سیر کلام در فرق اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ى‎ب' به 'ى‌ب'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ک' به 'ن‌ک')
جز (جایگزینی متن - 'ى‎ب' به 'ى‌ب')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۵: خط ۵۵:


مؤلف، مراحل معرفت را این‎گونه توصیف می‌کند:
مؤلف، مراحل معرفت را این‎گونه توصیف می‌کند:
# معرفت حسى: معرفت، گاهى از طریق حس، حاصل شود و وسیله ادراک آن غالباً  حواس ظاهره پنج‎گانه: باصره (بینایى)، سامعه (شنوایى)، لامسه (بسودنى)، ذائقه (چشایى) و شامه (بویایى) مى‎باشد؛ زیرا نخستین گامى که آدمى در راه شناخت جهان برمى‎دارد، به‌واسطه این حواس ظاهر است.  
# معرفت حسى: معرفت، گاهى از طریق حس، حاصل شود و وسیله ادراک آن غالباً  حواس ظاهره پنج‎گانه: باصره (بینایى)، سامعه (شنوایى)، لامسه (بسودنى)، ذائقه (چشایى) و شامه (بویایى) مى‌باشد؛ زیرا نخستین گامى که آدمى در راه شناخت جهان برمى‎دارد، به‌واسطه این حواس ظاهر است.  
#:از عمل طبیعى این حواس، احساسات و صورى حاصل می‌شود که باهم ترکیب شده، نخستین مرحله علم را تشکیل مى‎دهند و معرفت حسى نام دارند.  
#:از عمل طبیعى این حواس، احساسات و صورى حاصل می‌شود که باهم ترکیب شده، نخستین مرحله علم را تشکیل مى‎دهند و معرفت حسى نام دارند.  
# معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در این‎گونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کم‌وبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد.  
# معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در این‎گونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کم‌وبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد.  
خط ۶۷: خط ۶۷:
انجامین گفتار این کتاب، به نام «کلام نو»، سخنانى است برگرفته از افکار فلاسفه متأله مغرب‎زمین در رابطه با جهان و انسان که از کلام سنتى اسلام به‌دور است<ref>ر.ک: همان، ص511</ref>.
انجامین گفتار این کتاب، به نام «کلام نو»، سخنانى است برگرفته از افکار فلاسفه متأله مغرب‎زمین در رابطه با جهان و انسان که از کلام سنتى اسلام به‌دور است<ref>ر.ک: همان، ص511</ref>.


نویسنده در باب وجود و هستى معتقد است که وجود و هستى، قدیم است و عالم، تجلى ذات واجب الوجود مى‎باشد و جهان را آغاز و انجامى نیست و چون از حیز هستى بیرون نباشد، ازلى و ابدى است. جهان با تمام عظمت خود مانند اقیانوس مواجى است که هیچ‎گاه از حرکت بازنمى‎ایستد.  
نویسنده در باب وجود و هستى معتقد است که وجود و هستى، قدیم است و عالم، تجلى ذات واجب الوجود مى‌باشد و جهان را آغاز و انجامى نیست و چون از حیز هستى بیرون نباشد، ازلى و ابدى است. جهان با تمام عظمت خود مانند اقیانوس مواجى است که هیچ‎گاه از حرکت بازنمى‎ایستد.  


همه عالم وجود از ماده تشکیل ‎شده و در حال کون، یعنى بودن و فساد، یعنى شدن است. این کون و فساد در مواد عالم از ازل بوده و تا ابد جریان دارد و هیچ‎وقت سکون و آرامش نمى‎پذیرد<ref>ر.ک: همان</ref>.
همه عالم وجود از ماده تشکیل ‎شده و در حال کون، یعنى بودن و فساد، یعنى شدن است. این کون و فساد در مواد عالم از ازل بوده و تا ابد جریان دارد و هیچ‎وقت سکون و آرامش نمى‎پذیرد<ref>ر.ک: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش