ما و جهان اساطیری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
|زبان  
|زبان  
| زبان =
| زبان =
| کد کنگره =
| کد کنگره =BL ۳۰۳/۶/ب۹آ۵ ۱۳۹۷‏
| موضوع =
| موضوع =ب‍ه‍ار,، م‍ه‍رداد,، ۱۳۰۸ - ۱۳۷۳., -- مصاحبه‌ها,آفرینش ,Creation, -- اساطیر, -- Mythology,a01
|ناشر  
|ناشر  
| ناشر =نیلوفر  
| ناشر =نیلوفر  
خط ۱۷: خط ۱۷:
| سال نشر =1397  
| سال نشر =1397  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE.....AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE103547AUTOMATIONCODE
| چاپ =
| چاپ =سوم 
| شابک =6ـ760ـ448ـ964ـ978
| شابک =6ـ760ـ448ـ964ـ978
| تعداد جلد =
| تعداد جلد =
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''ما و جهان اساطیری؛ گفتگوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار''' تألیف [[گلشیری،هوشنگ|هوشنگ گلشیری]] به کوشش [[گلشیری، باربد|باربد گلشیری]]، «ما كجاي تاريخ خودمان هستيم»، اين مسئلۀ محوري گفتگوي چندروزه [[گلشیری،هوشنگ|هوشنگ گلشيري]] با [[بهار، مهرداد|مهرداد بهار]] است در خانه دكتر ملك‌مهرداد بهار، يك سال پيش از مرگ بهار و به احتمال زياد در نيمۀ نخست سال 72.
'''ما و جهان اساطیری؛ گفتگوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار''' تألیف [[گلشیری،هوشنگ|هوشنگ گلشیری]] به کوشش [[گلشیری، باربد|باربد گلشیری]]، «ما كجای تاریخ خودمان هستیم»، این مسئلۀ محوری گفتگوی چندروزه [[گلشیری،هوشنگ|هوشنگ گلشیری]] با [[بهار، مهرداد|مهرداد بهار]] است در خانه دكتر ملك‌مهرداد بهار، یك سال پیش از مرگ بهار و به احتمال زیاد در نیمۀ نخست سال 72.


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==


«ما كجاي تاريخ خودمان هستيم»، اين مسئلۀ محوري گفتگوي چندروزه [[گلشیری،هوشنگ|هوشنگ گلشيري]] با [[بهار، مهرداد|مهرداد بهار]] است در خانه دكتر ملك‌مهرداد بهار، يك سال پيش از مرگ بهار و به احتمال زياد در نيمۀ نخست سال 72. از تمام اين گفتگوي مفصل درباره اساطير و تاريخ و ديگر چيزها، تنها نوار آخر آن پيش‌ترها در مجلۀ «زنده‌رود» چاپ شده است، زماني كه نه بهار و نه گلشيري نبودند. مابقي گفتگوها بي‌كموكاست در اين كتاب آمده است.
«ما كجای تاریخ خودمان هستیم»، این مسئلۀ محوری گفتگوی چندروزه [[گلشیری،هوشنگ|هوشنگ گلشیری]] با [[بهار، مهرداد|مهرداد بهار]] است در خانه دكتر ملك‌مهرداد بهار، یك سال پیش از مرگ بهار و به احتمال زیاد در نیمۀ نخست سال 72. از تمام این گفتگوی مفصل درباره اساطیر و تاریخ و دیگر چیزها، تنها نوار آخر آن پیش‌ترها در مجلۀ «زنده‌رود» چاپ شده است، زمانی كه نه بهار و نه گلشیری نبودند. مابقی گفتگوها بی‌كموكاست در این كتاب آمده است.


«ما و جهان اساطيري» با زمينۀ كار بهار روي اساطير ايران و متعلقات و توابع آن و دليل شيفتگي‌اش به اسطوره آغاز مي‌شود. «وصل‌شدنم يك امر آگاهانه بود، نه اينكه زمينه‌هاي خيلي وسيع فرهنگي من را بكشاند به اين ماجرا» و پيداست كه مقصود از زمينه‌هاي وسيع فرهنگي، نسب مهرداد بهار است كه مي‌رسد به شاعر و روشنفكر نامي ايران؛ [[بهار، محمدتقی|ملك الشعراي بهار]]. بعد خواندن [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] از منظر تاريخ تحول جامعه و تاريخ اسطوره‌هاي ما و ريشه‌هايش آغاز شده بود به قصد يافتن «ما»يي كه سرتاسر اين كتاب گلشيري و بهار از آن حرف مي‌زنند: «ما»ي فرهنگي.
«ما و جهان اساطیری» با زمینۀ كار بهار روی اساطیر ایران و متعلقات و توابع آن و دلیل شیفتگی‌اش به اسطوره آغاز می‌شود. «وصل‌شدنم یك امر آگاهانه بود، نه اینكه زمینه‌های خیلی وسیع فرهنگی من را بكشاند به این ماجرا» و پیداست كه مقصود از زمینه‌های وسیع فرهنگی، نسب مهرداد بهار است كه می‌رسد به شاعر و روشنفكر نامی ایران؛ [[بهار، محمدتقی|ملك الشعرای بهار]]. بعد خواندن [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] از منظر تاریخ تحول جامعه و تاریخ اسطوره‌های ما و ریشه‌هایش آغاز شده بود به قصد یافتن «ما»یی كه سرتاسر این كتاب گلشیری و بهار از آن حرف می‌زنند: «ما»ی فرهنگی.


تفاوت اسطوره و حماسه كه گاه در افواه يكي گرفته مي‌شوند، نقطه عزيمت بحث گلشيري و بهار است. اينكه خط فارق اساسي اين دو مفهوم، ازلي‌بودن اسطوره است و مقدس بودن آن و برعكس حماسه در اعصار كهن اتفاق مي‌افتد؛ اما ازلي نيست و تقدسي ندارد و به لحاظ تقدم و تأخر تاريخي هم، اساطير آغازين‌ترند تا حماسه. كار اساطير توجيه‌گري است، درست آنچه بهار بر آن مي‌تازد و نقد خود را بر آن استوار مي‌كند كه «ما تاريخ‌گرا نيستيم و اثرات شومش را در زندگي اجتماعي مي‌بينيم... همين‌جور تكرار تاريخ مي‌كنيم، چرا؟ چون تاريخ را به ياد نداريم. تجربه تاريخ را حفظ نمي‌كنيم». افيون اين تكرار همين توجيه است و ازلي پنداشتن روايات و اسطوره‌ها. از نظر بهار عنصري كه بر فرهنگ ما فائق آمده، عدم توجه به تاريخ است. تاريخي كه توده مردم و تاريخ‌سازان واقعي در آن باشند و تاريخ وقايع روز را بنويسند نه آنكه گذشته را به شكل حماسه درآورند و تاريخ بنامند. هرچه هست به تعبير [[گلشیری،هوشنگ|گلشيري]] حماسه و اساطير و تاريخ، وسايل شناخت انسان‌اند، شناخت گذشته، ولي بخش عقل‌گريز فرهنگ بشري يا هستي ما هستند. گلشيري سرآخر فشرده كلام را چنين صورت‌بندي مي كند كه كار مهرداد بر اسطوره و حماسه و تاريخ نقطه مشخصي را نشانه مي‌رود: عقل‌گريزترين بخش فرهنگي ما. «ما احتياج داريم به اندكي هم عقل!» و مهم‌تر از همه اين باور كه عقل‌گريزي ذاتي من ايراني نيست، سرنوشت من نيست.
تفاوت اسطوره و حماسه كه گاه در افواه یكی گرفته می‌شوند، نقطه عزیمت بحث گلشیری و بهار است. اینكه خط فارق اساسی این دو مفهوم، ازلی‌بودن اسطوره است و مقدس بودن آن و برعكس حماسه در اعصار كهن اتفاق می‌افتد؛ اما ازلی نیست و تقدسی ندارد و به لحاظ تقدم و تأخر تاریخی هم، اساطیر آغازین‌ترند تا حماسه. كار اساطیر توجیه‌گری است، درست آنچه بهار بر آن می‌تازد و نقد خود را بر آن استوار می‌كند كه «ما تاریخ‌گرا نیستیم و اثرات شومش را در زندگی اجتماعی می‌بینیم... همین‌جور تكرار تاریخ می‌كنیم، چرا؟ چون تاریخ را به یاد نداریم. تجربه تاریخ را حفظ نمی‌كنیم». افیون این تكرار همین توجیه است و ازلی پنداشتن روایات و اسطوره‌ها. از نظر بهار عنصری كه بر فرهنگ ما فائق آمده، عدم توجه به تاریخ است. تاریخی كه توده مردم و تاریخ‌سازان واقعی در آن باشند و تاریخ وقایع روز را بنویسند نه آنكه گذشته را به شكل حماسه درآورند و تاریخ بنامند. هرچه هست به تعبیر [[گلشیری،هوشنگ|گلشیری]] حماسه و اساطیر و تاریخ، وسایل شناخت انسان‌اند، شناخت گذشته، ولی بخش عقل‌گریز فرهنگ بشری یا هستی ما هستند. گلشیری سرآخر فشرده كلام را چنین صورت‌بندی می كند كه كار مهرداد بر اسطوره و حماسه و تاریخ نقطه مشخصی را نشانه می‌رود: عقل‌گریزترین بخش فرهنگی ما. «ما احتیاج داریم به اندكی هم عقل!» و مهم‌تر از همه این باور كه عقل‌گریزی ذاتی من ایرانی نیست، سرنوشت من نیست.


اين گفتگوي مفصل كه در يازده فصل ترتيب داده شده، تلقي مهرداد بهار به اسطوره و اسطوره‌باوري را نشان مي‌دهد و از ميانه‌هاي متن بحث جدی‌تر شده و گلشيري هم مداخلۀ جدي‌تر مي‌كند كه باور او به اسطوره و داستان را آشكار مي‌كند. در تمام این جلسات فریدون مختاریان، دوست تاریخ‌دان گلشیری نیز حضور داشته است. به گفتۀ مختاریان این جلسات خصوصی بوده است و بدواً کاری بوده که گلشیری در سر داشته. البته گلشیری می‌گوید که قرار است اینها را پیاده کند یا بهار می‌گوید که جمله‌ای را باید بعداً تصحیح کند. پس بالمآل قرار بوده این گفتگو مکتوب به دست خوانندگان‌شان برسد.
این گفتگوی مفصل كه در یازده فصل ترتیب داده شده، تلقی مهرداد بهار به اسطوره و اسطوره‌باوری را نشان می‌دهد و از میانه‌های متن بحث جدی‌تر شده و گلشیری هم مداخلۀ جدی‌تر می‌كند كه باور او به اسطوره و داستان را آشكار می‌كند. در تمام این جلسات فریدون مختاریان، دوست تاریخ‌دان گلشیری نیز حضور داشته است. به گفتۀ مختاریان این جلسات خصوصی بوده است و بدواً کاری بوده که گلشیری در سر داشته. البته گلشیری می‌گوید که قرار است اینها را پیاده کند یا بهار می‌گوید که جمله‌ای را باید بعداً تصحیح کند. پس بالمآل قرار بوده این گفتگو مکتوب به دست خوانندگان‌شان برسد.


در بخشی از گفتگو بهار دربارۀ اینکه آیا شاهنامه از روی خداینامه شکل گرفته، گفته است: «من معتقد نیستم که فردوسی شاهنامه را از روی خداینامه شکل بخشیده، یعنی به نظر من شاهنامه اصلاً ترجمۀ خداینامه نیست. برای اینکه شخصیت خاندان زال و رستم و اینها با این وسعت و با این اهمیت محوری اصلاً در نوشته‌های پهلوی، که باید ملهم بوده باشند، قطعاً در خداینامه وجود ندارد. دیدگاه‌های شاهنامه نسبت به گشتاسب به‌کلی غیر از خداینامه‌ای است. خداینامۀ زردشتی بنا به نوشته‌های زردشتی موجود همه از گشتاسب یک شخصیت متعالی شریف مطلق می‌سازند. در حالی که فردوسی او را به کلی به صورت موجودی حقیر درمی‌آورد و بسیار نکات کوچک دیگری از این جمله هست که می‌رساند فردوسی نباید به هیچ‌وجه دنباله‌رو خداینامه بوده باشد. به گمان من [[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]] خود دریای عظیم روایات حماسی است که واقعاً هم در خراسان بزرگ بوده، یعنی در افغانستان و ایران بوده. شکلش مال آنجاست». (ص 92)<ref>[https://literaturelib.com/books/3671 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
در بخشی از گفتگو بهار دربارۀ اینکه آیا شاهنامه از روی خداینامه شکل گرفته، گفته است: «من معتقد نیستم که فردوسی شاهنامه را از روی خداینامه شکل بخشیده، یعنی به نظر من شاهنامه اصلاً ترجمۀ خداینامه نیست. برای اینکه شخصیت خاندان زال و رستم و اینها با این وسعت و با این اهمیت محوری اصلاً در نوشته‌های پهلوی، که باید ملهم بوده باشند، قطعاً در خداینامه وجود ندارد. دیدگاه‌های شاهنامه نسبت به گشتاسب به‌کلی غیر از خداینامه‌ای است. خداینامۀ زردشتی بنا به نوشته‌های زردشتی موجود همه از گشتاسب یک شخصیت متعالی شریف مطلق می‌سازند. در حالی که فردوسی او را به کلی به صورت موجودی حقیر درمی‌آورد و بسیار نکات کوچک دیگری از این جمله هست که می‌رساند فردوسی نباید به هیچ‌وجه دنباله‌رو خداینامه بوده باشد. به گمان من [[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]] خود دریای عظیم روایات حماسی است که واقعاً هم در خراسان بزرگ بوده، یعنی در افغانستان و ایران بوده. شکلش مال آنجاست». (ص 92)<ref>[https://literaturelib.com/books/3671 پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>




==پانويس ==
==پانویس ==
<references />
<references />


خط ۵۳: خط ۵۳:


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:فلسفه، مذهب و روانشناسی]]
[[رده:ادیان، اسطوره‌شناسی، خردگرایی]]
[[رده:مقالات(اسفند) باقی زاده]]  
[[رده:مقالات(اسفند) باقی زاده]]  
[[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
[[رده:مقالات بازبینی شده2 فروردین 1404]]
[[رده:فاقد اتوماسیون]]