رسائل إبن حزم الأندلسي: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'فارابى' به 'فارابى')
    جز (جایگزینی متن - 'ارسطو' به 'ارسطو')
    خط ۶۳: خط ۶۳:
    3- نويسنده در مقاله‌اى بسيار مختصر به موضوع اختلاف علماى پيشين درباره مرگ پرداخته است. گروهى به دو دليل حسى و بديهى عقلى قائل به اين هستند كه مرگ هيچ گونه الم و ناراحتى ندارد. گروهى ديگر نيز مرگ را ناگوار دانسته‌اند. ابن‌حزم در اين رساله چيز جديدى به اين قضيه اضافه نكرده و تنها درصدد نقد مستند اين موضوع برآمده است.
    3- نويسنده در مقاله‌اى بسيار مختصر به موضوع اختلاف علماى پيشين درباره مرگ پرداخته است. گروهى به دو دليل حسى و بديهى عقلى قائل به اين هستند كه مرگ هيچ گونه الم و ناراحتى ندارد. گروهى ديگر نيز مرگ را ناگوار دانسته‌اند. ابن‌حزم در اين رساله چيز جديدى به اين قضيه اضافه نكرده و تنها درصدد نقد مستند اين موضوع برآمده است.


    4- در اين مقاله نويسنده به ردّ آراء «كندى» فيلسوف پرداخته است. لازم به ذكر است كه ابويوسف يعقوب بن اسحق كندى موسوم به ابوالحكما (- م) فيلسوف عرب و نخستين حكيم اسلامى است كه مستقيماً به آثار حكماى يونانى دسترسى داشته و شخصاً به ترجمه پاره‌اى از آثار ارسطو، تفسير و بيان آنها پرداخته است. با ظهور كندى بود كه فلسفه به عنوان بخشى از فرهنگ اسلام شناخته شده و به همين دليل، مورخان عرب، او را نخستين «فيلسوف عرب» خواندند. اين درست است كه كندى عقايد خود را از نوافلاطونيان ارسطوگراى اقتباس كرده‌است؛ ولى اين نيز درست است كه وى كه آن معانى را محتواى جديدى بخشيد و با آشتى‌دادن ميراث فرهنگى يونان و اسلام، فلسفه جديدى را بنيان نهاد.
    4- در اين مقاله نويسنده به ردّ آراء «كندى» فيلسوف پرداخته است. لازم به ذكر است كه ابويوسف يعقوب بن اسحق كندى موسوم به ابوالحكما (- م) فيلسوف عرب و نخستين حكيم اسلامى است كه مستقيماً به آثار حكماى يونانى دسترسى داشته و شخصاً به ترجمه پاره‌اى از آثار [[ارسطو]]، تفسير و بيان آنها پرداخته است. با ظهور كندى بود كه فلسفه به عنوان بخشى از فرهنگ اسلام شناخته شده و به همين دليل، مورخان عرب، او را نخستين «فيلسوف عرب» خواندند. اين درست است كه كندى عقايد خود را از نوافلاطونيان [[ارسطو]]گراى اقتباس كرده‌است؛ ولى اين نيز درست است كه وى كه آن معانى را محتواى جديدى بخشيد و با آشتى‌دادن ميراث فرهنگى يونان و اسلام، فلسفه جديدى را بنيان نهاد.


    وى ميان دين و فلسفه آشتى به وجود آورد و راه را براى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، ابن‌سينا و ابن‌رشد هموار كرد. او دو نظريه كاملاً متفاوت عرضه داشته است: در نظريه نخستين خود، طريق اهل منطق را مى‌پيمايد و دين را تا مرتبه فلسفه پايين مى‌آورد. در نظريه دوم، دين را علمى الهى مى‌داند و آن را بالاتر از فلسفه قرار مى‌دهد و اين علم الهى به وسيله قوه پيامبرى شناخته مى‌شود. با وجود اين، با تفسير فلسفى، دين با فلسفه سازگار مى‌شود.
    وى ميان دين و فلسفه آشتى به وجود آورد و راه را براى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، ابن‌سينا و ابن‌رشد هموار كرد. او دو نظريه كاملاً متفاوت عرضه داشته است: در نظريه نخستين خود، طريق اهل منطق را مى‌پيمايد و دين را تا مرتبه فلسفه پايين مى‌آورد. در نظريه دوم، دين را علمى الهى مى‌داند و آن را بالاتر از فلسفه قرار مى‌دهد و اين علم الهى به وسيله قوه پيامبرى شناخته مى‌شود. با وجود اين، با تفسير فلسفى، دين با فلسفه سازگار مى‌شود.