احیای فرهنگی در عهد آل بویه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با پيشگفتار مؤلف، مقدمه چاپ دوم، اختصارات، مقدمه اصلى و تفصيلى کتاب كه نقطهنظرات مؤلف را در خود دارد، آغاز مىشود و آنگاه در سه فصل مشتمل بر بخشهایى، مطالب ارائه شده است. در آخر هم خاتمه و نتيجهگيرى گنجانده شده است. در آخر کتاب هم پيوستى تفصيلى با عنوان تحقيقى مقدماتى در باب رنسانسگرايى در عصر رنسانس اسلامى آمده كه به نظر مىرسد طرح اولیه و مقدماتى کتاب وى بوده است.<ref>رضوى، ابوالفضل، ص48</ref> | کتاب با پيشگفتار مؤلف، مقدمه چاپ دوم، اختصارات، مقدمه اصلى و تفصيلى کتاب كه نقطهنظرات مؤلف را در خود دارد، آغاز مىشود و آنگاه در سه فصل مشتمل بر بخشهایى، مطالب ارائه شده است. در آخر هم خاتمه و نتيجهگيرى گنجانده شده است. در آخر کتاب هم پيوستى تفصيلى با عنوان تحقيقى مقدماتى در باب رنسانسگرايى در عصر رنسانس اسلامى آمده كه به نظر مىرسد طرح اولیه و مقدماتى کتاب وى بوده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3832/48 رضوى، ابوالفضل، ص48]</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
فتوحات گسترده اسلامى و شكلگيرى امپراطورى عظيمى كه طيف وسيعى از گروههاى مختلف قومى، نژادى، دينى و میراثهاى فرهنگى آنها را در بر مىگرفت، به همراه طبيعت جهانگرايانه اسلام و نوعى تساهل موجود در بطن تعاليم آن، مقدمات پيدايش و تعالى تمدن اسلامى را فراهم كرد. این پيدايش و تعالى، فراز و نشيبهاى خاص خود را داشت و از چالشهاى درونى و بيرونى تأثيرپذير بود، ولى به هر ترتيب مراحل خاص خود را طى كرد و در قرن سوم و چهارم هجرى به اوج خود رسيد. بهویژه در قرن چهارم نمودهاى ویژهاى از خود نشان داد.<ref>همان</ref> | فتوحات گسترده اسلامى و شكلگيرى امپراطورى عظيمى كه طيف وسيعى از گروههاى مختلف قومى، نژادى، دينى و میراثهاى فرهنگى آنها را در بر مىگرفت، به همراه طبيعت جهانگرايانه اسلام و نوعى تساهل موجود در بطن تعاليم آن، مقدمات پيدايش و تعالى تمدن اسلامى را فراهم كرد. این پيدايش و تعالى، فراز و نشيبهاى خاص خود را داشت و از چالشهاى درونى و بيرونى تأثيرپذير بود، ولى به هر ترتيب مراحل خاص خود را طى كرد و در قرن سوم و چهارم هجرى به اوج خود رسيد. بهویژه در قرن چهارم نمودهاى ویژهاى از خود نشان داد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3832/48 همان]</ref> | ||
در این قرون روند تحولات فرهنگى بهگونهاى است كه مىتوان از آن با عنوان «رنسانس اسلامى» ياد كرد. این نوزايى اسلامى هرچند حالتى فراگير داشت، اما صحنردانان اصلى آن حكومتهاى سامانى در مناطق شرقى ایران با رویكرد ادبى و تأكيد بر زبان فارسی - و آل بویه در عراقین - با نگرشى جامعتر و رویكردى ادبى و فلسفى و انسانمدار بودند. آنچه در عهد حكومت بوئيان رخ داد از سوى جوئل. ل. كرمر در کتاب حاضر مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده در این کتاب سعى بر آن دارد كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بویه، خاصه بغداد را با نگاهى جامعهشناختى نشان دهد و انسانگرايى ادبى و فلسفى خاصى را كه در میان نخبگان متحقق شده بود به تصویر كشد. البته سعى اصلى مؤلف به تبيين چگونگى اخذ و جذب میراث يونانى كه به نظر مىرسد آن را اصولى جامع و از پيش پذيرفتهشده دانسته، توسط دانشپژوهان مسلمان و سهم آن در این رنسانس فرهنگى اختصاص يافته و جاىجاى بر آن تأكيد مىكند.<ref>همان</ref> | در این قرون روند تحولات فرهنگى بهگونهاى است كه مىتوان از آن با عنوان «رنسانس اسلامى» ياد كرد. این نوزايى اسلامى هرچند حالتى فراگير داشت، اما صحنردانان اصلى آن حكومتهاى سامانى در مناطق شرقى ایران با رویكرد ادبى و تأكيد بر زبان فارسی - و آل بویه در عراقین - با نگرشى جامعتر و رویكردى ادبى و فلسفى و انسانمدار بودند. آنچه در عهد حكومت بوئيان رخ داد از سوى جوئل. ل. كرمر در کتاب حاضر مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده در این کتاب سعى بر آن دارد كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بویه، خاصه بغداد را با نگاهى جامعهشناختى نشان دهد و انسانگرايى ادبى و فلسفى خاصى را كه در میان نخبگان متحقق شده بود به تصویر كشد. البته سعى اصلى مؤلف به تبيين چگونگى اخذ و جذب میراث يونانى كه به نظر مىرسد آن را اصولى جامع و از پيش پذيرفتهشده دانسته، توسط دانشپژوهان مسلمان و سهم آن در این رنسانس فرهنگى اختصاص يافته و جاىجاى بر آن تأكيد مىكند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3832/48 همان]</ref> | ||
در پيشگفتار کتاب، مؤلف پس از تشريح هدف تحقيق حاضر، شكوفايى فرهنگى جهان اسلام در دوران حكومت روشنانديش آل بویه را كوشش آگاهانهاى برای جذب و انتقال میراث فكرى يونان باستان و البته جذب و فهم این میراث از طرف انديشمندان مسلمان دانسته است. در همین جا مقصود خود از رنسانس اسلامى را روشن كرده و آن را احياى معارف و ادب قديم و البته شكوفايى آنها در مهد تمدن اسلامىدانسته نه رنسانسى خودجوش و نوزايى اصيل و قائمبهذات. بهزعم نویسنده در نتيجه همین نوزايى، یک انسانگرايى فلسفى و در كنار آن انسانگرايى ادبى به وجود آمد كه میراث علمى و فلسفى دوران باستان را وجهه نظر و آرمان فرهنگى و آموزشى خود قرار داده بود.<ref>همان، ص48 - 49</ref> | در پيشگفتار کتاب، مؤلف پس از تشريح هدف تحقيق حاضر، شكوفايى فرهنگى جهان اسلام در دوران حكومت روشنانديش آل بویه را كوشش آگاهانهاى برای جذب و انتقال میراث فكرى يونان باستان و البته جذب و فهم این میراث از طرف انديشمندان مسلمان دانسته است. در همین جا مقصود خود از رنسانس اسلامى را روشن كرده و آن را احياى معارف و ادب قديم و البته شكوفايى آنها در مهد تمدن اسلامىدانسته نه رنسانسى خودجوش و نوزايى اصيل و قائمبهذات. بهزعم نویسنده در نتيجه همین نوزايى، یک انسانگرايى فلسفى و در كنار آن انسانگرايى ادبى به وجود آمد كه میراث علمى و فلسفى دوران باستان را وجهه نظر و آرمان فرهنگى و آموزشى خود قرار داده بود.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3832/48 همان، ص48 - 49]</ref> | ||
در فصل اول با عنوان «آرايش صحنه: آغاز عهد آل بویه»، تاريخ سياسى این دودمان و چگونگى حيات سياسى آنها در عصر تسلط بر عراق و دوران تعالى تمدن اسلامى بررسى شده است. مؤلف با تحليلى جامعهشناختى، چگونگى برترى قدرت بوئيان بر دستگاه خلافت و سپس تعامل سياسى آنها در جهت كنار آمدن با دستگاه خليفه و نقشى كه مذهب تشيع در این بين ايفا كرد را بررسى نموده است. بوئيان پس از تسلط بر عراق نظر به سنى بودن اكثريت جمعيت بغداد و سپاهيان خود مجبور بودند میان گرايش شيعى خود و فشار اهل سنت موازنهاى مناسب برقرار سازند. البته گرايش آل بویه به تشيع امامى تا حدى هم از سر سياست بود و آنها را در اهدافشان يارى مىكرد.<ref>همان، ص51 - 52</ref> | در فصل اول با عنوان «آرايش صحنه: آغاز عهد آل بویه»، تاريخ سياسى این دودمان و چگونگى حيات سياسى آنها در عصر تسلط بر عراق و دوران تعالى تمدن اسلامى بررسى شده است. مؤلف با تحليلى جامعهشناختى، چگونگى برترى قدرت بوئيان بر دستگاه خلافت و سپس تعامل سياسى آنها در جهت كنار آمدن با دستگاه خليفه و نقشى كه مذهب تشيع در این بين ايفا كرد را بررسى نموده است. بوئيان پس از تسلط بر عراق نظر به سنى بودن اكثريت جمعيت بغداد و سپاهيان خود مجبور بودند میان گرايش شيعى خود و فشار اهل سنت موازنهاى مناسب برقرار سازند. البته گرايش آل بویه به تشيع امامى تا حدى هم از سر سياست بود و آنها را در اهدافشان يارى مىكرد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3832/51 همان، ص51 - 52]</ref> | ||
در فصل دوم با عنوان «مكاتب، مجالس و انجمنها»، چگونگى فعاليت حلقههاى مختلف علمى و فرهنگى در رنسانس اسلامى و نقش خاص شخصيتهاى انديشمند و حلقههاى فكرى مربوط به آنها بررسى شده است. ابوزكريا يحيى بن عدى و مكتب خاص او، حسن بن سُوار بن خمّار، ابوعلى حسن بن سمح، ابوالحسن على بن محمد بديهى، از انديشمندان بزرگ این عهد بودند كه همگى اعضاى مكتب ابن عدى محسوب مىشوند. برخى از این افراد مسيحى و برخى مسلمانان اعضاى حلقه وى بودند. مجلس ابوسليمان سجستانى كه با شرحى مبسوط معرفى شده و بعدها موضوع کتاب مستقلى با همین عنوان قرار گرفته، نقش خاص فلاسفه مسلمان در حيات فرهنگى این عهد را نشان مىدهد. مجالس مربوط به اخوان الصفاء، مكتب ابوعبدالله بصرى و مجلس وزير معروف ابوعبدالله حسین بن احمد بن سعدان، از مباحث ديگر این فصل است كه هركدام با رویكردى انتقادى مورد بررسى قرار گرفتهاند.<ref>همان، ص53</ref> | در فصل دوم با عنوان «مكاتب، مجالس و انجمنها»، چگونگى فعاليت حلقههاى مختلف علمى و فرهنگى در رنسانس اسلامى و نقش خاص شخصيتهاى انديشمند و حلقههاى فكرى مربوط به آنها بررسى شده است. ابوزكريا يحيى بن عدى و مكتب خاص او، حسن بن سُوار بن خمّار، ابوعلى حسن بن سمح، ابوالحسن على بن محمد بديهى، از انديشمندان بزرگ این عهد بودند كه همگى اعضاى مكتب ابن عدى محسوب مىشوند. برخى از این افراد مسيحى و برخى مسلمانان اعضاى حلقه وى بودند. مجلس ابوسليمان سجستانى كه با شرحى مبسوط معرفى شده و بعدها موضوع کتاب مستقلى با همین عنوان قرار گرفته، نقش خاص فلاسفه مسلمان در حيات فرهنگى این عهد را نشان مىدهد. مجالس مربوط به اخوان الصفاء، مكتب ابوعبدالله بصرى و مجلس وزير معروف ابوعبدالله حسین بن احمد بن سعدان، از مباحث ديگر این فصل است كه هركدام با رویكردى انتقادى مورد بررسى قرار گرفتهاند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3832/53 همان، ص53]</ref> | ||
مؤلف در فصل سوم با عنوان «بزرگان، دانشوران، ولىنعمتان، قدرتمندان»، نقش برجسته شش شخصيت مشهور این زمان كه هركدام نقش مشخصى در نوزايى فرهنگى داشتند را بررسى مىكند. على بن محمد بن عباس ابوحيّان توحيدى (متوفى 414ق) بهعنوان كاتبى برجسته و انسانگرايى فعّال و درعينحال سرگردان در دربارهاى مختلف، ابوعلى [[مسکویه، احمد بن محمد|احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكویه]] (متوفى 421ق)، مورخ و فيلسوفى كه نمود ویژه نديمان این عصر است، ابوالحسن محمد عامرى (متوفى 381ق)، فيلسوفى كه با گرايش صوفيانه، آموزههاى خاصى ارائه كرده، از جمله شخصيتهاى مورد نظرى هستند كه رونق و تعالى فرهنگى این عصر تا حد زيادى مرهون همت و حمايت بىدريغ آنها بوده است. تمامى این افراد، ایرانى بودند كه نشانگر سهم قابل توجه دانشوران ایرانى در رنسانس اسلامى است.<ref>همان، ص53 - 54</ref> | مؤلف در فصل سوم با عنوان «بزرگان، دانشوران، ولىنعمتان، قدرتمندان»، نقش برجسته شش شخصيت مشهور این زمان كه هركدام نقش مشخصى در نوزايى فرهنگى داشتند را بررسى مىكند. على بن محمد بن عباس ابوحيّان توحيدى (متوفى 414ق) بهعنوان كاتبى برجسته و انسانگرايى فعّال و درعينحال سرگردان در دربارهاى مختلف، ابوعلى [[مسکویه، احمد بن محمد|احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكویه]] (متوفى 421ق)، مورخ و فيلسوفى كه نمود ویژه نديمان این عصر است، ابوالحسن محمد عامرى (متوفى 381ق)، فيلسوفى كه با گرايش صوفيانه، آموزههاى خاصى ارائه كرده، از جمله شخصيتهاى مورد نظرى هستند كه رونق و تعالى فرهنگى این عصر تا حد زيادى مرهون همت و حمايت بىدريغ آنها بوده است. تمامى این افراد، ایرانى بودند كه نشانگر سهم قابل توجه دانشوران ایرانى در رنسانس اسلامى است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3832/53 همان، ص53 - 54]</ref> | ||
در خاتمه و نتيجه کتاب، مؤلف عنوان مىكند كه اگرچه از وضعيت فرهنگى كه به شرح آن پرداخته، بيشتر رونق فرهنگى سرزمینهاى مركزى جهان اسلام - عراق و غرب ایران - مد نظر بوده، اما این به معناى بىرونقى فرهنگى در ديگر نقاط جهان اسلام نيست. خراسان عصر سامانى، سيستان عهد بازماندگان صفارى، شام عهد حمدانى، مصر عهد فاطمى و اندلس عهد اموى هركدام در این دوره تبلور فرهنگى خاص خود را داشتند و از آن روى در رنسانس اسلامى سهيم بودند. | در خاتمه و نتيجه کتاب، مؤلف عنوان مىكند كه اگرچه از وضعيت فرهنگى كه به شرح آن پرداخته، بيشتر رونق فرهنگى سرزمینهاى مركزى جهان اسلام - عراق و غرب ایران - مد نظر بوده، اما این به معناى بىرونقى فرهنگى در ديگر نقاط جهان اسلام نيست. خراسان عصر سامانى، سيستان عهد بازماندگان صفارى، شام عهد حمدانى، مصر عهد فاطمى و اندلس عهد اموى هركدام در این دوره تبلور فرهنگى خاص خود را داشتند و از آن روى در رنسانس اسلامى سهيم بودند. | ||
تحقيق مقدماتى در باب انسانگرايى كه به پيوست آمده و زمینه تأليف کتاب را فراهم كرده با رویكردى تاريخى، نظرات موافق و مخالف پيرامون چگونگى رنسانس اسلامى و نوع بهرهگيرى آن از میراث يونانى را بررسى كرده و آنگاه تحليل و نتيجهگيرى كرده است.<ref>همان، ص54</ref> | تحقيق مقدماتى در باب انسانگرايى كه به پيوست آمده و زمینه تأليف کتاب را فراهم كرده با رویكردى تاريخى، نظرات موافق و مخالف پيرامون چگونگى رنسانس اسلامى و نوع بهرهگيرى آن از میراث يونانى را بررسى كرده و آنگاه تحليل و نتيجهگيرى كرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/3832/54 همان، ص54]</ref> | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
[[رده: تاریخ (عمومی)]] | [[رده: تاریخ (عمومی)]] | ||
[[رده: تاریخ آسیا]] | [[رده: تاریخ آسیا]] | ||
[[رده:بهمن (1400)]] |
نسخهٔ ۷ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۱۷
احیای فرهنگی در عهد آل بویه | |
---|---|
پدیدآوران | کرمر، جوئل (نویسنده) حنایی کاشانی، محمدسعید (مترجم) |
عنوانهای دیگر | انسان گرایی در عصر رنسانس اسلامی |
ناشر | مرکز نشر دانشگاهی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1375 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-01-0795-6 |
موضوع | انسانگرایی
تمدن اسلامی تمدن اسلامی - تاثیر یونان عراق - تمدن - 634 - 1921م. کشورهای اسلامی - زندگی فرهنگی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DS 36/855 /ک4الف3 |
احياى فرهنگى در عهد آل بویه، انسانگرايى در عصر رنسانس اسلامى، تأليف جوئل. ل. كرمز، از جمله آثارى است با موضوع تاريخ تشيع، كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بویه، بهویژه بغداد را مورد بررسى قرار داده است. این اثر با ترجمه شيوا و روان محمدسعيد حنايى كاشانى منتشر شده است.
ساختار
کتاب با پيشگفتار مؤلف، مقدمه چاپ دوم، اختصارات، مقدمه اصلى و تفصيلى کتاب كه نقطهنظرات مؤلف را در خود دارد، آغاز مىشود و آنگاه در سه فصل مشتمل بر بخشهایى، مطالب ارائه شده است. در آخر هم خاتمه و نتيجهگيرى گنجانده شده است. در آخر کتاب هم پيوستى تفصيلى با عنوان تحقيقى مقدماتى در باب رنسانسگرايى در عصر رنسانس اسلامى آمده كه به نظر مىرسد طرح اولیه و مقدماتى کتاب وى بوده است.[۱]
گزارش محتوا
فتوحات گسترده اسلامى و شكلگيرى امپراطورى عظيمى كه طيف وسيعى از گروههاى مختلف قومى، نژادى، دينى و میراثهاى فرهنگى آنها را در بر مىگرفت، به همراه طبيعت جهانگرايانه اسلام و نوعى تساهل موجود در بطن تعاليم آن، مقدمات پيدايش و تعالى تمدن اسلامى را فراهم كرد. این پيدايش و تعالى، فراز و نشيبهاى خاص خود را داشت و از چالشهاى درونى و بيرونى تأثيرپذير بود، ولى به هر ترتيب مراحل خاص خود را طى كرد و در قرن سوم و چهارم هجرى به اوج خود رسيد. بهویژه در قرن چهارم نمودهاى ویژهاى از خود نشان داد.[۲]
در این قرون روند تحولات فرهنگى بهگونهاى است كه مىتوان از آن با عنوان «رنسانس اسلامى» ياد كرد. این نوزايى اسلامى هرچند حالتى فراگير داشت، اما صحنردانان اصلى آن حكومتهاى سامانى در مناطق شرقى ایران با رویكرد ادبى و تأكيد بر زبان فارسی - و آل بویه در عراقین - با نگرشى جامعتر و رویكردى ادبى و فلسفى و انسانمدار بودند. آنچه در عهد حكومت بوئيان رخ داد از سوى جوئل. ل. كرمر در کتاب حاضر مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده در این کتاب سعى بر آن دارد كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بویه، خاصه بغداد را با نگاهى جامعهشناختى نشان دهد و انسانگرايى ادبى و فلسفى خاصى را كه در میان نخبگان متحقق شده بود به تصویر كشد. البته سعى اصلى مؤلف به تبيين چگونگى اخذ و جذب میراث يونانى كه به نظر مىرسد آن را اصولى جامع و از پيش پذيرفتهشده دانسته، توسط دانشپژوهان مسلمان و سهم آن در این رنسانس فرهنگى اختصاص يافته و جاىجاى بر آن تأكيد مىكند.[۳]
در پيشگفتار کتاب، مؤلف پس از تشريح هدف تحقيق حاضر، شكوفايى فرهنگى جهان اسلام در دوران حكومت روشنانديش آل بویه را كوشش آگاهانهاى برای جذب و انتقال میراث فكرى يونان باستان و البته جذب و فهم این میراث از طرف انديشمندان مسلمان دانسته است. در همین جا مقصود خود از رنسانس اسلامى را روشن كرده و آن را احياى معارف و ادب قديم و البته شكوفايى آنها در مهد تمدن اسلامىدانسته نه رنسانسى خودجوش و نوزايى اصيل و قائمبهذات. بهزعم نویسنده در نتيجه همین نوزايى، یک انسانگرايى فلسفى و در كنار آن انسانگرايى ادبى به وجود آمد كه میراث علمى و فلسفى دوران باستان را وجهه نظر و آرمان فرهنگى و آموزشى خود قرار داده بود.[۴]
در فصل اول با عنوان «آرايش صحنه: آغاز عهد آل بویه»، تاريخ سياسى این دودمان و چگونگى حيات سياسى آنها در عصر تسلط بر عراق و دوران تعالى تمدن اسلامى بررسى شده است. مؤلف با تحليلى جامعهشناختى، چگونگى برترى قدرت بوئيان بر دستگاه خلافت و سپس تعامل سياسى آنها در جهت كنار آمدن با دستگاه خليفه و نقشى كه مذهب تشيع در این بين ايفا كرد را بررسى نموده است. بوئيان پس از تسلط بر عراق نظر به سنى بودن اكثريت جمعيت بغداد و سپاهيان خود مجبور بودند میان گرايش شيعى خود و فشار اهل سنت موازنهاى مناسب برقرار سازند. البته گرايش آل بویه به تشيع امامى تا حدى هم از سر سياست بود و آنها را در اهدافشان يارى مىكرد.[۵]
در فصل دوم با عنوان «مكاتب، مجالس و انجمنها»، چگونگى فعاليت حلقههاى مختلف علمى و فرهنگى در رنسانس اسلامى و نقش خاص شخصيتهاى انديشمند و حلقههاى فكرى مربوط به آنها بررسى شده است. ابوزكريا يحيى بن عدى و مكتب خاص او، حسن بن سُوار بن خمّار، ابوعلى حسن بن سمح، ابوالحسن على بن محمد بديهى، از انديشمندان بزرگ این عهد بودند كه همگى اعضاى مكتب ابن عدى محسوب مىشوند. برخى از این افراد مسيحى و برخى مسلمانان اعضاى حلقه وى بودند. مجلس ابوسليمان سجستانى كه با شرحى مبسوط معرفى شده و بعدها موضوع کتاب مستقلى با همین عنوان قرار گرفته، نقش خاص فلاسفه مسلمان در حيات فرهنگى این عهد را نشان مىدهد. مجالس مربوط به اخوان الصفاء، مكتب ابوعبدالله بصرى و مجلس وزير معروف ابوعبدالله حسین بن احمد بن سعدان، از مباحث ديگر این فصل است كه هركدام با رویكردى انتقادى مورد بررسى قرار گرفتهاند.[۶]
مؤلف در فصل سوم با عنوان «بزرگان، دانشوران، ولىنعمتان، قدرتمندان»، نقش برجسته شش شخصيت مشهور این زمان كه هركدام نقش مشخصى در نوزايى فرهنگى داشتند را بررسى مىكند. على بن محمد بن عباس ابوحيّان توحيدى (متوفى 414ق) بهعنوان كاتبى برجسته و انسانگرايى فعّال و درعينحال سرگردان در دربارهاى مختلف، ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكویه (متوفى 421ق)، مورخ و فيلسوفى كه نمود ویژه نديمان این عصر است، ابوالحسن محمد عامرى (متوفى 381ق)، فيلسوفى كه با گرايش صوفيانه، آموزههاى خاصى ارائه كرده، از جمله شخصيتهاى مورد نظرى هستند كه رونق و تعالى فرهنگى این عصر تا حد زيادى مرهون همت و حمايت بىدريغ آنها بوده است. تمامى این افراد، ایرانى بودند كه نشانگر سهم قابل توجه دانشوران ایرانى در رنسانس اسلامى است.[۷]
در خاتمه و نتيجه کتاب، مؤلف عنوان مىكند كه اگرچه از وضعيت فرهنگى كه به شرح آن پرداخته، بيشتر رونق فرهنگى سرزمینهاى مركزى جهان اسلام - عراق و غرب ایران - مد نظر بوده، اما این به معناى بىرونقى فرهنگى در ديگر نقاط جهان اسلام نيست. خراسان عصر سامانى، سيستان عهد بازماندگان صفارى، شام عهد حمدانى، مصر عهد فاطمى و اندلس عهد اموى هركدام در این دوره تبلور فرهنگى خاص خود را داشتند و از آن روى در رنسانس اسلامى سهيم بودند.
تحقيق مقدماتى در باب انسانگرايى كه به پيوست آمده و زمینه تأليف کتاب را فراهم كرده با رویكردى تاريخى، نظرات موافق و مخالف پيرامون چگونگى رنسانس اسلامى و نوع بهرهگيرى آن از میراث يونانى را بررسى كرده و آنگاه تحليل و نتيجهگيرى كرده است.[۸]
وضعيت کتاب
فهرست مطالب در ابتداى کتاب و ليست منابع فارسی و لاتين و فهرست راهنما در انتهاى آن آمده است. در پاورقىهاى کتاب آدرس منابع و برخى اعلام معرفى شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- رضوى، ابوالفضل، «رنسانس فرهنگى و انسانگرايى اسلامى در عهد آل بویه»، کتاب ماه تاريخ و جغرافيا، آذر 1380، ص48 - 54.