۸۶٬۶۷۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
''' اِبْنِ قَیسُ الرُّقَیات، عبیدالله بن قیس بن شریح ''' (د ح 81ق/ 700م)، شاعر حجازی، از بنى عامر شاخه کوچک قریش. | ''' اِبْنِ قَیسُ الرُّقَیات، عبیدالله بن قیس بن شریح ''' (د ح 81ق/ 700م)، شاعر حجازی، از بنى عامر شاخه کوچک قریش. | ||
==ولادت== | |||
سال تولد و مرگ او به درستى روشن نیست. بر پایه داستانى که [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] نقل کرده، وی یک سال پس از کشته شدن مصعب بن زبیر (72ق/691م) 60 ساله بوده است. بنابراین ابن قیس احتمالاً بین سالهای 13 - 15ق و به احتمال بسیار در مکه به دنیا آمده است. اگر چه نویسندگان کهن چندین کتاب درباره وی نوشته بودهاند، اما امروز از مآخذ موجود آگاهى چندانى درباره زندگى او به دست نمىآید. | |||
سال تولد و مرگ او به درستى روشن نیست. بر پایه داستانى که ابوالفرج اصفهانى نقل کرده، وی یک سال پس از کشته شدن مصعب بن زبیر (72ق/691م) 60 ساله بوده است. بنابراین ابن قیس احتمالاً بین سالهای 13 - 15ق و به احتمال بسیار در مکه به دنیا آمده است. اگر چه نویسندگان کهن چندین کتاب درباره وی نوشته بودهاند، اما امروز از مآخذ موجود آگاهى چندانى درباره زندگى او به دست نمىآید. | |||
وی در 37ق با گروهى از خویشاوندان خود در یکى از وادیهای رَقّه، واقع در شمال بینالنهرین، موسوم به مَوْزَن یا وادی الاحرار ساکن گردید و در همینجا بود که به سبب عشق ورزی به رقیه دخت عبدالواحد بن ابى سعد، از عموزادگان خود، و نیز دخترعموی همان زن و همچنین زن دیگری از بنى امیه که همه رقیه نام داشتند، به «الرقیات» مشهور شد. اگرچه ابن سلام شهرت وی را به سبب نام مادر بزرگهایش و اصمعى به سبب نام زنان وی دانسته است، اما تغزلهای وی به رقیه گفته آنان را تأیید نمىکند. | وی در 37ق با گروهى از خویشاوندان خود در یکى از وادیهای رَقّه، واقع در شمال بینالنهرین، موسوم به مَوْزَن یا وادی الاحرار ساکن گردید و در همینجا بود که به سبب عشق ورزی به رقیه دخت عبدالواحد بن ابى سعد، از عموزادگان خود، و نیز دخترعموی همان زن و همچنین زن دیگری از بنى امیه که همه رقیه نام داشتند، به «الرقیات» مشهور شد. اگرچه ابن سلام شهرت وی را به سبب نام مادر بزرگهایش و اصمعى به سبب نام زنان وی دانسته است، اما تغزلهای وی به رقیه گفته آنان را تأیید نمىکند. | ||
خط ۶۰: | خط ۵۹: | ||
ابن قیس در آغاز خروج عبدالله بن زبیر در سیستان بود و در آنجا والى سیستان، عبدالله بن خلف خزاعى، مشهور به طلحهالطلحات را که از بخشندگان مشهور عرب بود، مدح گفت. | ابن قیس در آغاز خروج عبدالله بن زبیر در سیستان بود و در آنجا والى سیستان، عبدالله بن خلف خزاعى، مشهور به طلحهالطلحات را که از بخشندگان مشهور عرب بود، مدح گفت. | ||
ظاهراً در همین زمان بود که با بالا گرفتن کار زبیریان و امید به پیروزی ایشان، به آنان پیوست و از آن پس به عنوان شاعر زبیریان شناخته شد و مدیحههای بسیاری برای آنان سرود و تا پایان کار پیوند خویش را با آنان حفظ کرد. | ظاهراً در همین زمان بود که با بالا گرفتن کار زبیریان و امید به پیروزی ایشان، به آنان پیوست و از آن پس به عنوان شاعر زبیریان شناخته شد و مدیحههای بسیاری برای آنان سرود و تا پایان کار پیوند خویش را با آنان حفظ کرد. | ||
وی در جنگ دیر جاثلیق در رکاب مصعب بن زبیر بود و با آنکه مصعب ضمن اشاره به پایان کار خویش و بخشیدن مال فراوان به وی، از او خواست تا سرخویش گیرد، جوانمردانه ازاین کار تن زد و تا کشته شدن مصعب با وی بماند و مرثیههایى در مرگ وی سرود. | وی در جنگ دیر جاثلیق در رکاب مصعب بن زبیر بود و با آنکه مصعب ضمن اشاره به پایان کار خویش و بخشیدن مال فراوان به وی، از او خواست تا سرخویش گیرد، جوانمردانه ازاین کار تن زد و تا کشته شدن مصعب با وی بماند و مرثیههایى در مرگ وی سرود. | ||
پس از آن به کوفه گریخت و در خانه زنى از قبیله خزرج که کثیره نام داشت، پناه جست و یک سال یا اندکى بیشتر نزد وی بماند. در این مدت آن زن با بزرگواری و بىآنکه از هویت وی پرسش کند، به وی خدمت کرد و همین امر موجب شد تا بین آن دو پیوندی عاشقانه برقرار گردد. در این مدت امویان به سختى درپى یافتن او و انتقام کشیدن از وی بودند و برای کشتن او جایزه تعیین کردند. چه، ستایشهای وی از زبیریان و نکوهش و دشمن داشتن امویان، بر آنان سخت گران آمده بود. | پس از آن به کوفه گریخت و در خانه زنى از قبیله خزرج که کثیره نام داشت، پناه جست و یک سال یا اندکى بیشتر نزد وی بماند. در این مدت آن زن با بزرگواری و بىآنکه از هویت وی پرسش کند، به وی خدمت کرد و همین امر موجب شد تا بین آن دو پیوندی عاشقانه برقرار گردد. در این مدت امویان به سختى درپى یافتن او و انتقام کشیدن از وی بودند و برای کشتن او جایزه تعیین کردند. چه، ستایشهای وی از زبیریان و نکوهش و دشمن داشتن امویان، بر آنان سخت گران آمده بود. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۹: | ||
وی همچنین بشر بن مروان را ستود. | وی همچنین بشر بن مروان را ستود. | ||
با این حال چنانکه از برخى سرودههای وی برمىآید، در دل با امویان نبود و گویا پس از پیوستن به امویان نیز با زبیریان رابطه داشت. | با این حال چنانکه از برخى سرودههای وی برمىآید، در دل با امویان نبود و گویا پس از پیوستن به امویان نیز با زبیریان رابطه داشت. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۹: | ||
گفتهاند که ابن قیس شعری نسرود، مگر آنکه به واسطه آن به ثروتى رسید، بنابر این مى توان پرسید، انگیزه پیوستن ابن قیس به زبیریان چه بوده است؟ شاید دلیل آن دلبستگى فراوان وی به سروری قریش بوده است که امویان با کینه توزیهای خویش آن را به مخاطره مىانداختند و اگر چنین باشد، مىتوان آن را انگیزهای سیاسى دانست. | گفتهاند که ابن قیس شعری نسرود، مگر آنکه به واسطه آن به ثروتى رسید، بنابر این مى توان پرسید، انگیزه پیوستن ابن قیس به زبیریان چه بوده است؟ شاید دلیل آن دلبستگى فراوان وی به سروری قریش بوده است که امویان با کینه توزیهای خویش آن را به مخاطره مىانداختند و اگر چنین باشد، مىتوان آن را انگیزهای سیاسى دانست. | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
پایان کار ابن قیس به درستى روشن نیست، احتمالاً وی در حدود 81ق، هنگامى که در خدمت عبدالعزیز بن مروان بود، درگذشت. برخى مرگ وی را در 75ق دانستهاند. | پایان کار ابن قیس به درستى روشن نیست، احتمالاً وی در حدود 81ق، هنگامى که در خدمت عبدالعزیز بن مروان بود، درگذشت. برخى مرگ وی را در 75ق دانستهاند. | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
1. دیوان (به زیور چاپ آراسته شده است)، | 1.دیوان (به زیور چاپ آراسته شده است)، | ||
زهیر بن بکار و نیز حماد بن اسحاق، نواده ابراهیم موصلى، کتابهایى با عنوان «اخبار عبیدالله بن قیس الرقیات» نوشتهاند. ابن مرزبان نیز کتابى با همین عنوان، به همراه برگزیده اشعار وی تألیف کرده است. افزون بر این ابن | زهیر بن بکار و نیز حماد بن اسحاق، نواده ابراهیم موصلى، کتابهایى با عنوان «اخبار عبیدالله بن قیس الرقیات» نوشتهاند. ابن مرزبان نیز کتابى با همین عنوان، به همراه برگزیده اشعار وی تألیف کرده است. افزون بر این [[ابن ابیطاهر، احمد بن ابیطاهر|ابن ابىطاهر طیفور]] نیز برگزیدهای از اشعار وی فراهم آورده است، اما هیچکدام از این آثار اکنون در دست نیست<ref>سیدی، محمد، ج4، ص498-496</ref>. | ||
== پانویس== | == پانویس== |