ابن کثیر، اسماعیل بن عمر: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ق ' به 'ق ') |
جز (جایگزینی متن - ' م ' به 'م ') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
-شمسالدين محمد [[ذهبى]] يكى ديگر از چهرههاى درخشان مؤثر در كار علمى ابن كثير است كه از او به عنوان مورخ اسلام ياد كرده (همان، 190/14، 225) و [[ذهبى]] (128/4) نيز به نوبۀ خود و به رغم بزرگى قابل ملاحظۀ سن نسبت به ابن كثير، از او به عنوان استاد خود نام برده است؛ | -شمسالدين محمد [[ذهبى]] يكى ديگر از چهرههاى درخشان مؤثر در كار علمى ابن كثير است كه از او به عنوان مورخ اسلام ياد كرده (همان، 190/14، 225) و [[ذهبى]] (128/4) نيز به نوبۀ خود و به رغم بزرگى قابل ملاحظۀ سن نسبت به ابن كثير، از او به عنوان استاد خود نام برده است؛ | ||
-علمالدين ابومحمد قاسم برزالى شافعى، محدث و مورخ شام (ابن كثير، همان، 185/14-186) كه ابن كثير افزون بر شاگردى نزد او، تأليف استاد را در تاريخ شام تا پايان 738 ق1338/ | -علمالدين ابومحمد قاسم برزالى شافعى، محدث و مورخ شام (ابن كثير، همان، 185/14-186) كه ابن كثير افزون بر شاگردى نزد او، تأليف استاد را در تاريخ شام تا پايان 738 ق1338/م در آخر تاريخ خود نقل كرده و حوادث پس از آن را چون ذيلى بر نوشتۀ استاد افزوده است (همان، 183/14)؛نيز ابن حجر (الدرر، 445/1) از برخى ديگر از مشايخ و استادان مصرى او نام برده است. | ||
ابن كثير به سبب زندگى طولانى در دمشق و اشتغال در آنجا به شدت تحت تأثير اين محيط قرار گرفت (نك: لائوست، 43). او غير از تأليف و تصنيف، به كار وعظ و تدريس و ادارۀ بعضى مراكز آموزش علوم دينى نيز مشغول بود. از همۀ اشتغالات او در امور اجتماعى آگاهى نداريم، جز آنكه مىدانيم او نخستين خطبۀ خود را در مسجد جامع جديد شهر مزّه در محرم 746 در زمان حكومت امير سيفالدين يلبغا بر دمشق ايراد كرد (ابن كثير، همان، 216/14) و مدتى بعد (748 ق) در زمان حكومت ارغون شاه بر آن شهر، در پى درگذشت استادش [[ذهبى]]، به تدريس حديث در مدرسۀ ام صالح پرداخت (همان، 225/14) كه مهمترين مجلس درس او بود. پس از مرگ تقىالدين سبكى در 756ق مدت كوتاهى رياست دار الحديث اشرفيه به وى واگذار شد (ابن قاضى شهبه، طبقات، 114/3). او خود از آغاز درس تفسيرش در مسجد جامع دمشق در شوال 767) خبر داده است (همان، 321/14). | ابن كثير به سبب زندگى طولانى در دمشق و اشتغال در آنجا به شدت تحت تأثير اين محيط قرار گرفت (نك: لائوست، 43). او غير از تأليف و تصنيف، به كار وعظ و تدريس و ادارۀ بعضى مراكز آموزش علوم دينى نيز مشغول بود. از همۀ اشتغالات او در امور اجتماعى آگاهى نداريم، جز آنكه مىدانيم او نخستين خطبۀ خود را در مسجد جامع جديد شهر مزّه در محرم 746 در زمان حكومت امير سيفالدين يلبغا بر دمشق ايراد كرد (ابن كثير، همان، 216/14) و مدتى بعد (748 ق) در زمان حكومت ارغون شاه بر آن شهر، در پى درگذشت استادش [[ذهبى]]، به تدريس حديث در مدرسۀ ام صالح پرداخت (همان، 225/14) كه مهمترين مجلس درس او بود. پس از مرگ تقىالدين سبكى در 756ق مدت كوتاهى رياست دار الحديث اشرفيه به وى واگذار شد (ابن قاضى شهبه، طبقات، 114/3). او خود از آغاز درس تفسيرش در مسجد جامع دمشق در شوال 767) خبر داده است (همان، 321/14). |
نسخهٔ ۲۸ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۴
نام | ابنکثیر، اسماعیل بن عمر |
---|---|
نام های دیگر | ابنکثیر، ابو الفدا اسماعیل بن عمر
ابن کثیر قرشی ابو الفداء اسماعیل بن عمر ابو الفداء اسماعیل بن کثیر ابو الفداء الحافظ بن کثیر قرشی دمشقی، اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر |
نام پدر | |
متولد | 1302 م |
محل تولد | |
رحلت | 774 هـ.ق یا 1373 م |
اساتید | |
برخی آثار | طبقات الشافعية (ابن كثير) |
کد مؤلف | AUTHORCODE1494AUTHORCODE |
ابن كثير، عمادالدين ابوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير قرشى(701-774 ق1302/-1373 م)، مورخ، مفسّر و محدّث مشهور شافعى. در قريۀ مجيدل يا مجدل (حسينى، 57؛خطراوى، 31/14-32) از قراى بصرى نزديك دمشق زاده شد و از اين رو او را بصروى نيز خواندهاند. نسبت «بصرى» كه در برخى مآخذ (مثلا ابن عماد، 231/6) آمده، ظاهرا بصرىّ به جاى بصروى است. دربارۀ تاريخ تولد و نام نياكانش ميان نويسندگان اختلاف است (ابن قاضى شهبه، طبقات، 113/3؛طهطاوى، 157). اگر چه او خود در اين باره اطلاعاتى بر جاى گذاشته (البداية، 21/14، 31) كه البته محل اعتماد است، اشكالاتى در ضبط برخى از اين نامها ديده مىشود كه ناشى از بى دقتى كاتبان نسخههاى آثار اوست. پدر او شهابالدين ابوحفص عمر (ح 640- جمادى الاول 703 ق1242/-دسامبر 1303 م) در آغاز مذهب حنفى داشت و پس از آنكه از بصرى به قريهاى در مشرق آن شهر رفت و خطيب آنجا شد به مذهب شافعى گرويد. سپس به مجيدل رفت و در آنجا براى بار دوم همسر اختيار كرد و فرزندانى يافت. او كه بزرگترين پسر خود به نام اسماعيل را پيشتر از دست داده بود، آخرين فرزند خود را به ياد او اسماعيل نام گذاشت و در خردسالىِ همين اسماعيل در مجيدل درگذشت (همان، 31/14-32).
سرپرستى اسماعيل را پس از پدر، برادر بزرگتر كمالالدين عبدالوهاب بر عهده گرفت و او در 707ق افراد خانواده را به دمشق كوچاند. اسماعيل در سايۀ توجه برادر در دمشق-كه در اين روزگار با مدارس متعددش، همچون قاهره، خاصه پس از سقوط بغداد، مركزيت علمى يافته بود-به كسب علم پرداخت (همان، 32/14).
استادان او، بسيار و از سرشناسترين دانشمندان آن عصر دمشق بودند. وى در آثار خود از برخى از آنان نام برده است (همان، /14جم).
نخستين آموزگار او را بايد برادرش عبدالوهاب دانست كه راه دانش آموختن را براى او هموار كرد. از استادانش چند تن در پرورش علمى او تأثير چشمگيرى داشتند. از آن جمله بودند:
-برهانالدين ابواسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير صحيح مسلم را از او شنيد و او را در ميان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14)؛
-تقىالدين ابوالعباس احمد بن تيميۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آميز از پايگاه اين استاد در معقول و منقول ياد مىكند (همان، 137/14). گويا ابن كثير به سبب پيروى از آراء ابن تيميه گرفتاريهايى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با ابن تيميه در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصميم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74)؛
-جمالالدين ابوالحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكميلى ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛
-شمسالدين محمد ذهبى يكى ديگر از چهرههاى درخشان مؤثر در كار علمى ابن كثير است كه از او به عنوان مورخ اسلام ياد كرده (همان، 190/14، 225) و ذهبى (128/4) نيز به نوبۀ خود و به رغم بزرگى قابل ملاحظۀ سن نسبت به ابن كثير، از او به عنوان استاد خود نام برده است؛
-علمالدين ابومحمد قاسم برزالى شافعى، محدث و مورخ شام (ابن كثير، همان، 185/14-186) كه ابن كثير افزون بر شاگردى نزد او، تأليف استاد را در تاريخ شام تا پايان 738 ق1338/م در آخر تاريخ خود نقل كرده و حوادث پس از آن را چون ذيلى بر نوشتۀ استاد افزوده است (همان، 183/14)؛نيز ابن حجر (الدرر، 445/1) از برخى ديگر از مشايخ و استادان مصرى او نام برده است.
ابن كثير به سبب زندگى طولانى در دمشق و اشتغال در آنجا به شدت تحت تأثير اين محيط قرار گرفت (نك: لائوست، 43). او غير از تأليف و تصنيف، به كار وعظ و تدريس و ادارۀ بعضى مراكز آموزش علوم دينى نيز مشغول بود. از همۀ اشتغالات او در امور اجتماعى آگاهى نداريم، جز آنكه مىدانيم او نخستين خطبۀ خود را در مسجد جامع جديد شهر مزّه در محرم 746 در زمان حكومت امير سيفالدين يلبغا بر دمشق ايراد كرد (ابن كثير، همان، 216/14) و مدتى بعد (748 ق) در زمان حكومت ارغون شاه بر آن شهر، در پى درگذشت استادش ذهبى، به تدريس حديث در مدرسۀ ام صالح پرداخت (همان، 225/14) كه مهمترين مجلس درس او بود. پس از مرگ تقىالدين سبكى در 756ق مدت كوتاهى رياست دار الحديث اشرفيه به وى واگذار شد (ابن قاضى شهبه، طبقات، 114/3). او خود از آغاز درس تفسيرش در مسجد جامع دمشق در شوال 767) خبر داده است (همان، 321/14).
گذشته از آن، ابن كثير به سبب شهرت در علوم دينى در برخى از محاكمات و اختلافات دينى و مذهبى و سياسى شركت داشت (مثلا نك:همان، 189/14-190، 245، 259، 281، 316-319).
وى در اواخر عمر نابينا شد (ابن حجر، الدرر، 446/1) و در حالى كه آوازۀ آثار و فتاويش به دوردستها رسيده بود، در 15 شعبان (همو، انباء، 46/1) يا 26 آن ماه در 74 سالگى در دمشق در گذشت (ابن تغرى بردى، 415/2) و در آرامگاه صوفيان كنار قبر ابن تيميه به خاك سپرده شد (ابن قاضى شهبه، همان، 115/3).
پسر ابن كثير به نام عمر، ملقب به عزالدين بر اثر توجه پدر، در فقه و حديث به جايى رسيد كه پس از درگذشت ابن كثير به جاى او در نجيبيه و خيضريه به تدريس پرداخت و بارها به تصدى مقام حسبت رسيد و ناظر اوقاف و صدقات شد. او را نيز پس از مرگ در كنار قبر پدرش به خاك سپردند (همو، تاريخ، 75/3).
هر چند ابن كثير به لحاظ مجالس تدريسش شاگردان بسيارى داشته، ولى از آن ميان فقط از برخى همچون محيىالدين ابوزكريا ابن الرّحبى (همان، 456/3) و شهابالدين ابن حجّى (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) ياد شده است. حسينى دمشقى كه از او روايت كرده (ص 59)، ظاهرا از همدرسانش بوده است.
عقايد و آراء
ابن كثير از نمايندگان احياى عقيدۀ دينى در سدۀ 8ق است. استوارى عقيده و استمرار عمل او را در 30 سال آخر عمرش با تشنجات سياسى حاكم بر مصر و سوريه در آن زمان ناهماهنگ دانستهاند (لائوست، 63). شايد بهتر است گفته شود كه ابن كثير چارۀ آن پراكندگيها و آشفتگيها را در همان بازگشت به اصل عقيدۀ دينى همراه با عمل مىدانست. گرايش ابن كثير به سلفيّه از شيفتگى او به عمل ابن تيميه پيداست (مثلا نك: البداية، 34/14، 36).
موضع ابن كثير در برابر مخالفان مذهبى، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانهتر به نظر مىآيد. ضديت او با شيعيان در هر مناسبتى خودنمايى مىكند (مثلا نك: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازدهگانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه اين دوازده امام آنانى نيستند كه شيعيان بر امامتشان گردن نهادهاند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلا همان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آميزى از سران صوفيه (مثلا نك: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مىدانست (همان، 35/11). وى كسانى چون ابن حزم را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز فارابى را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مىدانست.
با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمىگذاشت، چنانكه يك بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصرالدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ يك چهارم دارايى مسيحيان شام براى جبران خرابيهايى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته اين موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مىشود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مىتوانست دستاويز مدعيان براى متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مىكرد (نك: همان، 281/14-282).
نويسندگانى كه ابن كثير را از نزديك مىشناختهاند، دربارۀ او سخنان تحسين آميزى آوردهاند. بيان آنان حاكى از گستردگى كار علمى ابن كثير و تأييد و تأكيد بر تعمق او در نحو، فقه، حديث، تفسير و تاريخ و قدرت حفظ و تشخيص درست و قابل ملاحظۀ اوست (نك: حسينى، 58؛ ابن حجر، انباء، 46/1، الدرر، 445/1-446؛داوودى، 111/1).
آثار
از لحاظ تربيت علمى، مسائل مورد توجه و حاصل كار، همانندى چشمگيرى ميان ابن كثير و طبرى ديده مىشود (لائوست، 77). محور اصلى توجه هر دو، شناخت دين اسلام و كوشش در شناساندن آن بوده است. اين شناخت از طريق تعمق در منابع اصيل يعنى قرآن، حديث، تفسير، سيره، رجال، تاريخ و لوازم اوليۀ آن چون لغت و نحو ممكن مىشد. ابن كثير در هر يك از اين زمينهها به مطالعۀ گستردهاى پرداخت و حاصل كوشش خود را در آثار متعددى بر جاى گذاشت، اما از دايرۀ تقليد و پيروى از پيشينيان و شرح و تلخيص آثار آنان فراتر نرفت (عبدالواحد، 6). آنچه در اين محدوده به كار او امتياز مىبخشيد، تحقيق، دقت، نقد اسناد، پالايش اخبار، بى اعتمادى به اسرائيليات و مخالفت با موهومات بود.
از لحاظ شيوۀ بيان، ابن كثير با وجود گرايش به سجع و آرايشهاى لفظى كه مقتضاى عصر بود، غالبا به زبانى غير فاخر و گاه عاميانه اداى مطلب مىكرد. اسلوب بيان او در تاريخ، قابل سنجش با اسلوب مورخان پيشين چون طبرى، مسعودى و ابن اثير نيست و در فصاحت به پايۀ مورخ معاصرش ابن خلدون هم نمىرسد. به ديگر سخن، ابن كثير به معنى بيش از لفظ اهميت داده است (نك: ابوملحم، «غ»). ذهبى به سودمندى نوشتههاى او اشاره كرده (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) و به گفتۀ ابن حجر، نوشتههاى او در زمان حياتش در اقطار مختلف شناخته شده بود (الدرر، 445/1). خود ابن كثير داستانى را در مورد اخير نقل كرده است (البداية، 295/14). علاوه بر مهمترين اثر ابن كثير، البداية و النهاية (ه م) آثار مهم ديگر او اينهاست:
الف-چاپى
- الاجتهاد فى طلب الجهاد. ابن كثير اين اثر را به درخواست امير منجك و براى تحريض مسلمانان به استوار داشتن مرزهاى دريايى شام در برابر هجوم فرنگان قبرس نوشت (بغدادى، هديه، 215/1؛لائوست، 69، 63، 62). کتاب الاجتهاد نخستين بار در 1347ق در قاهره و بار ديگر در 1401ق در بيروت به كوشش ع. ع. عسيلان به طبع رسيده است (ابوملحم، «ث-خ»). مؤلف در اين اثر ضمن استفاده از آيات و احاديث مربوط به جهاد، به پيشينۀ درگيريهاى ميان مسلمانان و مسيحيان صليبى و چگونگى جنگ مسلمانان در عصر رسالت و خلافت تا زمان زندگى خود پرداخته است (همو، «خ»).
- احاديث التوحيد و الرد على الشرك، كه در حاشيۀ جامع البيان معين بن صافى در 1297ق در دهلى چاپ شده است /49. GAL, S, II محتمل است كه اين اثر همان رسالة فى احاديث الاشراك موجود در بغداد باشد (نك: جبورى، 118).
- اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. اين کتاب در مكه در 1355ق به تصحيح محمد عبدالرزاق حمزه، و در 1355ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابوملحم، «خ»). نسخهاى كه بروكلمان با نام مختصر علومالدين ياد كرده /441 GAL, I، مربوط به همين اثر است.
- تفسير القرآن العظيم، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلا 23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ سيوطى تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). شوكانى آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). يكى از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوههاى ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در اين اثر مفصل ده جزئى، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد-نه براى استناد-دورى جسته است (تفسير، 3/1-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتى و اساسا مبتنى بر فقه اللغه و به اسلوبى مىداند كه سيوطى بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه)، در حالى كه شاكر آن را بهترين و دقيقترين تفسيرها پس از تفسير طبرى مىيابد (5/1). به كار گرفتن احاديث در اين تفسير چنان است كه از اين اثر، جز تفسير، يك راهنماى حديث با نقد اسناد و متن آن و تميز حديث صحيح از غير آن مىسازد (همو، 6). متن كامل اين اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14 ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهاى ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهاى غير انتقادى متعددى از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از اين اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376 ق، در 5 ج؛ تيسير العلى القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعى، بيروت، 1392 ق، در 4 ج، مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع.الصابونى، بيروت، 1393 ق، در 3 ج.
- السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول فى سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى اين اثر همان مطالب «کتاب سيرة رسول الله» در البداية و النهاية ابن كثير است. اين اثر نخستين بار در 1357ق با عنوان الفصول فى اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الکتاب المصرى، 377)، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347ق در مصر چاپ شده است.
ب-خطى
- ارشاد الفقيه الى معرفة ادلة التنبيه. نسخهاى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى نگهدارى مىشود (سيد، فهرس، 286/1- 287). اين اثر همان است كه ابن حجر با عبارت «جرح احاديث ادلة التنبيه» از آن ياد كرده است (الدرر، 445/1)،
- امهات الاولاد و هل يجوز بيعهنّ، به روايت ابن عروۀ حنبلى، نسخهاى از آن در ظاهريه موجود است (ظاهريه، 196/1-197)؛
- اثرى دربارۀ تاريخ دمشق كه برگهايى از آن از يك نسخۀ خطى مربوطه به ابن كثير به وسيلۀ پرچ /312 III معرفى شده است؛
- تحفة الطالب بمعرفة احاديث مختصر ابن الحاجب. نسخهاى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى وجود دارد (سيد، همان، 66/1). ابن قاضى شهبه از اين اثر با عبارت: «و خرج الاحاديث الواقعة فى مختصر الحاجب» ياد كرده است (طبقات، 114/3)؛
- التكميل فى الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از ميزان الاعتدال ذهبى است (همانجا). نسخهاى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مىشود،
- جامع المسانيد و السنن الهادى لاقوم سنن، كه ابن قاضى شهبه (همانجا) با عبارت «کتاب فى جمع المسانيد العشرة» از آن نام برده است. كاملترين نسخۀ اين کتاب در دار الكتب مصر موجود است (سيد، فهرس، 76/1). نسخههايى از اجزاى ديگر اين اثر در قاهره (ازهريه، 469/1)، بغداد (طلس، 39) برلين (آلوارت، /151 II) و مغرب (مجموعة مختارة، 21/1-22) وجود دارد. به نظر شاكر (35/1)، ابن كثير اين تأليف را به پايان نبرده است، اما به عقيدۀ خطراوى و متو (ص 52) در اجزاى موجود اين اثر اشاراتى هست كه اتمام اين نوشته را در 763ق مىنماياند. در اين اثر احاديث كتب سته و مسند احمد بن حنبل، البزار، ابويعلى و ابن ابى شيبه به ترتيب الفبايى نام راويان آنها تدوين شده است (شاكر، همانجا). به گفتۀ ابن حجر اين كار بزرگ ابن كثير تكملهاى بر نوشتۀ شمسالدين ابن المحب، معروف به صامت بود (نك: انباء، 47/1)؛
- طبقات الشافعية، كه ابن قاضى شهبه از آن ياد كرده و گفته است: چون در طبقات ابن كثير زوايدى يافتم، به تأليف کتاب طبقات خود پرداختم (طبقات، 114/3). نسخهاى از آن حاوى اجازهاى به خط ابن كثير به قليوبى شافعى در 746ق در کتابخانۀ كتانى رباط و نسخۀ دومى از همان اثر به خط مشرقى وجود دارد (مجلة معهد، 5 (1) 184/، 188). نسخههاى ديگرى از اين اثر در چستربيتى (آربرى، 61) و تونس شناسايى شده است (فهرس المخطوطات المصورة، 311/1-313). نسخۀ چستر بيتى با عنوان طبقات الفقهاء الشافعين و داراى تاريخ جمادى الآخر 749 (مكه) است. عفيفالدين ابن جمالالدين مظفرى تراجم ديگرى بر آن افزوده است؛
- مسند الفاروق اميرالمؤمنين ابى حفص عمر بن الخطاب. نسخهاى از آن كه ظاهرا دست نوشتۀ مؤلف است، در مصر نگهدارى مىشود (تيموريه، 324/2). احتمالا اين اثر قسمتى از همان کتابى است كه سيوطى (ص 361) با نام مسند الشيخين از آن ياد كرده است؛
- احكام التنبيه (بغدادى، هديه، 215/1) يا الاحكام على ابواب التنبيه، كه ابن كثير آن را در خردسالى نوشته است (ابن قاضى شهبه، همانجا؛داوودى، 110/1) و به گفتۀ خودش در البداية (125/12) شرحى بر التنبيه ابواسحاق شيرازى و شامل ترجمۀ مفصلى از آن فقيه شافعى است؛
- الاحكام الصغرى فى الحديث (خطراوى، 54؛حاجى خليفه، 19/1)؛
- احكام كثيرة، شامل نوشتههاى متعددى از ابن كثير در ابواب فقه تا مبحث حج بوده است (ابن قاضى شهبه. همانجا). سيوطى از اين نوشته با تعبير کتاب كبير فى الاحكام ياد كرده است (ص 361)؛
- سيرة ابىبكر رضى الله عنه؛
- سيرة عمر بن الخطاب رضى الله عنه (ابن كثير، البداية، 18/7)؛
- سيرة صغيرة (نك: چاپى، شم 5):
- شرح قطعة من البخارى (ابن قاضى شبهه، همانجا)، ابن كثير در ضمن خبر وفات بخارى به اين شرح اشاره كرده است (البداية، 24/11)؛
- الكواكب الدرارى در تاريخ، كه برگرفتهاى از البداية بوده است (حاجى خليفه، 1521/2)؛
- ما ينتقى و يبتغى فى سيرة المعز السيفى منكلى بغا يا سيرة منكلى بغا (سخاوى، 186، 369)؛
- مسئلة السماع (حاجى خليفه، 1001/2)؛
- مسند الشيخين (سيوطى، 361؛نك: خطى، شم 8)؛
- الواضح النفيس فى مناقب الامام محمد بن ادريس (بغدادى، هديه، 215/1). داوودى از اين اثر با عنوان مناقب الامام الشافعى ياد كرده است (111/1).
ابن كثير از آخرين نمايندگان گروهى از مؤلفان اسلامى سدههاى ميانى است كه آثارى بزرگ، هر چند غير ابتكارى، در شاخههاى مختلف علوم دينى پديد آوردند. به گفتۀ ابن حجر او آخرين پيشواى تاريخ و حديث و تفسير بوده است (انباء، 46/1). ابن كثير طبع شعر نيز داشته است (ابوملحم، «ظ»).
مآخذ
ابن تغرى بردى، المنهل الصافى، به كوشش م. محمد امين، قاهره، 1984 م؛ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، انباء الغمر، حيدر آباد دكن، 1387 ق؛همو، الدرر الكامنة، حيدر آباد دكن، 1392 ق؛ ابن عماد، عبدالحى بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351 ق؛ ابن قاضى شهبه، ابوبكر بن احمد، تاريخ، به كوشش عدنان درويش، دمشق، 1977 م، همو، طبقات الشافعية، حيدر آباد دكن، 1399 ق؛ ابن كثير، البداية؛همو، تفسير القرآن العظيم، بيروت، 1388 ق؛ ابوملحم، احمد و ديگران، مقدمه بر البداية (نك: ابن كثير در همين مآخذ)؛ ازهريه، فهرست؛بغدادى، ايضاح؛همو، هديه؛تيموريه، فهرست؛جبورى، عبدالله، فهرست مخطوطات حسن الانكرلى المهداة الى مكتبة الاوقاف العامة ببغداد، نجف، 1387 ق؛حاجى خليفه، كشف؛حسينى دمشقى، ابوالمحاسن، ذيل تذكرة الحفاظ للذهبى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛خطراوى، محمد العيد و محيىالدين منو، مقدمه بر الفصول ابن كثير، دمشق/بيروت، 1402 ق؛دانشنامه؛داوودى، محمد بن على، طبقات المفسرين، به كوشش على محمد عمر، قاهره، 1392 ق؛دليل الکتاب المصرى، قاهره، 1972-1973 م؛ذهبى، محمد بن احمد، ذيول العبر فى خبر من غبر، به كوشش محمد السعيد بن بسيونى زغلول، بيروت، 1405 ق؛سخاوى، محمد بن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبيخ، به كوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382 ق؛سيد خطى؛همو، فهرس المخطوطات المصورة، قاهره، 1954 م؛سيوطى، ذيل طبقات الحفاظ للذهبى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛شاكر، احمد محمد، مقدمه بر عمدة التفسير ابن كثير، قاهره، 1376 ق؛شوكانى، محمد بن على، البدر الطالع، قاهره، 1348 ق؛طلس، محمد اسعد، الكشاف عن مخطوطات خزائن كتب الاوقاف، بغداد، 1372 ق، طهطاوى، احمد رافع، التنبيه و الايقاظ لما فى ذيول تذكرة الحفاظ، دمشق، 1348 ق؛ظاهريه، خطى (المجاميع)؛عبدالواحد، مصطفى، مقدمه بر السيرة النبويۀ ابن كثير، بيروت، 1383 ق؛ فهرس المخطوطات المصورة، كويت، 1405 ق؛مجلة معهد المخطوطات العربية، ذيقعدۀ 1378 ق، ج 5 (1)؛مجموعة مختارة لمخطوطات عربية نادرة من مكتبات عامة فى المغرب، بيروت، 1407 ق؛محمود، منيع عبدالحليم، مناهج المفسرين، قاهره/بيروت، 1978 م؛نيز: Arabica, 1955, vol. II; Pertsch. Ahlwardt; Arberry ; GAL, S; Laoust, H. , Ibn KatIr historien
نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج 4
وابستهها
معجزات النبی صلی الله علیه و سلم
نظرة في کتاب البدایة و النهایة للحافظ ابن کثیر الدمشقي
تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)
السعي الحثیث إلی شرح إختصار علوم الحدیث للإمام الحافظ إبن کثیر
جامع المسانيد و السنن الهادي لأقوم سنن
معجزات النبي صلي الله عليه و سلم
کتاب الأحکام الکبير (الشامل لکتب: الأذان - المساجد - إستقبال القبلة - صفة الصلاة)