تاريخ الجدل: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۸
لینک درون متنی
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|تاريخ الجدل {| class="wikitable aboutBookTable" style="...» ایجاد کرد)
 
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR14709J1.jpg|بندانگشتی|تاريخ الجدل]]
[[پرونده:NUR14709J1.jpg|بندانگشتی|تاريخ الجدل]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|تاريخ الجدل
! نام کتاب!! data-type="bookName" |تاريخ الجدل
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|
| data-type="otherBookNames" |
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[ابوزهره، محمد]] (نويسنده)
| data-type="authors" |[[ابوزهره، محمد]] (نويسنده)
   
   
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'|عربي
| data-type="language" |عربي
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏228‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ت‎‏2‎‏  
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏BP‎‏ ‎‏228‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ت‎‏2‎‏  
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|استدلال  
| data-type="subject" |استدلال  


اسلام - احتجاجات  
اسلام - احتجاجات  
خط ۳۱: خط ۳۱:
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|دار الفکر العربي  
| data-type="publisher" |دار الفکر العربي  
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'|مصر - قاهره
| data-type="publishPlace" |مصر - قاهره
|-
|-
||سال نشر  
||سال نشر  
|ata-type='publishYear'|مجلد1: 2003م , 1424ق ,   
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 2003م , 1424ق ,   
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"


|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE14709AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE14709AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
'''تاريخ الجدل'''، تألیف محمد بن احمد بن مصطفی، معروف به ابوزهره (1316-1395ق) در موضوع علم کلام و مباحث مرتبط با فرق اسلامی است.
'''تاريخ الجدل'''، تألیف [[ابوزهره، محمد|محمد بن احمد بن مصطفی]]، معروف به [[ابوزهره، محمد|ابوزهره]] (1316-1395ق) در موضوع علم کلام و مباحث مرتبط با فرق اسلامی است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۵۴: خط ۵۴:
گاهی لفظ جدل استعمال می‌شود و منظور از آن مناظره است همانند قول خداوند که می‌فرماید: '''وَ جٰادِلْهُمْ بِالتِي هِي أَحْسَنُ''' (نحل: 125).
گاهی لفظ جدل استعمال می‌شود و منظور از آن مناظره است همانند قول خداوند که می‌فرماید: '''وَ جٰادِلْهُمْ بِالتِي هِي أَحْسَنُ''' (نحل: 125).


ابن خلدون در تعریف و علت پدید آمدن فن «جدل» چنین می‌نویسد: « جدل عبارت است از شناختن آداب مناظره‌ای است که میان پیروان مذاهب فقهی و جز آن روی می‌دهد. این فن هنگامی متداول شد که باب مناظره در رد و قبول مسائل توسعه یافت؛ چه، هریک از مناظره‌کنندگان، هنگام بحث، در استدلال و پاسخ دادن، بی‌ضابطه سخن می‌گفتند که برخی از این سخنان و دلایل درست و برخی نادرست بود؛ ازاین‌رو، پیشوایان ناگزیر شدند آداب و احکامی وضع کنند تا مناظره‌کنندگان در رد و قبول، بر وفق آن ضوابط سخن گویند و از حدود آن خارج نشوند و وضع استدلال‌کننده و پاسخ‌دهنده روشن گردد که چگونه به استدلال پردازد و به چه کیفیتی دست از استدلال بازدارد؛ در چه جایی اعتراض کند یا به معارضه برخیزد و کجا سکوت کند تا خصم به سخن و استدلال پردازد»<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>.
[[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] در تعریف و علت پدید آمدن فن «جدل» چنین می‌نویسد: « جدل عبارت است از شناختن آداب مناظره‌ای است که میان پیروان مذاهب فقهی و جز آن روی می‌دهد. این فن هنگامی متداول شد که باب مناظره در رد و قبول مسائل توسعه یافت؛ چه، هریک از مناظره‌کنندگان، هنگام بحث، در استدلال و پاسخ دادن، بی‌ضابطه سخن می‌گفتند که برخی از این سخنان و دلایل درست و برخی نادرست بود؛ ازاین‌رو، پیشوایان ناگزیر شدند آداب و احکامی وضع کنند تا مناظره‌کنندگان در رد و قبول، بر وفق آن ضوابط سخن گویند و از حدود آن خارج نشوند و وضع استدلال‌کننده و پاسخ‌دهنده روشن گردد که چگونه به استدلال پردازد و به چه کیفیتی دست از استدلال بازدارد؛ در چه جایی اعتراض کند یا به معارضه برخیزد و کجا سکوت کند تا خصم به سخن و استدلال پردازد»<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>.


جدال صورت نمی‌گیرد مگر اینکه در شناخت حقیقت دچار اختلاف شویم. این اختلاف به دلایل مختلفی حاصل می‌شود که ابهام در ذات موضوع، ابهام در موضع نزاع، اختلاف در امیال و مزاج‌ها، تقلید کورکورانه، اختلاف در برداشت‌ها، تعصب‌های بی‌جا، حب جاه و ریاست‌طلبی، سیطره وهم و خیال و... از جمله آن‌هاست<ref>ر.ک: همان، ص7-10</ref>.
جدال صورت نمی‌گیرد مگر اینکه در شناخت حقیقت دچار اختلاف شویم. این اختلاف به دلایل مختلفی حاصل می‌شود که ابهام در ذات موضوع، ابهام در موضع نزاع، اختلاف در امیال و مزاج‌ها، تقلید کورکورانه، اختلاف در برداشت‌ها، تعصب‌های بی‌جا، حب جاه و ریاست‌طلبی، سیطره وهم و خیال و... از جمله آن‌هاست<ref>ر.ک: همان، ص7-10</ref>.
خط ۸۴: خط ۸۴:
نویسنده در ادامه مباحث کتاب، بحث جدل و مناظره را در بین مذاهب دینی همچون شیعه و خوارج و عقیدتی همچون معتزله و اشاعره پیگیری می‌کند. سپس به زندگی‌نامه دو نفر از بزرگان مناظره و جدل به نام حسن بصری و واصل بن عطا می‌پردازد.
نویسنده در ادامه مباحث کتاب، بحث جدل و مناظره را در بین مذاهب دینی همچون شیعه و خوارج و عقیدتی همچون معتزله و اشاعره پیگیری می‌کند. سپس به زندگی‌نامه دو نفر از بزرگان مناظره و جدل به نام حسن بصری و واصل بن عطا می‌پردازد.


او درباره مذهب شیعه می‌گوید: سبئیه، کیسانیه، زیدیه، امامیه و اسماعیلیه از مذهب تشیع منشعب شده است و پس از معرفی هرکدام، به دو نمونه از مناظرات شیعه اشاره می‌کند که خلاصه یکی از آن‌ها چنین است: در عصر خلافت عمر بن عبدالعزیز مردی از اهل تسنن چنین سوگند یاد کرد: «همانا علی(ع) بهترین فرد این امت است، وگرنه همسرم سه طلاقه است» و آن مرد معتقد بود که علی(ع) بهترین شخص امت اسلامی بعد از پیامبر(ع) است، پس طلاق او باطل است (با توجه به اینکه سه طلاق در یک مجلس به عقیده اهل تسنن واقع می‌شود(. پدر آن زن که معتقد به برتر بودن علی(ع) بر سایر مسلمین نبود، این طلاق را صحیح می‌دانست.  
او درباره مذهب شیعه می‌گوید: سبئیه، کیسانیه، زیدیه، امامیه و اسماعیلیه از مذهب تشیع منشعب شده است و پس از معرفی هرکدام، به دو نمونه از مناظرات شیعه اشاره می‌کند که خلاصه یکی از آن‌ها چنین است: در عصر خلافت عمر بن عبدالعزیز مردی از اهل تسنن چنین سوگند یاد کرد: «همانا [[امام على(ع)|علی(ع)]] بهترین فرد این امت است، وگرنه همسرم سه طلاقه است» و آن مرد معتقد بود که [[امام على(ع)|علی(ع)]] بهترین شخص امت اسلامی بعد از پیامبر(ع) است، پس طلاق او باطل است (با توجه به اینکه سه طلاق در یک مجلس به عقیده اهل تسنن واقع می‌شود(. پدر آن زن که معتقد به برتر بودن علی(ع) بر سایر مسلمین نبود، این طلاق را صحیح می‌دانست.  


بین شوهر آن زن و پدر آن زن، نزاع درگرفت؛ بنابراین میمون بن مهران جریان را برای عمر بن عبدالعزیز نوشت، تا او این قضیه را حل کند؛ درحالی‌که پدر، دخترش را گرفته بود و می‌گفت بر شوهرش حرام شده و شوهر همسرش را گرفته بود و می‌گفت این زن من است.  
بین شوهر آن زن و پدر آن زن، نزاع درگرفت؛ بنابراین میمون بن مهران جریان را برای عمر بن عبدالعزیز نوشت، تا او این قضیه را حل کند؛ درحالی‌که پدر، دخترش را گرفته بود و می‌گفت بر شوهرش حرام شده و شوهر همسرش را گرفته بود و می‌گفت این زن من است.  
خط ۹۵: خط ۹۵:
مرد عقیلی در توضیح ادعای خود به عمر بن عبدالعزیز گفت تو را به خدا سوگند می‌دهم، آیا مگر نه این است که رسول خدا(ص) به عیادت فاطمه(س) هنگامی‌ که همسر علی(ع) بود و بیمار شده بود رفت و به او فرمود: دخترم چه غذایی میل داری؟  
مرد عقیلی در توضیح ادعای خود به عمر بن عبدالعزیز گفت تو را به خدا سوگند می‌دهم، آیا مگر نه این است که رسول خدا(ص) به عیادت فاطمه(س) هنگامی‌ که همسر علی(ع) بود و بیمار شده بود رفت و به او فرمود: دخترم چه غذایی میل داری؟  


فاطمه(س) عرض کرد: انگور می‌خواهم؛ بااینکه فصل انگور نبود، علی(ع) نیز در سفر بود. پیامبر(ع) چنین دعا کرد: «خدایا انگور را به‌وسیله آن ‌کس که مقامش در پیشگاه تو از همه افراد امتم بهتر است، برای ما بفرست». ناگاه علی(ع) در خانه را زد و وارد خانه شد؛ درحالی‌که زنبیلی در دست داشت که با عبایش روی آن را پوشانده بود. پیامبر(ع) فرمود: ای علی! این چیست؟ علی(ع) گفت: این انگور است که فاطمه(س) میل دارد و برای او آورده‌ام. پیامبر(ص) فرمود: «الله ‌اكبر، خدایا همان ‌گونه که با اختصاص دادن علی به دعای من، مرا شاد کردی، شفای دخترم را نیز در این انگور قرار بده.  
فاطمه(س) عرض کرد: انگور می‌خواهم؛ بااینکه فصل انگور نبود، [[امام على(ع)|علی(ع)]] نیز در سفر بود. پیامبر(ع) چنین دعا کرد: «خدایا انگور را به‌وسیله آن ‌کس که مقامش در پیشگاه تو از همه افراد امتم بهتر است، برای ما بفرست». ناگاه علی(ع) در خانه را زد و وارد خانه شد؛ درحالی‌که زنبیلی در دست داشت که با عبایش روی آن را پوشانده بود. پیامبر(ع) فرمود: ای علی! این چیست؟ علی(ع) گفت: این انگور است که فاطمه(س) میل دارد و برای او آورده‌ام. پیامبر(ص) فرمود: «الله ‌اكبر، خدایا همان ‌گونه که با اختصاص دادن علی به دعای من، مرا شاد کردی، شفای دخترم را نیز در این انگور قرار بده.  


عمر بن عبدالعزیز به مرد عقیلی گفت: «راست گفتی و نیکو بیان کردی، گواهی می‌دهم که من این حدیث را شنیدم و دریافتم و پذیرفتم». آنگاه به شوهر آن زن گفت: «دست زن خود را بگیر و به خانه‌ات ببر، او زن تو است؛ اگر پدرش از تو جلوگیری کرد، صورتش را خورد کن...»<ref>ر.ک: همان، ص115-117</ref>.
عمر بن عبدالعزیز به مرد عقیلی گفت: «راست گفتی و نیکو بیان کردی، گواهی می‌دهم که من این حدیث را شنیدم و دریافتم و پذیرفتم». آنگاه به شوهر آن زن گفت: «دست زن خود را بگیر و به خانه‌ات ببر، او زن تو است؛ اگر پدرش از تو جلوگیری کرد، صورتش را خورد کن...»<ref>ر.ک: همان، ص115-117</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش