تاریخ بیداری ایرانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'كرمان' به 'کرمان')
    جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد')
    خط ۵۵: خط ۵۵:
    مقدمه‌اى بلند از نويسنده پيش از جلد اول كتاب وجود دارد كه به شرح حال آزادى خواهانى مانند سيد جمال الدين اسدآبادى و ميرزا رضا کرمانى، روحانيانى چون سيد محمد طباطبايى و دولت‌مردان ترقى خواهى چون ميرزا حسين خان سپه‌سالار و اميركبير مى‌پردازد. ناظم الاسلام نقطه آغازين ترقى ايرانيان را دوران صدارت اميركبير مى‌داند و حالات ناصر الدين شاه و مظفر الدين شاه را شرح مى‌دهد و آنان را پادشاهانى «دمدمى مزاج» و «ساده لوح» مى‌خواند. او هم‌چنين شرح مبسوطى در باره امتيازنامه رژى نوشته و به دعواى ميان علما و دربار بر سر اين امتياز پرداخته و نامه‌ها و تلگرام‌هاى فراوان اين دو گروه را به يك‌ديگر آورده است.
    مقدمه‌اى بلند از نويسنده پيش از جلد اول كتاب وجود دارد كه به شرح حال آزادى خواهانى مانند سيد جمال الدين اسدآبادى و ميرزا رضا کرمانى، روحانيانى چون سيد محمد طباطبايى و دولت‌مردان ترقى خواهى چون ميرزا حسين خان سپه‌سالار و اميركبير مى‌پردازد. ناظم الاسلام نقطه آغازين ترقى ايرانيان را دوران صدارت اميركبير مى‌داند و حالات ناصر الدين شاه و مظفر الدين شاه را شرح مى‌دهد و آنان را پادشاهانى «دمدمى مزاج» و «ساده لوح» مى‌خواند. او هم‌چنين شرح مبسوطى در باره امتيازنامه رژى نوشته و به دعواى ميان علما و دربار بر سر اين امتياز پرداخته و نامه‌ها و تلگرام‌هاى فراوان اين دو گروه را به يك‌ديگر آورده است.


    پس از اين زندگى‌نامه گروهى از رجال هم‌روزگار نويسنده و رويدادهاى دوره ناصرى و مظفرى در جلدهاى يكم تا سوم گزاش مى‌شود. جلد يكم رويدادهايى از ذى‌الحجه 1322 تا رمضان 1324 را در بر دارد. درون‌مايه سه جلد نخست كتاب، مباحث مطرح شده در انجمن مخفى، واقعه کرمان و غوغاى ميان متشرعه و شيخيه، واقعه عمارت بانك يا مدرسه چال، ذكر تاريخچه‌اى از وضع ارامنه و رواج شايعه تكفير مظفر الدين شاه به فتواى سيد عبداللّه بهبهانى به جرم تحريك ارامنه به قتل سلطان عبد الحميد، بيان رويدادهايى در باره هجرت علما به آرام‌گاه حضرت عبد العظيم و سپس قم و تحصن آنان در سفارت انگليس تا صدور فرمان مشروطيت مظفر الدين شاه است كه با ذكر نام‌هاى روزنامه‌ها و مدارس موجود در دوره مظفرى به پايان مى‌رسد. ناظم الاسلام كوشيده است كه در جلد يكم رويدادها را روز به روز بنويسد؛ چنان‌كه مطالب جلد سوم، ثبت روز به روز وقايع از هجدهم جمادى الاولى 1324 تا اول رمضان 1324 است.
    پس از اين زندگى‌نامه گروهى از رجال هم‌روزگار نويسنده و رويدادهاى دوره ناصرى و مظفرى در جلدهاى يكم تا سوم گزاش مى‌شود. جلد يكم رويدادهايى از ذى‌الحجه 1322 تا رمضان 1324 را در بر دارد. درون‌مايه سه جلد نخست كتاب، مباحث مطرح شده در انجمن مخفى، واقعه کرمان و غوغاى ميان متشرعه و شيخيه، واقعه عمارت بانك يا مدرسه چال، ذكر تاريخچه‌اى از وضع ارامنه و رواج شايعه تكفير مظفر الدين شاه به فتواى سيد عبداللّه بهبهانى به جرم تحريك ارامنه به قتل سلطان عبدالحميد، بيان رويدادهايى در باره هجرت علما به آرام‌گاه حضرت عبدالعظيم و سپس قم و تحصن آنان در سفارت انگليس تا صدور فرمان مشروطيت مظفر الدين شاه است كه با ذكر نام‌هاى روزنامه‌ها و مدارس موجود در دوره مظفرى به پايان مى‌رسد. ناظم الاسلام كوشيده است كه در جلد يكم رويدادها را روز به روز بنويسد؛ چنان‌كه مطالب جلد سوم، ثبت روز به روز وقايع از هجدهم جمادى الاولى 1324 تا اول رمضان 1324 است.


    جلد دوم، جلدهاى چهارم و پنجم و اضافات و ملحقات و وقايع شوال 1324 را تا رجب 1327 در بر دارد. به گمان ما، نويسنده گزارش‌هاى خود را تا رويدادهاى بيستم صفر 1325 براى چاپ آماده كرده بوده كه با آشكار شدن مخالفت محمدعلى شاه با مجلس و رويارويى شاه و ملت با يك‌ديگر، زمينه را براى نشر ديگر جزوه‌هايش آماده نديده و از سامان‌دهى آنها خوددارى كرده و تا جمادى الاولى 1326 ساكت مانده است. ناظم الاسلام از چهارم جمادى الاولى 1326 به ثبت وقايع روزانه ادامه داد، اما اين بار بر اثر پيش آمدن اوضاع ويژه‌اى پس از بستن مجلس به توپ كه از آن به «يوم التوپ» ياد مى‌كند و تعطيلى مشروطه، لحن خود را تغيير داد و راه احتياط را در پيش گرفت. يادداشت‌هاى اين دوره او كمابيش با عباراتى آميخته كه نشان دهنده هراسناكى نويسنده‌اند. وى گاهى نيز از نوشتن وقايع خوددارى كرده و حتى به سران مشروطه تاخته و ملك المتكلمين (حاج ميرزا نصر اللّه) و سيد جمال واعظ را متهم كرده است كه مشروطه را بهانه دخل خود كرده‌اند. وى در بسيارى از جاها، از جهل مردم مى‌نالد و آن را مانع ترقى مى‌شمرَد.  
    جلد دوم، جلدهاى چهارم و پنجم و اضافات و ملحقات و وقايع شوال 1324 را تا رجب 1327 در بر دارد. به گمان ما، نويسنده گزارش‌هاى خود را تا رويدادهاى بيستم صفر 1325 براى چاپ آماده كرده بوده كه با آشكار شدن مخالفت محمدعلى شاه با مجلس و رويارويى شاه و ملت با يك‌ديگر، زمينه را براى نشر ديگر جزوه‌هايش آماده نديده و از سامان‌دهى آنها خوددارى كرده و تا جمادى الاولى 1326 ساكت مانده است. ناظم الاسلام از چهارم جمادى الاولى 1326 به ثبت وقايع روزانه ادامه داد، اما اين بار بر اثر پيش آمدن اوضاع ويژه‌اى پس از بستن مجلس به توپ كه از آن به «يوم التوپ» ياد مى‌كند و تعطيلى مشروطه، لحن خود را تغيير داد و راه احتياط را در پيش گرفت. يادداشت‌هاى اين دوره او كمابيش با عباراتى آميخته كه نشان دهنده هراسناكى نويسنده‌اند. وى گاهى نيز از نوشتن وقايع خوددارى كرده و حتى به سران مشروطه تاخته و ملك المتكلمين (حاج ميرزا نصر اللّه) و سيد جمال واعظ را متهم كرده است كه مشروطه را بهانه دخل خود كرده‌اند. وى در بسيارى از جاها، از جهل مردم مى‌نالد و آن را مانع ترقى مى‌شمرَد.