پرش به محتوا

البخلاء (خطیب بغدادی): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''البخلاء''' اثر ابوبکر احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی (392- 463ق)، در مذمت بخل و اشاره به روایات و اقوال مذکور پیرامون آن.
'''البخلاء''' اثر [[خطیب بغدادی، احمد بن علی|ابوبکر احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی]] (392- 463ق)، در مذمت بخل و اشاره به روایات و اقوال مذکور پیرامون آن.


بغدادی، بر جمع‌آوری اخبار، هماهنگ‌سازی و تنظیم آنها در ابواب مختلف، تمرکز نموده و روایات و متون را به حال خود رها کرده تا خودشان بیان شوند، بدون اینکه در توضیح، تحلیل و توجیه آنها، دخالتی داشته باشد. این روش در تمامی آثارش است و باید گفت که این روش اهل حدیث است که وی از چارچوب آنها پیروی کرده است.
بغدادی، بر جمع‌آوری اخبار، هماهنگ‌سازی و تنظیم آنها در ابواب مختلف، تمرکز نموده و روایات و متون را به حال خود رها کرده تا خودشان بیان شوند، بدون اینکه در توضیح، تحلیل و توجیه آنها، دخالتی داشته باشد. این روش در تمامی آثارش است و باید گفت که این روش اهل حدیث است که وی از چارچوب آنها پیروی کرده است.


کتاب، شامل احادیث نبوی و آثاری در تفسیر و توضیح حدیث نبوی(ص) و اخبار ادبی و تاریخی است که همگی با سلسله سند، روایت شده‌اند<ref>مقدمه، ص32- 33</ref>.
کتاب، شامل احادیث نبوی و آثاری در تفسیر و توضیح حدیث نبوی(ص) و اخبار ادبی و تاریخی است که همگی با سلسله سند، روایت شده‌اند<ref>مقدمه، ص32- 33</ref>.
از مهم‌ترین ویژگی کتاب، منابعی است که وی در نگارش خویش، از آنها بهره برده است که به دودسته اصلی، تقسیم می‌شوند:
از مهم‌ترین ویژگی کتاب، منابعی است که وی در نگارش خویش، از آنها بهره برده است که به دودسته اصلی، تقسیم می‌شوند:
# کسانی که خود کتابی تحت عنوان «البخلاء» داشته و بغدادی باواسطه از آنها نقل کرده است، مانند: ابوسعید اصمعی (123- 216ق)، ابوالحسن مدائنی (135- 224 یا 228ق)، ابوعبیده معمر بن مثنی (110- 209ق) و جاحظ (160- 255ق).
# کسانی که خود کتابی تحت عنوان «البخلاء» داشته و [[خطیب بغدادی، احمد بن علی|بغدادی]] باواسطه از آنها نقل کرده است، مانند: [[اصمعی، عبدالملک بن قریب|ابوسعید اصمعی]] (123- 216ق)، [[مداینی، علی بن محمد|ابوالحسن مدائنی]] (135- 224 یا 228ق)، [[ابوعبیده، معمر بن مثنی|ابوعبیده معمر بن مثنی]] (110- 209ق) و [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] (160- 255ق).
# کسانی که از ایشان مطالبی نقل کرده، ولی اشاره‌ای به مصنفات آنها نکرده است، مانند: «الأغانی» ابوالفرج اصفهانی (284- 362ق)، ابوعبدالله مرزبانی (297- 384ق) و...<ref>همان، ص33- 34</ref>.
# کسانی که از ایشان مطالبی نقل کرده، ولی اشاره‌ای به مصنفات آنها نکرده است، مانند: «[[الأغاني|الأغانی]]» [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانی]] (284- 362ق)، [[مرزبانی، محمد|ابوعبدالله مرزبانی]] (297- 384ق) و...<ref>همان، ص33- 34</ref>.


باید این نکته را مدنظر داشت که خطیب در درجه نخست، محدث و مورخی بزرگ است، ازاین‌رو کتاب او نیز از این واقعیت که نوشته نویسنده‌ای محدث و مورخ است، منحرف نشده است. وی سعی کرده است برای هر خبری که نقل می‌کند، سلسله سند آن را نیز ذکر کرده و همچنین در آن مطالب، مخصوصا در اوایل مباحث و موضوعات، فنون مربوط به حدیث را رعایت نماید<ref>همان، ص34- 35</ref>.
باید این نکته را مدنظر داشت که خطیب در درجه نخست، محدث و مورخی بزرگ است، ازاین‌رو کتاب او نیز از این واقعیت که نوشته نویسنده‌ای محدث و مورخ است، منحرف نشده است. وی سعی کرده است برای هر خبری که نقل می‌کند، سلسله سند آن را نیز ذکر کرده و همچنین در آن مطالب، مخصوصا در اوایل مباحث و موضوعات، فنون مربوط به حدیث را رعایت نماید<ref>همان، ص34- 35</ref>.


مطالب، در شش جزء تنظیم شده است.
مطالب، در شش جزء تنظیم شده است.
در جزء نخست، روایاتی از پیامبر(ص) درباره بخل و تحذیر از آن ذکر گردیده<ref>متن کتاب، ص39- 67</ref>
در جزء نخست، روایاتی از پیامبر(ص) درباره بخل و تحذیر از آن ذکر گردیده<ref>متن کتاب، ص39- 67</ref>
در جزء دوم، به اقوالی از متقدمین در مذمت بخل و بخیلان اشاره شده است<ref>همان، ص69- 74</ref>.
در جزء دوم، به اقوالی از متقدمین در مذمت بخل و بخیلان اشاره شده است<ref>همان، ص69- 74</ref>.
در بخش سوم، به توصیفات فضلا از مواعید بخلا اشاره گردیده<ref>همان، ص140</ref>.
در بخش سوم، به توصیفات فضلا از مواعید بخلا اشاره گردیده<ref>همان، ص140</ref>.
در جزء پنجم، از بخل در طعام و معروف‌ترین بخیلان سخن به میان آمده<ref>همان، ص175- 203</ref>
در جزء پنجم، از بخل در طعام و معروف‌ترین بخیلان سخن به میان آمده<ref>همان، ص175- 203</ref>
در آخرین جزء، به فضیلت انفاق به‌عنوان درمانی برای بخل، اشاره شده است<ref>همان، ص207-220</ref>.
در آخرین جزء، به فضیلت انفاق به‌عنوان درمانی برای بخل، اشاره شده است<ref>همان، ص207-220</ref>.