بسيارى برخورد مىكنيم و مؤلف، هرچند، در مسائل فقهى، آراى شافعى را ترجيح مىدهد، ولى از ذكر اقوال فقهاى ديگر خوددارى نمىكند و همچنين در مسائل كلامى، او متمايل به كلام اشعرى است، ولى اقوال قدريان و اهل اعتزال را هم ذكر مىكند و سپس به رد آنها مىپردازد. | ||
در اين كتاب، رد بر فلاسفه و زنادقه و جهميه و ديگر فرق نيز به چشم مىخورد كه براى كسانى كه به ملل و نحل اهتمام مىورزند، اين ايرادها سودمند است. | در اين كتاب، رد بر فلاسفه و زنادقه و جهميه و ديگر فرق نيز به چشم مىخورد كه براى كسانى كه به ملل و نحل اهتمام مىورزند، اين ايرادها سودمند است. | ||
بيشتر اشعار عربى كه در اين كتاب به كار رفته، يا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و يا به نثر روان رسايى به فارسى برگردانده شده و اين مطلب، وقتى با ترجمه تحت اللفظى آيات و احاديث ضميمه شود، مترجمان عربى و دانشجويان ادب فارسى و عربى را سود بسيار مىبخشد. | بيشتر اشعار عربى كه در اين كتاب به كار رفته، يا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و يا به نثر روان رسايى به فارسى برگردانده شده و اين مطلب، وقتى با ترجمه تحت اللفظى آيات و احاديث ضميمه شود، مترجمان عربى و دانشجويان ادب فارسى و عربى را سود بسيار مىبخشد. | ||
در اين بخش، عشق و محبت ميبدى به خاندان پيامبر گرامى(ص) تبلور مىنمايد و فضايل بىشمارى را بهعنوان شأن نزول آيات، ويژه پنج تن آل عبا و اصحاب كسا نقل مىنمايد و جلوههاى زيادى از ولايت را متجلى مىسازد. | در اين بخش، عشق و محبت ميبدى به خاندان پيامبر گرامى(ص) تبلور مىنمايد و فضايل بىشمارى را بهعنوان شأن نزول آيات، ويژه پنج تن آل عبا و اصحاب كسا نقل مىنمايد و جلوههاى زيادى از ولايت را متجلى مىسازد. | ||
#در نوبت سوم، چند آيه را كه در نوبت اول آورده، از نظر عرفانى مورد بحث قرار مىدهد. در اين قسمت، به اشعار عربى و فارسى فراوانى برمىخوريم كه تفسير را از حالت يكنواختى بيرون مىآورد و هنر نويسندگى و ذوق ميبدى و تأثر او از خواجه عبد الله را نشان مىدهد و اين قسمت را بايد شاهكارى در تفسير و نويسندگى و ذوقيات دانست، اما چنانكه اشاره شد همه آيات قرآنى در اين قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آيهاى در نوبت دوم مطرح نمىشود كه البته اين، بهندرت اتفاق مىافتد. | |||
مؤلف، در نوبت سوم، مطالب شيرين و دلپذير و داستانهاى اخلاقى فراوانى را آورده است؛ داستانهايى كه سختترين دلها را نرم مىكند و آدمى هنگام مطالعه آنها خود را فراموش مىنمايد. اين داستانهاى جذاب و حكايات جالب، اگر گردآورى شود، خود مجموعه نفيسى از حكمت و عرفان عملى خواهد بود و براى آنان كه با آثار مولوى، حافظ و عطار دمسازند و با اصطلاحات عرفانى آشنايند، بسيار دلپذير و روحبخش خواهد بود. | مؤلف، در نوبت سوم، مطالب شيرين و دلپذير و داستانهاى اخلاقى فراوانى را آورده است؛ داستانهايى كه سختترين دلها را نرم مىكند و آدمى هنگام مطالعه آنها خود را فراموش مىنمايد. اين داستانهاى جذاب و حكايات جالب، اگر گردآورى شود، خود مجموعه نفيسى از حكمت و عرفان عملى خواهد بود و براى آنان كه با آثار مولوى، حافظ و عطار دمسازند و با اصطلاحات عرفانى آشنايند، بسيار دلپذير و روحبخش خواهد بود. |
نسخهٔ ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۱
نام کتاب | کشف الاسرار و عدة الابرار ( معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری ) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | تفسیر قرآن
معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری |
پدیدآورندگان | انصاری، عبد الله بن محمد (نويسنده)
میبدی، احمد بن محمد (نويسنده) حکمت، علی اصغر (اهتمام) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 100 /م9 ک5075 |
موضوع | تفاسیر اهل سنت - قرن 6ق.
تفاسیر عرفانی - قرن 6ق. میبدی، احمد بن محمد، قرآن 6ق. کشف الاسرار و عده الابرار - فهرستها نثر فارسی - قرن 6ق. |
ناشر | امير کبير |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1371 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE1905AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
كشف الأسرار و عدة الأبرار، تأليف ابو الفضل، رشيد الدين ميبدى بر اساس تفسير خواجه عبد الله انصارى، منبعى غنى از تفسير، تأويل، معارف اسلامى، شعر و ادب عربى و فارسى است. در بين ترجمهها و تفسيرهاى معتبر قرآن به زبان فارسى، «كشف الأسرار» ارزشى والا و مقامى خاص دارد.
اين كتاب را ميبدى در اوايل سال 520، آغاز كرده است و سرمشق او در اين كار، تفسير معروف خواجه عبد الله انصارى بوده است كه متأسفانه اكنون بهتمامى در دسترس نيست و احتمال دارد كه در اثر حوادث روزگار از ميان رفته باشد.
ساختار
كتاب، در ده جلد به رشته تحرير درآمده است. در جلد اول، سورههاى فاتحه و البقره (2 سوره)، در جلد دوم، سورههاى آل عمران و نساء (2 سوره)، در جلد سوم، سورههاى مائده، انعام و اعراف (3 سوره)، در جلد چهارم، سورههاى انفال، توبه، يونس و هود (4 سوره)، در جلد پنجم، سورههاى يوسف، رعد، ابراهيم، حجر، نحل، بنى اسرائيل و كهف (7 سوره)، در جلد ششم، سورههاى مريم، طه، انبياء، حج، مؤمنون و نور (6 سوره)، در جلد هفتم، سورههاى فرقان، شعراء، نمل، قصص، عنكبوت، روم، لقمان و سجده (8 سوره)، در جلد هشتم، سورههاى احزاب، سباء، فاطر، يس، صافات، ص، زمر، مؤمن و فصلت (9 سوره)، در جلد نهم، سورههاى شورى، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق، ذاريات، طور، نجم، قمر، رحمن، واقعه و حديد (16 سوره) و در جلد دهم، از آغاز سوره مجادله تا پايان سوره ناس (57 سوره)، به ترتيب، ترجمه، تفسير و توجيه عرفانى شده است.
گزارش محتوا
اين كتاب، گنجينه گرانبهايى از لغات، امثال، تشبيهات و تعبيرات فارسى است، در عين اينكه واجد مزاياى تفاسير ديگر نيز هست، زيرا همان بحثهايى كه در تفاسير عربى در باره قرائت، شأن نزول، لغت، صرف، نحو و بيان به زبان عربى شده، در اين تفسير، به زبان شيرين و روان فارسى ادا شده است و حتى اخبار و احاديث و اشعار هم در بيشتر موارد به زبان فارسى ترجمه گرديده است و در نوبت اول كاملا دقت و توجه شده كه كلمه فارسى كه در ترجمه كلمه عربى قرار مىگيرد برابر با آن بوده باشد كه رعايت امانت در سخن خدا بشود و در بعضى موارد كلام از سياق فارسى دور مىشود تا اين منظور عملى گردد.
اين تفسير از جمله تفاسيرى است كه در ضمن برخوردارى از حلاوت زبان فارسى، دربردارنده نكات جالب عرفانى، تفسيرى، تاريخى و ادبى است.
مؤلف، تفسير خود را بر اساس تفسير خواجه عبد الله انصارى نوشته است. وى، در اين باره مىنويسد:
«كتاب فريد عصر و وحيد دهر، شيخ الاسلام، ابو اسماعيل، عبد الله بن محمد بن على انصارى را در تفسير قرآن و كشف معانى آن خواندم كه در لفظ و معنى و تحقيق و زيبايى به حد اعجاز رسيده بود، ولى چون در نهايت ايجاز و كوتاهى بود، مقصود آموزندگان و رهروان از آن برآورده نمىشد، پس به شرح و تفصيل آن پرداختم.»
تفسير خواجه هماكنون در دست نيست، ولى چهل سال پس از وفات خواجه عبد الله، در دست ميبدى بوده و او آن را شالوده كار خود در نوشتن «كشف الأسرار» قرار داده و در بسيارى جاها از خواجه به القاب پير طريقت، عالم طريقت و جمال اهل حقيقت، شيخ الاسلام انصارى و... ياد و سخنانش را نقل كرده است. در نوبت سوم تفسير كه جنبه عرفانى دارد، همه جا آهنگ سخن خواجه به گوش مىرسد كه مىتوان گفت يا عين كلام اوست يا با تصرفهايى، نقل گفتار او و يا ملهم از افاضات و شيوه بيان اوست.
مؤلف، ديباچه كلام خود را بهخوبى مىگشايد و با نگارش جمله «خير كلمات الشكر ما افتتح به القرآن من الحمد، فالحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام على رسوله محمد و آله اجمعين...» [۱]، عمل به اين سخن مروى از صاحب شريعت، رسول خاتم(ص) كرده است كه فرمود: «به هنگام درود فرستادن بر من، آن را ناقص نگوييد، بلكه بر خاندان من نيز درود فرستيد و آنان را از من جدا مسازيد، همانا كه در روز قيامت تمامى سببها و نسبها جز سبب و نسب من، بريده خواهد شد».
ميبدى در ديباچه، برخلاف دانشمندان اهل سنت، بر اصحاب درود نمىفرستد و از شيوه انديشمندان شيعى و تفاسير شيعه پيروى مىنمايد.
اساس كار ميبدى در اين تفسير، آن است كه هر آيهاى را سه بار مطرح مىكند:
- در نوبت اول، معنى تحت اللفظى آيه (و در عين حال، سليس و روان آن) را مىآورد. در اين قسمت، لغات و تركيبات بسيار جالب فارسى در مقابل كلمات عربى آمده است و شايسته تحقيق و تدقيق بسيار است. مهمترين نكتهاى كه در اين نوبت به چشم مىخورد، برابرهاى پارسى است كه ميبدى در برگرداندن برخى از لغتهاى قرآن آورده و بسا كه بعضى از آنها، نوساخته خود اوست و نمودارى است از شيوه واژهسازى پيشينيان.
علاوه بر اين، دقت و توجهى ويژه به ريزهكارىها و ظرائف موجود در آيات قرآن شده است و سعى شده كه آن ظرائف، در ترجمه نيز منعكس گردد. البته مىدانيم كه گذشت زمان و دگرگونى زبان، برخى از كاربردهاى لفظى «كشف الأسرار» و امثال آن را منسوخ كرده است و گاه تركيبها يا تعبيرهايى كه در اينگونه آثار آمده، در نثر امروز خوشايند نيست و نبايد به كار رود، اما نكات قابل توجه و ريزهكارىهاى پسنديده هم در آنها اندك نيست كه مىتوان به كار بست و بدين طريق پيام آسمانى قرآن را زيبا و رسا، مؤثر و گويا به پارسى برگرداند. اگر روزى فرارسد كه لغات قرآنى اين تفسير و معانى فارسى آن، بهصورت فرهنگى درآيد، آن كتاب فرهنگ، از كتب نفيس و ارزشمند لغت خواهد بود. اين كتاب، براى آنان كه به كار دستور زبان مىپردازند، منبع سرشارى خواهد بود، زيرا خصايص صرفى و نحوى آن، بىحد و شمار است و همچنين براى سبكشناسى كه در زبان فارسى، فنى نوين است و در تكميل آن نيازمند به مآخذ و منابع بسيارى از نظم و نثر فارسى هستيم، اين كتاب، بسيار مفيد است، زيرا به نكاتى سبكى برخورد مىكنيم كه نظير آنها را تنها در كتب انگشتشمارى مانند تاريخ بيهقى و تذكرة الاولياى شيخ عطار مىتوانيم بيابيم.
- در نوبت دوم، شأن نزول آيه و ناسخ و منسوخ بودن آن و تفسير آن را از نظر شرعى و اقوال مفسران را ذكر مىكند. در حقيقت، بخش اعظم كتاب، صرف اين قسمت شده است و هم در اين قسمت است كه احاديث نبوى و اقوال صحابه و بزرگان دين مىآيد و كتاب را از معارف اسلامى سرشار مىكند، البته احاديث مجعول و سخنان بىهويت نيز در اين ميان بسيار است، اما غلبه با احاديث صحيح و سخنان بامأخذ است. اين قسمت هم از نظر زبان فارسى، كماهميت نيست.
از اين گذشته، در اين قسمت، به مطالب فقهى بسيارى برخورد مىكنيم و مؤلف، هرچند، در مسائل فقهى، آراى شافعى را ترجيح مىدهد، ولى از ذكر اقوال فقهاى ديگر خوددارى نمىكند و همچنين در مسائل كلامى، او متمايل به كلام اشعرى است، ولى اقوال قدريان و اهل اعتزال را هم ذكر مىكند و سپس به رد آنها مىپردازد. در اين كتاب، رد بر فلاسفه و زنادقه و جهميه و ديگر فرق نيز به چشم مىخورد كه براى كسانى كه به ملل و نحل اهتمام مىورزند، اين ايرادها سودمند است. بيشتر اشعار عربى كه در اين كتاب به كار رفته، يا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و يا به نثر روان رسايى به فارسى برگردانده شده و اين مطلب، وقتى با ترجمه تحت اللفظى آيات و احاديث ضميمه شود، مترجمان عربى و دانشجويان ادب فارسى و عربى را سود بسيار مىبخشد. در اين بخش، عشق و محبت ميبدى به خاندان پيامبر گرامى(ص) تبلور مىنمايد و فضايل بىشمارى را بهعنوان شأن نزول آيات، ويژه پنج تن آل عبا و اصحاب كسا نقل مىنمايد و جلوههاى زيادى از ولايت را متجلى مىسازد.
- در نوبت سوم، چند آيه را كه در نوبت اول آورده، از نظر عرفانى مورد بحث قرار مىدهد. در اين قسمت، به اشعار عربى و فارسى فراوانى برمىخوريم كه تفسير را از حالت يكنواختى بيرون مىآورد و هنر نويسندگى و ذوق ميبدى و تأثر او از خواجه عبد الله را نشان مىدهد و اين قسمت را بايد شاهكارى در تفسير و نويسندگى و ذوقيات دانست، اما چنانكه اشاره شد همه آيات قرآنى در اين قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آيهاى در نوبت دوم مطرح نمىشود كه البته اين، بهندرت اتفاق مىافتد.
مؤلف، در نوبت سوم، مطالب شيرين و دلپذير و داستانهاى اخلاقى فراوانى را آورده است؛ داستانهايى كه سختترين دلها را نرم مىكند و آدمى هنگام مطالعه آنها خود را فراموش مىنمايد. اين داستانهاى جذاب و حكايات جالب، اگر گردآورى شود، خود مجموعه نفيسى از حكمت و عرفان عملى خواهد بود و براى آنان كه با آثار مولوى، حافظ و عطار دمسازند و با اصطلاحات عرفانى آشنايند، بسيار دلپذير و روحبخش خواهد بود.
يكى از استفادههاى شايانى كه ميبدى در اين قسمت، از خواجه عبد الله انصارى نموده، مناجات در قالب نثر مسجع است. مقايسه مناجاتهاى مشترك ميان «طبقات الصوفية» (اثر خواجه عبد الله انصارى) و «كشف الأسرار» از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پيش از مناجاتها، غير از وحدت گوينده، وحدت حال و مقام او را نيز نشان مىدهد با اين تفاوت كه در «طبقات الصوفية» بيشتر مناجاتها به دنبال يكديگر آمده است و بسيار طولانىتر از مناجاتهاى كشف الأسرار است و بخش كمتر مناجاتها بهصورت قطعات كوتاه وجود دارد.
در «كشف الأسرار»، مناجاتهاى طولانى كه سجع و قرينه آنها تا آخر يكى باشد، تقريبا وجود ندارد. در اين كتاب، مناجاتها در قالب قطعات كوتاه و چندبندى ايراد شده است و حتى مناجاتهاى طولانى و دراز «طبقات الصوفية»، در بخشهاى مختلف و بهصورت پراكنده و كوتاه آمده است.
نكات تاريخى بسيار جالب و قابل توجه و دقت نظر، در رابطه با برخى از فضايل آل پيامبر(ع) كه گاه با نثر ادبى فوق العاده زيبايى بيان شده، در اين تفسير به چشم مىخورد؛ بهعنوان نمونه، ماجراى مباهله پيامبر(ص) و اصحاب كسا را با ترسايان نجران مطرح مىسازد و داستان عقد اخوت را كه حضرت رسول(ص) در مدينه انجام داد و ميان مهاجران و انصار برادرى برقرار كرد و افرادى را كه با هم تناسب داشتند، به برادرى ايمانى گزينش كرد و على(ع) را كه سى سال از آن حضرت كوچكتر بود، برادر خويش انتخاب نمود.
ولايت على(ع) بر مؤمنان را در شأن نزول آيه 55 مائده نقل فرموده و آيه نجوا را ويژه على(ع) مىداند و از نقش و تأثير بسزاى على(ع) در فتح خيبر و ناكارآمدى ابو بكر و عمر سخن گفته است و از فضايل و محاسن فاطمه زهرا و حسن و حسين(ع) آنقدر بيان مىكند كه بهعنوان ويژگى اين تفسير به حساب مىآيد.
او در يك جا چنين نوشته است: «على مرتضى، ابن عم مصطفى، شوهر خاتون قيامت، فاطمه زهرا كه خلافت را حارس بود و اوليا را صدر و بدر بود... رقيب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حكمت بود، اخلاص و صدق و يقين و توكل و تقوى و ورع شعار و دثار وى بود، حيدر كرار بود، صاحب ذو الفقار بود، سيد مهاجر و انصار بود. [۲].
وضعيت كتاب
اين تفسير نفيس، مشتمل بر ده جلد است كه هر جلد، داراى حدود 800 صفحه است و دانشگاه تهران به اشارت علىاصغر حكمت، پى به ارزش اين تفسير شريف برد و تصويب نمود كه هر ده مجلد به اهتمام ايشان، به زيور طبع آراسته گردد. اين كتاب، توسط انتشارات امير كبير بهصورت مكرر تجديد چاپ شده است و نسخه حاضر، چاپ پنجم آن در سال 71 خورشيدى است.
حبيب الله آموزگار، اين تفسير را در دو جلد خلاصه نموده است و دكتر محمدجواد شريعت، يك جلد فهرست تفصيلى مطالب موجود در تفسير «كشف الأسرار» را تهيه نموده است كه بسيار مغتنم است.
پانويس
منابع
1. آينه پژوهش، سال هشتم، 48 - 43، 1376، شماره 44، گشت و گذار در كشف الأسرار، على محمد هنر، ص 16 به بعد (نقل به اختصار)؛
2. بينات، سال دوم، شماره 4، زمستان 74، جلوههاى ولايت در تفسير كشف الأسرار، محمد امين پور امينى، ص 126 به بعد؛
3. دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، بهاء الدين خرمشاهى، جلد اول، تفسير كشف الأسرار و عدة الأبرار، مهدى محقق، ص 741 - 743؛
4. طبقات الصوفية، خواجه عبد الله انصارى، مقابله و تصحيح محمد سرور مولايى، مقدمه مصحح، سيزده تا سى و يك (نقل به اختصار)؛
5. فهرست تفسير كشف الأسرار و عدة الأبرار، محمدجواد شريعت، ص 5 - 10 (نقل به اختصار)؛
6. مترجم، سال سوم، شماره دهم، تابستان 72، ويژگىهاى ترجمه قرآن در تفسير كشف الأسرار، محمدمهدى ركنى، ص 21، 29 و 30.