تفسير الجيلاني: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (لینک درون متنی)
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۳۲: خط ۳۲:
    | شابک =978-605-605-19-7-5
    | شابک =978-605-605-19-7-5
    | تعداد جلد =6
    | تعداد جلد =6
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =21760
    | کد پدیدآور =00799
    | کد پدیدآور =00799
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۵۱: خط ۵۱:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    کتاب با ذکر شرح حال [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] آغاز شده است. در ابتدا سلسله نسب پدری و مادری او ذکر شده است؛ نسب او از پدر به‎واسطه امام حسن مجتبی(ع) و نسب مادری او نیز به‎واسطه امام زین‎العابدین و امام حسین(ع) به امام علی(ع) می‎رسد<ref>ر.ک: مقدمه (ترجمه عبدالقادر گیلانی)، ج1، ص20-19</ref>‎.
    کتاب با ذکر شرح حال [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] آغاز شده است. در ابتدا سلسله نسب پدری و مادری او ذکر شده است؛ نسب او از پدر به‎واسطه امام حسن مجتبی(ع) و نسب مادری او نیز به‎واسطه امام زین‎العابدین و امام حسین(ع) به امام علی(ع) می‎رسد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/19 ر.ک: مقدمه (ترجمه عبدالقادر گیلانی)، ج1، ص20-19]</ref>‎.
       
       
    پس از آن اسامی شیوخ و کسانی که [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] از آنها استماع حدیث کرده، ذکر شده است. همچنین به اسامی آثارش اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص22-21</ref>‎.  
    پس از آن اسامی شیوخ و کسانی که [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] از آنها استماع حدیث کرده، ذکر شده است. همچنین به اسامی آثارش اشاره شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/21 ر.ک: همان، ص22-21]</ref>‎.  


    محقق سپس به ذکر شرح حال خود پرداخته است. او در بخشی از این شرح حال به تحقیقاتش در زمینه کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] در سال 1977 در مدینه و دیگر شهرها تا سال 2020م، اشاره کرده است و پس از آن نیز تا زمان انتشار کتاب تمامی اوقاتش را به بحث و تحقیق درباره کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] اختصاص داده است. او تصریح کرده که از پنجاه کتابخانه رسمی و ده‎ها کتابخانه در بیش از بیست کشور دیدن کرده است و برخی از این کشورها را بیش از بیست بار دیده است. تا اینکه به 17 کتاب و شش رساله و همچنین تفسیر حاضر دست یافته است<ref>ر.ک: همان، ص24-23</ref>‎. در ادامه به شش نسخه خطی از کتاب اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص26-25</ref>‎.
    محقق سپس به ذکر شرح حال خود پرداخته است. او در بخشی از این شرح حال به تحقیقاتش در زمینه کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] در سال 1977 در مدینه و دیگر شهرها تا سال 2020م، اشاره کرده است و پس از آن نیز تا زمان انتشار کتاب تمامی اوقاتش را به بحث و تحقیق درباره کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] اختصاص داده است. او تصریح کرده که از پنجاه کتابخانه رسمی و ده‎ها کتابخانه در بیش از بیست کشور دیدن کرده است و برخی از این کشورها را بیش از بیست بار دیده است. تا اینکه به 17 کتاب و شش رساله و همچنین تفسیر حاضر دست یافته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/23 ر.ک: همان، ص24-23]</ref>‎. در ادامه به شش نسخه خطی از کتاب اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/25 ر.ک: همان، ص26-25]</ref>‎.


    محقق کتاب معتقد است که آثار [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] از این جهت نزد اهل علم و محققین اهمیت دارد که حاوی تصوف حقیقی پاکیزه پیرو کتاب و سنت است. شیخ در تصوفش هیچ‎گاه از شیوه کتاب و سنت خارج نشد؛ لذا جمهور علما هرگاه به گفتار او استشهاد می‎کنند بر صلاح و سلامت روش او اجماع دارند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>‎.
    محقق کتاب معتقد است که آثار [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] از این جهت نزد اهل علم و محققین اهمیت دارد که حاوی تصوف حقیقی پاکیزه پیرو کتاب و سنت است. شیخ در تصوفش هیچ‎گاه از شیوه کتاب و سنت خارج نشد؛ لذا جمهور علما هرگاه به گفتار او استشهاد می‎کنند بر صلاح و سلامت روش او اجماع دارند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/27 ر.ک: همان، ص27]</ref>‎.


    محقق همچنین اشاره کرده که [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] به‎شدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری می‎جوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنان‎که شیخ از غیر خودش نقل نمی‎کند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>‎.
    محقق همچنین اشاره کرده که [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] به‎شدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری می‎جوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنان‎که شیخ از غیر خودش نقل نمی‎کند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان، ص30]</ref>‎.


    در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر می‎کند و گاه به قرائات توجه می‎دهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر می‎کند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد<ref>ر.ک: همان</ref>‎.
    در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر می‎کند و گاه به قرائات توجه می‎دهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر می‎کند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان]</ref>‎.


    محقق در انتهای مقدمه به ترجمه این اثر به زبان ترکی، اردو، انگلیسی و آلمانی و تصمیم به ترجمه آن به دیگر زبان‎های زنده دنیا اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>‎.
    محقق در انتهای مقدمه به ترجمه این اثر به زبان ترکی، اردو، انگلیسی و آلمانی و تصمیم به ترجمه آن به دیگر زبان‎های زنده دنیا اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/30 ر.ک: همان]</ref>‎.


    علاّمه‎ طباطبایی‎ در‎ مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوه‎های تفسیری گروه‎های مختلف‎ مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به‎ دلیل‎ اقدام‎ کردن به تأویل‎های ذوقی و شاعرانه بـی‎بنیاد و غـیر منطقی و بـی‎اعتنایی به ظواهر آیات‎، مورد‎ انتقاد قرار داده و درعین‎حال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری‎ و باطنی‎ و برای‎ باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی‎ نباید‎ فراموش‎ شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر می‎دانستند و هـمان ‎طور کـه به تأویل‎ آن‎ اهمیّت‎ می‎دادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل می‎دانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی‎، بـدین‎گونه‎ اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعی‎ها و پیوندهای دور و خیالی‎ با‎ روحیّات‎ و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دل‎آگاهی‎ها و دل‎مشغولی‎های صوفیانه و پندارها و خیال‎پردازی‎های‎ شاعرانه‎ وی تبدیل می‎شوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفی‎مشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا‎ تعبیر‎ و حتّی‎ حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی‎ می‎سپارد‎ و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی‎ کلمات‎ و عبارات‎ قرآنی، به‎عنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن می‎دهد؛ اگرچه بی‎ارتباط با ظاهر کلام‎ و حتّی‎ مخالف‎ آن باشد. همین امر سبب مـی‎شود کـه بـرداشت‎ها و نکات عرفانی در تفسیرهای‎ صوفیانه‎، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغه‎آمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر‎ قرآن‎ شباهت داشته باشند، به‎صورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است‎ که‎ در این‎گونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً به‎ آیات‎، عبارات و کلماتی معطوف می‎شود کـه از ظـرفیّت‎ و قـابلیّت‎ لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را‎ برای‎ تـداعی‎های دور و دراز و ایـجاد پیوندهای‎ ظریف‎ و باریک‎بین ظاهر‎ الفاظ‎ و معانی‎ باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند‎. تمایل‎ به آیات و کـلماتی ایـن‎گونه که بتواند محمل ذوق‎آزمایی‎های شاعرانه و هنرنمایی‎های زبانی و بلندپروازی‎های‎ صوفیانه‎ باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای‎ بسیاری از آیات از‎ جمله‎ آیات احکام، کـه در دلالت‎ بـر‎ مدلول یا مدلول‎های خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ می‎کند و حقِّ تفسیر این قبیل‎ آیات‎، در این نوع تفاسیر ادا‎ نمی‎شود<ref>ر.ک: مشتاق‎مهر، رحمان، ص101-100</ref>‎.‎
    علاّمه‎ طباطبایی‎ در‎ مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوه‎های تفسیری گروه‎های مختلف‎ مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به‎ دلیل‎ اقدام‎ کردن به تأویل‎های ذوقی و شاعرانه بـی‎بنیاد و غـیر منطقی و بـی‎اعتنایی به ظواهر آیات‎، مورد‎ انتقاد قرار داده و درعین‎حال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری‎ و باطنی‎ و برای‎ باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی‎ نباید‎ فراموش‎ شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر می‎دانستند و هـمان ‎طور کـه به تأویل‎ آن‎ اهمیّت‎ می‎دادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل می‎دانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی‎، بـدین‎گونه‎ اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعی‎ها و پیوندهای دور و خیالی‎ با‎ روحیّات‎ و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دل‎آگاهی‎ها و دل‎مشغولی‎های صوفیانه و پندارها و خیال‎پردازی‎های‎ شاعرانه‎ وی تبدیل می‎شوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفی‎مشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا‎ تعبیر‎ و حتّی‎ حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی‎ می‎سپارد‎ و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی‎ کلمات‎ و عبارات‎ قرآنی، به‎عنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن می‎دهد؛ اگرچه بی‎ارتباط با ظاهر کلام‎ و حتّی‎ مخالف‎ آن باشد. همین امر سبب مـی‎شود کـه بـرداشت‎ها و نکات عرفانی در تفسیرهای‎ صوفیانه‎، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغه‎آمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر‎ قرآن‎ شباهت داشته باشند، به‎صورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است‎ که‎ در این‎گونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً به‎ آیات‎، عبارات و کلماتی معطوف می‎شود کـه از ظـرفیّت‎ و قـابلیّت‎ لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را‎ برای‎ تـداعی‎های دور و دراز و ایـجاد پیوندهای‎ ظریف‎ و باریک‎بین ظاهر‎ الفاظ‎ و معانی‎ باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند‎. تمایل‎ به آیات و کـلماتی ایـن‎گونه که بتواند محمل ذوق‎آزمایی‎های شاعرانه و هنرنمایی‎های زبانی و بلندپروازی‎های‎ صوفیانه‎ باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای‎ بسیاری از آیات از‎ جمله‎ آیات احکام، کـه در دلالت‎ بـر‎ مدلول یا مدلول‎های خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ می‎کند و حقِّ تفسیر این قبیل‎ آیات‎، در این نوع تفاسیر ادا‎ نمی‎شود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1781/100 ر.ک: مشتاق‎مهر، رحمان، ص101-100]</ref>‎.‎


    [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] در تفسیر '''و أقام الصلوة''' (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین می‎نویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح به‎سوی خدای تعالی در همه اوقات، به‎ویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153</ref>‎.‎
    [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] در تفسیر '''و أقام الصلوة''' (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین می‎نویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح به‎سوی خدای تعالی در همه اوقات، به‎ویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/153 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153]</ref>‎.‎


    یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص410</ref>‎.‎ یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی می‎داند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیده‎اند<ref>ر.ک: همان، ص411 </ref>‎.‎
    یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21760/1/410 ر.ک: همان، ص410]</ref>‎.‎ یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی می‎داند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیده‎اند<ref>ر.ک: همان، ص411 </ref>‎.‎
       
       
    در خاتمه سوره شعراء نیز توصیه به انقطا از مصاحبت با مردم و عزلت‎گزینی در کوه و بیشه‎ها می‎کند: بر توست ای سالک مراقب اعتدال احوال و اخلاق و اعمال و جمیع شئون و احوال متعلق به دو عالم دنیا و آخرت، که ذوق و وجدان خود را در همه احوال بازگردانی و حق تفکر و اندیشه را در آن به‎جای آوری تا به مبدأ و منشأ آن دست یابی؛ سپس در صدور آن تفکر کنی که به مقتضای اعتدال و قسط الهی صادر شده است یا مطابق با هوای نفسانی که از جنود نفس اماره برخاسته از اغوا و وسوسه شیطان است؟ اگر آن را به مقتضای قسط الهی و عدل طبیعی بیابی، پس خوشا به حالت و اگر آن را به مقتضای هوای نفس بیابی، بر تو لازم است که آن را درمان کنی و با ریاضاتی که ریشه آرزوها را می‎کند، به اصلاح و اعتدالش بپردازی... و از صحبت با مردم بپرهیزی و در بین کوه‎ها و بیشه‎ها عزلت گزینی و...<ref>ر.ک: همان، ج4، ص107-106</ref>‎.‎ توصیه به عزلت و خلوت‎گزینی در خاتمه سوره مزمل نیز توصیه شده است<ref>ر.ک: همان، ج6، ص212</ref>‎.‎
    در خاتمه سوره شعراء نیز توصیه به انقطا از مصاحبت با مردم و عزلت‎گزینی در کوه و بیشه‎ها می‎کند: بر توست ای سالک مراقب اعتدال احوال و اخلاق و اعمال و جمیع شئون و احوال متعلق به دو عالم دنیا و آخرت، که ذوق و وجدان خود را در همه احوال بازگردانی و حق تفکر و اندیشه را در آن به‎جای آوری تا به مبدأ و منشأ آن دست یابی؛ سپس در صدور آن تفکر کنی که به مقتضای اعتدال و قسط الهی صادر شده است یا مطابق با هوای نفسانی که از جنود نفس اماره برخاسته از اغوا و وسوسه شیطان است؟ اگر آن را به مقتضای قسط الهی و عدل طبیعی بیابی، پس خوشا به حالت و اگر آن را به مقتضای هوای نفس بیابی، بر تو لازم است که آن را درمان کنی و با ریاضاتی که ریشه آرزوها را می‎کند، به اصلاح و اعتدالش بپردازی... و از صحبت با مردم بپرهیزی و در بین کوه‎ها و بیشه‎ها عزلت گزینی و...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22183/1/106 ر.ک: همان، ج4، ص107-106]</ref>‎.‎ توصیه به عزلت و خلوت‎گزینی در خاتمه سوره مزمل نیز توصیه شده است<ref>ر.ک: همان، ج6، ص212</ref>‎.‎


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    خط ۸۳: خط ۸۳:
    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    # مقدمه و متن کتاب.  
    # مقدمه و متن کتاب.  
    # مشتاق‎مهر، رحمان، «جنبه عرفانی تفسیر المیزان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، علامه، دوره اول، پاییز 1380، شماره 1، صفحه 99 تا 112، به آدرس اینترنتی:
    #[[:noormags:30135|مشتاق‎مهر، رحمان، «جنبه عرفانی تفسیر المیزان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، علامه، دوره اول، پاییز 1380، شماره 1، صفحه 99 تا 112]].
    http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/30135
        
        


    خط ۹۱: خط ۹۰:
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:تفسیر]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:متون تفاسیر]]
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:قرن 5 - 6 متون تفاسیر]]
    [[رده:قربانی-باقی زاده]]
     
    [[رده:25 بهمن الی 24 اسفند(97)]]
     
    [[رده:سال97-25بهمن الی24اسفند]]
    [[رده:سال97-25بهمن الی24اسفند]]

    نسخهٔ ‏۹ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۵

    تفسير الجيلاني‏
    تفسير الجيلاني
    پدیدآورانگیلانی، عبدالقادر (نويسنده) جيلاني، محمد فاضل (محقق)
    ناشرمرکز الجيلاني للبحوث العلمية
    مکان نشرترکيه - استانبول
    سال نشرمجلد1: 2009م , 1430ق,

    مجلد2: 2009م , 1430ق,

    مجلد3: 2009م , 1430ق,

    مجلد4: 2009م , 1430ق,

    مجلد5: 2009م , 1430ق,

    مجلد6: 2009م , 1430ق,
    شابک978-605-605-19-7-5
    موضوعتفاسير اهل سنت - قرن 6ق. تفاسير عرفاني
    زبانعربی
    تعداد جلد6
    کد کنگره
    ‏‏BP‎‏ ‎‏94‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏9‎‏ت‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير الجيلاني، تألیف سید عبدالقادر گیلانی (متوفی 561ق)، از جمله تفاسیر صوفیانه قرن ششم به زبان عربی است. کتاب در شش مجلد با تحقیق محمد فاضل گیلانی حسنی منتشر شده است.

    ساختار

    محقق کتاب در ابتدای اثر با ذکر مقدمه‎ای به شرح حال و آثار نویسنده و نیز شرح حال خود پرداخته است. پس از آن به معرفی نسخ تفسیر و اهمیت آن اشاره کرده است. متن تفسیر به شیوه رایج سوره به سوره، به‎ترتیب ذیل در شش جلد ارائه شده است:

    1. فاتحه تا مائده؛
    2. انعام تا ابراهیم؛
    3. حجر تا نور؛
    4. فرقان تا یس؛
    5. صافات تا واقعه؛
    6. حدید تا ناس.

    کتاب با قصیده عربی اسماء الحسنی پایان یافته است.

    گزارش محتوا

    کتاب با ذکر شرح حال عبدالقادر گیلانی آغاز شده است. در ابتدا سلسله نسب پدری و مادری او ذکر شده است؛ نسب او از پدر به‎واسطه امام حسن مجتبی(ع) و نسب مادری او نیز به‎واسطه امام زین‎العابدین و امام حسین(ع) به امام علی(ع) می‎رسد[۱]‎.

    پس از آن اسامی شیوخ و کسانی که عبدالقادر از آنها استماع حدیث کرده، ذکر شده است. همچنین به اسامی آثارش اشاره شده است[۲]‎.

    محقق سپس به ذکر شرح حال خود پرداخته است. او در بخشی از این شرح حال به تحقیقاتش در زمینه کتب شیخ عبدالقادر گیلانی در سال 1977 در مدینه و دیگر شهرها تا سال 2020م، اشاره کرده است و پس از آن نیز تا زمان انتشار کتاب تمامی اوقاتش را به بحث و تحقیق درباره کتب شیخ عبدالقادر اختصاص داده است. او تصریح کرده که از پنجاه کتابخانه رسمی و ده‎ها کتابخانه در بیش از بیست کشور دیدن کرده است و برخی از این کشورها را بیش از بیست بار دیده است. تا اینکه به 17 کتاب و شش رساله و همچنین تفسیر حاضر دست یافته است[۳]‎. در ادامه به شش نسخه خطی از کتاب اشاره کرده است[۴]‎.

    محقق کتاب معتقد است که آثار شیخ عبدالقادر از این جهت نزد اهل علم و محققین اهمیت دارد که حاوی تصوف حقیقی پاکیزه پیرو کتاب و سنت است. شیخ در تصوفش هیچ‎گاه از شیوه کتاب و سنت خارج نشد؛ لذا جمهور علما هرگاه به گفتار او استشهاد می‎کنند بر صلاح و سلامت روش او اجماع دارند[۵]‎.

    محقق همچنین اشاره کرده که شیخ عبدالقادر گیلانی به‎شدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری می‎جوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنان‎که شیخ از غیر خودش نقل نمی‎کند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است[۶]‎.

    در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر می‎کند و گاه به قرائات توجه می‎دهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر می‎کند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد[۷]‎.

    محقق در انتهای مقدمه به ترجمه این اثر به زبان ترکی، اردو، انگلیسی و آلمانی و تصمیم به ترجمه آن به دیگر زبان‎های زنده دنیا اشاره کرده است[۸]‎.

    علاّمه‎ طباطبایی‎ در‎ مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوه‎های تفسیری گروه‎های مختلف‎ مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به‎ دلیل‎ اقدام‎ کردن به تأویل‎های ذوقی و شاعرانه بـی‎بنیاد و غـیر منطقی و بـی‎اعتنایی به ظواهر آیات‎، مورد‎ انتقاد قرار داده و درعین‎حال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری‎ و باطنی‎ و برای‎ باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی‎ نباید‎ فراموش‎ شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر می‎دانستند و هـمان ‎طور کـه به تأویل‎ آن‎ اهمیّت‎ می‎دادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل می‎دانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی‎، بـدین‎گونه‎ اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعی‎ها و پیوندهای دور و خیالی‎ با‎ روحیّات‎ و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دل‎آگاهی‎ها و دل‎مشغولی‎های صوفیانه و پندارها و خیال‎پردازی‎های‎ شاعرانه‎ وی تبدیل می‎شوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفی‎مشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا‎ تعبیر‎ و حتّی‎ حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی‎ می‎سپارد‎ و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی‎ کلمات‎ و عبارات‎ قرآنی، به‎عنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن می‎دهد؛ اگرچه بی‎ارتباط با ظاهر کلام‎ و حتّی‎ مخالف‎ آن باشد. همین امر سبب مـی‎شود کـه بـرداشت‎ها و نکات عرفانی در تفسیرهای‎ صوفیانه‎، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغه‎آمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر‎ قرآن‎ شباهت داشته باشند، به‎صورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است‎ که‎ در این‎گونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً به‎ آیات‎، عبارات و کلماتی معطوف می‎شود کـه از ظـرفیّت‎ و قـابلیّت‎ لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را‎ برای‎ تـداعی‎های دور و دراز و ایـجاد پیوندهای‎ ظریف‎ و باریک‎بین ظاهر‎ الفاظ‎ و معانی‎ باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند‎. تمایل‎ به آیات و کـلماتی ایـن‎گونه که بتواند محمل ذوق‎آزمایی‎های شاعرانه و هنرنمایی‎های زبانی و بلندپروازی‎های‎ صوفیانه‎ باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای‎ بسیاری از آیات از‎ جمله‎ آیات احکام، کـه در دلالت‎ بـر‎ مدلول یا مدلول‎های خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ می‎کند و حقِّ تفسیر این قبیل‎ آیات‎، در این نوع تفاسیر ادا‎ نمی‎شود[۹]‎.‎

    عبدالقادر در تفسیر و أقام الصلوة (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین می‎نویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح به‎سوی خدای تعالی در همه اوقات، به‎ویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است[۱۰]‎.‎

    یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است[۱۱]‎.‎ یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی می‎داند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیده‎اند[۱۲]‎.‎

    در خاتمه سوره شعراء نیز توصیه به انقطا از مصاحبت با مردم و عزلت‎گزینی در کوه و بیشه‎ها می‎کند: بر توست ای سالک مراقب اعتدال احوال و اخلاق و اعمال و جمیع شئون و احوال متعلق به دو عالم دنیا و آخرت، که ذوق و وجدان خود را در همه احوال بازگردانی و حق تفکر و اندیشه را در آن به‎جای آوری تا به مبدأ و منشأ آن دست یابی؛ سپس در صدور آن تفکر کنی که به مقتضای اعتدال و قسط الهی صادر شده است یا مطابق با هوای نفسانی که از جنود نفس اماره برخاسته از اغوا و وسوسه شیطان است؟ اگر آن را به مقتضای قسط الهی و عدل طبیعی بیابی، پس خوشا به حالت و اگر آن را به مقتضای هوای نفس بیابی، بر تو لازم است که آن را درمان کنی و با ریاضاتی که ریشه آرزوها را می‎کند، به اصلاح و اعتدالش بپردازی... و از صحبت با مردم بپرهیزی و در بین کوه‎ها و بیشه‎ها عزلت گزینی و...[۱۳]‎.‎ توصیه به عزلت و خلوت‎گزینی در خاتمه سوره مزمل نیز توصیه شده است[۱۴]‎.‎

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب هر جلد در انتهای آن ذکر شده است. در انتهای فهرست جلد ششم نام قصیده خمریه ذکر شده، اما در متن کتاب اثری از آن نیست.

    فهرست آیات قرآنی و پس از آن فهرست احادیث نبوی هر جلد به‎تفکیک در انتهای جلد ششم کتاب ذکر شده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. مشتاق‎مهر، رحمان، «جنبه عرفانی تفسیر المیزان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، علامه، دوره اول، پاییز 1380، شماره 1، صفحه 99 تا 112.


    وابسته‌ها