عتبة الكتبة، مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۱: خط ۵۱:
اين كتاب، جُنگى از «مراسلات» ديوان سلطان سنجر سلجوقى و نمونه برجسته‌اى از «ترسّل» و نامه نگارى دربارى به زبان فارسى است. ترسل از شغل‌هاى مهم دربارهاى ايران گذشته به شمار مى‌رفت و بر پايه سخن [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در الفهرست، پيش از اسلام نيز وجود داشت. مكتوبات فراوانى از روزگار ساسانيان به فرمان شاه يا وزير در قالب «منشور»، «فرمان حكومتى»، «فتح نامه»، «امان نامه» و... در دست است. سنجر، آخرين پادشاه سلجوقى (115 - 255ق) نيز كه بر همه قلمرو شرق اسلامى تا عراق و شامات فرمان مى‌راند، به مؤيد الدوله، منتجب‌الدين بديع اتابك جوينى، دبير دبيرخانه و يكى از كاتبان و دبيران خوش قلمش امر كرد كه «فرمان‌هاى حكومتى» اين روزگار را بنويسد. وى آنها را كنار يك‌ديگر فراهم آورد و با افزودن مقدمه كوتاهى بر آنها، اين كتاب را سامان داد. بر پايه حدس قزوينى، اين كتاب ميان 825 تا 845 هجرى فراهم شده است.  
اين كتاب، جُنگى از «مراسلات» ديوان سلطان سنجر سلجوقى و نمونه برجسته‌اى از «ترسّل» و نامه نگارى دربارى به زبان فارسى است. ترسل از شغل‌هاى مهم دربارهاى ايران گذشته به شمار مى‌رفت و بر پايه سخن [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در الفهرست، پيش از اسلام نيز وجود داشت. مكتوبات فراوانى از روزگار ساسانيان به فرمان شاه يا وزير در قالب «منشور»، «فرمان حكومتى»، «فتح نامه»، «امان نامه» و... در دست است. سنجر، آخرين پادشاه سلجوقى (115 - 255ق) نيز كه بر همه قلمرو شرق اسلامى تا عراق و شامات فرمان مى‌راند، به مؤيد الدوله، منتجب‌الدين بديع اتابك جوينى، دبير دبيرخانه و يكى از كاتبان و دبيران خوش قلمش امر كرد كه «فرمان‌هاى حكومتى» اين روزگار را بنويسد. وى آنها را كنار يك‌ديگر فراهم آورد و با افزودن مقدمه كوتاهى بر آنها، اين كتاب را سامان داد. بر پايه حدس قزوينى، اين كتاب ميان 825 تا 845 هجرى فراهم شده است.  


بخش فراوانى از عتبه، فرمان‌هاى حكومتى را در باره نصب افراد گوناگون در بر دارد، اما افزون بر اينها، شمارى از نامه‌هاى عادى با نثرى ادبى نيز در آن هست. شايد هدف اصلى نويسنده، آموزش نامه نگارى بوده باشد. بارى، اين فرمان‌ها به مسائلى مانند امارت و رياست شهرها، قضاوت، شغل تدريس، اوقاف، حسبه، خطيب، نيابت وزارت طغرا و نقابت سادات و... مى‌پردازند.
بخش فراوانى از عتبه، فرمان‌هاى حكومتى را درباره نصب افراد گوناگون در بر دارد، اما افزون بر اينها، شمارى از نامه‌هاى عادى با نثرى ادبى نيز در آن هست. شايد هدف اصلى نويسنده، آموزش نامه نگارى بوده باشد. بارى، اين فرمان‌ها به مسائلى مانند امارت و رياست شهرها، قضاوت، شغل تدريس، اوقاف، حسبه، خطيب، نيابت وزارت طغرا و نقابت سادات و... مى‌پردازند.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۶۰: خط ۶۰:
آنچه از قلم نويسنده اين كتاب در قالب 64 مكتوب تراويده است، آشكارا انديشه‌هاى حاكم بر دستگاه و درگاه شاهى را، باز مى‌تابد و به همين دليل، به رغم عبارت پردازى‌ها و لفاظى‌هاى فراوانش، از منابع بسيار ارزش‌مند براى پى بردن به فلسفه و انديشه سياسى و راه‌كارهاى دينى - سياسى آن روزگار براى اداره حكومت به  
آنچه از قلم نويسنده اين كتاب در قالب 64 مكتوب تراويده است، آشكارا انديشه‌هاى حاكم بر دستگاه و درگاه شاهى را، باز مى‌تابد و به همين دليل، به رغم عبارت پردازى‌ها و لفاظى‌هاى فراوانش، از منابع بسيار ارزش‌مند براى پى بردن به فلسفه و انديشه سياسى و راه‌كارهاى دينى - سياسى آن روزگار براى اداره حكومت به  


شمار مى‌رود. آنچه تنها از ديد انديشه‌هاى عرضه شده در اين فرمان‌ها مهم شمرده مى‌شود، آميختن ديدگاه‌هاى نظرى و عملى با يك‌ديگر در باره سياست است.  
شمار مى‌رود. آنچه تنها از ديد انديشه‌هاى عرضه شده در اين فرمان‌ها مهم شمرده مى‌شود، آميختن ديدگاه‌هاى نظرى و عملى با يك‌ديگر درباره سياست است.  


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
خط ۶۷: خط ۶۷:
درون‌مايه فرمان‌هاى اين كتاب را به چهار دسته مى‌توان بخش كرد:
درون‌مايه فرمان‌هاى اين كتاب را به چهار دسته مى‌توان بخش كرد:


1. مقدمه‌اى كلى در باره ديد و بينش سياسى به ارتباط با دولت و حكومت و روابطش با مردم يا علما؛
1. مقدمه‌اى كلى درباره ديد و بينش سياسى به ارتباط با دولت و حكومت و روابطش با مردم يا علما؛


2. نام و ويژگى‌هاى شخصى و مديريتى و دانش و تجربه امير، قاضى، محتسب يا...؛
2. نام و ويژگى‌هاى شخصى و مديريتى و دانش و تجربه امير، قاضى، محتسب يا...؛
خط ۷۷: خط ۷۷:
الف) آموزه‌هاى عام سياسى  
الف) آموزه‌هاى عام سياسى  


محتواى بخش نخست، نگرش عام كار گزاران دولت سلجوقى را در باره برخى از مهم‌ترين مفهوم‌هاى سياسى آشكار مى‌سازد. عبارت‌هايى كه بر پايه سامان مشخصى، در آغاز بيشتر اين فرمان‌ها وجود دارند، بر اين دلالت مى‌كنند كه «از موجبات ثبات دولت و نظام احوال شمل مملكت، بعد از تمهيد قواعد عدل و تشييد اركان شرع، هيچ كار نيكوتر از رعايت حقوق نيست... [و] هر توفيق كه در اين معنا ميسر گردد مستمد الطاف يزدانى و مستنزل سعادت آسمانى شود».  
محتواى بخش نخست، نگرش عام كار گزاران دولت سلجوقى را درباره برخى از مهم‌ترين مفهوم‌هاى سياسى آشكار مى‌سازد. عبارت‌هايى كه بر پايه سامان مشخصى، در آغاز بيشتر اين فرمان‌ها وجود دارند، بر اين دلالت مى‌كنند كه «از موجبات ثبات دولت و نظام احوال شمل مملكت، بعد از تمهيد قواعد عدل و تشييد اركان شرع، هيچ كار نيكوتر از رعايت حقوق نيست... [و] هر توفيق كه در اين معنا ميسر گردد مستمد الطاف يزدانى و مستنزل سعادت آسمانى شود».  


بر پايه اين عبارت‌ها، آنچه دولت را استوار و مملكت را پايدار مى‌كند عدالت ورزى و رعايت قوانين شرع و پاس داشتن حقوق مردمان است كه اين خود موجب نزول رحمت‌ها و بركات الهى خواهد بود.
بر پايه اين عبارت‌ها، آنچه دولت را استوار و مملكت را پايدار مى‌كند عدالت ورزى و رعايت قوانين شرع و پاس داشتن حقوق مردمان است كه اين خود موجب نزول رحمت‌ها و بركات الهى خواهد بود.
خط ۸۵: خط ۸۵:
نويسنده عدل را بر پايه معناى لغوى آن، «نهادن هر چيزى به جاى خود» و از اين رو، ظلم را «وضع الشىء فى غير موضعه» مى‌داند. پس نخستين مصداق عدل ورزى ميان مردم، رعايت حقوق؛ يعنى «اعطاى حق هر ذى حق» است كه به هر دليل و بيشتر از ديد شرع، داراى آن حق شمرده مى‌شود.  
نويسنده عدل را بر پايه معناى لغوى آن، «نهادن هر چيزى به جاى خود» و از اين رو، ظلم را «وضع الشىء فى غير موضعه» مى‌داند. پس نخستين مصداق عدل ورزى ميان مردم، رعايت حقوق؛ يعنى «اعطاى حق هر ذى حق» است كه به هر دليل و بيشتر از ديد شرع، داراى آن حق شمرده مى‌شود.  


نفى ظلم و تعدّى و فراهم آوردن زمينه براى جلوگيرى از ستم ورزى بر مردمان آسيب پذير (ايجاد امنيت)، مصداق يا ابزار فراچنگ آمدن عدل است؛ زمينه‌اى كه دارندگان حقوق در آن به حق خود مى‌رسند و از ستم و غصب حقوق بر كنار مى‌مانند. افزون بر اينها، احسان؛ يعنى گذشت در باره كسانى كه رعايت عدل براى آنان از رأفت و مهربانى دور است، آب لطفى بر خشكى و بى روحى عدل مى‌افشاند. يكى از مفهوم‌هاى بنيادين اين فرمان‌ها براى حفظ و ثبات دولت، اجراى احكام شرعى است، اما به هر روى، هنگامى كه «نوبت به احكام قضا و حسبه و اوقاف و تعيين مدرّس مى‌رسد» بر عدل و احسان «ائمه و علما» بيشتر تأكيد مى‌شود؛ زيرا «اساس دين و اسلام به ايشان راسى و راسخ و تقويت و تربيت ايشان در آنچه ملابست كنند و متقلد آن گردند، از لوازم و مفترضات» است.  
نفى ظلم و تعدّى و فراهم آوردن زمينه براى جلوگيرى از ستم ورزى بر مردمان آسيب پذير (ايجاد امنيت)، مصداق يا ابزار فراچنگ آمدن عدل است؛ زمينه‌اى كه دارندگان حقوق در آن به حق خود مى‌رسند و از ستم و غصب حقوق بر كنار مى‌مانند. افزون بر اينها، احسان؛ يعنى گذشت درباره كسانى كه رعايت عدل براى آنان از رأفت و مهربانى دور است، آب لطفى بر خشكى و بى روحى عدل مى‌افشاند. يكى از مفهوم‌هاى بنيادين اين فرمان‌ها براى حفظ و ثبات دولت، اجراى احكام شرعى است، اما به هر روى، هنگامى كه «نوبت به احكام قضا و حسبه و اوقاف و تعيين مدرّس مى‌رسد» بر عدل و احسان «ائمه و علما» بيشتر تأكيد مى‌شود؛ زيرا «اساس دين و اسلام به ايشان راسى و راسخ و تقويت و تربيت ايشان در آنچه ملابست كنند و متقلد آن گردند، از لوازم و مفترضات» است.  


ب) ويژگى‌هاى فرد برگزيده  
ب) ويژگى‌هاى فرد برگزيده  
خط ۹۵: خط ۹۵:
«چون از عادات دولت ما معهود و متعارف است حقوق اسلاف در اخلاف رعايت فرمودن و جاه و جاى پدران به فرزندان سپردن». از اين رو، خاندان صاعديان، بر پايه حكمى از سلطان، سال‌ها منصب قضاوت را در نيشابور عهده‌دار بودند. هم‌چنين ابوسعد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]](م265) از خاندان [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] كه نخست حنفى شمرده مى‌شدند و سپس به مذهب شافعى گرويدند و رياست شافعيان خراسان را بر عهده گرفتند، بر پايه حكمى از سلطان در جايگاه رياست اصحاب شافعى خراسان نشست. شاه در آن حكم به تبار ابوسعد و «فضل يزدانى» خاندان وى اشاره مى‌كند.
«چون از عادات دولت ما معهود و متعارف است حقوق اسلاف در اخلاف رعايت فرمودن و جاه و جاى پدران به فرزندان سپردن». از اين رو، خاندان صاعديان، بر پايه حكمى از سلطان، سال‌ها منصب قضاوت را در نيشابور عهده‌دار بودند. هم‌چنين ابوسعد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]](م265) از خاندان [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] كه نخست حنفى شمرده مى‌شدند و سپس به مذهب شافعى گرويدند و رياست شافعيان خراسان را بر عهده گرفتند، بر پايه حكمى از سلطان در جايگاه رياست اصحاب شافعى خراسان نشست. شاه در آن حكم به تبار ابوسعد و «فضل يزدانى» خاندان وى اشاره مى‌كند.


بسيارى از خاندانها در آن روزگار نزد مردم محبوب بودند و بر كنار كردن آنان، جايگاه سلطنت را سست مى‌كرد و زمينه‌اى براى شورش مردم فراهم مى‌آورد. آنچه در يكى از اين فرمان‌ها در باره «ولا و محبت خاندان رياست به مازندران» وجود دارد، گواهى بر اين دعوى است.
بسيارى از خاندانها در آن روزگار نزد مردم محبوب بودند و بر كنار كردن آنان، جايگاه سلطنت را سست مى‌كرد و زمينه‌اى براى شورش مردم فراهم مى‌آورد. آنچه در يكى از اين فرمان‌ها درباره «ولا و محبت خاندان رياست به مازندران» وجود دارد، گواهى بر اين دعوى است.


گزينش سادات نيز همواره مهم بود و امتيازى شمرده و در حكم از آن ياد مى‌شد. افزون بر «نقابت سادات» كه كسى جز اين خاندان در آن جايگاه نمى‌نشست، سيد بودن ويژگى مهمى بود. براى نمونه، امام سيد ظهيرالدين «از شجره نبوت و دوحه رسالت شاخى يافته» بود و از اين رو، شايستگى تدريس داشت. نقابت نيز با توارث به ديگران مى‌رسيد.
گزينش سادات نيز همواره مهم بود و امتيازى شمرده و در حكم از آن ياد مى‌شد. افزون بر «نقابت سادات» كه كسى جز اين خاندان در آن جايگاه نمى‌نشست، سيد بودن ويژگى مهمى بود. براى نمونه، امام سيد ظهيرالدين «از شجره نبوت و دوحه رسالت شاخى يافته» بود و از اين رو، شايستگى تدريس داشت. نقابت نيز با توارث به ديگران مى‌رسيد.


برخوردارى افراد از تجربه در كار نيز از ويژگى‌هاى مهم براى گزيده شدن افراد بود كه در اين فرمان‌ها بدان اشاره شده و نمونه‌اى از آن در باره رئيس سرخس آمده است. انتخاب افراد مجرّب براى مراكز مهم‌تر، از نكته‌هايى است كه برخى از فرمان‌ها بر آن تأكيد مى‌كنند. برآمدن افراد در ساختار ادارى و لشكرى و پيمودن مراتب و درجات پيشرفت، زمينه ترقى آنان به جايگاه‌هاى بالاتر بود و اين كار محكى براى شناخت لياقت آنان به شمار مى‌آمد.
برخوردارى افراد از تجربه در كار نيز از ويژگى‌هاى مهم براى گزيده شدن افراد بود كه در اين فرمان‌ها بدان اشاره شده و نمونه‌اى از آن درباره رئيس سرخس آمده است. انتخاب افراد مجرّب براى مراكز مهم‌تر، از نكته‌هايى است كه برخى از فرمان‌ها بر آن تأكيد مى‌كنند. برآمدن افراد در ساختار ادارى و لشكرى و پيمودن مراتب و درجات پيشرفت، زمينه ترقى آنان به جايگاه‌هاى بالاتر بود و اين كار محكى براى شناخت لياقت آنان به شمار مى‌آمد.


افزون بر اين ويژگى‌ها، مسائل اخلاقى شخص و مديريت و كارآيى او نيز مهم شمرده مى‌شد. اين مسئله در عبارت‌هاى گوناگون در وصف افراد آمده و بازتاب يافته است. نشستن در برخى از منصب‌ها، به داشتن شايستگى‌هاى ويژه‌اى مشروط بود. مانند «قضاوت» يا «حسبه» كه شرطش آگاهى به قانون‌هاى شريعت و «شناخت منكَر از معروف» شمرده مى‌شد و براى نمونه در حكمى براى محتسب مازندران آمده است. رسم مردمان نيز بر اين بود كه شكايت خود را در باره اميران يا متوليان به درگاه سلطان مى‌رساندند و چنانچه از كار قاضى خشنود بودند، نامه‌هاى تشكر به آن درگاه مى‌فرستادند. «شكرنامه‌هاى كافه رعاياى شهر و ولايت» در باره قاضى نيشابور نمونه‌اى از اين رسم است.  
افزون بر اين ويژگى‌ها، مسائل اخلاقى شخص و مديريت و كارآيى او نيز مهم شمرده مى‌شد. اين مسئله در عبارت‌هاى گوناگون در وصف افراد آمده و بازتاب يافته است. نشستن در برخى از منصب‌ها، به داشتن شايستگى‌هاى ويژه‌اى مشروط بود. مانند «قضاوت» يا «حسبه» كه شرطش آگاهى به قانون‌هاى شريعت و «شناخت منكَر از معروف» شمرده مى‌شد و براى نمونه در حكمى براى محتسب مازندران آمده است. رسم مردمان نيز بر اين بود كه شكايت خود را درباره اميران يا متوليان به درگاه سلطان مى‌رساندند و چنانچه از كار قاضى خشنود بودند، نامه‌هاى تشكر به آن درگاه مى‌فرستادند. «شكرنامه‌هاى كافه رعاياى شهر و ولايت» درباره قاضى نيشابور نمونه‌اى از اين رسم است.  


ج) وظايف مسئولان  
ج) وظايف مسئولان  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش