دهکردی، سید ابوالقاسم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع) ' به '(ع)') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
6. ملا محمدباقر فشاركى. | 6. ملا محمدباقر فشاركى. | ||
ايشان در سال 1301ق، در سن 29 سالگى ازدواج نموده و در همان سال، به حكم استخاره و اصرار بعضى از اولياى خدا، به عزم عتبهبوسى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و تكميل تحصيلات، در حالى كه مجتهد مسلم هم بودهاند، عازم زيارت ائمه (ع) عراق شده و مدتى در سامرا اقامت گزيده و پس از آن، به اشاره ملا فتحعلى سلطانآبادى و به حكم استخاره، به عزم اقامت در نجف از سامرا خارج شده و در بين راه، به زيارت كربلا مشرف شدند. | ايشان در سال 1301ق، در سن 29 سالگى ازدواج نموده و در همان سال، به حكم استخاره و اصرار بعضى از اولياى خدا، به عزم عتبهبوسى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و تكميل تحصيلات، در حالى كه مجتهد مسلم هم بودهاند، عازم زيارت ائمه(ع)عراق شده و مدتى در سامرا اقامت گزيده و پس از آن، به اشاره ملا فتحعلى سلطانآبادى و به حكم استخاره، به عزم اقامت در نجف از سامرا خارج شده و در بين راه، به زيارت كربلا مشرف شدند. | ||
== اساتيد ايشان در سامرا و نجف اشرف== | == اساتيد ايشان در سامرا و نجف اشرف== |
نسخهٔ ۱۵ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۳۳
نام | دهکردی، ابوالقاسم |
---|---|
نام های دیگر | حسینی دهکردی اصفهانی، ابوالقاسم
دهکردی اصفهانی، ابوالقاسم |
نام پدر | |
متولد | 1234 هـ.ش یا 1856 م |
محل تولد | |
رحلت | 1313 هـ.ش یا 1353 هـ.ق یا 1935 م |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE8202AUTHORCODE |
«آيتالله سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى»، در حدود سال 1234ش / 1272ق، از پدر و مادرى فرهيخته در دهكُرد از توابع شهركرد به دنيا آمد.
پدر ايشان، آيتالله سيد محمدباقر دهكردى، از علماى عالىرتبه عصر خود بوده و در خدمت حاج ملا محمدابراهيم كلباسى، مدت پانزده سال، شاگردى كرده است و به واسطه زهد، تقوا و ورعى كه مرحوم كلباسى از او ديد، در زمره خواص اصحاب وى گرديد. سيد محمدباقر بيشتر اوقات، انيس و جليس حاجى كلباسى بود؛ چنانكه هنگام اقامت در اصفهان، در منزل ايشان سكونت نمود و تربيت و تعليم فرزندان حاجى را به عهده گرفت. مادر ايشان نيز، دختر عالم ربانى و فقيه صمدانى آخوند ملا محمدابراهيم دهكردى، زنى شايسته، عفيف و اهل تهجد بود.
سيد ابوالقاسم در سن يازده سالگى يا دوازده سالگى، از زادگاه خويش به اصفهان مهاجرت كرده و در مدرسه صدر اصفهان، اقامت گزيد. وى پس از فراغت از مقدمات و سطوح، مشغول درس خارج فقه و اصول و حكمت شده و در سن بيست و پنج سالگى، اساتيد ايشان، تصديق اجتهاد او را نموده و لذا ترك تقليد كرده و نمازهاى گذشته را قضا نمودند.
استادان ايشان در اصفهان
1. سيد محمدجواد دهكردى (برادر ايشان)؛
2. ميرزا ابوالمعالى كلباسى؛
3. آيتالله حاج شيخ محمدباقر نجفى؛
4. حاج ملا اسماعيل حكيم دربكوشى؛
5. آيتالله ميرزا محمدحسن نجفى؛
6. ملا محمدباقر فشاركى.
ايشان در سال 1301ق، در سن 29 سالگى ازدواج نموده و در همان سال، به حكم استخاره و اصرار بعضى از اولياى خدا، به عزم عتبهبوسى اميرالمؤمنين(ع) و تكميل تحصيلات، در حالى كه مجتهد مسلم هم بودهاند، عازم زيارت ائمه(ع)عراق شده و مدتى در سامرا اقامت گزيده و پس از آن، به اشاره ملا فتحعلى سلطانآبادى و به حكم استخاره، به عزم اقامت در نجف از سامرا خارج شده و در بين راه، به زيارت كربلا مشرف شدند.
اساتيد ايشان در سامرا و نجف اشرف
1. ميرزا محمدحسن شيرازى (1230 - 1312ق)، صاحب حكم معروف تحريم تنباكو؛
2. ملا فتحعلى سلطانآبادى (متوفى 1318ق) از شاگردان و ملازمين ميرزاى شيرازى و صاحب كرامات و مقامات معنوى؛
3. حاج ميرزا حسين نورى، معروف به محدث نورى صاحب مستدرك الوسائل (1254 - 1320ق)؛
4. شيخ زين الدين مازندرانى (متوفى 1309ق)، از شاگردان صاحب ضوابط و صاحب جواهر؛
5. ميرزا حبيب الله رشتى (متوفى 1312ق)، از شاگردان شيخ مرتضى انصارى (آيتالله دهكردى مدت هفت سال در درس فقه و اصول ميرزا حبيب الله حاضر شده و تقريرات درس ايشان را هم نوشتهاند كه به نام «تنقيح الاصول» مىباشد)؛
6. آخوند ملا محمدكاظم خراسانى (متوفى 1329ق).
ايشان، علمايى را كه نام آنان در ذيل آمده است، از مشايخ اجازه اجتهاد و روايت خود دانستهاند:
1. ميرزا هاشم چهارسوقى؛
2. ميرزا محمدحسن نجفى؛
3. آخوند ملا محمدباقر فشاركى؛
4. آخوند ملا محمدكاظم خراسانى؛
5. ميرزا حسين نورى؛
6. شيخ زين العابدين مازندرانى.
ايشان در حدود سال 1309ق پس از افزايش اندوختههاى علمى و ارتقا به مقامات فقهى و اصولى در حوزههاى علميه سامرّا و نجف كه حدود هفت سال طول كشيد، به اصفهان در سن 37 سالگى بازگشت و در مدرسه صدر اين شهر به تدريس و تحقيق و نيز تربيت طلاب پرداخت و ضمن اين برنامهها با تهذيب نفس و پارسايى، مدارج معنوى را طى كرد و با ملكوت انس گرفت و با ارتزاق از عالم معنويت به افكار بلندى در حكمت و عرفان رسيد و از بزرگترين علماى عصر خود قلمداد گرديد. بسيارى از فضلاى اصفهان كه حتى خود مشغول تدريس بودند، وقتى از مقامات والاى علمى و معنوى اين عالم ربّانى مطلع شدند به محضرش شتافتند.
از جمله علمايى كه از محضر ايشان استفاده كردهاند، عبارتند از حجج اسلام و آيات عظام:
1. حاج آقا رحيم ارباب (1297 - 1396ق)؛
2. سيد محمّد رضوى كاشانى؛
3. حاج شيخ مرتضى مظاهرى فرزند محمّدحسن بن محمّدابراهيم كرونى؛
4. سيد محمّدرضا خراسانى؛
5. سيد عباس دهكردى (معروف به صفى)؛
6. حاج سيد كمال الدين نوربخش دهكردى؛
7. حاج ميرزا علىآقا شيرازى؛
8. معلّم حبيبآبادى؛
9. سيد عبدالحسين طيب (صاحب تفسير اطيب البيان)؛
10. سيد محمّدتقى موسوى (صاحب مكيال المكارم)؛
11. شيخ محمّدرضا جرقوئى اصفهانى؛
12. سيد حسن چهارسوقى؛
13. مرتضى دهكردى معروف به حاج آقا ميرزا دهكردى؛
14. سيد محمّدباقر رجايى؛
15. حسينعلى صديقين؛
16. مرتضى مظاهرى نجفى؛
17. مير محمّدمهدى امام جمعه؛
18. ملاّ على ماربينى؛
19. سيد ابوالقاسم فريدنى؛
20. سيد علىاكبر هاشمى؛
21. سيد احمد نوربخش دهكردى (برادرش)؛
22. سيد محمّدباقر امامى (برادرزادهاش)؛
23. سيد محمّدجواد نجفى (برادرزاده و داماد ايشان).
آيتالله دهكردى از رجال حديث محسوب مىگرديد و علاوه بر امام خمينى(ره)، دانشورانى چون آيات عظام مرعشى نجفى، بروجردى، سيد محمّدتقى موسوى احمدآبادى، حاج آقا رحيم ارباب و معلم حبيبآبادى (صاحب كتاب مكارم الآثار) از ايشان اجازه نقل حديث و اجتهاد دريافت كردهاند.
ايشان تا آنجا مورد وثوق مردم در استان اصفهان، چهارمحال و بختيارى و نقاط همجوار قرار گرفت كه اكثريت اهالى اين نقاط، وى را مرجع تقليد خويش قرار دادند و رساله عمليه ايشان حاوى فتاوى فقهى به نام «هداية الانام» مكرّر چاپ شد و در دسترس مقلدين آن فقيه عارف قرار گرفت.
ايشان سالها امامت جماعت مسجد سفرهچى (سُرخى) واقع در خيابان چهارباغ پايين و مسجد شيخ الاسلام واقع در خيابان عبدالرزاق را عهدهدار بود و در برخى ايام خصوصاً ماه مبارك رمضان به ايراد سخنرانى، موعظه و اقامه مراسم احياء اقدام مىنمود.
ايشان بر حسب نياز جامعه و مقتضيات زمان، احساس كرد كه علاوه بر تربيت شاگردان در زمينههاى فقه، اصول و حكمت و نيز انجام دادن تحقيقات علمى، بايد به وعظ و ارشاد مردم بپردازد. اهالى اصفهان، از خواص و عوام به مجالس پرشور وعظ وى حاضر مىشدند و از بيانات او نهايت فيض را مىبردند.
تلاشهاى علمى، پرهيزگارى و اعمال شايسته اين فقيه فرزانه، سبب گرديد كه جويبارهاى حكمت از دل و ذهنش چون آب زلال بهسوى كشتزارهاى تشنه جارى شود. وى موفق شد از طريق منبر و موعظه، امر به معروف و نهى از منكر را در جامعه زنده كند، زيرا چنين روشى سبب مىگرديد كه مردم به شيوهاى آموزنده و توأم با نصيحت و دلسوزى، از بدىها و نيكىها آگاهى يابند.
بيان و سخن اين عارف حكيم در كمال فصاحت و بلاغت بود. گفتههايش دردها و آرزوهاى زمينى را ناپديد مىگردانيد و علايق پست و حقير را فرومىريخت و دست كم براى لحظاتى چند، حجاب و غبار تن را از سيماى جان برمىگرفت. او مرهمهايى را كه از روى نسخههاى حكمت و آموزههاى عرفانى تهيه كرده بود و بر زخمهاى پريشان مىنهاد، جايگاههاى غفلت را شناسايى و تلاش مىكرد صاحبان آنها را كه تا آن زمان از روشنى معنوى و انواع اندرزها فروغ نگرفته و از آتشزنههاى معارف و مكارم افروخته نشده بودند، معالجه كند و چه خوب در اين طريق، قدرت تشخيص داشت و چه نيكو موقعيتها و مقتضيات زمان را به هنگام وعظ و خطابه مراعات مىنمود.
ايشان ديدگاهها، افكار عرفانى و تجربههاى سلوكى خود را كه از راه تفحص در منابع قرآنى و روايى و نيز پارسايى و عبادت به دست آورده بود، در اثرى به نام «منبر الوسيلة» گرد آورد. او در اين اثر، دستآوردهاى معنوى خويش را با عنوان «مرقاة» و «پلكان» با ترتيب خاصى نظم و نسق داده است تا راهيان كوى كمال با بهرهورى از آن، به مقامات ملكوتى برسند. در حقيقت اين مباحث، مرامنامهى است كه ساختار زندگى او را پى ريخته بود و نردبانى است كه خود او با عروج از آن، به مقامات والايى رسيد و محضر آموزگاران باطنى ولايت را درك كرد.
ديگر آثار ايشان عبارتند از
1. حاشيه بر تفسير صافى؛
2. حاشيه بر وافى؛
3. رسالهاى فقهى در قبض؛
4. بشارات السالكين يا واردات غيبيه؛
5. جنّة المأوى در اخلاق؛
6. حاشيه بر جامع عباسى؛
7. ذخيرهاى در ادعيه و ختومات؛
8. رساله در طهارت؛
9. شرح بر شرايع؛
10. شرح فارسى بر كتاب من لايحضره الفقيه؛
11. الفوائد در متفرقات؛
12. اللمعات فى شرح دعاء سمات؛
13. رساله در مباحث الفاظ؛
14. حاشيه بر نخبه حاجى محمّدابراهيم كرباسى؛
15. نور الابصار فى فضيلة الانتظار؛
16. المتاجر، تقرير درس ميرزا حبيب الله رشتى؛
17. حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى؛
18. رسالهاى در طهارت؛
19. ينابيع الحكمة در تفسير؛
20. شرح بر اصول كافى؛
21. تنقيح الاصول، تقريرات درس محقق رشتى با نظريات مؤلف در بحث الفاظ؛
22. حاشيه بر رسائل شيخ انصارى؛
23. شرح حديث حقيقت كميل بن زياد؛
24. الاخلاق؛
25. السوانح و اللوائح (تاريخ اقامت ايشان در شيراز).
سرانجام پس از هشتاد و يك سال زندگى بابركت كه هفتاد سال آن در راه كسب معارف و افزايش توشه آخرت و تقوا سپرى گرديد، اين عالم ربانى، در شب يكشنبه ششم شوال سال 1353ق، به سراى سرور شتافت و ميهمان قدسيان گشت. همزمان با ارتحال وى، شهر اصفهان يكپارچه در ماتم و اندوه فرورفت و در روز بعد پيكر پاكش از مسجد حكيم بهسوى زينبيه حركت داده شد، در اين حال چنان انقلابى در شهر اصفهان ايجاد گرديد كه مردم با پاى پياده در تشييع جنازه اين عالم عامل حضور يافتند و آن را در سمت غربى زينبيه و در حجرهاى مخصوص كه قبلاً از مالكين خريدارى شده بود، دفن كردند و اين برنامه بر طبق وصيت ايشان صورت گرفت، زيرا وقتى به وى گفته بودند: آيا شما را در تخت فولاد دفن كنيم؟ جواب داده بود: آنجا عالمان و صالحان هستند كه حكم نقره را دارند، اما مرا در جوار بانويى دفن كنيد كه به اهل بيت انتساب دارد و حكم طلا را دارد.
در حال حاضر مسجدى به نام آن بزرگوار در كنار امامزاده زينبيه اصفهان برپاست كه مورد توجه مردم مىباشد.
در ميانه خيابان عبدالرزاق اصفهان كوچه بنبستى به نام شهيد اميرحسين ديانى - كه قبلاً آيتاللَّه دهكردى نام داشته - قرار دارد كه در حال حاضر منزل آيتاللَّه دهكردى در آن واقع شده است كه به همان صورت اوليه و سبك و سياق دوران حيات آن فقيه متقى، حفاظت گرديده است.
منابع مقاله
دهكردى، سيد ابوالقاسم، (1379)، «منبر الوسيلة»، قم، دفتر تبليغات حوزه علميه قم، مركز انتشارات.