المنطق الإسلامي أصوله و مناهجه: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'ن‎ش' به 'ن‌ش')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ه' به 'ی‌ه')
    خط ۴۱: خط ۴۱:
    قسم سوم و چهارم دربردارنده‎ روش‎شناسی پژوهش علمی است که در قسم سوم به شیوه سلبی از خطاهای فکر و اندیشه پرده می‌افکند و عمدتاً به علل روانی، اجتماعی و حتی زیستی و وراثتی مؤثر بر شکل‎گیری خطا در اندیشه اشاره می‌شود.
    قسم سوم و چهارم دربردارنده‎ روش‎شناسی پژوهش علمی است که در قسم سوم به شیوه سلبی از خطاهای فکر و اندیشه پرده می‌افکند و عمدتاً به علل روانی، اجتماعی و حتی زیستی و وراثتی مؤثر بر شکل‎گیری خطا در اندیشه اشاره می‌شود.


    در چهارمین قسم، روند خطاشناسی اندیشه پی‌جویی می‌شود؛ با این تفاوت که در قسم‎های پیشین خطاها ناشی از مسببات بودند و در این قسم به خطاهای ناشی از خود روش پژوهش، توجه می‌شود. به دیگر تعبیر گاهی پژوهشگر به نتایج و پاسخ‎های غلطی دست می‎یابد، نه به این دلیل که روش پژوهش، طرح مسئله یا استراتژی‎های تحقیق ناکارآمد است؛ اما در برخی موقعیت‎ها خود روش، طرح مسئله و استراتژی منتخب از اساس قابل خدشه و ناکارآمد است و این قسم، مورد آخر را نشانه گرفته است.
    در چهارمین قسم، روند خطاشناسی اندیشه پی‌جویی می‌شود؛ با این تفاوت که در قسم‎های پیشین خطاها ناشی از مسببات بودند و در این قسم به خطاهای ناشی از خود روش پژوهش، توجه می‌شود. به دیگر تعبیر گاهی پژوهشگر به نتایج و پاسخ‎های غلطی دست می‎یابد، نه به این دلیل که روش پژوهش، طرح مسئله یا استراتژی‌های تحقیق ناکارآمد است؛ اما در برخی موقعیت‎ها خود روش، طرح مسئله و استراتژی منتخب از اساس قابل خدشه و ناکارآمد است و این قسم، مورد آخر را نشانه گرفته است.


    قسم پنجم و هفتم دربردارنده روش‎های استقرا و قیاس - که دو استراتژی اصلی و دارای پیشینه‌ای به قدمت تفکر بشر است - می‌باشد و به ‎نقد و بررسی آن‌ها می‌پردازد.
    قسم پنجم و هفتم دربردارنده روش‎های استقرا و قیاس - که دو استراتژی اصلی و دارای پیشینه‌ای به قدمت تفکر بشر است - می‌باشد و به ‎نقد و بررسی آن‌ها می‌پردازد.
    خط ۵۱: خط ۵۱:
    پس‎ از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] چند زمینه‌سازی را بیان می‌کند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی می‌آورد که در یونان پرآوازه‌ترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>.
    پس‎ از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] چند زمینه‌سازی را بیان می‌کند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی می‌آورد که در یونان پرآوازه‌ترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>.


    [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند می‌داند؛ اگرچه، گروه‌های فرصت‎طلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج‎ و مرج سیاسی و اجتماعی بهره می‌بردند و سوفسطایی‎ها برجسته‌ترین نمونه این گروه‌ها بودند؛ چراکه آن‌ها می‌کوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میان‎تهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصت‎طلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر یکی‌سازی مفاهیم پا به عرصه نهاد و با آن توانست جلوی این گروه را در بازی با الفاظ بگیرد. سپس افلاطون در رویارویی با اهل تشکیک، نظریه جدیدی را به میدان آورد که بر رد معتبر بودن عقل تکیه داشت و آن را «مُثُل افلاطونی» می‌نامند. افلاطون اعتقاد داشت، آدمی نخست با روحش زیسته است و در آن نسبت به پدیده‌ها و روح حقایق آشنایی یافته است، ولی با انتقال به این جهان در پیکر دوم خود بسیاری از این حقایق را فراموش کرده است، ولذا به پاره‌ای دلایل نیازمند است تا این پدیده‌ها را دوباره به یاد آورد<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>.
    [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند می‌داند؛ اگرچه، گروه‌های فرصت‎طلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج‎ و مرج سیاسی و اجتماعی بهره می‌بردند و سوفسطایی‌ها برجسته‌ترین نمونه این گروه‌ها بودند؛ چراکه آن‌ها می‌کوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میان‎تهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصت‎طلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر یکی‌سازی مفاهیم پا به عرصه نهاد و با آن توانست جلوی این گروه را در بازی با الفاظ بگیرد. سپس افلاطون در رویارویی با اهل تشکیک، نظریه جدیدی را به میدان آورد که بر رد معتبر بودن عقل تکیه داشت و آن را «مُثُل افلاطونی» می‌نامند. افلاطون اعتقاد داشت، آدمی نخست با روحش زیسته است و در آن نسبت به پدیده‌ها و روح حقایق آشنایی یافته است، ولی با انتقال به این جهان در پیکر دوم خود بسیاری از این حقایق را فراموش کرده است، ولذا به پاره‌ای دلایل نیازمند است تا این پدیده‌ها را دوباره به یاد آورد<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>.


    پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایه‌های اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ به‌گونه‌ای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشه‌ها هرج ‎و مرج ایجاد کنند.
    پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایه‌های اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ به‌گونه‌ای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشه‌ها هرج ‎و مرج ایجاد کنند.
    خط ۵۷: خط ۵۷:
    او اشکالی را برای اندیشه مشخص کرد که با قیاس به تفکر دیگر، بر صحت یک تفکر، تکیه داشت و ازآنجاکه ارسطو دریافت این پیوند، در همه امور جریان نمی‎یابد، مجبور شد الفاظ را تقسیم کند و مفاهیم آن را مشخص سازد تا بتواند به تعریف حقیقی پدیده‌ها دست پیدا کند.
    او اشکالی را برای اندیشه مشخص کرد که با قیاس به تفکر دیگر، بر صحت یک تفکر، تکیه داشت و ازآنجاکه ارسطو دریافت این پیوند، در همه امور جریان نمی‎یابد، مجبور شد الفاظ را تقسیم کند و مفاهیم آن را مشخص سازد تا بتواند به تعریف حقیقی پدیده‌ها دست پیدا کند.


    اگرچه منطق ارسطویی در سامان‌دهی اندیشه بشری سهیم بود، لیکن چندین کاستی را با خود داشت؛ کاستی‎هایی از قبیل: به فراموشی سپردن نقاط منفی بشر در گمراه کردن اندیشه، فراوانی مطلق‎اندیشی و کلی‌گویی و...<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.
    اگرچه منطق ارسطویی در سامان‌دهی اندیشه بشری سهیم بود، لیکن چندین کاستی را با خود داشت؛ کاستی‌هایی از قبیل: به فراموشی سپردن نقاط منفی بشر در گمراه کردن اندیشه، فراوانی مطلق‎اندیشی و کلی‌گویی و...<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.


    در این کتاب پیرامون تحول علم منطق در سده‌های هفده و هجده تا ظهور دوران رنسانس اروپا سخن به میان آمده است. [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] می‌گوید: کلیسا خاستگاه قیاس اندیشه‌ها بود و ازآنجاکه کلیسا منطق ارسطویی را تحمیل کرد، تحولاتی هم که در این علم پیش آمد، در واقع، تنها پیوست‎هایی بود مبتنی بر همان منطق و چون رنسانس اروپا شروع شد، این در به‌همراه عوامل دیگر کاملاً گشوده گشت تا به ظهور جریان‌های منطقی نوین این روزگار انجامید...<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
    در این کتاب پیرامون تحول علم منطق در سده‌های هفده و هجده تا ظهور دوران رنسانس اروپا سخن به میان آمده است. [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] می‌گوید: کلیسا خاستگاه قیاس اندیشه‌ها بود و ازآنجاکه کلیسا منطق ارسطویی را تحمیل کرد، تحولاتی هم که در این علم پیش آمد، در واقع، تنها پیوست‎هایی بود مبتنی بر همان منطق و چون رنسانس اروپا شروع شد، این در به‌همراه عوامل دیگر کاملاً گشوده گشت تا به ظهور جریان‌های منطقی نوین این روزگار انجامید...<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.


    [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] آنجا که درباره اصول منطق اسلامی بحث می‌کند، در آغاز، این پرسش را مطرح می‌کند که: آیا این سخن معقول است که اسلام، منطق خاصی برای خود نداشته باشد؟ اسلامی که توانسته است توانایی‎های مجموعه‌هایی از بشر را تا به آنجا به‌کار اندازد که بتوانند تمدنی سترگ را بنیان نهند که تا امروز همچنان پرتوافشانی می‌کند. باید به این نکته توجه کرد که هر تمدنی بر فرهنگی استوار است و هر فرهنگی بر منطقی؛ اما در اینجا باید بیان داشت که مسلمانان به دو دلیل نتوانسته‌اند منطق اسلامی را تشخیص دهند:
    [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] آنجا که درباره اصول منطق اسلامی بحث می‌کند، در آغاز، این پرسش را مطرح می‌کند که: آیا این سخن معقول است که اسلام، منطق خاصی برای خود نداشته باشد؟ اسلامی که توانسته است توانایی‌های مجموعه‌هایی از بشر را تا به آنجا به‌کار اندازد که بتوانند تمدنی سترگ را بنیان نهند که تا امروز همچنان پرتوافشانی می‌کند. باید به این نکته توجه کرد که هر تمدنی بر فرهنگی استوار است و هر فرهنگی بر منطقی؛ اما در اینجا باید بیان داشت که مسلمانان به دو دلیل نتوانسته‌اند منطق اسلامی را تشخیص دهند:
    # به دلیل تعصب نسبت به شیوه‌های فکری که بدان خو گرفته‌اند.
    # به دلیل تعصب نسبت به شیوه‌های فکری که بدان خو گرفته‌اند.
    # عدم آگاهی از زبان مخاطب با منابع اندیشه اسلامی.
    # عدم آگاهی از زبان مخاطب با منابع اندیشه اسلامی.


    چنین بود که از منطق مختص به اسلام پرده برداشته نشد؛ به‌ویژه آنکه حکومت اسلامی زمینه ترجمه کتب فلسفی را در سده دوم هجری گسترش داد و در آن هنگام منطق ارسطویی – برای مثال – بدون هیچ تحقیقی به اندیشه اسلامی راه یافت؛ به‌علاوه آنکه به دلیل فرارسیدن هنگامه سستی و کوتاهی هیچ‎گونه اقدامی درزمینه پژوهش و بلورینه کردن منطق اسلامی در منابع فکری آن صورت نپذیرفت. نگارنده سپس ویژگی‎های منطق اسلامی را مشخص می‌سازد<ref>ر.ک: همان، ص14-15</ref>.
    چنین بود که از منطق مختص به اسلام پرده برداشته نشد؛ به‌ویژه آنکه حکومت اسلامی زمینه ترجمه کتب فلسفی را در سده دوم هجری گسترش داد و در آن هنگام منطق ارسطویی – برای مثال – بدون هیچ تحقیقی به اندیشه اسلامی راه یافت؛ به‌علاوه آنکه به دلیل فرارسیدن هنگامه سستی و کوتاهی هیچ‎گونه اقدامی درزمینه پژوهش و بلورینه کردن منطق اسلامی در منابع فکری آن صورت نپذیرفت. نگارنده سپس ویژگی‌های منطق اسلامی را مشخص می‌سازد<ref>ر.ک: همان، ص14-15</ref>.


    نگارنده، سپس درباره عقل به‌عنوان محوری مهم در میان محورهای منطق اسلامی سخن می‌گوید و این بخش را با تأکید بر برخی کاوش‎ها درباره عقل، همچون تفاوت آن با نفس و روح آغاز می‌کند. نویسنده، عقل را با تکیه ‎بر معنای این واژه تعریف می‌کند که از ماده «عَقَلَهُ» گرفته شده و این واژه به معنای آن است که بندش را بست تا از فرار او جلوگیری کند. این عقل را جز با عقل نمی‌توان شناخت؛ زیرا آدمی همه‎چیز را با عقل می‌شناسد. پس آیا این امکان برای او خواهد بود که برای شناخت خود عقل در پی یافتن چیزی فراتر از آن برآید؟!
    نگارنده، سپس درباره عقل به‌عنوان محوری مهم در میان محورهای منطق اسلامی سخن می‌گوید و این بخش را با تأکید بر برخی کاوش‎ها درباره عقل، همچون تفاوت آن با نفس و روح آغاز می‌کند. نویسنده، عقل را با تکیه ‎بر معنای این واژه تعریف می‌کند که از ماده «عَقَلَهُ» گرفته شده و این واژه به معنای آن است که بندش را بست تا از فرار او جلوگیری کند. این عقل را جز با عقل نمی‌توان شناخت؛ زیرا آدمی همه‎چیز را با عقل می‌شناسد. پس آیا این امکان برای او خواهد بود که برای شناخت خود عقل در پی یافتن چیزی فراتر از آن برآید؟!


    ایشان تأکید می‌کنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و توانایی‎های او را در مرزبندی فشارها از وی می‌ستاند. این اعتماد را می‌توان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی بیان‌شده است.
    ایشان تأکید می‌کنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و توانایی‌های او را در مرزبندی فشارها از وی می‌ستاند. این اعتماد را می‌توان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی بیان‌شده است.


    [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث می‌کنند و می‌گویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشه‌هایی نفسانی در کار است که آدمی را به‌سوی خطا سوق می‌دهد. ریشه‌هایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتاب‎زده‌گی و شتاب‎کاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>.
    [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث می‌کنند و می‌گویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشه‌هایی نفسانی در کار است که آدمی را به‌سوی خطا سوق می‌دهد. ریشه‌هایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتاب‎زده‌گی و شتاب‎کاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>.
    خط ۹۴: خط ۹۴:


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    پاورقی‎ها به ذکر مستندات مطالب کتاب اختصاص یافته است.
    پاورقی‌ها به ذکر مستندات مطالب کتاب اختصاص یافته است.


    فهرست منابع و محتویات در انتهای کتاب آمده است.
    فهرست منابع و محتویات در انتهای کتاب آمده است.