رسائل الشجرة الإلهية في علوم الحقائق الربانية: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
در فصل دوم، يك دوره مختصر از تاريخ حكمت و حكما را بيان كرده كه در واقع تلخيصى است از «نزهة الأرواح» خود او. | در فصل دوم، يك دوره مختصر از تاريخ حكمت و حكما را بيان كرده كه در واقع تلخيصى است از «نزهة الأرواح» خود او. | ||
در فصل سوم، به تقسيمات علوم و كيفيت انشعابات آنها پرداخته شده است<ref>مقدمه محقق، ص چهل</ref> | در فصل سوم، به تقسيمات علوم و كيفيت انشعابات آنها پرداخته شده است.<ref>مقدمه محقق، ص چهل</ref> | ||
گرچه روش نويسنده در تقسيمات علوم، همان روش ابن سينا است، اما از آن جهت كه با اضافاتى از قبيل تقسيم علوم به آلى و غير آلى و نيز پرداختن به مطالبى بحثانگيز از جمله آنچه از شيخ اشراق در باب ارزش رياضيات و مبحث شرافت برخى از اقسام حكمت بر ديگرى نقل كرده، رساله از يك كار تقليدى و تكرارى، متمايز شده است و اگرچه بسيارى از محتواى آن در جاىجاى كتب ديگران يافت مىشود، امّا نظم و شرح او به ارجمندى كار افزوده است. توانايى و تسلط او به طرح، بحث و استدلال و قدرت او به عنوان يك نويسنده آثار فلسفى به صورت اجتهادى، كاملاً در نوشته او مشهود است<ref>همان</ref> | گرچه روش نويسنده در تقسيمات علوم، همان روش ابن سينا است، اما از آن جهت كه با اضافاتى از قبيل تقسيم علوم به آلى و غير آلى و نيز پرداختن به مطالبى بحثانگيز از جمله آنچه از شيخ اشراق در باب ارزش رياضيات و مبحث شرافت برخى از اقسام حكمت بر ديگرى نقل كرده، رساله از يك كار تقليدى و تكرارى، متمايز شده است و اگرچه بسيارى از محتواى آن در جاىجاى كتب ديگران يافت مىشود، امّا نظم و شرح او به ارجمندى كار افزوده است. توانايى و تسلط او به طرح، بحث و استدلال و قدرت او به عنوان يك نويسنده آثار فلسفى به صورت اجتهادى، كاملاً در نوشته او مشهود است.<ref>همان</ref> | ||
رساله دوم، تحت عنوان «في ماهية الشجرة و تفاصيل العلوم الآلية المنطقية» در يك مقدمه و دو قسم تنظيم شده است. مقدمه در سه فصل است: | رساله دوم، تحت عنوان «في ماهية الشجرة و تفاصيل العلوم الآلية المنطقية» در يك مقدمه و دو قسم تنظيم شده است. مقدمه در سه فصل است: | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
فصل اوّل، كه بسيار مختصر است، در واقع توضيحى است بر سبب نامگذارى كتاب به «الشجرة الإلهية». در اين اثر، علم حكمت الهى به درخت تشبيه شده است. درخت حكمت به مثل، داراى ريشه، تنه و شاخه است. به لحاظ تعليم و تعلّم، علوم زبان و ادب همچون ريشه آن شجره الهى و منطق تنه آن، و حكمت الهى به مانند شاخه، بر آن ريشه و تنه روييده است. اما به لحاظ حقيقت و واقعيت خارجى، موضوع به عكس است، يعنى واجبالوجود كه حكمت الهى، علم معرفت اوست، اصل و ريشه است و همه بر او قائمند<ref>همان، ص چهلوسه</ref> | فصل اوّل، كه بسيار مختصر است، در واقع توضيحى است بر سبب نامگذارى كتاب به «الشجرة الإلهية». در اين اثر، علم حكمت الهى به درخت تشبيه شده است. درخت حكمت به مثل، داراى ريشه، تنه و شاخه است. به لحاظ تعليم و تعلّم، علوم زبان و ادب همچون ريشه آن شجره الهى و منطق تنه آن، و حكمت الهى به مانند شاخه، بر آن ريشه و تنه روييده است. اما به لحاظ حقيقت و واقعيت خارجى، موضوع به عكس است، يعنى واجبالوجود كه حكمت الهى، علم معرفت اوست، اصل و ريشه است و همه بر او قائمند<ref>همان، ص چهلوسه</ref> | ||
در اين تشبيه و تمثيل، شهرزورى جايگاه والايى براى علوم لغت و زبان قائل شده است و در عين حال از اين تشبيه، رابطه عميقى بين منطق و زبانشناسى برقرار مىگردد كه شايسته مطالعه و بررسى است<ref>همان</ref> | در اين تشبيه و تمثيل، شهرزورى جايگاه والايى براى علوم لغت و زبان قائل شده است و در عين حال از اين تشبيه، رابطه عميقى بين منطق و زبانشناسى برقرار مىگردد كه شايسته مطالعه و بررسى است.<ref>همان</ref> | ||
فصل دوم كه چيستى منطق، جهت نياز به آن، طرح كلى مباحث منطقى و پيوستگى اجزاى آن به يكديگر، در آن به روشنى تبيين شده است، به حقيقت، توضيحى است بر چرايى دو بخشى بودن منطق<ref>همان</ref> | فصل دوم كه چيستى منطق، جهت نياز به آن، طرح كلى مباحث منطقى و پيوستگى اجزاى آن به يكديگر، در آن به روشنى تبيين شده است، به حقيقت، توضيحى است بر چرايى دو بخشى بودن منطق<ref>همان</ref> | ||
در فصل سوم، ابتدا به تبيين موضوع منطق كه معقولات ثانيه يا تعبيرى كه شهرزورى با نقل نظر ديگران، ترجيح داده، يعنى «معلومات تصورى و تصديقى» و در نهايت «موصل تصورى» و «موصل تصديقى» يا «اقوال شارحه» و «حجت» پرداخته است. در اين فصل مجدداً مباحثى از تصور و تصديق و رابطه لفظ و معنى به اختصار بيان شده است<ref>همان، ص چهلوپنج</ref> | در فصل سوم، ابتدا به تبيين موضوع منطق كه معقولات ثانيه يا تعبيرى كه شهرزورى با نقل نظر ديگران، ترجيح داده، يعنى «معلومات تصورى و تصديقى» و در نهايت «موصل تصورى» و «موصل تصديقى» يا «اقوال شارحه» و «حجت» پرداخته است. در اين فصل مجدداً مباحثى از تصور و تصديق و رابطه لفظ و معنى به اختصار بيان شده است.<ref>همان، ص چهلوپنج</ref> | ||
پس از مقدمه، قسم اول كه از بحث از موصل تصورى يا اكتساب تصورات است آغاز شده است. قسم اوّل در شش فصل است: | پس از مقدمه، قسم اول كه از بحث از موصل تصورى يا اكتساب تصورات است آغاز شده است. قسم اوّل در شش فصل است: | ||
فصل اوّل در دلالت الفاظ و مباحث متعلق به آن است. شهرزورى تقريباً تمام مباحثى را كه در باب دلالات مطرح بوده آورده است. وى در اين فصل، خود تعريفى از «دلالت» كرده و سپس به طرح و نقد نظر ابن سينا، سهروردى، فخر رازى و خونجى پرداخته است و ضمن اشاره به اينكه ابن سينا و سهروردى در دلالات ثلاث به قيد «وساطت وضع» اشاره نكردهاند، با نقد نظر خونجى كه بر اين قيد تأكيد كرده، مىگويد: «پيروى از بزرگان حكمت از پرداختن به اين قبيل امور عمر تباه كن بهتر است»؛ با اين حال خود او به تفصيل به اين قبيل امور پرداخته است. يكى از مباحث اين فصل، مهجوريت دلالت التزام در علوم است كه به چه معنى است<ref>همان</ref> | فصل اوّل در دلالت الفاظ و مباحث متعلق به آن است. شهرزورى تقريباً تمام مباحثى را كه در باب دلالات مطرح بوده آورده است. وى در اين فصل، خود تعريفى از «دلالت» كرده و سپس به طرح و نقد نظر ابن سينا، سهروردى، فخر رازى و خونجى پرداخته است و ضمن اشاره به اينكه ابن سينا و سهروردى در دلالات ثلاث به قيد «وساطت وضع» اشاره نكردهاند، با نقد نظر خونجى كه بر اين قيد تأكيد كرده، مىگويد: «پيروى از بزرگان حكمت از پرداختن به اين قبيل امور عمر تباه كن بهتر است»؛ با اين حال خود او به تفصيل به اين قبيل امور پرداخته است. يكى از مباحث اين فصل، مهجوريت دلالت التزام در علوم است كه به چه معنى است.<ref>همان</ref> | ||
فصل دوم در باب مفرد و مركب و احوال آنهاست. نويسنده در اين فصل نيز ضمن پرداختن به تمام مباحث مطرح شده در باب مفرد و مركب، با استفاده از نظر ابنسينا، سهروردى، فخر رازى و ديگران، به تجزيه و تحليل مباحث پرداخته است<ref>همان</ref> | فصل دوم در باب مفرد و مركب و احوال آنهاست. نويسنده در اين فصل نيز ضمن پرداختن به تمام مباحث مطرح شده در باب مفرد و مركب، با استفاده از نظر ابنسينا، سهروردى، فخر رازى و ديگران، به تجزيه و تحليل مباحث پرداخته است.<ref>همان</ref> | ||
فصل سوم در باب كلى و جزئى است و فصل چهارم، در باب ماهيت و اجزاء آن مىباشد. نويسنده در اين فصل، مباحث متعلق به جنس، فصل و نوع را با طرح اشكالات و پاسخها و نقد آنها، به تفصيل بيان كرده است<ref>همان، ص چهلوشش</ref> | فصل سوم در باب كلى و جزئى است و فصل چهارم، در باب ماهيت و اجزاء آن مىباشد. نويسنده در اين فصل، مباحث متعلق به جنس، فصل و نوع را با طرح اشكالات و پاسخها و نقد آنها، به تفصيل بيان كرده است.<ref>همان، ص چهلوشش</ref> | ||
فصل پنجم در امور خارج از ماهيت، يعنى عرض خاص و عرض عام و ساير مسائل متعلق به كليات پنجگانه است و نويسنده مباحث و مسائل متعلق به آنها را با نقد و به تفصيل بيان كرده است<ref>همان</ref> | فصل پنجم در امور خارج از ماهيت، يعنى عرض خاص و عرض عام و ساير مسائل متعلق به كليات پنجگانه است و نويسنده مباحث و مسائل متعلق به آنها را با نقد و به تفصيل بيان كرده است.<ref>همان</ref> | ||
فصل ششم در باب تعريف و مباحث متعلق به آن است. نويسنده در اين فصل نيز با نقل و نقد نظرات، به تفصيل به موضوع پرداخته است. وى در اين فصل، بابى تحت عنوان «تنبيه على مواضع الغلط في التعريفات» گشوده و خطاها و مغالطاتى را كه ممكن است از طريق تعريف نادرست صورت پذيرد جمعآورى و تنظيم كرده است كه بسيار مفيد است. در پايان اين فصل، به تفصيل به طرح اشكالات فخر رازى بر تعريف و نقد و ايرادهاى منطقنويسان عصرش بر آنها پرداخته شده است<ref>همان</ref> | فصل ششم در باب تعريف و مباحث متعلق به آن است. نويسنده در اين فصل نيز با نقل و نقد نظرات، به تفصيل به موضوع پرداخته است. وى در اين فصل، بابى تحت عنوان «تنبيه على مواضع الغلط في التعريفات» گشوده و خطاها و مغالطاتى را كه ممكن است از طريق تعريف نادرست صورت پذيرد جمعآورى و تنظيم كرده است كه بسيار مفيد است. در پايان اين فصل، به تفصيل به طرح اشكالات فخر رازى بر تعريف و نقد و ايرادهاى منطقنويسان عصرش بر آنها پرداخته شده است.<ref>همان</ref> | ||
مباحث قسم دوم كتاب كه در باب موصل تصديقى يا «اكتساب تصديقات» است در شانزده فصل مطرح شده است؛ كه پرداختن به اين مباحث سبب طولانى شدن مقاله خواهد شد. | مباحث قسم دوم كتاب كه در باب موصل تصديقى يا «اكتساب تصديقات» است در شانزده فصل مطرح شده است؛ كه پرداختن به اين مباحث سبب طولانى شدن مقاله خواهد شد. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
اين كتاب قبلاً به سال 1996م در تركيه توسط نجيب گورگون به عنوان رساله دكترى تصحيح و چاپ شده است<ref>همان، ص بيستوهشت</ref> | اين كتاب قبلاً به سال 1996م در تركيه توسط نجيب گورگون به عنوان رساله دكترى تصحيح و چاپ شده است.<ref>همان، ص بيستوهشت</ref> | ||
فهرست اجمالى و مفصل مطالب در ابتداى هر جلد و فهرست آيات، احاديث و اخبار اشعار، اسامى اشخاص، اسامى گروهها و جاىها، كتابها، اصطلاحات و تعبيرات و مآخذ و منابع در انتهاى آن آمده است. | فهرست اجمالى و مفصل مطالب در ابتداى هر جلد و فهرست آيات، احاديث و اخبار اشعار، اسامى اشخاص، اسامى گروهها و جاىها، كتابها، اصطلاحات و تعبيرات و مآخذ و منابع در انتهاى آن آمده است. |
نسخهٔ ۲۴ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۲۶
رسائل الشجرة الإلهیة فی علوم الحقائق الربانیة | |
---|---|
پدیدآوران | شهرزوری، محمد بن محمود (نويسنده) حبیبی، نجفقلی (محقق) |
ناشر | موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1385 ش |
موضوع | فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | BBR 821 /ر5 1385 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الرسائل الشجرة الإلهية في علوم الحقائق الربانيه اثر شمسالدين محمد بن محمود شهرزورى، كتابى است در موضوع اخلاق فلسفى كه به زبان عربى در قرن هفتم هجرى نوشته شده است.
ساختار
مطالب كتاب در سه جلد و پنج رساله تنظيم گرديده است.سه رساله اول در جلد اول و دو رساله ديگر هر كدام در يك جلد آمده است. هر جلد مشتمل بر مقدمهاى از محقق است كه مقدمات دو جلد اول مفصلتر از جلد سوم كتاب است.
نويسنده با استفاده از آثار اخوان الصفا، فارابى، ابن سينا، فخر رازى، شيخ اشراق و ديگران و شرح و توضيح و تفصيل مباحث فلسفه و تنظيم و تنسيق زيبا ميراثى گرانبها كه به حق از آن به يك دائرةالمعارف بزرگ فلسفى تعبير مى شود، به يادگار گذاشته است.
گزارش محتوا
در مقدمه مصحح، توضيحات كامل و مفصلى پيرامون محتواى رسالههاى كتاب ارائه گرديده است:
رساله اول با عنوان «في المقدمات و تقاسيم العلوم» در سه فصل تنظيم شده است:در فصل اوّل، كه در وصف حكمت و فضيلت آن است، نويسنده با تمسك به آيات و روايات، سخنان بزرگان از حكماى يونان و اشعار عربى، به ذكر فضائل حكمت و غايت آن پرداخته است.
در فصل دوم، يك دوره مختصر از تاريخ حكمت و حكما را بيان كرده كه در واقع تلخيصى است از «نزهة الأرواح» خود او.
در فصل سوم، به تقسيمات علوم و كيفيت انشعابات آنها پرداخته شده است.[۱]
گرچه روش نويسنده در تقسيمات علوم، همان روش ابن سينا است، اما از آن جهت كه با اضافاتى از قبيل تقسيم علوم به آلى و غير آلى و نيز پرداختن به مطالبى بحثانگيز از جمله آنچه از شيخ اشراق در باب ارزش رياضيات و مبحث شرافت برخى از اقسام حكمت بر ديگرى نقل كرده، رساله از يك كار تقليدى و تكرارى، متمايز شده است و اگرچه بسيارى از محتواى آن در جاىجاى كتب ديگران يافت مىشود، امّا نظم و شرح او به ارجمندى كار افزوده است. توانايى و تسلط او به طرح، بحث و استدلال و قدرت او به عنوان يك نويسنده آثار فلسفى به صورت اجتهادى، كاملاً در نوشته او مشهود است.[۲]
رساله دوم، تحت عنوان «في ماهية الشجرة و تفاصيل العلوم الآلية المنطقية» در يك مقدمه و دو قسم تنظيم شده است. مقدمه در سه فصل است:
فصل اوّل، كه بسيار مختصر است، در واقع توضيحى است بر سبب نامگذارى كتاب به «الشجرة الإلهية». در اين اثر، علم حكمت الهى به درخت تشبيه شده است. درخت حكمت به مثل، داراى ريشه، تنه و شاخه است. به لحاظ تعليم و تعلّم، علوم زبان و ادب همچون ريشه آن شجره الهى و منطق تنه آن، و حكمت الهى به مانند شاخه، بر آن ريشه و تنه روييده است. اما به لحاظ حقيقت و واقعيت خارجى، موضوع به عكس است، يعنى واجبالوجود كه حكمت الهى، علم معرفت اوست، اصل و ريشه است و همه بر او قائمند[۳]
در اين تشبيه و تمثيل، شهرزورى جايگاه والايى براى علوم لغت و زبان قائل شده است و در عين حال از اين تشبيه، رابطه عميقى بين منطق و زبانشناسى برقرار مىگردد كه شايسته مطالعه و بررسى است.[۴]
فصل دوم كه چيستى منطق، جهت نياز به آن، طرح كلى مباحث منطقى و پيوستگى اجزاى آن به يكديگر، در آن به روشنى تبيين شده است، به حقيقت، توضيحى است بر چرايى دو بخشى بودن منطق[۵]
در فصل سوم، ابتدا به تبيين موضوع منطق كه معقولات ثانيه يا تعبيرى كه شهرزورى با نقل نظر ديگران، ترجيح داده، يعنى «معلومات تصورى و تصديقى» و در نهايت «موصل تصورى» و «موصل تصديقى» يا «اقوال شارحه» و «حجت» پرداخته است. در اين فصل مجدداً مباحثى از تصور و تصديق و رابطه لفظ و معنى به اختصار بيان شده است.[۶]
پس از مقدمه، قسم اول كه از بحث از موصل تصورى يا اكتساب تصورات است آغاز شده است. قسم اوّل در شش فصل است:
فصل اوّل در دلالت الفاظ و مباحث متعلق به آن است. شهرزورى تقريباً تمام مباحثى را كه در باب دلالات مطرح بوده آورده است. وى در اين فصل، خود تعريفى از «دلالت» كرده و سپس به طرح و نقد نظر ابن سينا، سهروردى، فخر رازى و خونجى پرداخته است و ضمن اشاره به اينكه ابن سينا و سهروردى در دلالات ثلاث به قيد «وساطت وضع» اشاره نكردهاند، با نقد نظر خونجى كه بر اين قيد تأكيد كرده، مىگويد: «پيروى از بزرگان حكمت از پرداختن به اين قبيل امور عمر تباه كن بهتر است»؛ با اين حال خود او به تفصيل به اين قبيل امور پرداخته است. يكى از مباحث اين فصل، مهجوريت دلالت التزام در علوم است كه به چه معنى است.[۷]
فصل دوم در باب مفرد و مركب و احوال آنهاست. نويسنده در اين فصل نيز ضمن پرداختن به تمام مباحث مطرح شده در باب مفرد و مركب، با استفاده از نظر ابنسينا، سهروردى، فخر رازى و ديگران، به تجزيه و تحليل مباحث پرداخته است.[۸]
فصل سوم در باب كلى و جزئى است و فصل چهارم، در باب ماهيت و اجزاء آن مىباشد. نويسنده در اين فصل، مباحث متعلق به جنس، فصل و نوع را با طرح اشكالات و پاسخها و نقد آنها، به تفصيل بيان كرده است.[۹]
فصل پنجم در امور خارج از ماهيت، يعنى عرض خاص و عرض عام و ساير مسائل متعلق به كليات پنجگانه است و نويسنده مباحث و مسائل متعلق به آنها را با نقد و به تفصيل بيان كرده است.[۱۰]
فصل ششم در باب تعريف و مباحث متعلق به آن است. نويسنده در اين فصل نيز با نقل و نقد نظرات، به تفصيل به موضوع پرداخته است. وى در اين فصل، بابى تحت عنوان «تنبيه على مواضع الغلط في التعريفات» گشوده و خطاها و مغالطاتى را كه ممكن است از طريق تعريف نادرست صورت پذيرد جمعآورى و تنظيم كرده است كه بسيار مفيد است. در پايان اين فصل، به تفصيل به طرح اشكالات فخر رازى بر تعريف و نقد و ايرادهاى منطقنويسان عصرش بر آنها پرداخته شده است.[۱۱]
مباحث قسم دوم كتاب كه در باب موصل تصديقى يا «اكتساب تصديقات» است در شانزده فصل مطرح شده است؛ كه پرداختن به اين مباحث سبب طولانى شدن مقاله خواهد شد.
درباره ساير رسالهها نيز به ذكر عناوين آنها بسنده مىشود: «في الأخلاق و التدبير و السياسات»، «في العلوم الطبیعیة»، «في العلوم الالهية و الأسرار الربانية».
وضعيت كتاب
اين كتاب قبلاً به سال 1996م در تركيه توسط نجيب گورگون به عنوان رساله دكترى تصحيح و چاپ شده است.[۱۲]
فهرست اجمالى و مفصل مطالب در ابتداى هر جلد و فهرست آيات، احاديث و اخبار اشعار، اسامى اشخاص، اسامى گروهها و جاىها، كتابها، اصطلاحات و تعبيرات و مآخذ و منابع در انتهاى آن آمده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.