روش فهم حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR17252J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱۰: خط ۱۰:
    |-
    |-
    |پدیدآورندگان  
    |پدیدآورندگان  
    |data-type='authors'|[[مسعودی، عبدالهادی]] (نويسنده)
    |data-type='authors'|[[مسعودی، عبدالهادی]] (نویسنده)
    |-
    |-
    |زبان  
    |زبان  
    خط ۲۲: خط ۲۲:
    |-
    |-
    |ناشر  
    |ناشر  
    |data-type='publisher'|دانشکده علوم حديث
    |data-type='publisher'|دانشکده علوم حدیث
    |-
    |-
    |مکان نشر  
    |مکان نشر  
    خط ۳۱: خط ۳۱:
    |-class='articleCode'
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون  
    |کد اتوماسیون  
    |data-type='automationCode'|17252
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE17252AUTOMATIONCODE
    |}
    |}
    </div>
    </div>
    خط ۳۹: خط ۳۹:




    «روش فهم حديث» تأليف عبدالهادى مسعودى، تلاشى است در راه حفظ و انتقال ميراث گرانبهاى برجاى مانده از معصومان(ع) و پيشوايان بزرگ دين كه به بررسى و توضيح روش فهم احاديث ائمه(ع) اختصاص يافته است.
    '''روش فهم حدیث'''، تألیف [[عبدالهادى مسعودى]]، تلاشى است در راه حفظ و انتقال میراث گرانبهاى برجاى مانده از معصومان(ع) و پیشوایان بزرگ دین که به بررسى و توضیح روش فهم احادیث ائمه(ع) اختصاص یافته است.


    كتاب به زبان فارسى بوده و نويسنده در سال 1382ش بر آن مقدمه نوشته است.
    کتاب به زبان فارسى بوده و نویسنده در سال 1382ش بر آن مقدمه نوشته است.


    اين كتاب براى دانشجويان رشته الهيات (علوم قرآنى و حديث) در مقطع كارشناسى و نيز كارشناسى ارشد به عنوان منبع اصلى درس «فقه الحديث» تدوين شده است.
    این کتاب براى دانشجویان رشته الهیات (علوم قرآنى و حدیث) در مقطع کارشناسى و نیز کارشناسى ارشد به عنوان منبع اصلى درس «فقه الحدیث» تدوین شده است.


    == ساختار ==
    == ساختار ==




    كتاب با مقدمه نويسنده آغاز و مطالب در سه بخش و هر بخش در چندين فصل تنظيم شده است.
    کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در سه بخش و هر بخش در چندین فصل تنظیم شده است.


    نويسنده در ابتدا به تعريف فقه الحديث و پيشينه آن پرداخته و سپس سير فهم حديث و موانع فهم آن را بررسى كرده است.
    نویسنده در ابتدا به تعریف فقه الحدیث و پیشینه آن پرداخته و سپس سیر فهم حدیث و موانع فهم آن را بررسى کرده است.


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==




    نويسنده در پيشگفتار به توضيح موضوع كتاب و تشكر از كسانى كه در تدوين آن نقش داشته‌اند پرداخته است (پيشگفتار، ص1- 2).
    نویسنده در پیشگفتار به توضیح موضوع کتاب و تشکر از کسانى که در تدوین آن نقش داشته‌اند پرداخته است <ref>پیشگفتار، ص1- 2</ref>.


    بخش اول اثر به مباحث مقدماتى اختصاص يافته و داراى دو فصل مى‌باشد:
    بخش اول اثر به مباحث مقدماتى اختصاص یافته و داراى دو فصل مى‌باشد:


    در فصل اول، به تعريف و كاربرد فقه الحديث پرداخته شده و هدف نويسنده از آشنايى خواننده با جايگاه و معناى فقه الحديث، نياز به فقه الحديث و ضرورت آن و نيز برخى از فوايد و كاربردهاى آن مى‌باشد (متن كتاب، ص5).
    در فصل اول، به تعریف و کاربرد فقه الحدیث پرداخته شده و هدف نویسنده از آشنایى خواننده با جایگاه و معناى فقه الحدیث، نیاز به فقه الحدیث و ضرورت آن و نیز برخى از فواید و کاربردهاى آن مى‌باشد <ref>متن کتاب، ص5</ref>.


    فقه الحديث، تركيبى از معناى لغوى «فقه» و معناى اصطلاحى «حديث» است؛ يعنى فهم عميق گفتار و رفتار معصوم(ع). در فقه الحديث، به بررسى متون روايت پرداخته مى‌شود و با بهره‌گيرى از شيوه‌هاى منطقى فهم و نقد حديث و نيز قواعد گوناگون، در پى درك مقصود اصلى صاحب سخن هستيم. نويسنده معتقد است اهميت و ضرورت اين دانش به اندازه خود حديث است و غفلت از آن، كژيها و انحراف‌هايى را پديد آورده است (همان، ص21).
    فقه الحدیث، ترکیبى از معناى لغوى «فقه» و معناى اصطلاحى «حدیث» است؛ یعنى فهم عمیق گفتار و رفتار معصوم(ع). در فقه الحدیث، به بررسى متون روایت پرداخته مى‌شود و با بهره‌گیرى از شیوه‌هاى منطقى فهم و نقد حدیث و نیز قواعد گوناگون، در پى درک مقصود اصلى صاحب سخن هستیم. نویسنده معتقد است اهمیت و ضرورت این دانش به اندازه خود حدیث است و غفلت از آن، کژیها و انحراف‌هایى را پدید آورده است <ref>همان، ص21</ref>.


    فوايد فقه الحديث عبارتند از: افزايش شناخت و باور انسان، فهم قوت و ضعف حديث، دستيابى به يك نظام فكرى و نيز آشنايى با احاديث متعارض و تأثير آن‌ها در تفسير حديث و حل اين اختلافات. نويسنده معتقد است در ميان فوايد فقه الحديث، بهره‌گيرى از آن براى تأييد و رد مضمون و محتواى اخبار، جايگاهى بسزا دارد و شيوه بسيارى از عالمان پيشين نيز چنين بوده است. اين عالمان، اعم از فقيهان، محدثان اصولى و اخبارى شيعى و نيز اهل سنت بوده‌اند (همان).
    فواید فقه الحدیث عبارتند از: افزایش شناخت و باور انسان، فهم قوت و ضعف حدیث، دستیابى به یک نظام فکرى و نیز آشنایى با احادیث متعارض و تأثیر آن‌ها در تفسیر حدیث و حل این اختلافات. نویسنده معتقد است در میان فواید فقه الحدیث، بهره‌گیرى از آن براى تأیید و رد مضمون و محتواى اخبار، جایگاهى بسزا دارد و شیوه بسیارى از عالمان پیشین نیز چنین بوده است. این عالمان، اعم از فقیهان، محدثان اصولى و اخبارى شیعى و نیز اهل سنت بوده‌اند <ref>همان</ref>.


    در فصل دوم، پيشينه فقه الحديث بررسى شده است. هدف نويسنده در اين فصل، آن است كه خواننده:
    در فصل دوم، پیشینه فقه الحدیث بررسى شده است. هدف نویسنده در این فصل، آن است که خواننده:


    1- با سابقه پژوهش‌ها در زمينه فقه الحديث آشنا گردد؛
    1- با سابقه پژوهش‌ها در زمینه فقه الحدیث آشنا گردد؛


    2- سير افزايش و كاهش تحقيقات در عرصه فقه الحديث را دريابد؛
    2- سیر افزایش و کاهش تحقیقات در عرصه فقه الحدیث را دریابد؛


    3- پديدآورندگان و عالمان برجسته دانش فقه الحديث را بشناسد؛
    3- پدیدآورندگان و عالمان برجسته دانش فقه الحدیث را بشناسد؛


    4- با برخى از كتاب‌هاى شرح حديث و يارى‌دهنده به دانش فقه الحديث آشنا شود و بنيانگذاران شيوه فهم و نقد حديث را بشناسد (همان، ص23).
    4- با برخى از کتاب‌هاى شرح حدیث و یارى‌دهنده به دانش فقه الحدیث آشنا شود و بنیانگذاران شیوه فهم و نقد حدیث را بشناسد <ref>همان، ص23</ref>.


    كوشش‌هاى دانشمندان مسلمان در زمينه فقه الحديث، در سه حوزه شرح حديث، نقد حديث و حل اختلاف اخبار و نيز تدوين رساله‌هاى مستقل، قابل بررسى است. اين دانش با تلاش پاسداران سنت پيامبر(ص) آغاز شد و راويان با مراجعه به امامان(ع) و اصحاب بزرگ آنان به فهم و حل روايات همت گماشتند. پس از دوره حضور، تلاش‌هاى محدثان طى تدوين جوامع كوچك و بزرگى همچون «المحاسن»، «الكافي»، «من لايحضره الفقه»، «تهذيب الأحكام» و «الاستبصار» نمايان شد. گردآورى موضوعى حديث و به دست دادن احاديث مشابه و مرتبط، دستاورد بزرگ اين دوره است (همان، ص54).
    کوشش‌هاى دانشمندان مسلمان در زمینه فقه الحدیث، در سه حوزه شرح حدیث، نقد حدیث و حل اختلاف اخبار و نیز تدوین رساله‌هاى مستقل، قابل بررسى است. این دانش با تلاش پاسداران سنت پیامبر(ص) آغاز شد و راویان با مراجعه به امامان(ع) و اصحاب بزرگ آنان به فهم و حل روایات همت گماشتند. پس از دوره حضور، تلاش‌هاى محدثان طى تدوین جوامع کوچک و بزرگى همچون «[[المحاسن]]»، «[[الکافی]]»، «[[من لایحضره الفقیه]]»، «[[تهذیب الأحکام]]» و «[[الاستبصار]]» نمایان شد. گردآورى موضوعى حدیث و به دست دادن احادیث مشابه و مرتبط، دستاورد بزرگ این دوره است <ref>همان، ص54</ref>.


    در بخش دوم، در هشت فصل زير، به بررسى سير فهم حديث پرداخته شده است.
    در بخش دوم، در هشت فصل زیر، به بررسى سیر فهم حدیث پرداخته شده است.


    در فصل اول، پيش‌نيازهاى فهم بيان شده است. هدف نويسنده از اين فصل، آن است كه خواننده با مراحل سير فهم حديث آشنا شود و پيش‌نيازهاى حركت به سوى فهم حديث را بداند. همچنين تأثير دستيابى به نسخه‌ها و نقل‌هاى گوناگون حديث را در فهم آن دريابد و به ضرورت و آگاهى از تصحيف و تحريف‌هاى احتمالى در متن حديث پى ببرد و شيوه كلى به دست آوردن متن اصلى حديث را فرا بگيرد (همان، ص60).
    در فصل اول، پیش‌نیازهاى فهم بیان شده است. هدف نویسنده از این فصل، آن است که خواننده با مراحل سیر فهم حدیث آشنا شود و پیش‌نیازهاى حرکت به سوى فهم حدیث را بداند. همچنین تأثیر دستیابى به نسخه‌ها و نقل‌هاى گوناگون حدیث را در فهم آن دریابد و به ضرورت و آگاهى از تصحیف و تحریف‌هاى احتمالى در متن حدیث پى ببرد و شیوه کلى به دست آوردن متن اصلى حدیث را فرا بگیرد <ref>همان، ص60</ref>.


    نويسنده معتقد است فهم حديث به يكباره اتفاق نمى‌افتد و نيازمند طى حداقل دو مرحله است: مرحله فهم متن و مرحله فهم مقصود گوينده. به نظر وى، پيش‌نياز حركت به سوى فهم حديث، آگاهى از درستى انتساب حديث و درستى متن آن است و وجود تصحيف و تحريف‌هاى عمدى و سهوى و نيز پديده «جعل» مانع از اطمينان به متن حديث خوانده شده، پيش از بررسى آن است؛ لذا براى اطمينان از درستى متن حديث، بايد با يافتن نسخه‌ها و نقل‌هاى مختلف و نيز سود جستن از علم رجال و فن مصدريابى تا حد امكان به متنهاى مشابه دست يافت. افزون بر يافتن نسخه‌ها و نقل‌هاى گوناگون، بايد از طريق آشنايى با طرق تحمل حديث و نيز فنون كتابت، از تصحيف‌هاى شنيدارى و نوشتارى پرده برداشت و سپس با استفاده از سياق كلام و نيز شرح‌ها و اشاره‌هاى شارحان پيشين و بيش از هر چيز، احاديث مشابه، به متن اصلى رسيد (همان، ص71).
    نویسنده معتقد است فهم حدیث به یکباره اتفاق نمى‌افتد و نیازمند طى حداقل دو مرحله است: مرحله فهم متن و مرحله فهم مقصود گوینده. به نظر وى، پیش‌نیاز حرکت به سوى فهم حدیث، آگاهى از درستى انتساب حدیث و درستى متن آن است و وجود تصحیف و تحریف‌هاى عمدى و سهوى و نیز پدیده «جعل» مانع از اطمینان به متن حدیث خوانده شده، پیش از بررسى آن است؛ لذا براى اطمینان از درستى متن حدیث، باید با یافتن نسخه‌ها و نقل‌هاى مختلف و نیز سود جستن از علم رجال و فن مصدریابى تا حد امکان به متنهاى مشابه دست یافت. افزون بر یافتن نسخه‌ها و نقل‌هاى گوناگون، باید از طریق آشنایى با طرق تحمل حدیث و نیز فنون کتابت، از تصحیف‌هاى شنیدارى و نوشتارى پرده برداشت و سپس با استفاده از سیاق کلام و نیز شرح‌ها و اشاره‌هاى شارحان پیشین و بیش از هر چیز، احادیث مشابه، به متن اصلى رسید <ref>همان، ص71</ref>.


    نويسنده به اين نكته نيز اشاره دارد كه در احاديث دشوارفهم و داراى واژه‌هاى غريب و ناآشنا كار مشكل‌تر است و نمى‌توان تنها به دليل نامأنوس بودن يك كلمه يا تركيب، آن را مصحّف و نادرست دانست. در اين ميان، مراجه به كتب غريب الحديث و شروح عالمان شيعه و اهل سنت، ضرورى است. توجه به اين نكته نيز حايز اهميت است كه مطالعه روايات متعدد و آشنايى با نسخه‌ها و نيز دانش‌هاى جانبى، تجربه‌هاى سودمندى را براى دستيابى به متن حديث، در اختيار دانش‌پژوه قرار مى‌دهد (همان).
    نویسنده به این نکته نیز اشاره دارد که در احادیث دشوارفهم و داراى واژه‌هاى غریب و ناآشنا کار مشکل‌تر است و نمى‌توان تنها به دلیل نامأنوس بودن یک کلمه یا ترکیب، آن را مصحّف و نادرست دانست. در این میان، مراجه به کتب غریب الحدیث و شروح عالمان شیعه و اهل سنت، ضرورى است. توجه به این نکته نیز حایز اهمیت است که مطالعه روایات متعدد و آشنایى با نسخه‌ها و نیز دانش‌هاى جانبى، تجربه‌هاى سودمندى را براى دستیابى به متن حدیث، در اختیار دانش‌پژوه قرار مى‌دهد <ref>همان</ref>.


    در فصل دوم، به بررسى فهم مفردات پرداخته شده است. نويسنده به دنبال آن است تا خواننده در اين فصل، از تأثير علم صرف، لغت و غريب الحديث در فقه الحديث اطلاع يابد و با دو شيوه اصلى فهم واژه‌ها آشنا شود. همچنين برخى از كتب لغت، غريب الحديث و فروق اللغة را بشناسد و به ضرورت اجتهاد در فهم لغت و گردآورى قرينه‌ها در استعمال‌هاى متعدد، پى ببرد. علاوه بر آن، از وجود روايت‌هاى تفسيركننده به عنوان قرينه‌اى براى فهم لغت، آگاهى يابد (همان، ص73).
    در فصل دوم، به بررسى فهم مفردات پرداخته شده است. نویسنده به دنبال آن است تا خواننده در این فصل، از تأثیر علم صرف، لغت و غریب الحدیث در فقه الحدیث اطلاع یابد و با دو شیوه اصلى فهم واژه‌ها آشنا شود. همچنین برخى از کتب لغت، غریب الحدیث و فروق اللغة را بشناسد و به ضرورت اجتهاد در فهم لغت و گردآورى قرینه‌ها در استعمال‌هاى متعدد، پى ببرد. علاوه بر آن، از وجود روایت‌هاى تفسیرکننده به عنوان قرینه‌اى براى فهم لغت، آگاهى یابد <ref>همان، ص73</ref>.


    در فصل سوم، به بحث پيرامون فهم تركيبات پرداخته شده است. هدف نويسنده از اين فصل، آن است كه دانش‌پژوه، از تأثير دانش‌هاى ادبى (نحو، معانى و بيان) در فهم حديث، آگاهى يافته و به ضرورت شناخت اصطلاحات و مجازها در فهم حديث، پى ببرد. همچنين از معناى برخى اصطلاحات به‌كار رفته در حديث، اطلاع يابد و با برخى از آثار افراط و تفريط در ردّ و اثبات مجاز و استعاره در حديث، آشنا شود (همان، ص94).
    در فصل سوم، به بحث پیرامون فهم ترکیبات پرداخته شده است. هدف نویسنده از این فصل، آن است که دانش‌پژوه، از تأثیر دانش‌هاى ادبى (نحو، معانى و بیان) در فهم حدیث، آگاهى یافته و به ضرورت شناخت اصطلاحات و مجازها در فهم حدیث، پى ببرد. همچنین از معناى برخى اصطلاحات به‌کار رفته در حدیث، اطلاع یابد و با برخى از آثار افراط و تفریط در ردّ و اثبات مجاز و استعاره در حدیث، آشنا شود <ref>همان، ص94</ref>.


    فصل چهارم، گردآورى قرينه‌هاست. پى بردن به امكان تفاوت معناى ظاهرى بدوى و مقصود گوينده، آشنايى با تأثير قرينه‌ها در تعيين مقصود گوينده، شناختن انواع قرينه‌ها، آگاهى از كاربرد قرينه‌ها در احاديث و دريافتن چگونگى تأثير پرسش راوى و تعليل معصوم(ع) بر فهم حديث، از اهداف اين فصل مى‌باشد (همان، ص108).
    فصل چهارم، گردآورى قرینه‌هاست. پى بردن به امکان تفاوت معناى ظاهرى بدوى و مقصود گوینده، آشنایى با تأثیر قرینه‌ها در تعیین مقصود گوینده، شناختن انواع قرینه‌ها، آگاهى از کاربرد قرینه‌ها در احادیث و دریافتن چگونگى تأثیر پرسش راوى و تعلیل معصوم(ع) بر فهم حدیث، از اهداف این فصل مى‌باشد <ref>همان، ص108</ref>.


    در فصل پنجم، به يافن اسباب ورود حديث پرداخته شده و نويسنده در آن، به دنبال آن است كه خواننده، به مفهوم اسباب ورود حديث و اهميت آن در فهم حديث پى برده و با برخى از اسباب ورود حديث، آشنا شود. همچنين انتظار مى‌رود خواننده با خواندن اين فصل، شيوه دستيابى به اسباب ورود حديث را بداند و از چگونگى تأثير اسباب ورود در حل اخبار مبهم و مشكل، آگاهى يابد (همان، ص127).
    در فصل پنجم، به یافن اسباب ورود حدیث پرداخته شده و نویسنده در آن، به دنبال آن است که خواننده، به مفهوم اسباب ورود حدیث و اهمیت آن در فهم حدیث پى برده و با برخى از اسباب ورود حدیث، آشنا شود. همچنین انتظار مى‌رود خواننده با خواندن این فصل، شیوه دستیابى به اسباب ورود حدیث را بداند و از چگونگى تأثیر اسباب ورود در حل اخبار مبهم و مشکل، آگاهى یابد <ref>همان، ص127</ref>.


    در فصل ششم، به بحث پيرامون تشكيل خوانده حديث پرداخته شده است. نويسنده به دنبال آن است كه در اين فصل، خواننده را با مفهوم خانواده حديث آشنا شده و به ضرورت تشكيل خانواده حديث پى ببرد. همچنين با شيوه‌هاى بازيابى خانواده حديث آشنا شده و فوايد تشكيل خانواده حديث را بداند و از مفهوم «خانواده بزرگ حديث»، آگاهى يابد (همان، ص150).
    در فصل ششم، به بحث پیرامون تشکیل خوانده حدیث پرداخته شده است. نویسنده به دنبال آن است که در این فصل، خواننده را با مفهوم خانواده حدیث آشنا شده و به ضرورت تشکیل خانواده حدیث پى ببرد. همچنین با شیوه‌هاى بازیابى خانواده حدیث آشنا شده و فواید تشکیل خانواده حدیث را بداند و از مفهوم «خانواده بزرگ حدیث»، آگاهى یابد <ref>همان، ص150</ref>.


    قرينه‌هاى منفصل كلامى كه بيشتر احاديث مشابه و مرتبط‌اند، در كنار حديث مورد بررسى، خانواده حديث را تشكيل مى‌دهند و ميان احاديث هم‌خوانده، رابطه‌هاى متعددى (مانند تخصيص، تقييد و تبيين) برقرار است و گاه نيز همگى كاملاً هم‌مضمون، ولى بر يك موضوع ناظرند (همان، ص184).
    قرینه‌هاى منفصل کلامى که بیشتر احادیث مشابه و مرتبط‌اند، در کنار حدیث مورد بررسى، خانواده حدیث را تشکیل مى‌دهند و میان احادیث هم‌خوانده، رابطه‌هاى متعددى (مانند تخصیص، تقیید و تبیین) برقرار است و گاه نیز همگى کاملاً هم‌مضمون، ولى بر یک موضوع ناظرند <ref>همان، ص184</ref>.


    در فصل هفتم، به احاديث معارض توجه شده است. نويسنده در پى آن است كه خواننده، با مطالعه اين فصل، با چگونگى تأثير احاديث معارض در فهم حديث و انواع آن آشنا شده و به تأثير احاديث معارض در فهم متن حديث، پى ببرد. همچنين نقش احاديث معارض را در تشخيص مقصود اصلى گوينده حديث بشناسد و از روند تأثيرگذارى تقيه و نسخ در فهم حديث اطلاع يابد (همان، ص187).
    در فصل هفتم، به احادیث معارض توجه شده است. نویسنده در پى آن است که خواننده، با مطالعه این فصل، با چگونگى تأثیر احادیث معارض در فهم حدیث و انواع آن آشنا شده و به تأثیر احادیث معارض در فهم متن حدیث، پى ببرد. همچنین نقش احادیث معارض را در تشخیص مقصود اصلى گوینده حدیث بشناسد و از روند تأثیرگذارى تقیه و نسخ در فهم حدیث اطلاع یابد <ref>همان، ص187</ref>.


    در فصل هشتم، بهره‌گيرى از دستاوردهاى بشرى در فهم حديث مطرح شده و از جمله اهداف اين فصل، آن است كه دانش‌پژوه از امكان تأثير دانش بشرى بر فهم حديث آگاهى يابد؛ به چگونگى و فرايند تأثير دانش بشرى بر فهم حديث پى ببرد و با اهميت استفاده از شرح‌ها و ترجمه‌ها آشنا شود (همان، ص200).
    در فصل هشتم، بهره‌گیرى از دستاوردهاى بشرى در فهم حدیث مطرح شده و از جمله اهداف این فصل، آن است که دانش‌پژوه از امکان تأثیر دانش بشرى بر فهم حدیث آگاهى یابد؛ به چگونگى و فرایند تأثیر دانش بشرى بر فهم حدیث پى ببرد و با اهمیت استفاده از شرح‌ها و ترجمه‌ها آشنا شود <ref>همان، ص200</ref>.


    در بخش سوم، موانع فهم حديث، در قالب دو فصل زير، توضيح داده شده است:
    در بخش سوم، موانع فهم حدیث، در قالب دو فصل زیر، توضیح داده شده است:


    در فصل اول، به بررسى موانع فهم متن پرداخته شده است. اين موانع عبارتند از:
    در فصل اول، به بررسى موانع فهم متن پرداخته شده است. این موانع عبارتند از:


    1- اشتراك لفظى: واژه‌هاى چند معنايى در هر زبان، مشكلاتى را در فهم آن‌ها پديد مى‌آورد. استفاده از قرينه‌ها و توجه به احاديث هم‌مضمون، به حل اين مشكل كمك مى‌كند.
    1- اشتراک لفظى: واژه‌هاى چند معنایى در هر زبان، مشکلاتى را در فهم آن‌ها پدید مى‌آورد. استفاده از قرینه‌ها و توجه به احادیث هم‌مضمون، به حل این مشکل کمک مى‌کند.


    2- تحول زبان: گاه معناى يك واژه، متروك و معنايى ديگر جانشين آن مى‌شود. غفلت از اين تحول، موجب مى‌شود معناى امروزين را به جاى معناى گذشته آن، كه ممكن است مربوط به ده‌ها قرن پيش باشد، بگذاريم. نويسنده معتقد است مراجعه به كتب لغت كهن و غريب الحديث و نيز گردآورى همه قرينه‌ها مى‌تواند از اين غفلت پيشگيرى كند.
    2- تحول زبان: گاه معناى یک واژه، متروک و معنایى دیگر جانشین آن مى‌شود. غفلت از این تحول، موجب مى‌شود معناى امروزین را به جاى معناى گذشته آن، که ممکن است مربوط به ده‌ها قرن پیش باشد، بگذاریم. نویسنده معتقد است مراجعه به کتب لغت کهن و غریب الحدیث و نیز گردآورى همه قرینه‌ها مى‌تواند از این غفلت پیشگیرى کند.


    3- خلط معناى لغوى و اصطلاحى: معناى اصطلاحى، حالتى خاص از تحول معنايى واژه است كه فقط نزد گروه خاصى به وقوع پيوسته است. اين معنا، گاه تفاوت چشمگيرى با معناى اصلى دارد و انس با آن، معناى حقيقى و لغوى واژه را از ياد آشنايان با اصطلاح، مى‌برد. اين مبحث، با بحث حقيقت شرعيه و علم اصول ارتباط دارد.
    3- خلط معناى لغوى و اصطلاحى: معناى اصطلاحى، حالتى خاص از تحول معنایى واژه است که فقط نزد گروه خاصى به وقوع پیوسته است. این معنا، گاه تفاوت چشمگیرى با معناى اصلى دارد و انس با آن، معناى حقیقى و لغوى واژه را از یاد آشنایان با اصطلاح، مى‌برد. این مبحث، با بحث حقیقت شرعیه و علم اصول ارتباط دارد.


    4- خلط معناى فارسى و عربى: واژه‌هاى مشترك زبان عربى و فارسى فراوان‌اند؛ اما گاه معناى آن در عربى با فارسى متفاوت و اين موجب فهم نادرست از احاديث مشتمل بر اين واژه‌ها مى‌شود.
    4- خلط معناى فارسى و عربى: واژه‌هاى مشترک زبان عربى و فارسى فراوان‌اند؛ اما گاه معناى آن در عربى با فارسى متفاوت و این موجب فهم نادرست از احادیث مشتمل بر این واژه‌ها مى‌شود.


    5- ناديده گرفتن حروف: حروف به ويژه حروف تعدى و جر، در زبان عربى نقش مهمى دارند و همراهى آن‌ها با واژه‌ها، گاه موجب تغيير معناى واژه مى‌شوند. برخى افعال با حروف متعدد به كار مى‌روند و معناى هر يك با ديگرى متفاوت است.
    5- نادیده گرفتن حروف: حروف به ویژه حروف تعدى و جر، در زبان عربى نقش مهمى دارند و همراهى آن‌ها با واژه‌ها، گاه موجب تغییر معناى واژه مى‌شوند. برخى افعال با حروف متعدد به کار مى‌روند و معناى هر یک با دیگرى متفاوت است.


    6- تصحيف و تحريف.
    6- تصحیف و تحریف.


    7- تقطيع نادرست (همان، ص233- 234).
    7- تقطیع نادرست <ref>همان، ص233- 234</ref>.


    در فصل دوم، موانع فهم مقصود بيان شده است. اين موانع، عبارتند از: تتبع ناقص؛ پيش‌فرض ذهنى؛ پيروى از اهوا و آراء؛ برخورد گزينشى؛ ساده‌انگارى؛ بسته ذهنى (جمود)؛ اخباريگرى؛ خلط جرى و تطبيق با تفسير؛ قرار گرفتن در جاى نامناسب؛ ناديده گرفتن آهنگ سخن (همان، ص255).
    در فصل دوم، موانع فهم مقصود بیان شده است. این موانع، عبارتند از: تتبع ناقص؛ پیش‌فرض ذهنى؛ پیروى از اهوا و آراء؛ برخورد گزینشى؛ ساده‌انگارى؛ بسته ذهنى (جمود)؛ اخباریگرى؛ خلط جرى و تطبیق با تفسیر؛ قرار گرفتن در جاى نامناسب؛ نادیده گرفتن آهنگ سخن <ref>همان، ص255</ref>.


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعیت کتاب ==




    فهرست مطالب در ابتدا و پيوست كتب مهم لغت عربى و غريب الحديث، به همراه فهرست منابع مورد استفاده نويسنده و اعلام مذكور در متن، در انتهاى كتاب آمده است.
    فهرست مطالب در ابتدا و پیوست کتب مهم لغت عربى و غریب الحدیث، به همراه فهرست منابع مورد استفاده نویسنده و اعلام مذکور در متن، در انتهاى کتاب آمده است.


    آدرس منابع مورد استفاده و توضيح برخى الفاظ و اصطلاحات در پاورقى‌هاى كتاب ذكر شده است.
    آدرس منابع مورد استفاده و توضیح برخى الفاظ و اصطلاحات در پاورقى‌هاى کتاب ذکر شده است.


    == منابع مقاله ==
    == منابع مقاله ==




    مقدمه و متن كتاب.
    مقدمه و متن کتاب.




    خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
    [[رده:علم الحدیث]]
    [[رده:علم الحدیث]]
    [[رده:آثار کلی علم الحدیث]]
    [[رده:آثار کلی علم الحدیث]]

    نسخهٔ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۹

    روش فهم حدیث
    نام کتاب روش فهم حدیث
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان مسعودی، عبدالهادی (نویسنده)
    زبان فارسی
    کد کنگره ‏BP‎‏ ‎‏109‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏5‎‏ر‎‏9‎‏
    موضوع حدیث - علم الدرایه
    ناشر دانشکده علوم حدیث
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1389 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE17252AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    روش فهم حدیث، تألیف عبدالهادى مسعودى، تلاشى است در راه حفظ و انتقال میراث گرانبهاى برجاى مانده از معصومان(ع) و پیشوایان بزرگ دین که به بررسى و توضیح روش فهم احادیث ائمه(ع) اختصاص یافته است.

    کتاب به زبان فارسى بوده و نویسنده در سال 1382ش بر آن مقدمه نوشته است.

    این کتاب براى دانشجویان رشته الهیات (علوم قرآنى و حدیث) در مقطع کارشناسى و نیز کارشناسى ارشد به عنوان منبع اصلى درس «فقه الحدیث» تدوین شده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در سه بخش و هر بخش در چندین فصل تنظیم شده است.

    نویسنده در ابتدا به تعریف فقه الحدیث و پیشینه آن پرداخته و سپس سیر فهم حدیث و موانع فهم آن را بررسى کرده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در پیشگفتار به توضیح موضوع کتاب و تشکر از کسانى که در تدوین آن نقش داشته‌اند پرداخته است [۱].

    بخش اول اثر به مباحث مقدماتى اختصاص یافته و داراى دو فصل مى‌باشد:

    در فصل اول، به تعریف و کاربرد فقه الحدیث پرداخته شده و هدف نویسنده از آشنایى خواننده با جایگاه و معناى فقه الحدیث، نیاز به فقه الحدیث و ضرورت آن و نیز برخى از فواید و کاربردهاى آن مى‌باشد [۲].

    فقه الحدیث، ترکیبى از معناى لغوى «فقه» و معناى اصطلاحى «حدیث» است؛ یعنى فهم عمیق گفتار و رفتار معصوم(ع). در فقه الحدیث، به بررسى متون روایت پرداخته مى‌شود و با بهره‌گیرى از شیوه‌هاى منطقى فهم و نقد حدیث و نیز قواعد گوناگون، در پى درک مقصود اصلى صاحب سخن هستیم. نویسنده معتقد است اهمیت و ضرورت این دانش به اندازه خود حدیث است و غفلت از آن، کژیها و انحراف‌هایى را پدید آورده است [۳].

    فواید فقه الحدیث عبارتند از: افزایش شناخت و باور انسان، فهم قوت و ضعف حدیث، دستیابى به یک نظام فکرى و نیز آشنایى با احادیث متعارض و تأثیر آن‌ها در تفسیر حدیث و حل این اختلافات. نویسنده معتقد است در میان فواید فقه الحدیث، بهره‌گیرى از آن براى تأیید و رد مضمون و محتواى اخبار، جایگاهى بسزا دارد و شیوه بسیارى از عالمان پیشین نیز چنین بوده است. این عالمان، اعم از فقیهان، محدثان اصولى و اخبارى شیعى و نیز اهل سنت بوده‌اند [۴].

    در فصل دوم، پیشینه فقه الحدیث بررسى شده است. هدف نویسنده در این فصل، آن است که خواننده:

    1- با سابقه پژوهش‌ها در زمینه فقه الحدیث آشنا گردد؛

    2- سیر افزایش و کاهش تحقیقات در عرصه فقه الحدیث را دریابد؛

    3- پدیدآورندگان و عالمان برجسته دانش فقه الحدیث را بشناسد؛

    4- با برخى از کتاب‌هاى شرح حدیث و یارى‌دهنده به دانش فقه الحدیث آشنا شود و بنیانگذاران شیوه فهم و نقد حدیث را بشناسد [۵].

    کوشش‌هاى دانشمندان مسلمان در زمینه فقه الحدیث، در سه حوزه شرح حدیث، نقد حدیث و حل اختلاف اخبار و نیز تدوین رساله‌هاى مستقل، قابل بررسى است. این دانش با تلاش پاسداران سنت پیامبر(ص) آغاز شد و راویان با مراجعه به امامان(ع) و اصحاب بزرگ آنان به فهم و حل روایات همت گماشتند. پس از دوره حضور، تلاش‌هاى محدثان طى تدوین جوامع کوچک و بزرگى همچون «المحاسن»، «الکافی»، «من لایحضره الفقیه»، «تهذیب الأحکام» و «الاستبصار» نمایان شد. گردآورى موضوعى حدیث و به دست دادن احادیث مشابه و مرتبط، دستاورد بزرگ این دوره است [۶].

    در بخش دوم، در هشت فصل زیر، به بررسى سیر فهم حدیث پرداخته شده است.

    در فصل اول، پیش‌نیازهاى فهم بیان شده است. هدف نویسنده از این فصل، آن است که خواننده با مراحل سیر فهم حدیث آشنا شود و پیش‌نیازهاى حرکت به سوى فهم حدیث را بداند. همچنین تأثیر دستیابى به نسخه‌ها و نقل‌هاى گوناگون حدیث را در فهم آن دریابد و به ضرورت و آگاهى از تصحیف و تحریف‌هاى احتمالى در متن حدیث پى ببرد و شیوه کلى به دست آوردن متن اصلى حدیث را فرا بگیرد [۷].

    نویسنده معتقد است فهم حدیث به یکباره اتفاق نمى‌افتد و نیازمند طى حداقل دو مرحله است: مرحله فهم متن و مرحله فهم مقصود گوینده. به نظر وى، پیش‌نیاز حرکت به سوى فهم حدیث، آگاهى از درستى انتساب حدیث و درستى متن آن است و وجود تصحیف و تحریف‌هاى عمدى و سهوى و نیز پدیده «جعل» مانع از اطمینان به متن حدیث خوانده شده، پیش از بررسى آن است؛ لذا براى اطمینان از درستى متن حدیث، باید با یافتن نسخه‌ها و نقل‌هاى مختلف و نیز سود جستن از علم رجال و فن مصدریابى تا حد امکان به متنهاى مشابه دست یافت. افزون بر یافتن نسخه‌ها و نقل‌هاى گوناگون، باید از طریق آشنایى با طرق تحمل حدیث و نیز فنون کتابت، از تصحیف‌هاى شنیدارى و نوشتارى پرده برداشت و سپس با استفاده از سیاق کلام و نیز شرح‌ها و اشاره‌هاى شارحان پیشین و بیش از هر چیز، احادیث مشابه، به متن اصلى رسید [۸].

    نویسنده به این نکته نیز اشاره دارد که در احادیث دشوارفهم و داراى واژه‌هاى غریب و ناآشنا کار مشکل‌تر است و نمى‌توان تنها به دلیل نامأنوس بودن یک کلمه یا ترکیب، آن را مصحّف و نادرست دانست. در این میان، مراجه به کتب غریب الحدیث و شروح عالمان شیعه و اهل سنت، ضرورى است. توجه به این نکته نیز حایز اهمیت است که مطالعه روایات متعدد و آشنایى با نسخه‌ها و نیز دانش‌هاى جانبى، تجربه‌هاى سودمندى را براى دستیابى به متن حدیث، در اختیار دانش‌پژوه قرار مى‌دهد [۹].

    در فصل دوم، به بررسى فهم مفردات پرداخته شده است. نویسنده به دنبال آن است تا خواننده در این فصل، از تأثیر علم صرف، لغت و غریب الحدیث در فقه الحدیث اطلاع یابد و با دو شیوه اصلى فهم واژه‌ها آشنا شود. همچنین برخى از کتب لغت، غریب الحدیث و فروق اللغة را بشناسد و به ضرورت اجتهاد در فهم لغت و گردآورى قرینه‌ها در استعمال‌هاى متعدد، پى ببرد. علاوه بر آن، از وجود روایت‌هاى تفسیرکننده به عنوان قرینه‌اى براى فهم لغت، آگاهى یابد [۱۰].

    در فصل سوم، به بحث پیرامون فهم ترکیبات پرداخته شده است. هدف نویسنده از این فصل، آن است که دانش‌پژوه، از تأثیر دانش‌هاى ادبى (نحو، معانى و بیان) در فهم حدیث، آگاهى یافته و به ضرورت شناخت اصطلاحات و مجازها در فهم حدیث، پى ببرد. همچنین از معناى برخى اصطلاحات به‌کار رفته در حدیث، اطلاع یابد و با برخى از آثار افراط و تفریط در ردّ و اثبات مجاز و استعاره در حدیث، آشنا شود [۱۱].

    فصل چهارم، گردآورى قرینه‌هاست. پى بردن به امکان تفاوت معناى ظاهرى بدوى و مقصود گوینده، آشنایى با تأثیر قرینه‌ها در تعیین مقصود گوینده، شناختن انواع قرینه‌ها، آگاهى از کاربرد قرینه‌ها در احادیث و دریافتن چگونگى تأثیر پرسش راوى و تعلیل معصوم(ع) بر فهم حدیث، از اهداف این فصل مى‌باشد [۱۲].

    در فصل پنجم، به یافن اسباب ورود حدیث پرداخته شده و نویسنده در آن، به دنبال آن است که خواننده، به مفهوم اسباب ورود حدیث و اهمیت آن در فهم حدیث پى برده و با برخى از اسباب ورود حدیث، آشنا شود. همچنین انتظار مى‌رود خواننده با خواندن این فصل، شیوه دستیابى به اسباب ورود حدیث را بداند و از چگونگى تأثیر اسباب ورود در حل اخبار مبهم و مشکل، آگاهى یابد [۱۳].

    در فصل ششم، به بحث پیرامون تشکیل خوانده حدیث پرداخته شده است. نویسنده به دنبال آن است که در این فصل، خواننده را با مفهوم خانواده حدیث آشنا شده و به ضرورت تشکیل خانواده حدیث پى ببرد. همچنین با شیوه‌هاى بازیابى خانواده حدیث آشنا شده و فواید تشکیل خانواده حدیث را بداند و از مفهوم «خانواده بزرگ حدیث»، آگاهى یابد [۱۴].

    قرینه‌هاى منفصل کلامى که بیشتر احادیث مشابه و مرتبط‌اند، در کنار حدیث مورد بررسى، خانواده حدیث را تشکیل مى‌دهند و میان احادیث هم‌خوانده، رابطه‌هاى متعددى (مانند تخصیص، تقیید و تبیین) برقرار است و گاه نیز همگى کاملاً هم‌مضمون، ولى بر یک موضوع ناظرند [۱۵].

    در فصل هفتم، به احادیث معارض توجه شده است. نویسنده در پى آن است که خواننده، با مطالعه این فصل، با چگونگى تأثیر احادیث معارض در فهم حدیث و انواع آن آشنا شده و به تأثیر احادیث معارض در فهم متن حدیث، پى ببرد. همچنین نقش احادیث معارض را در تشخیص مقصود اصلى گوینده حدیث بشناسد و از روند تأثیرگذارى تقیه و نسخ در فهم حدیث اطلاع یابد [۱۶].

    در فصل هشتم، بهره‌گیرى از دستاوردهاى بشرى در فهم حدیث مطرح شده و از جمله اهداف این فصل، آن است که دانش‌پژوه از امکان تأثیر دانش بشرى بر فهم حدیث آگاهى یابد؛ به چگونگى و فرایند تأثیر دانش بشرى بر فهم حدیث پى ببرد و با اهمیت استفاده از شرح‌ها و ترجمه‌ها آشنا شود [۱۷].

    در بخش سوم، موانع فهم حدیث، در قالب دو فصل زیر، توضیح داده شده است:

    در فصل اول، به بررسى موانع فهم متن پرداخته شده است. این موانع عبارتند از:

    1- اشتراک لفظى: واژه‌هاى چند معنایى در هر زبان، مشکلاتى را در فهم آن‌ها پدید مى‌آورد. استفاده از قرینه‌ها و توجه به احادیث هم‌مضمون، به حل این مشکل کمک مى‌کند.

    2- تحول زبان: گاه معناى یک واژه، متروک و معنایى دیگر جانشین آن مى‌شود. غفلت از این تحول، موجب مى‌شود معناى امروزین را به جاى معناى گذشته آن، که ممکن است مربوط به ده‌ها قرن پیش باشد، بگذاریم. نویسنده معتقد است مراجعه به کتب لغت کهن و غریب الحدیث و نیز گردآورى همه قرینه‌ها مى‌تواند از این غفلت پیشگیرى کند.

    3- خلط معناى لغوى و اصطلاحى: معناى اصطلاحى، حالتى خاص از تحول معنایى واژه است که فقط نزد گروه خاصى به وقوع پیوسته است. این معنا، گاه تفاوت چشمگیرى با معناى اصلى دارد و انس با آن، معناى حقیقى و لغوى واژه را از یاد آشنایان با اصطلاح، مى‌برد. این مبحث، با بحث حقیقت شرعیه و علم اصول ارتباط دارد.

    4- خلط معناى فارسى و عربى: واژه‌هاى مشترک زبان عربى و فارسى فراوان‌اند؛ اما گاه معناى آن در عربى با فارسى متفاوت و این موجب فهم نادرست از احادیث مشتمل بر این واژه‌ها مى‌شود.

    5- نادیده گرفتن حروف: حروف به ویژه حروف تعدى و جر، در زبان عربى نقش مهمى دارند و همراهى آن‌ها با واژه‌ها، گاه موجب تغییر معناى واژه مى‌شوند. برخى افعال با حروف متعدد به کار مى‌روند و معناى هر یک با دیگرى متفاوت است.

    6- تصحیف و تحریف.

    7- تقطیع نادرست [۱۸].

    در فصل دوم، موانع فهم مقصود بیان شده است. این موانع، عبارتند از: تتبع ناقص؛ پیش‌فرض ذهنى؛ پیروى از اهوا و آراء؛ برخورد گزینشى؛ ساده‌انگارى؛ بسته ذهنى (جمود)؛ اخباریگرى؛ خلط جرى و تطبیق با تفسیر؛ قرار گرفتن در جاى نامناسب؛ نادیده گرفتن آهنگ سخن [۱۹].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و پیوست کتب مهم لغت عربى و غریب الحدیث، به همراه فهرست منابع مورد استفاده نویسنده و اعلام مذکور در متن، در انتهاى کتاب آمده است.

    آدرس منابع مورد استفاده و توضیح برخى الفاظ و اصطلاحات در پاورقى‌هاى کتاب ذکر شده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    پیوندها

    1. پیشگفتار، ص1- 2
    2. متن کتاب، ص5
    3. همان، ص21
    4. همان
    5. همان، ص23
    6. همان، ص54
    7. همان، ص60
    8. همان، ص71
    9. همان
    10. همان، ص73
    11. همان، ص94
    12. همان، ص108
    13. همان، ص127
    14. همان، ص150
    15. همان، ص184
    16. همان، ص187
    17. همان، ص200
    18. همان، ص233- 234
    19. همان، ص255