دیوان مخلص کاشانی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (لینک درون متنی)
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۳۵: خط ۳۵:
    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص کاشانی]]، در شیوه شاعری از سبک معمول روزگار خود، که همان سبک هندی است، پیروی می‎کند و کلامش از هرگونه ابهام به‎دور است. به صنایع لفظی، به‎ویژه ایهام توجه دارد و هنر وی در بازی با الفاظ است؛ هرچند که این بازی گاهی جالب نمی‎باشد. [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]] روانی و روشنی سخن را مدیون تلاش می‎داند، ولی معتقد است که به‎آسانی امکان‎پذیر نیست:
    [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص کاشانی]]، در شیوه شاعری از سبک معمول روزگار خود، که همان سبک هندی است، پیروی می‎کند و کلامش از هرگونه ابهام به‎دور است. به صنایع لفظی، به‎ویژه ایهام توجه دارد و هنر وی در بازی با الفاظ است؛ هرچند که این بازی گاهی جالب نمی‎باشد. [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]] روانی و روشنی سخن را مدیون تلاش می‎داند، ولی معتقد است که به‎آسانی امکان‎پذیر نیست:
    '''تلاش معنی روشن نمودن، آسان نیست   گهر به پای خود از بحر برنمی‎آید'''
    {{شعر}}
    {{ب|''تلاش معنی روشن نمودن، آسان نیست''|2=''گهر به پای خود از بحر برنمی‎آید''}}
     
    {{پایان شعر}}


    وی در فراهم آوردن دیوان خود می‎گوید:
    وی در فراهم آوردن دیوان خود می‎گوید:
    '''به این نظم و نسق آسان نکردم جمع، دیوان را   ز معنی صیدها بر قله قاف قلم کردم'''
    {{شعر}}
    '''لباس جلوه پوشیدم پری‎زادان معنی را   ز صحبت، بزم را رشک گلستان ارم کردم'''
    {{ب|''به این نظم و نسق آسان نکردم جمع، دیوان را''|2=''ز معنی صیدها بر قله قاف قلم کردم''}}
    {{ب|''لباس جلوه پوشیدم پری‎زادان معنی را''|2='' ز صحبت، بزم را رشک گلستان ارم کردم''}}{{پایان شعر}}
     


    مخلص درباره توجه به مضامین دیگر شاعران می‎گوید که از زمانی که به رموز سخن آشنا شدم و به معانی غریب دست یافتم، دیگر گرد سخن دیگران نگشتم:
    مخلص درباره توجه به مضامین دیگر شاعران می‎گوید که از زمانی که به رموز سخن آشنا شدم و به معانی غریب دست یافتم، دیگر گرد سخن دیگران نگشتم:
    {{شعر}}
    {{ب|''تا گشته‎ام به معنی بیگانه آشنا''|2=''هرگز لبم به معنی کس، آشنا نشد''}}{{پایان شعر}}


    '''تا گشته‎ام به معنی بیگانه آشنا    هرگز لبم به معنی کس، آشنا نشد'''


    وی در مورد کسانی که از مضمون دیگران بهره می‎جویند، چنین گفته است:
    وی در مورد کسانی که از مضمون دیگران بهره می‎جویند، چنین گفته است:
    '''هرکه داخل می‎کند در بیت خود، مضمون غیر   در سرای خویش، محرم می‎کند بیگانه را'''
    {{شعر}}
    {{ب|''هرکه داخل می‎کند در بیت خود، مضمون غیر''|2=''در سرای خویش، محرم می‎کند بیگانه را''}}{{پایان شعر}}
     


    شاعر از انتقاد و خرده‎گیری بیجای مدعیان، سخت آزرده‎خاطر است و کار آنان را چون نیش کژدم می‎داند:
    شاعر از انتقاد و خرده‎گیری بیجای مدعیان، سخت آزرده‎خاطر است و کار آنان را چون نیش کژدم می‎داند:
    '''گر ز حرف مدعی چون مار می‎پیچم، بجاست   دخل کج‎ در شعر، کار نیش کژدم می‎کند'''
    {{شعر}}
    {{ب|''گر ز حرف مدعی چون مار می‎پیچم، بجاست''|2=''دخل کج‎ در شعر، کار نیش کژدم می‎کند''}}{{پایان شعر}}
     


    وی از سخن برای دریافت صله و جایزه بهره می‎برد و مدح و ستایش را موجب بیچارگی ستایشگر می‎داند:
    وی از سخن برای دریافت صله و جایزه بهره می‎برد و مدح و ستایش را موجب بیچارگی ستایشگر می‎داند:
    {{شعر}}
    {{ب|''مگو به مدح کسان بیت، بهر جایزه، مخلص''|2=''که هرکه خانه خود را فروخت، دربه‎در افتد''}}{{پایان شعر}}


    '''مگو به مدح کسان بیت، بهر جایزه، مخلص    که هرکه خانه خود را فروخت، دربه‎در افتد'''
    و نیز مخلص به علت ناآشنایی مردم به هنر شاعری و عدم شناخت آنان می‎گوید:
    و نیز مخلص به علت ناآشنایی مردم به هنر شاعری و عدم شناخت آنان می‎گوید:
    '''مخلص، تلاش معنی روشن، چه لازم است؟'''
    {{شعر}}
    در کشوری که کس نشناسد گهر ز سنگ''' <ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه ‎چهل‎وهشت – چهل‎ونه</ref>.'''
    {{ب|''مخلص، تلاش معنی روشن، چه لازم است؟''|2=''در کشوری که کس نشناسد گهر ز سنگ''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه ‎چهل‎وهشت – چهل‎ونه</ref>.'''


    [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]] در جای‎جای سروده‎های خویش، استقبال‎های زیبا و سنجیده‎ای از شعرای نامی و صاحب اثر آورده که بسیار به لطافت و ارزش آثار وی افزوده است. برخی از استقبال‎های او از شعرایی مانند حافظ شیرازی، جامی، واعظ، نجیب کاشانی و... از این قرار است:
    [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]] در جای‎جای سروده‎های خویش، استقبال‎های زیبا و سنجیده‎ای از شعرای نامی و صاحب اثر آورده که بسیار به لطافت و ارزش آثار وی افزوده است. برخی از استقبال‎های او از شعرایی مانند حافظ شیرازی، جامی، واعظ، نجیب کاشانی و... از این قرار است:
    [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]]:
    [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]]:
    '''مژده ای دل که مسیحانفسی می‎آید   که ز انفاس خوشش بوی کسی می‎آید'''
    {{شعر}}
    {{ب|''مژده ای دل که مسیحانفسی می‎آید''|2='' که ز انفاس خوشش بوی کسی می‎آید''}}{{پایان شعر}}
     


    [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]]:
    [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]]:
    '''شغل عشقت نه ز هر بلهوسی می‎آید   کار سیمرغ کجا، از مگسی می‎آید؟'''
    {{شعر}}
    '''یار پرسید چو از مخلص خود، حافظ گفت   ناله‎ای می‎شنوم، کز قفسی می‎آید'''
    {{ب|''شغل عشقت نه ز هر بلهوسی می‎آید''|2='' کار سیمرغ کجا، از مگسی می‎آید؟''}}
    {{ب|''یار پرسید چو از مخلص خود، حافظ گفت''|2=''ناله‎ای می‎شنوم، کز قفسی می‎آید''}}{{پایان شعر}}
     
    جامی:
    جامی:
    '''دلم پیرانه‎سر با خردسالی است   که باغ حسن را نازک‎نهالی است'''
    {{شعر}}
    {{ب|''دلم پیرانه‎سر با خردسالی است''|2=''که باغ حسن را نازک‎نهالی است''}}{{پایان شعر}}
     
    مخلص:
    مخلص:
    '''مرا مهر مه ابروهلالی است     بر این معنی قدم خم گشته دالی است'''
    {{شعر}}
    '''مرید جامی‎ام مخلص که خوش گفت     دلم پیرانه‎سر با خردسالی است'''
    {{ب|''مرا مهر مه ابروهلالی است''|2=''بر این معنی قدم خم گشته دالی است''}}
    {{ب|''مرید جامی‎ام مخلص که خوش گفت ''|2=''دلم پیرانه‎سر با خردسالی است''}}{{پایان شعر}}
     


    معدودی غزل در دیوان مخلص وجود دارد که نجیب کاشانی - شاعر معاصر و همشهری [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]] - هم به همان وزن و قافیه سروده است، ولی کیفیت استقبال این دو از یکدیگر مشخص نیست. احتمالا در جلسات ادبی مطرح بوده و ساخته‎اند:
    معدودی غزل در دیوان مخلص وجود دارد که نجیب کاشانی - شاعر معاصر و همشهری [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]] - هم به همان وزن و قافیه سروده است، ولی کیفیت استقبال این دو از یکدیگر مشخص نیست. احتمالا در جلسات ادبی مطرح بوده و ساخته‎اند:


    [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]]:
    [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]]:
    '''عشقت کشد چو تیغ جفا سربرنده کیست؟     تن در شمار و سر به‎حساب‎آورنده کیست؟'''
    {{شعر}}
    {{ب|''عشقت کشد چو تیغ جفا سربرنده کیست؟''|2='' تن در شمار و سر به‎حساب‎آورنده کیست؟''}}{{پایان شعر}}
     


    نجیب:
    نجیب:
    {{شعر}}
    {{ب|''گیرم به یار نوشتم، برنده کیست؟''|2=''جز رنگ آفتاب به کویش پرنده کیست؟''}}{{پایان شعر}}


    '''گیرم به یار نوشتم، برنده کیست؟    جز رنگ آفتاب به کویش پرنده کیست؟'''


    از جمله استقبال‎های خاص و زیبای مخلص، استقبال از صائب است:
    از جمله استقبال‎های خاص و زیبای مخلص، استقبال از صائب است:
    صائب:
    صائب:
    '''اگر به بی‎خبری یار می‎توانی شد   ز هرچه هست خبردار می‎توانی شد'''
    {{شعر}}
    '''ز تندخویی خود خار بی‎گلی، ورنه     ز خلق خوش گل بی‎خار می‎توانی شد'''
    {{ب|''اگر به بی‎خبری یار می‎توانی شد''|2=''ز هرچه هست خبردار می‎توانی شد''}}
    {{ب|''ز تندخویی خود خار بی‎گلی، ورنه''|2=''ز خلق خوش گل بی‎خار می‎توانی شد''}}{{پایان شعر}}
     
    مخلص:
    مخلص:
    '''به حسن خلق اگر یار می‎توانی شد     در این چمن گل بی‎خار می‎توانی شد'''
    {{شعر}}
    '''به فکر صائب اگر دل جلا دهی، مخلص     ز هرچه هست خبردار می‎توانی شد'''
    {{ب|''به حسن خلق اگر یار می‎توانی شد''|2=''در این چمن گل بی‎خار می‎توانی شد''}}
    {{ب|''به فکر صائب اگر دل جلا دهی، مخلص''|2=''ز هرچه هست خبردار می‎توانی شد''}}{{پایان شعر}}
     


    صائب:
    صائب:
    {{شعر}}
    {{ب|''هرکس فشاند بر من پرشور، پشت دست''|2=''از جهل زد به خانه زنبور، پشت دست''}}{{پایان شعر}}


    '''هرکس فشاند بر من پرشور، پشت دست    از جهل زد به خانه زنبور، پشت دست'''


    مخلص:
    مخلص:
    {{شعر}}
    {{ب|''سازی به آستین ز چه مستور پشت دست؟''|2=''ای روی دستت از گل و از نور پشت دست''}}{{پایان شعر}}


    '''سازی به آستین ز چه مستور پشت دست؟    ای روی دستت از گل و از نور پشت دست'''


    باز مخلص این غزل را در استقبال صائب سروده است:
    باز مخلص این غزل را در استقبال صائب سروده است:
    '''ای گرفتار تو بسیار و اسیر تو بسی   هم تو منظوری و هم نیست نظیر تو کسی'''
    {{شعر}}
    {{ب|''ای گرفتار تو بسیار و اسیر تو بسی''|2=''هم تو منظوری و هم نیست نظیر تو کسی''}}{{پایان شعر}}
     


    مخلص به مضامین صائب و کلیم نیز توجه دارد، از جمله:
    مخلص به مضامین صائب و کلیم نیز توجه دارد، از جمله:
    صائب:
    صائب:
    '''خط شب‎رنگ، کزو حسن نهد پا به رکاب   شب نوروز من و روز حساب است تو را'''
    {{شعر}}
    {{ب|''خط شب‎رنگ، کزو حسن نهد پا به رکاب''|2=''شب نوروز من و روز حساب است تو را''}}{{پایان شعر}}
     
    مخلص:
    مخلص:
    '''چنین که حسن تو از خط شده است پا به رکاب   دو هفته دگر، ابن سبیل خواهد شد'''
    {{شعر}}
    {{ب|''چنین که حسن تو از خط شده است پا به رکاب''|2=''دو هفته دگر، ابن سبیل خواهد شد''}}{{پایان شعر}}
     
    کلیم کاشانی:
    کلیم کاشانی:
    '''در کوی جنون، کلبه ما نیز نشان است   گامی دو سه از کوچه زنجیر گذشته'''
    {{شعر}}
    {{ب|''در کوی جنون، کلبه ما نیز نشان است''|2=''گامی دو سه از کوچه زنجیر گذشته''}}{{پایان شعر}}
     
    مخلص:
    مخلص:
    '''پیچ‎وتاب زلف او را می‎کنم از دل سراغ     کس بلد نبود چو مجنون، کوچه زنجیر را'''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‎ونه – پنجاه‎وچهار</ref>.
    {{شعر}}
    {{ب|''پیچ‎وتاب زلف او را می‎کنم از دل سراغ''|2=''کس بلد نبود چو مجنون، کوچه زنجیر را''}}{{پایان شعر}}
    <ref>ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‎ونه – پنجاه‎وچهار</ref>.


    از جمله ویژگی‎های شعر [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]]، باریک‎اندیشی و مضمون‎آفرینی‎های ظریف وی است؛ از جمله آنها چنین اشعاری است:
    از جمله ویژگی‎های شعر [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]]، باریک‎اندیشی و مضمون‎آفرینی‎های ظریف وی است؛ از جمله آنها چنین اشعاری است:
    '''گوشه‎گیران جهان پشت به دنیا نکنند     روی در قبله محال است که آرد محراب'''
    {{شعر}}
    '''خانه ظالم چو ویران شد، چراغان می‎شود     شمع می‎سازند موم خانه زنبور را'''
    {{ب|''گوشه‎گیران جهان پشت به دنیا نکنند''|2=''روی در قبله محال است که آرد محراب''}}
    '''نسب سودی نبخشد چون نداری جوهری از خود   که باشد بیشتر با آب نسبت تیغ چوبین را'''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎هفتاد</ref>.
    {{ب|''خانه ظالم چو ویران شد، چراغان می‎شود''|2=''شمع می‎سازند موم خانه زنبور را''}}
    {{ب|''نسب سودی نبخشد چون نداری جوهری از خود''|2=''که باشد بیشتر با آب نسبت تیغ چوبین را''}}{{پایان شعر}}
    <ref>ر.ک: همان، صفحه ‎هفتاد</ref>.


    بازی با الفاظ در سروده‎های [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]]، از دیگر تفاوت‎های شعری او با برخی شاعران دیگر است:
    بازی با الفاظ در سروده‎های [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]]، از دیگر تفاوت‎های شعری او با برخی شاعران دیگر است:
     
    {{شعر}}
    '''دلم فشرده آن پنجه نگارین است   مخمسی که زند ناخنی به دل این است'''
    {{ب|''دلم فشرده آن پنجه نگارین است''|2=''مخمسی که زند ناخنی به دل این است''}}
    '''کرده تسخیر دلم شاهی که در دوران او   ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو حاجب است'''
    {{ب|''کرده تسخیر دلم شاهی که در دوران او''|2=''ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو حاجب است''}}
    '''به دست غیر دادی ساعد چون نقره خامت   به قربان سرت گردم، مکن این خام‎دستی‎ها'''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎هفتادویک - هفتادودو</ref>.
    {{ب|''به دست غیر دادی ساعد چون نقره خامت''|2=''به قربان سرت گردم، مکن این خام‎دستی‎ها''}}{{پایان شعر}}
    <ref>ر.ک: همان، صفحه ‎هفتادویک - هفتادودو</ref>.


    صنایع ادبی، چون انواع جناس، مراعات نظیر، طباق، تضاد، ایهام، تلمیح و... در شعر [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]] بسیار زیبا به نمایش گذاشته شده است؛ از جمله آنها چنین است:
    صنایع ادبی، چون انواع جناس، مراعات نظیر، طباق، تضاد، ایهام، تلمیح و... در شعر [[مخلص کاشاني، محمد|مخلص]] بسیار زیبا به نمایش گذاشته شده است؛ از جمله آنها چنین است:
    جناس مرکب:
    جناس مرکب:
    {{شعر}}
    {{ب|''یاقوت لب لعل تو مر جان مرا قوت''|2=''یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت''}}
    {{ب|''قربان وفاتم، به وفاتم گذری کن''|2=''تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت''}}{{پایان شعر}}


    '''یاقوت لب لعل تو مر جان مرا قوت    یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت'''
    '''قربان وفاتم، به وفاتم گذری کن    تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت'''


    جناس ناقص، مرکب، تشبیه، تکرار و التزام حروف «خ»، «ش» و مراعات نظیر:
    جناس ناقص، مرکب، تشبیه، تکرار و التزام حروف «خ»، «ش» و مراعات نظیر:
    '''شده است شاخ زرشکی، نهال نسترن تو   ز رشک ریخته خون زرشک خرفه خالت'''
    {{شعر}}
    {{ب|''شده است شاخ زرشکی، نهال نسترن تو''|2=''ز رشک ریخته خون زرشک خرفه خالت''}}{{پایان شعر}}
     


    جناس شبه اشتقاق، زاید، تام، مرکب:
    جناس شبه اشتقاق، زاید، تام، مرکب:
    '''کوس کاووس از نوا افتاد و جام جم شکست   باز مطرب ارغنون‎ساز است و ساقی شیشه‎باز'''
    {{شعر}}
    {{ب|''کوس کاووس از نوا افتاد و جام جم شکست''|2=''باز مطرب ارغنون‎ساز است و ساقی شیشه‎باز''}}{{پایان شعر}}
     


    جناس، تلمیح، طباق و تضاد، لف و نشر:
    جناس، تلمیح، طباق و تضاد، لف و نشر:
    '''این به افلاکت رساند و آن کند یکسان به خاک   در مراتب کنج فقر از گنج قارون بهتر است'''
    {{شعر}}
    {{ب|''این به افلاکت رساند و آن کند یکسان به خاک''|2=''در مراتب کنج فقر از گنج قارون بهتر است''}}


    '''این به مستوری علم شد آن به عریانی مثل   در ازل گویا که حسن و عشق را یک جامه بود'''
    {{ب|''این به مستوری علم شد آن به عریانی مثل''|2=''در ازل گویا که حسن و عشق را یک جامه بود''}}


    '''در سراغ او نه نور دیده تنها رفته است   هوشم از سر، صبر از دل، قوت از پا رفته است'''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎هفتادودو – هفتادوشش</ref>.
    '''در سراغ او نه نور دیده تنها رفته است''|2=''هوشم از سر، صبر از دل، قوت از پا رفته است''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎هفتادودو – هفتادوشش</ref>.


    از جمله سروده‎های جالب توجه این شاعر توانمند، رباعیاتی در مورد سفر به خانه خدا و سرزمین حجاز است:
    از جمله سروده‎های جالب توجه این شاعر توانمند، رباعیاتی در مورد سفر به خانه خدا و سرزمین حجاز است:
    '''بستیم ز تبریز به آهنگ حجاز     بر ناقه شوق محمل عجز و نیاز'''
    {{شعر}}
    '''داریم دعا طمع ز یاران وطن   تا قطع کنیم این ره دور و دراز'''
    {{ب|''بستیم ز تبریز به آهنگ حجاز''|2=''بر ناقه شوق محمل عجز و نیاز''}}
    {{ب|''داریم دعا طمع ز یاران وطن''|2=''تا قطع کنیم این ره دور و دراز''}}{{پایان شعر}}
     


    و در مورد زیارت خانه خدا می‎گوید:
    و در مورد زیارت خانه خدا می‎گوید:
    '''با کوه گنه به کعبه بارم دادند   توفیق طواف مستجارم دادند'''
    {{شعر}}
    '''من قابل این شرف نبودم، یا رب   این مرتبه، از چه اعتبارم دادند'''<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‎وشش – چهل‎وهفت</ref>.
    {{ب|''با کوه گنه به کعبه بارم دادند''|2=''توفیق طواف مستجارم دادند''}}
    {{ب|''من قابل این شرف نبودم، یا رب''|2=''این مرتبه، از چه اعتبارم دادند''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‎وشش – چهل‎وهفت</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    خط ۱۶۹: خط ۲۱۹:
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]


    [[رده:قربانی-باقی زاده]]
    [[رده: 25 شهریور الی 24 مهر]]
     
    [[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]
    [[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]

    نسخهٔ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۰۹

    ‏دیوان مخلص کاشانی
    دیوان مخلص کاشانی
    پدیدآورانمخلص کاشاني، محمد (شاعر) عاطفي، حسن (مصحح و مقدمه نويس)
    عنوان‌های دیگرديوان مخلص کاشاني ديوان
    ناشرمرکز پژوهشي ميراث مکتوب
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1379ش,
    شابک964-6781-46-2
    موضوعشعر فارسي - قرن 12ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏6773‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9

    دیوان مخلص کاشانی، مجموعه اشعار میرزا محمد نراقی کاشانی متخلص به مخلص است. وی از شاعران ایرانی و طرف‎دار سبک هندی است. وی اهل سیر و سفر بوده و در دیوانش از کرمانشاه، نجف و کربلا یاد می‎کند. دیوان شعر وی توسط میراث مکتوب در سال ۱۳۷۹ و به کوشش و تصحیح و تحشیه حسن عاطفی چاپ شده است. مخلص به شعر صائب تبریزی عنایت بسیار دارد و با حزین لاهیجی همنشین بوده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر مقدمه‎ای به قلم محقق کتاب، آقای حسن عاطفی است و محتوای آن در سه بخش غزلیات و قطعات و رباعیات گردآوری شده است.

    گزارش محتوا

    مخلص کاشانی، در شیوه شاعری از سبک معمول روزگار خود، که همان سبک هندی است، پیروی می‎کند و کلامش از هرگونه ابهام به‎دور است. به صنایع لفظی، به‎ویژه ایهام توجه دارد و هنر وی در بازی با الفاظ است؛ هرچند که این بازی گاهی جالب نمی‎باشد. مخلص روانی و روشنی سخن را مدیون تلاش می‎داند، ولی معتقد است که به‎آسانی امکان‎پذیر نیست:

    تلاش معنی روشن نمودن، آسان نیستگهر به پای خود از بحر برنمی‎آید

    وی در فراهم آوردن دیوان خود می‎گوید:

    به این نظم و نسق آسان نکردم جمع، دیوان راز معنی صیدها بر قله قاف قلم کردم
    لباس جلوه پوشیدم پری‎زادان معنی را ز صحبت، بزم را رشک گلستان ارم کردم


    مخلص درباره توجه به مضامین دیگر شاعران می‎گوید که از زمانی که به رموز سخن آشنا شدم و به معانی غریب دست یافتم، دیگر گرد سخن دیگران نگشتم:

    تا گشته‎ام به معنی بیگانه آشناهرگز لبم به معنی کس، آشنا نشد


    وی در مورد کسانی که از مضمون دیگران بهره می‎جویند، چنین گفته است:

    هرکه داخل می‎کند در بیت خود، مضمون غیردر سرای خویش، محرم می‎کند بیگانه را


    شاعر از انتقاد و خرده‎گیری بیجای مدعیان، سخت آزرده‎خاطر است و کار آنان را چون نیش کژدم می‎داند:

    گر ز حرف مدعی چون مار می‎پیچم، بجاستدخل کج‎ در شعر، کار نیش کژدم می‎کند


    وی از سخن برای دریافت صله و جایزه بهره می‎برد و مدح و ستایش را موجب بیچارگی ستایشگر می‎داند:

    مگو به مدح کسان بیت، بهر جایزه، مخلصکه هرکه خانه خود را فروخت، دربه‎در افتد

    و نیز مخلص به علت ناآشنایی مردم به هنر شاعری و عدم شناخت آنان می‎گوید:

    مخلص، تلاش معنی روشن، چه لازم است؟در کشوری که کس نشناسد گهر ز سنگ

    [۱].

    مخلص در جای‎جای سروده‎های خویش، استقبال‎های زیبا و سنجیده‎ای از شعرای نامی و صاحب اثر آورده که بسیار به لطافت و ارزش آثار وی افزوده است. برخی از استقبال‎های او از شعرایی مانند حافظ شیرازی، جامی، واعظ، نجیب کاشانی و... از این قرار است: حافظ:

    مژده ای دل که مسیحانفسی می‎آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می‎آید


    مخلص:

    شغل عشقت نه ز هر بلهوسی می‎آید کار سیمرغ کجا، از مگسی می‎آید؟
    یار پرسید چو از مخلص خود، حافظ گفتناله‎ای می‎شنوم، کز قفسی می‎آید

    جامی:

    دلم پیرانه‎سر با خردسالی استکه باغ حسن را نازک‎نهالی است

    مخلص:

    مرا مهر مه ابروهلالی استبر این معنی قدم خم گشته دالی است
    مرید جامی‎ام مخلص که خوش گفت دلم پیرانه‎سر با خردسالی است


    معدودی غزل در دیوان مخلص وجود دارد که نجیب کاشانی - شاعر معاصر و همشهری مخلص - هم به همان وزن و قافیه سروده است، ولی کیفیت استقبال این دو از یکدیگر مشخص نیست. احتمالا در جلسات ادبی مطرح بوده و ساخته‎اند:

    مخلص:

    عشقت کشد چو تیغ جفا سربرنده کیست؟ تن در شمار و سر به‎حساب‎آورنده کیست؟


    نجیب:

    گیرم به یار نوشتم، برنده کیست؟جز رنگ آفتاب به کویش پرنده کیست؟


    از جمله استقبال‎های خاص و زیبای مخلص، استقبال از صائب است: صائب:

    اگر به بی‎خبری یار می‎توانی شدز هرچه هست خبردار می‎توانی شد
    ز تندخویی خود خار بی‎گلی، ورنهز خلق خوش گل بی‎خار می‎توانی شد

    مخلص:

    به حسن خلق اگر یار می‎توانی شددر این چمن گل بی‎خار می‎توانی شد
    به فکر صائب اگر دل جلا دهی، مخلصز هرچه هست خبردار می‎توانی شد


    صائب:

    هرکس فشاند بر من پرشور، پشت دستاز جهل زد به خانه زنبور، پشت دست


    مخلص:

    سازی به آستین ز چه مستور پشت دست؟ای روی دستت از گل و از نور پشت دست


    باز مخلص این غزل را در استقبال صائب سروده است:

    ای گرفتار تو بسیار و اسیر تو بسیهم تو منظوری و هم نیست نظیر تو کسی


    مخلص به مضامین صائب و کلیم نیز توجه دارد، از جمله: صائب:

    خط شب‎رنگ، کزو حسن نهد پا به رکابشب نوروز من و روز حساب است تو را

    مخلص:

    چنین که حسن تو از خط شده است پا به رکابدو هفته دگر، ابن سبیل خواهد شد

    کلیم کاشانی:

    در کوی جنون، کلبه ما نیز نشان استگامی دو سه از کوچه زنجیر گذشته

    مخلص:

    پیچ‎وتاب زلف او را می‎کنم از دل سراغکس بلد نبود چو مجنون، کوچه زنجیر را

    [۲].

    از جمله ویژگی‎های شعر مخلص، باریک‎اندیشی و مضمون‎آفرینی‎های ظریف وی است؛ از جمله آنها چنین اشعاری است:

    گوشه‎گیران جهان پشت به دنیا نکنندروی در قبله محال است که آرد محراب
    خانه ظالم چو ویران شد، چراغان می‎شودشمع می‎سازند موم خانه زنبور را
    نسب سودی نبخشد چون نداری جوهری از خودکه باشد بیشتر با آب نسبت تیغ چوبین را

    [۳].

    بازی با الفاظ در سروده‎های مخلص، از دیگر تفاوت‎های شعری او با برخی شاعران دیگر است:

    دلم فشرده آن پنجه نگارین استمخمسی که زند ناخنی به دل این است
    کرده تسخیر دلم شاهی که در دوران اوناز دستور است و ناظر چشم و ابرو حاجب است
    به دست غیر دادی ساعد چون نقره خامتبه قربان سرت گردم، مکن این خام‎دستی‎ها

    [۴].

    صنایع ادبی، چون انواع جناس، مراعات نظیر، طباق، تضاد، ایهام، تلمیح و... در شعر مخلص بسیار زیبا به نمایش گذاشته شده است؛ از جمله آنها چنین است: جناس مرکب:

    یاقوت لب لعل تو مر جان مرا قوتیاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت
    قربان وفاتم، به وفاتم گذری کنتا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت


    جناس ناقص، مرکب، تشبیه، تکرار و التزام حروف «خ»، «ش» و مراعات نظیر:

    شده است شاخ زرشکی، نهال نسترن توز رشک ریخته خون زرشک خرفه خالت


    جناس شبه اشتقاق، زاید، تام، مرکب:

    کوس کاووس از نوا افتاد و جام جم شکستباز مطرب ارغنون‎ساز است و ساقی شیشه‎باز


    جناس، تلمیح، طباق و تضاد، لف و نشر:

    'در سراغ او نه نور دیده تنها رفته است|2=هوشم از سر، صبر از دل، قوت از پا رفته است}}
    این به افلاکت رساند و آن کند یکسان به خاکدر مراتب کنج فقر از گنج قارون بهتر است
    این به مستوری علم شد آن به عریانی مثلدر ازل گویا که حسن و عشق را یک جامه بود

    [۵].

    از جمله سروده‎های جالب توجه این شاعر توانمند، رباعیاتی در مورد سفر به خانه خدا و سرزمین حجاز است:

    بستیم ز تبریز به آهنگ حجازبر ناقه شوق محمل عجز و نیاز
    داریم دعا طمع ز یاران وطنتا قطع کنیم این ره دور و دراز


    و در مورد زیارت خانه خدا می‎گوید:

    با کوه گنه به کعبه بارم دادندتوفیق طواف مستجارم دادند
    من قابل این شرف نبودم، یا رباین مرتبه، از چه اعتبارم دادند

    [۶].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب و فهارس فنی در انتهای آن ذکر گردیده است. در پاورقی‎ها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه ‎چهل‎وهشت – چهل‎ونه
    2. ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‎ونه – پنجاه‎وچهار
    3. ر.ک: همان، صفحه ‎هفتاد
    4. ر.ک: همان، صفحه ‎هفتادویک - هفتادودو
    5. ر.ک: همان، صفحه ‎هفتادودو – هفتادوشش
    6. ر.ک: همان، صفحه ‎چهل‎وشش – چهل‎وهفت

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها