بداية الحكمة: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ نوامبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - 'ارسطو' به 'ارسطو'
جز (جایگزینی متن - 'نهاية الحكمة' به 'نهاية الحكمة')
جز (جایگزینی متن - 'ارسطو' به 'ارسطو')
خط ۹۱: خط ۹۱:
الف)- مشهور حكما قضيه موجبه را در هليات مركبه داراى چهار جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه و حكم دانسته و در هليات بسيطه، قضيه موجبه را داراى سه جزء موضوع، محمول و حكم شمرده و قضيه سالبه را داراى سه جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه ذكر كرده‌اند، لكن [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] نسبت حكميه را از اجزاء قضيه نمى‌داند و بر اين باور است كه قضيه از آن جهت كه قضيه است نيازمند نسبت حكميه نيست؛ لذا در هليات بسيطه با اينكه شك و ترديدى در قضيه بودنشان نيست، نسبت حكميه وجود ندارد و معتقد است كه حكم، فعل نفس است و نفس فقط براى حكم كردن و موضوع را محمول قرار دادن، نيازمند تصور نسبت حكميه است؛ بنابراين، قضيه موجبه سه جزء دارد: موضوع، محمول و حكم و قضيه سالبه دو جزء دارد: موضوع و محمول <ref>بداية الحكمة، ص 147</ref>.
الف)- مشهور حكما قضيه موجبه را در هليات مركبه داراى چهار جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه و حكم دانسته و در هليات بسيطه، قضيه موجبه را داراى سه جزء موضوع، محمول و حكم شمرده و قضيه سالبه را داراى سه جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه ذكر كرده‌اند، لكن [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] نسبت حكميه را از اجزاء قضيه نمى‌داند و بر اين باور است كه قضيه از آن جهت كه قضيه است نيازمند نسبت حكميه نيست؛ لذا در هليات بسيطه با اينكه شك و ترديدى در قضيه بودنشان نيست، نسبت حكميه وجود ندارد و معتقد است كه حكم، فعل نفس است و نفس فقط براى حكم كردن و موضوع را محمول قرار دادن، نيازمند تصور نسبت حكميه است؛ بنابراين، قضيه موجبه سه جزء دارد: موضوع، محمول و حكم و قضيه سالبه دو جزء دارد: موضوع و محمول <ref>بداية الحكمة، ص 147</ref>.


ب)- ارسطو جسم را مركب از ماده و صورت و حقيقتى متصل دانسته كه تا بى‌نهايت قابل تقسيم است؛ به اين نحو كه ابتدا به انقسام خارجى منقسم مى‌شود و آنجا كه در خارج قابل تقسيم نباشد به قسمت وهمى قابل تقسيم است و آنجا كه وهم از تقسيم بازايستد، عقل حكم مى‌كند كه هر اندازه در تقسيم جسم پيش رويم باز هم با اجزائى كه داراى امتداد هستند مواجه هستيم و در نتيجه جسم تا بى‌نهايت قابل تقسيم است. ذيمقراطيس بر اين باور بود كه جسم مجموعه‌اى است از اجزاء لا يتجزى كه قبول قسمت وهمى و عقلى مى‌كنند، اما در خارج قابل قسمت نيستند. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] قول ذيمقراطيس را با قدرى اصلاح پذيرفته است <ref>همان، ص 72</ref>.
ب)- [[ارسطو]] جسم را مركب از ماده و صورت و حقيقتى متصل دانسته كه تا بى‌نهايت قابل تقسيم است؛ به اين نحو كه ابتدا به انقسام خارجى منقسم مى‌شود و آنجا كه در خارج قابل تقسيم نباشد به قسمت وهمى قابل تقسيم است و آنجا كه وهم از تقسيم بازايستد، عقل حكم مى‌كند كه هر اندازه در تقسيم جسم پيش رويم باز هم با اجزائى كه داراى امتداد هستند مواجه هستيم و در نتيجه جسم تا بى‌نهايت قابل تقسيم است. ذيمقراطيس بر اين باور بود كه جسم مجموعه‌اى است از اجزاء لا يتجزى كه قبول قسمت وهمى و عقلى مى‌كنند، اما در خارج قابل قسمت نيستند. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] قول ذيمقراطيس را با قدرى اصلاح پذيرفته است <ref>همان، ص 72</ref>.


ج)- بر اساس تفسير صدرالمتألهين از معلول و اينكه معلول حقيقتى جز وابستگى به علت ندارد، مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] بر بطلان تسلسل چنين اقامه برهان نموده است كه با فرض تسلسل، بى‌نهايت معلول خواهيم داشت بدون علت و چون معلول عين فقر و وابستگى است بى‌نهايت حقايقى كه عين ربط و وابستگى هستند خواهيم داشت بدون اينكه حقيقتى كه به آن وابسته هستند موجود باشد و اين محال است <ref>همان، ص 89</ref>.
ج)- بر اساس تفسير صدرالمتألهين از معلول و اينكه معلول حقيقتى جز وابستگى به علت ندارد، مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] بر بطلان تسلسل چنين اقامه برهان نموده است كه با فرض تسلسل، بى‌نهايت معلول خواهيم داشت بدون علت و چون معلول عين فقر و وابستگى است بى‌نهايت حقايقى كه عين ربط و وابستگى هستند خواهيم داشت بدون اينكه حقيقتى كه به آن وابسته هستند موجود باشد و اين محال است <ref>همان، ص 89</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش