۱۴۴٬۶۷۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
#<span style="color: green;">'''جامعیت و تنوع موضوعی'''</span>: این مجموعه با در بر گرفتن طیف وسیعی از موضوعات، از تحلیلهای اخلاقی و فلسفی، مانند «المعاش و المعاد»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج۱, ص88</ref> تا مباحث اجتماعی و نژادی، چون «فخر السودان على البيضان»<ref>ر.ک: همان، ص۱76</ref> و مسائل سیاسی و نظامی، مانند «مناقب الترك»<ref>ر.ک: همان، ص2</ref>، بازتابی گسترده از اندیشه و دانش جاحظ و موضوعات متنوع مورد علاقه اوست. این گستردگی، کتاب را به منبعی جامع برای شناخت اندیشههای یک متفکر برجسته اسلامی تبدیل میکند. | #<span style="color: green;">'''جامعیت و تنوع موضوعی'''</span>: این مجموعه با در بر گرفتن طیف وسیعی از موضوعات، از تحلیلهای اخلاقی و فلسفی، مانند «المعاش و المعاد»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج۱, ص88</ref> تا مباحث اجتماعی و نژادی، چون «فخر السودان على البيضان»<ref>ر.ک: همان، ص۱76</ref> و مسائل سیاسی و نظامی، مانند «مناقب الترك»<ref>ر.ک: همان، ص2</ref>، بازتابی گسترده از اندیشه و دانش جاحظ و موضوعات متنوع مورد علاقه اوست. این گستردگی، کتاب را به منبعی جامع برای شناخت اندیشههای یک متفکر برجسته اسلامی تبدیل میکند. | ||
#<span style="color: green;">'''بازتاب مسائل اجتماعی و فرهنگی عصر'''</span>: بسیاری از رسائل این مجموعه، بهطور مستقیم به جوانب گوناگون زندگی اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی در زمان جاحظ میپردازند؛ برای مثال، رسالههایی چون «ذم أخلاق الكتاب» «صناعات القواد»، «كتاب القيان» و «كتاب الحجاب»، اطلاعات ارزشمندی را درباره مشاغل، آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی آن دوران ارائه میدهند. | #<span style="color: green;">'''بازتاب مسائل اجتماعی و فرهنگی عصر'''</span>: بسیاری از رسائل این مجموعه، بهطور مستقیم به جوانب گوناگون زندگی اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی در زمان جاحظ میپردازند؛ برای مثال، رسالههایی چون «ذم أخلاق الكتاب» «صناعات القواد»، «كتاب القيان» و «كتاب الحجاب»، اطلاعات ارزشمندی را درباره مشاغل، آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی آن دوران ارائه میدهند. | ||
#<span style="color: green;">'''نمونهای برجسته از نثر و سبک استدلالی عربی'''</span>: این رسائل، مثالهای درخشانی از بلاغت و سبک نگارش منحصربهفرد | #<span style="color: green;">'''نمونهای برجسته از نثر و سبک استدلالی عربی'''</span>: این رسائل، مثالهای درخشانی از بلاغت و سبک نگارش منحصربهفرد [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] هستند. [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] در این آثار از شیوههای جدلی و استدلالی<ref>ر.ک: همان، ص11</ref> و توضیح مفاهیم و استفاده از حکایات و مثالها برای تبیین و اثبات دیدگاههای خود بهره میبرد. این ویژگیها، مجموعه را به منبعی مهم برای مطالعه ادبیات و فنون نگارش عربی تبدیل کرده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
| خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
=== جلد اول === | === جلد اول === | ||
* '''مناقب الترك''': این متن در حقیت مشتمل بر دو بخش است. نویسنده، بخشی از آن را در دوره خلافت معتصم نوشته و ارسال کرده که به دست او نرسیده و بخش دیگر آن را در دوره خلافت متوکل و برای وزیر او فتح بن خاقان که او را در مقدمه نوشتار به حسن تدبیر و درایت توصیف نموده، نوشته و ارسال کرده است. | * '''مناقب الترك''': این متن در حقیت مشتمل بر دو بخش است. نویسنده، بخشی از آن را در دوره خلافت معتصم نوشته و ارسال کرده که به دست او نرسیده و بخش دیگر آن را در دوره خلافت متوکل و برای وزیر او فتح بن خاقان که او را در مقدمه نوشتار به حسن تدبیر و درایت توصیف نموده، نوشته و ارسال کرده است. | ||
هدفی که جاحظ از نگارش آن دنبال میکرده، ایجاد همدلی و الفت میان دلهای مردمانی بوده که دولت عباسی را تشکیل داده بودند. | هدفی که [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] از نگارش آن دنبال میکرده، ایجاد همدلی و الفت میان دلهای مردمانی بوده که دولت عباسی را تشکیل داده بودند. | ||
نویسنده در بخشی از متن به مفاخر هریک از ملتهای مزبور میپردازد و در بخش دیگر سیاستی را که باید برای نزدیک کردن آنها به یکدیگر و یکپارچه کردن کلامشان دنبال شود، مشخص میکند. او ضمن اشاره به ویژگیهای خراسانیان، از افتخارات عربها سخن به میان آورده است. | نویسنده در بخشی از متن به مفاخر هریک از ملتهای مزبور میپردازد و در بخش دیگر سیاستی را که باید برای نزدیک کردن آنها به یکدیگر و یکپارچه کردن کلامشان دنبال شود، مشخص میکند. او ضمن اشاره به ویژگیهای خراسانیان، از افتخارات عربها سخن به میان آورده است. | ||
وی سپس از موالی که خود را به دلیل نصیحتپذیری و اخلاص در خدمت و عدم افشای راز و اطاعت، ستایش میکنند، یاد کرده است. همچنین از ابناء که معتقدند آنها از نژاد اصیلتری نسبت به موالی هستند و ستونهای حکومت محسوب میشوند، سخن به میان آورده است. سپس در ادامه، سخن را در مورد ترکها مطرح کرده و به ویژگیهایی که ترکها به آن افتخار میکنند، نظیر دلاوری و شجاعتشان و برتری آنها در جنگها بر سایر اقوام، اشاره کرده است. او پس از بیان افتخارات ملتهای مختلف، نظر شخصی خود را چنین ابراز میکند که دلیل تفاوت ملتها در ویژگیها، به طبایعی بازمیگردد که خداوند به آنها ارزانی داشته است. وی همچنین معتقد است که سیاست ایجاب میکند که از فخرفروشی پرهیز شود؛ زیرا افراط در آن به نزاع و کینهتوزی میان سپاهیان خلافت و میان ملتها و اقوام مختلف میانجامد. او بر این باور است که مردم، باوجود تفاوت در نژادها و ظاهرشان، در حقیقت خود یکسان هستند. همه آفریده خدا هستند، پس او میتواند هر که را از بندگانش بخواهد، عرب یا عجم یا... قرار دهد. | وی سپس از موالی که خود را به دلیل نصیحتپذیری و اخلاص در خدمت و عدم افشای راز و اطاعت، ستایش میکنند، یاد کرده است. همچنین از ابناء که معتقدند آنها از نژاد اصیلتری نسبت به موالی هستند و ستونهای حکومت محسوب میشوند، سخن به میان آورده است. سپس در ادامه، سخن را در مورد ترکها مطرح کرده و به ویژگیهایی که ترکها به آن افتخار میکنند، نظیر دلاوری و شجاعتشان و برتری آنها در جنگها بر سایر اقوام، اشاره کرده است. او پس از بیان افتخارات ملتهای مختلف، نظر شخصی خود را چنین ابراز میکند که دلیل تفاوت ملتها در ویژگیها، به طبایعی بازمیگردد که خداوند به آنها ارزانی داشته است. وی همچنین معتقد است که سیاست ایجاب میکند که از فخرفروشی پرهیز شود؛ زیرا افراط در آن به نزاع و کینهتوزی میان سپاهیان خلافت و میان ملتها و اقوام مختلف میانجامد. او بر این باور است که مردم، باوجود تفاوت در نژادها و ظاهرشان، در حقیقت خود یکسان هستند. همه آفریده خدا هستند، پس او میتواند هر که را از بندگانش بخواهد، عرب یا عجم یا... قرار دهد. | ||
همچنین مؤلف به موضوع یکپارچگی میان خراسانی، ابناء و موالی وعربها پرداخته و معتقد است که دلایل همبستگی و وفاق میان ملتها بیشتر از دلایل اختلاف است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص45-49</ref>. | همچنین مؤلف به موضوع یکپارچگی میان خراسانی، ابناء و موالی وعربها پرداخته و معتقد است که دلایل همبستگی و وفاق میان ملتها بیشتر از دلایل اختلاف است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص45-49</ref>. | ||
* '''رسالة المعاش و المعاد أو الأخلاق المحمودة و المذمومة''': این رساله به محمد بن | * '''رسالة المعاش و المعاد أو الأخلاق المحمودة و المذمومة''': این رساله به [[محمد بن ابیدؤاد]]، قاضی بغداد نگاشته شده است. | ||
جاحظ تلاش کرد تا به دلیل سن کم محمد بن ابیدؤاد، او را ارشاد و راهنمایی کند. به همین دلیل چندین رساله به او نوشت که از جمله آنها رساله حاضر است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] تلاش کرد تا به دلیل سن کم محمد بن ابیدؤاد، او را ارشاد و راهنمایی کند. به همین دلیل چندین رساله به او نوشت که از جمله آنها رساله حاضر است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ||
جاحظ این رساله را با مقدمهای آغاز میکند و ضمن ستایش هوش سرشار و کرم اخلاق ابن ابیدؤاد، کتابی را در زمینه ادب به او هدیه میدهد که مجموعهای از دانش فراوان درباره «معاد» و «معاش» و علل و اسباب پدیدهها را در بر دارد. به دنبال آن از موضوع کتاب سخن گفته و به آداب دین و دنیا بهعنوان قاعده کلی که ضروری است رعایت شود، اشاره نموده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | جاحظ این رساله را با مقدمهای آغاز میکند و ضمن ستایش هوش سرشار و کرم اخلاق ابن ابیدؤاد، کتابی را در زمینه ادب به او هدیه میدهد که مجموعهای از دانش فراوان درباره «معاد» و «معاش» و علل و اسباب پدیدهها را در بر دارد. به دنبال آن از موضوع کتاب سخن گفته و به آداب دین و دنیا بهعنوان قاعده کلی که ضروری است رعایت شود، اشاره نموده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
| خط ۱۰۷: | خط ۱۰۹: | ||
وی بعد از طرح مطالبی درباره آداب و اساس آنها که طبائع است، به رعایت عدالت در برخورد با مردم فرامیخواند. همچنین، او را به سخاوت همراه با رشد و افزایش مال و دوری از فقر توصیه میکند؛ چراکه معتقد است افزایش و ثمردهی مال، ابزاری برای کارهای نیک و یاریکنندهای در امور دین و دنیاست<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>. | وی بعد از طرح مطالبی درباره آداب و اساس آنها که طبائع است، به رعایت عدالت در برخورد با مردم فرامیخواند. همچنین، او را به سخاوت همراه با رشد و افزایش مال و دوری از فقر توصیه میکند؛ چراکه معتقد است افزایش و ثمردهی مال، ابزاری برای کارهای نیک و یاریکنندهای در امور دین و دنیاست<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>. | ||
نویسنده به محمد بن ابیدؤاد در مورد نحوه برخورد با دوست و دشمن توصیههایی میکند. او قاضی را از دروغ، خشم و بیتابی برحذر میدارد و از فخرفروشی به نسبها منع میکند. در پایان، قاضی را به استفاده از ادب و نصیحت در برخورد با سلطان عادل ترغیب میکند و توصیههایی را به او در خصوص مواجهه با سلطان مینماید<ref> ر. ک: همان، ص11</ref>. | نویسنده به [[محمد بن ابیدؤاد]] در مورد نحوه برخورد با دوست و دشمن توصیههایی میکند. او قاضی را از دروغ، خشم و بیتابی برحذر میدارد و از فخرفروشی به نسبها منع میکند. در پایان، قاضی را به استفاده از ادب و نصیحت در برخورد با سلطان عادل ترغیب میکند و توصیههایی را به او در خصوص مواجهه با سلطان مینماید<ref> ر. ک: همان، ص11</ref>. | ||
* '''كتمان السر و حفظ اللسان''': این رساله در موضوع اهمیت نگهداری راز و کنترل زبان است. جاحظ سخن خود را متوجه شخصی میکند که نامش را نمیبرد، اما او را به اخلاق نیکو، کمال و فضیلت وصف میکند، لکن دو عیب را متوجه او کرده است که عبارتند از: افشای راز و گفتن سخن در جای نامناسب. گفته شده این شخص از صاحبان مقام و مراتب عالی و از جمله دوستان جاحظ که به آنها اهمیت میداده و بر راهنمایی و هدایتشان حرص میورزیده، بوده است. | * '''كتمان السر و حفظ اللسان''': این رساله در موضوع اهمیت نگهداری راز و کنترل زبان است. جاحظ سخن خود را متوجه شخصی میکند که نامش را نمیبرد، اما او را به اخلاق نیکو، کمال و فضیلت وصف میکند، لکن دو عیب را متوجه او کرده است که عبارتند از: افشای راز و گفتن سخن در جای نامناسب. گفته شده این شخص از صاحبان مقام و مراتب عالی و از جمله دوستان جاحظ که به آنها اهمیت میداده و بر راهنمایی و هدایتشان حرص میورزیده، بوده است. | ||
[[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] معتقد است که انسان بر افشای راز و بسیار سخن گفتن سرشته شده است و آنچه او را به این کار وامیدارد، هوس و ضعف عقل است. وی درباره معایب افشای رازها سخن گفته و به بدگمانی نسبت به همه مردم، حتی خانواده، اطرافیان و فرزندان در این خصوص دعوت میکند و معتقد است که این افراد بیشترین کسانی هستند که رازها را فاش میکنند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص11-12</ref>. | [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] معتقد است که انسان بر افشای راز و بسیار سخن گفتن سرشته شده است و آنچه او را به این کار وامیدارد، هوس و ضعف عقل است. وی درباره معایب افشای رازها سخن گفته و به بدگمانی نسبت به همه مردم، حتی خانواده، اطرافیان و فرزندان در این خصوص دعوت میکند و معتقد است که این افراد بیشترین کسانی هستند که رازها را فاش میکنند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص11-12</ref>. | ||
سپس انگیزههای افشای رازها را بیان میکند و درباره پیامدهای افشای آنها بحث میکند. به دنبال آن به عدل ترغیب کرده و ضمن ذکر اساس ظلم، از فضولی و پرسش از امور غیر مربوط پرهیز میدهد. | سپس انگیزههای افشای رازها را بیان میکند و درباره پیامدهای افشای آنها بحث میکند. به دنبال آن به عدل ترغیب کرده و ضمن ذکر اساس ظلم، از فضولی و پرسش از امور غیر مربوط پرهیز میدهد. | ||
وی رساله را با دعوت به نگهداشتن زبان به پایان میرساند و به سخنان بسیاری که توصیه به سکوت میکنند و آنها را به پیامبر(ص)، علی بن ابیطالب(ع) و حکما نسبت میدهد، استناد میکند<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>. | |||
وی رساله را با دعوت به نگهداشتن زبان به پایان میرساند و به سخنان بسیاری که توصیه به سکوت میکنند و آنها را به پیامبر(ص)، [[امام علی علیهالسلام|علی بن ابیطالب(ع)]] و حکما نسبت میدهد، استناد میکند<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>. | |||
* '''فخر السودان على البيضان''': این رساله در بیان افتخارات و برتریهای سیاهان بر سفیدپوستان است و از جهت موضوع شبیه به رساله «مناقب الترك» است. نویسنده، این رساله را در اجابت به درخواست نگارش کتابی درباره افتخارات سیاهپوستان نوشته است. این نوشته جنبش شعوبیه را بهوضوح برای ما به تصویر میکشد. | * '''فخر السودان على البيضان''': این رساله در بیان افتخارات و برتریهای سیاهان بر سفیدپوستان است و از جهت موضوع شبیه به رساله «مناقب الترك» است. نویسنده، این رساله را در اجابت به درخواست نگارش کتابی درباره افتخارات سیاهپوستان نوشته است. این نوشته جنبش شعوبیه را بهوضوح برای ما به تصویر میکشد. | ||
| خط ۱۲۳: | خط ۱۲۶: | ||
* '''في نفي التشبيه''': نویسنده، نامهای را به قاضی محمد بن ابیدؤاد نوشته و در آن از او درخواست کمک برای انتشار کتاب «الرد علی المشبهة» را کرده است. او در این نامه، هدف از تألیف کتاب و برخی ویژگیهای آن را برای قاضی شرح داده و بدین ترتیب، این نامه بهمنزله مقدمهای بر کتاب مزبور بشمار میرود. | * '''في نفي التشبيه''': نویسنده، نامهای را به قاضی محمد بن ابیدؤاد نوشته و در آن از او درخواست کمک برای انتشار کتاب «الرد علی المشبهة» را کرده است. او در این نامه، هدف از تألیف کتاب و برخی ویژگیهای آن را برای قاضی شرح داده و بدین ترتیب، این نامه بهمنزله مقدمهای بر کتاب مزبور بشمار میرود. | ||
جاحظ در ابتدا حمله شدیدی را بر کسانی که قائل به | جاحظ در ابتدا حمله شدیدی را بر کسانی که قائل به تشبیهاند (تشبیه خداوند به مخلوقات) نموده است و آنها را به این دلیل و همچنین دشمنیاشان با متکلمان معتزلی با اوصافی ناپسند خطاب کرده است. وی به فضیلت علم کلام اشاره میکند که آن را در کتابش «صناعة الكلام» بسط داده است و برخی از جملات و افکاری را که آن کتاب در بر دارد، تکرار نموده، سپس به مسئله خلق قرآن اشاره کرده است. او از ابن ابیدؤاد میخواهد که کتاب را بخواند و بر خواندن و نشر آن در میان مردم تشویق میکند و به چرایی نیاز به تأیید کتابش، توسط محمد بن ابیدؤاد اشاره مینماید<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية، ص31-33</ref>. | ||
* '''رسالة إلی أبيعبدالله أحمد بن أبيدؤاد يخبره فيها بكتاب الفتيا''': | * '''رسالة إلی أبيعبدالله أحمد بن أبيدؤاد يخبره فيها بكتاب الفتيا''': | ||
موضوع این رساله، اهدای کتاب «أصول الفتيا»، به قاضی احمد بن ابیدؤاد است. نویسنده ضمن ستایش ابن ابیدؤاد، به هدف خود از این نامه اشاره نموده که همان طلب کمک و احسان و پاداش او برای کتاب و راهنمایی مردم است و در پایان نامه، دوباره به هدف اولیهای که او را به تألیف کتاب واداشته است، اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص41-42</ref>. | موضوع این رساله، اهدای کتاب «أصول الفتيا»، به [[قاضی احمد بن ابیدؤاد]] است. نویسنده ضمن ستایش ابن ابیدؤاد، به هدف خود از این نامه اشاره نموده که همان طلب کمک و احسان و پاداش او برای کتاب و راهنمایی مردم است و در پایان نامه، دوباره به هدف اولیهای که او را به تألیف کتاب واداشته است، اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص41-42</ref>. | ||
اما مسائلی که نویسنده در نوشته خود شرح میدهد، عبارتند از: معرفی کتاب «الفتيا» و فضیلت کتابها بهطور عام و این کتاب بهطور خاص. وی ضمن بیان فضیلت کتابها به پرفایدهترین کتابها که قرآن است، اشاره مینماید و این کتاب را به دلیل مضامین آن، با قرآن مرتبط دانسته است. کتاب «الفتيا»، اصول فتوا را از دیدگاه فرقههای مختلف گردآوری کرده است؛ ازاینرو جامع اختلاف نظرهاست و ادعاها را با تمام دلایلشان گرد آورده است. نویسنده آرای هر گروه را نقل کرده و دلایلشان را برمیشمارد، سپس به بررسی و نقد آنها میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص42-43</ref>. | اما مسائلی که نویسنده در نوشته خود شرح میدهد، عبارتند از: معرفی کتاب «الفتيا» و فضیلت کتابها بهطور عام و این کتاب بهطور خاص. وی ضمن بیان فضیلت کتابها به پرفایدهترین کتابها که قرآن است، اشاره مینماید و این کتاب را به دلیل مضامین آن، با قرآن مرتبط دانسته است. کتاب «الفتيا»، اصول فتوا را از دیدگاه فرقههای مختلف گردآوری کرده است؛ ازاینرو جامع اختلاف نظرهاست و ادعاها را با تمام دلایلشان گرد آورده است. نویسنده آرای هر گروه را نقل کرده و دلایلشان را برمیشمارد، سپس به بررسی و نقد آنها میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص42-43</ref>. | ||
* '''رسالة إلی أبيالفرج بن نجاح الكاتب''': موضوع این نامه، ستایش ابوالفرج بن نجاح، بهمنظور طلب مال یا کمک یا عدم تأخیر ارزاق (به تعبیر نویسنده) است. شیوه نگارش آن، نثر و شعر است. | * '''رسالة إلی أبيالفرج بن نجاح الكاتب''': موضوع این نامه، ستایش ابوالفرج بن نجاح، بهمنظور طلب مال یا کمک یا عدم تأخیر ارزاق (به تعبیر نویسنده) است. شیوه نگارش آن، نثر و شعر است. | ||
جاحظ در آغاز نوشته، درباره صاحب قصیدهای که در وصف ابوالفرج سروده شده، تجاهل میکند، ولی کنیهاش را ابوعثمان معرفی میکند. سپس نام کسانی را که این کنیه را داشتهاند برمیشمارد و نام خود را در میان آنها ذکر میکند، بدون آنکه اعتراف نماید که صاحب قصیده است. اما با توجه به یکی از ابیات آن میتوان دریافت که این قصیده سروده خود اوست<ref>ر.ک: همان، ص73؛ متن کتاب، ج1، ص332</ref>. جاحظ سپس قصیده را آورده و در آن، حالت روحی خود را توصیف میکند و از برخی صفاتش، از جمله قناعت و رضایت به آنچه دارد، پرده برمیدارد. همچنین هدف خود را از نگارش رساله آشکار میسازد<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص74-75</ref>. | [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] در آغاز نوشته، درباره صاحب قصیدهای که در وصف ابوالفرج سروده شده، تجاهل میکند، ولی کنیهاش را ابوعثمان معرفی میکند. سپس نام کسانی را که این کنیه را داشتهاند برمیشمارد و نام خود را در میان آنها ذکر میکند، بدون آنکه اعتراف نماید که صاحب قصیده است. اما با توجه به یکی از ابیات آن میتوان دریافت که این قصیده سروده خود اوست<ref>ر.ک: همان، ص73؛ متن کتاب، ج1، ص332</ref>. جاحظ سپس قصیده را آورده و در آن، حالت روحی خود را توصیف میکند و از برخی صفاتش، از جمله قناعت و رضایت به آنچه دارد، پرده برمیدارد. همچنین هدف خود را از نگارش رساله آشکار میسازد<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص74-75</ref>. | ||
* '''كتاب فصل ما بين العداوة و الحسد''': این نوشته، خطاب به ابوالحسن عبیدالله بن یحیی بن خاقان، وزیر متوکل است. موضوع آن حسدورزان به نویسنده و دشمنان او هستند که در آن وزیر را علیه آنان تحریک میکند. وی همچنین به خصلت حسادت میپردازد و آن را از عداوت (دشمنی) جدا میسازد. وی کتاب را با تشویق وزیر به خواندن آن، شروع کرده است<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. | * '''كتاب فصل ما بين العداوة و الحسد''': این نوشته، خطاب به ابوالحسن عبیدالله بن یحیی بن خاقان، وزیر متوکل است. موضوع آن حسدورزان به نویسنده و دشمنان او هستند که در آن وزیر را علیه آنان تحریک میکند. وی همچنین به خصلت حسادت میپردازد و آن را از عداوت (دشمنی) جدا میسازد. وی کتاب را با تشویق وزیر به خواندن آن، شروع کرده است<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. | ||
جاحظ بر این باور است که در هر زمان علمایی بودهاند که کتابهای ارزشمندی را در زمینههای مختلف تألیف کردهاند، اما حسودان و مخالفانی نیز برایشان ظاهر شدهاند. وی نگرانی خود را ابراز میکند که مبادا برای کتابهای او نیز حسودانی باشند که دست به سرقت ادبی و تألیف آثاری مشابه کارهای او بزنند، یا به آنها طعنه زنند. او در این خصوص به محمد بن ابیالعباس طوسی استشهاد میکند که به نقد و طعنه زدن به کتابش در مورد حلال دانستن نبیذ برخاسته بود<ref>ر.ک: همان، ص67-68</ref>. علاوه بر مسئله نسبت دادن کتابهای جاحظ به دیگران و طعنه زدن به آنها، نویسنده به مسئله جدایی بین عداوت و حسادت میپردازد. او حسادت را نتیجه نعمتی میداند که به شخص مورد حسد عطا شده و حاسد از آن محروم گشته است، اما عداوت را دارای اسباب و دلایل متفاوتی دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>. | [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] بر این باور است که در هر زمان علمایی بودهاند که کتابهای ارزشمندی را در زمینههای مختلف تألیف کردهاند، اما حسودان و مخالفانی نیز برایشان ظاهر شدهاند. وی نگرانی خود را ابراز میکند که مبادا برای کتابهای او نیز حسودانی باشند که دست به سرقت ادبی و تألیف آثاری مشابه کارهای او بزنند، یا به آنها طعنه زنند. او در این خصوص به محمد بن ابیالعباس طوسی استشهاد میکند که به نقد و طعنه زدن به کتابش در مورد حلال دانستن نبیذ برخاسته بود<ref>ر.ک: همان، ص67-68</ref>. علاوه بر مسئله نسبت دادن کتابهای جاحظ به دیگران و طعنه زدن به آنها، نویسنده به مسئله جدایی بین عداوت و حسادت میپردازد. او حسادت را نتیجه نعمتی میداند که به شخص مورد حسد عطا شده و حاسد از آن محروم گشته است، اما عداوت را دارای اسباب و دلایل متفاوتی دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>. | ||
* '''رسالة في صناعات القواد''': عنوان این رساله با موضوع آن سازگاری ندارد. موضوع حقیقی آن، ادبیات، زبان و بلاغت است. نویسنده به این میپردازد که چه چیزی را باید از ادبیات و زبان بیاموزیم تا بتوانیم افکار خود را در موضوعات مختلف بیان کنیم. به همین دلیل، وی بهتفصیل، خوبیهای زبان را برمیشمارد و در این راستا به ده ویژگی اشاره کرده است؛ از جمله اینکه زبان، ابزار بیان، بازتابنده درون، منبع حکمت و... است. وی این فضیلتها را با اقوالی همراه میکند که اهمیت زبان را در زندگی انسان نشان میدهد<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. او به متوکل توصیه میکند که تمامی ادبیات را به فرزندانش بیاموزد و آنها را به واژگان و اصطلاحات گوناگون در هر علم مجهز سازد<ref>ر.ک: همان، ص59؛ متن کتاب، ج1، ص381</ref>. جاحظ نمونههایی را برای اثبات درستی دیدگاه خود ارائه میدهد؛ مانند اینکه: فرمانده نظامی معانی خود را با الفاظ و تعابیری بیان میکند که از دانش جنگ و نبرد گرفته شدهاند و پزشک، الفاظ و تعابیری را بهکار میبرد که به دانش پزشکی مربوط میشوند و...<ref>ر.ک: همان، ص60؛ همان، ص381-383</ref>. | * '''رسالة في صناعات القواد''': عنوان این رساله با موضوع آن سازگاری ندارد. موضوع حقیقی آن، ادبیات، زبان و بلاغت است. نویسنده به این میپردازد که چه چیزی را باید از ادبیات و زبان بیاموزیم تا بتوانیم افکار خود را در موضوعات مختلف بیان کنیم. به همین دلیل، وی بهتفصیل، خوبیهای زبان را برمیشمارد و در این راستا به ده ویژگی اشاره کرده است؛ از جمله اینکه زبان، ابزار بیان، بازتابنده درون، منبع حکمت و... است. وی این فضیلتها را با اقوالی همراه میکند که اهمیت زبان را در زندگی انسان نشان میدهد<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. او به متوکل توصیه میکند که تمامی ادبیات را به فرزندانش بیاموزد و آنها را به واژگان و اصطلاحات گوناگون در هر علم مجهز سازد<ref>ر.ک: همان، ص59؛ متن کتاب، ج1، ص381</ref>. جاحظ نمونههایی را برای اثبات درستی دیدگاه خود ارائه میدهد؛ مانند اینکه: فرمانده نظامی معانی خود را با الفاظ و تعابیری بیان میکند که از دانش جنگ و نبرد گرفته شدهاند و پزشک، الفاظ و تعابیری را بهکار میبرد که به دانش پزشکی مربوط میشوند و...<ref>ر.ک: همان، ص60؛ همان، ص381-383</ref>. | ||
| خط ۱۶۷: | خط ۱۷۰: | ||
* '''من كتابه في التربيع و التدوير''': این رساله، مشتمل بر مسائل مشکلی است که نویسنده خطاب به احمد بن عبدالوهاب مطرح کرده و خود به آنها پاسخ داده است. این سؤالات، تمامی موضوعات را از رشتههای مختلف علوم در بر گرفته است. جاحظ در پایان مطرح کردن این مسائل پیچیده، تأکید میکند که احمد بن عبدالوهاب در پاسخگویی به آنها توانایی ندارد و از وی میخواهد که از تشیع دست بردارد و به مذهب اعتزال بپیوندد<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص82</ref>. | * '''من كتابه في التربيع و التدوير''': این رساله، مشتمل بر مسائل مشکلی است که نویسنده خطاب به احمد بن عبدالوهاب مطرح کرده و خود به آنها پاسخ داده است. این سؤالات، تمامی موضوعات را از رشتههای مختلف علوم در بر گرفته است. جاحظ در پایان مطرح کردن این مسائل پیچیده، تأکید میکند که احمد بن عبدالوهاب در پاسخگویی به آنها توانایی ندارد و از وی میخواهد که از تشیع دست بردارد و به مذهب اعتزال بپیوندد<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص82</ref>. | ||
در این رساله، جاحظ نویسنده همعصر خود، احمد بن عبدالوهاب را به تمسخر گرفته است. این تمسخر یا استهزا بر جنبههای جسمانی، اخلاقی و فکری او متمرکز است. او کاریکاتوری از احمد بن عبدالوهاب ارائه میدهد که باعث خنده میشود. این تصویر طنزآمیز، همچنانکه جنبههای مختلف جسمانی احمد بن عبدالوهاب را در بر گرفته، از منظر اخلاقی نیز به دو خصلت علاقه به مجادله و لافزنی و تظاهر در احمد بن عبدالوهاب تمرکز میکند و همچنین از منظر فکری، او را به نادانی و تنگنظری وصف مینماید<ref>ر.ک: همان، ص79 و 81</ref>. | در این رساله، جاحظ نویسنده همعصر خود، احمد بن عبدالوهاب را به تمسخر گرفته است. این تمسخر یا استهزا بر جنبههای جسمانی، اخلاقی و فکری او متمرکز است. او کاریکاتوری از احمد بن عبدالوهاب ارائه میدهد که باعث خنده میشود. این تصویر طنزآمیز، همچنانکه جنبههای مختلف جسمانی احمد بن عبدالوهاب را در بر گرفته، از منظر اخلاقی نیز به دو خصلت علاقه به مجادله و لافزنی و تظاهر در احمد بن عبدالوهاب تمرکز میکند و همچنین از منظر فکری، او را به نادانی و تنگنظری وصف مینماید<ref>ر.ک: همان، ص79 و 81</ref>. | ||
گفته شده است این رساله نمونهای از ادبیات جاحظ است که ویژگیهای هنری او را به بهترین شکل در آن نمایان ساخته است. در صدر این ویژگیها، استطراد قرار دارد؛ استطرادی که او را از یک موضوع به موضوعی دیگر میبرد و سپس دوباره به موضوع اول بازمیگرداند. از دیگر ویژگیها، آمیختن جدیت با شوخی، سبک جدلی بینظیر و عبارات کوتاه و متوازن است</ref>ر.ک: همان، ص82</ref>. | |||
گفته شده است این رساله نمونهای از ادبیات جاحظ است که ویژگیهای هنری او را به بهترین شکل در آن نمایان ساخته است. در صدر این ویژگیها، استطراد قرار دارد؛ استطرادی که او را از یک موضوع به موضوعی دیگر میبرد و سپس دوباره به موضوع اول بازمیگرداند. از دیگر ویژگیها، آمیختن جدیت با شوخی، سبک جدلی بینظیر و عبارات کوتاه و متوازن است<nowiki></ref></nowiki>ر.ک: همان، ص82<nowiki></ref></nowiki>. | |||
* '''من رسالته في مدح النبيذ و صفة أصحابه''': نویسنده در این نوشته به شرح صفات و ویژگیهای نبیذ، مثل درمان بیماریها و شادیبخش بودن و... پرداخته است. | * '''من رسالته في مدح النبيذ و صفة أصحابه''': نویسنده در این نوشته به شرح صفات و ویژگیهای نبیذ، مثل درمان بیماریها و شادیبخش بودن و... پرداخته است. | ||
| خط ۱۹۰: | خط ۱۹۴: | ||
* '''من كتابه في الرد علی المشبهة''': این کتاب، در رد بر مشبهه به نگارش درآمده است و با تعریف معنای توحید آغاز میشود<ref>ر.ک: متن کتاب، ج4، ص3-5</ref>. مؤلف میکوشد تا از طریق رد خود بر مشبهه، مهمترین اصول توحید را روشن سازد. وی به ادله قرآنی که مشبهه به آنها در مسئله تشبیه استناد کردهاند، پرداخته و به اشکال استدلال آنها اشاره نموده است. وی همچنین بر دلیل عقلی در این راستا تکیه نموده است. نیز درباره تجسیم و ادله آن سخن به میان آورده و با استناد به قرآن و ادله عقلی آن را رد نموده است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص33-35</ref>. | * '''من كتابه في الرد علی المشبهة''': این کتاب، در رد بر مشبهه به نگارش درآمده است و با تعریف معنای توحید آغاز میشود<ref>ر.ک: متن کتاب، ج4، ص3-5</ref>. مؤلف میکوشد تا از طریق رد خود بر مشبهه، مهمترین اصول توحید را روشن سازد. وی به ادله قرآنی که مشبهه به آنها در مسئله تشبیه استناد کردهاند، پرداخته و به اشکال استدلال آنها اشاره نموده است. وی همچنین بر دلیل عقلی در این راستا تکیه نموده است. نیز درباره تجسیم و ادله آن سخن به میان آورده و با استناد به قرآن و ادله عقلی آن را رد نموده است<ref>ر.ک: ابوملحم، علی، «رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامية»، ص33-35</ref>. | ||
* '''من كتابه في مقالة العثمانية''': جاحظ این رساله طولانی را برای تبیین استدلالهای عثمانیه در تأیید خلافت ابوبکر و ترجیح او بر حضرت علی(ع) نوشته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص21</ref>. | * '''من كتابه في مقالة العثمانية''': [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] این رساله طولانی را برای تبیین استدلالهای عثمانیه در تأیید خلافت ابوبکر و ترجیح او بر [[امام علی علیهالسلام|حضرت علی(ع)]] نوشته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص21</ref>. | ||
او در این زمینه، دلایلی را ذکر میکند؛ از جمله برتری ابوبکر در اسلام، همراهی او با پیامبر و هجرتش با ایشان و صرف مالش در راه اسلام. او همچنین دلایل دیگری را نیز ذکر میکند که ابوجعفر اسکافی در کتاب خود با عنوان «نقض كتاب العثمانية» آنها را رد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>. وی پس از فراغت از بیان استدلالهای شیعه و عثمانیه در اینباره، نظریه اصلی خود را در مورد امامت در پایان رساله روشن میسازد<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | او در این زمینه، دلایلی را ذکر میکند؛ از جمله برتری ابوبکر در اسلام، همراهی او با پیامبر و هجرتش با ایشان و صرف مالش در راه اسلام. او همچنین دلایل دیگری را نیز ذکر میکند که ابوجعفر اسکافی در کتاب خود با عنوان «نقض كتاب العثمانية» آنها را رد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>. وی پس از فراغت از بیان استدلالهای شیعه و عثمانیه در اینباره، نظریه اصلی خود را در مورد امامت در پایان رساله روشن میسازد<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ||