پرش به محتوا

آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بونه' به 'به‌گونه'
جز (جایگزینی متن - 'ه‌گ' به '')
جز (جایگزینی متن - 'بونه' به 'به‌گونه')
خط ۴۵: خط ۴۵:
#: موجود اول همچنین به‌سوی غایتی در حرکت نیست و اگر چنین می‌بود آن غایت علت و علت حرکت آن به شمار می‌رفت. موجود اول، یکی است و میان او و دیگر موجودات تباین وجود دارد و وجود او خاص خود اوست و او را ضدی نیست. موجود اول را نه می‌توان تعریف کرد و نه برای او حدی قائل بود‌؛ زیرا او بسیط تام است و جسم نیست؛ اما درباره ارزش شناخت‌، نسبت به موجود اول باید گفت: شناخت ما با مرتبه کمال آن چیزی که بدان می‌اندیشیم تناسب دارد و ازآنجاکه موجود اول کمال مطلق است و عقول ما به ماده مرتبط است‌، پس نمی‌توانیم حقیقت او را تعقل کنیم و تعقل درباره حقیقت او امکان‌پذیر نیست مگر آنکه عقول خود را ‌تماماً از ماده مجرد کنیم<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/15 ر.ک: همان، ص15- 16]</ref>.
#: موجود اول همچنین به‌سوی غایتی در حرکت نیست و اگر چنین می‌بود آن غایت علت و علت حرکت آن به شمار می‌رفت. موجود اول، یکی است و میان او و دیگر موجودات تباین وجود دارد و وجود او خاص خود اوست و او را ضدی نیست. موجود اول را نه می‌توان تعریف کرد و نه برای او حدی قائل بود‌؛ زیرا او بسیط تام است و جسم نیست؛ اما درباره ارزش شناخت‌، نسبت به موجود اول باید گفت: شناخت ما با مرتبه کمال آن چیزی که بدان می‌اندیشیم تناسب دارد و ازآنجاکه موجود اول کمال مطلق است و عقول ما به ماده مرتبط است‌، پس نمی‌توانیم حقیقت او را تعقل کنیم و تعقل درباره حقیقت او امکان‌پذیر نیست مگر آنکه عقول خود را ‌تماماً از ماده مجرد کنیم<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/15 ر.ک: همان، ص15- 16]</ref>.
#:ب) صدور موجودات از او: وجود همه موجودات بی‌شک تابع وجود اول است و پدید آمدن موجودات از او ناشی از فیض اوست و این فیض، قدیم است. این فیض نه چیزی از موجود اول می‌کاهد و نه کمالی را به او می‌افزاید‌. از موجود اوّل موجود ثانی فایض می‌شود و این موجود ثانی نیز جوهر است و مادی نیست. او عقل خالص است که هم خود را و هم موجود اول را تعقل می‌کند و از این تعقل دوگانه سایر عقول و افلاک هفت‌گانه ثابت و متحرک پدید می‌آیند که عبارتند از: زحل، مشتری، مریخ، خورشید، زهره، عطارد و ماه‌. این عقول ازآنجاکه مادی نیستند پس ضدی ندارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/16 همان، ص16]</ref>.
#:ب) صدور موجودات از او: وجود همه موجودات بی‌شک تابع وجود اول است و پدید آمدن موجودات از او ناشی از فیض اوست و این فیض، قدیم است. این فیض نه چیزی از موجود اول می‌کاهد و نه کمالی را به او می‌افزاید‌. از موجود اوّل موجود ثانی فایض می‌شود و این موجود ثانی نیز جوهر است و مادی نیست. او عقل خالص است که هم خود را و هم موجود اول را تعقل می‌کند و از این تعقل دوگانه سایر عقول و افلاک هفت‌گانه ثابت و متحرک پدید می‌آیند که عبارتند از: زحل، مشتری، مریخ، خورشید، زهره، عطارد و ماه‌. این عقول ازآنجاکه مادی نیستند پس ضدی ندارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/16 همان، ص16]</ref>.
#:ج) انسان: عناصر قابل کون فساد در انسان با عقل که همان ملکه است‌، تلاقی می‌کند. عضو اصلی در جسم انسان قلب است. قلب مرکز احساس، تخیل و شهوت است و آن سرچشمه حرارت حیوانی است که از ناحیه او در دیگر اعضا پراکنده می‌شود‌، همچنان که آن سرچشمه روح حیوانی است که این حرارت را جابه‌جا می‌کند‌. پس از قلب، دماغ است، دماغ عضوی است که طبیعتی سرد و مرطوب دارد و وظیفه آن ملایم کردن حرارت حیوانی و پراکنده کردن آن در اعضای مختلف متناسب با نیاز آن‌ها است. به نظر فارابی، اعضای بدن بونه‌ای سامان یافته‌اند که برخی پیرو برخی دیگرند و این چیزی است که مراحل شکل‌گیری جنین آن را اثبات می‌کند؛ زیرا قلب نخستین عضوی است که در جنین شکل می‌گیرد و پس از آن دماغ است و سپس کبد و طحال و آن‌گاه دیگر اعضا. در اینجا فارابی در دیدگاه و نظریه‌های پزشکی قدیم درباره مراحل شکل‌گیری جنین تردید روا می‌دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/16 همان]</ref>.
#:ج) انسان: عناصر قابل کون فساد در انسان با عقل که همان ملکه است‌، تلاقی می‌کند. عضو اصلی در جسم انسان قلب است. قلب مرکز احساس، تخیل و شهوت است و آن سرچشمه حرارت حیوانی است که از ناحیه او در دیگر اعضا پراکنده می‌شود‌، همچنان که آن سرچشمه روح حیوانی است که این حرارت را جابه‌جا می‌کند‌. پس از قلب، دماغ است، دماغ عضوی است که طبیعتی سرد و مرطوب دارد و وظیفه آن ملایم کردن حرارت حیوانی و پراکنده کردن آن در اعضای مختلف متناسب با نیاز آن‌ها است. به نظر فارابی، اعضای بدن به‌گونه‌ای سامان یافته‌اند که برخی پیرو برخی دیگرند و این چیزی است که مراحل شکل‌گیری جنین آن را اثبات می‌کند؛ زیرا قلب نخستین عضوی است که در جنین شکل می‌گیرد و پس از آن دماغ است و سپس کبد و طحال و آن‌گاه دیگر اعضا. در اینجا فارابی در دیدگاه و نظریه‌های پزشکی قدیم درباره مراحل شکل‌گیری جنین تردید روا می‌دارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/16 همان]</ref>.
#بخش سیاسی- اجتماعی (مدینه فاضله و نقطه مقابلش):
#بخش سیاسی- اجتماعی (مدینه فاضله و نقطه مقابلش):
انسان جز در جامعه نمی‌تواند باقی بماند و به بدترین کمالات دست یابد جوامع بشری بر دو گونه‌اند: برخی از آن‌ها کامل و برخی دیگر غیر کامل‌اند‌. جوامع کامل نیز بر سه گونه بزرگ (آباد)، میانه (امت) و کوچک (مدینه) تقسیم می‌شوند. جوامع غیر کامل عبارتند از: روستا، محله، کوی و منزل. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] معتقد است خیر برتر و کمال نهایی به مدینه (شهر‌) می‌رسد، نه اجتماعی که کمتر و ناقص‌تر از آن است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/17 همان، ص17]</ref>.
انسان جز در جامعه نمی‌تواند باقی بماند و به بدترین کمالات دست یابد جوامع بشری بر دو گونه‌اند: برخی از آن‌ها کامل و برخی دیگر غیر کامل‌اند‌. جوامع کامل نیز بر سه گونه بزرگ (آباد)، میانه (امت) و کوچک (مدینه) تقسیم می‌شوند. جوامع غیر کامل عبارتند از: روستا، محله، کوی و منزل. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] معتقد است خیر برتر و کمال نهایی به مدینه (شهر‌) می‌رسد، نه اجتماعی که کمتر و ناقص‌تر از آن است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/17 همان، ص17]</ref>.
مدینه فاضله همانند پیکری کامل و تام است که اعضای آن برای تحقق بخشیدن به زندگی و حفظ آن با یکدیگر همکاری می‌کنند‌. همان‌گونه که هریک از اعضای پیکر آدمی را بر دیگر مرتبتی است و همگی تحت فرمان یک رئیس -که همان قلب است- قرار دارند و شهر نیز باید این گونه باشد و همان‌گونه که قلب نخستین عضوی است که در بدن‌ شکل می‌گیرد و سپس آن (قلب) سبب شکل‌گیری و پدید آمدن سایر اعضا می‌گردد و سامان‌دهی اعضا با قلب است، رئیس شهر نیز این‌گونه است و او باید کامل‌ترین عضو شهر باشد و نخست او باید استقرار یابد تا بتواند شهر را نظم بخشد و آن را سامان‌دهی کند. رئیس شهر کسی است که انسانیت در او به‌طور کامل تحقق یافته، عقل او تمام معقولات را به دست آورده باشد و عقل بالفعل (عقل مستفاد) شده باشد. عقل مستفاد عقلی است میانه عقل فعال و عقل هیولانی که همان عقل بالقوه خالی از هرگونه معقولی است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/17 همان]</ref>.
مدینه فاضله همانند پیکری کامل و تام است که اعضای آن برای تحقق بخشیدن به زندگی و حفظ آن با یکدیگر همکاری می‌کنند‌. همان‌گونه که هریک از اعضای پیکر آدمی را بر دیگر مرتبتی است و همگی تحت فرمان یک رئیس -که همان قلب است- قرار دارند و شهر نیز باید این گونه باشد و همان‌گونه که قلب نخستین عضوی است که در بدن‌ شکل می‌گیرد و سپس آن (قلب) سبب شکل‌گیری و پدید آمدن سایر اعضا می‌گردد و سامان‌دهی اعضا با قلب است، رئیس شهر نیز این‌گونه است و او باید کامل‌ترین عضو شهر باشد و نخست او باید استقرار یابد تا بتواند شهر را نظم بخشد و آن را سامان‌دهی کند. رئیس شهر کسی است که انسانیت در او به‌طور کامل تحقق یافته، عقل او تمام معقولات را به دست آورده باشد و عقل بالفعل (عقل مستفاد) شده باشد. عقل مستفاد عقلی است میانه عقل فعال و عقل هیولانی که همان عقل بالقوه خالی از هرگونه معقولی است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/17 همان]</ref>.
قوه مخیله رئیس باید بونه‌ای باشد که بتواند آنچه را که عقل فعال بر آن پرتو می‌افکند‌، بپذیرد و آن را به زبانی محسوس بازگوید. این شخص به‌واسطه چیزهایی که از عقل فعال به عقل منفعلش افاضه می‌شود، فیلسوف است و فیلسوف به‌واسطه آنچه از او به قوه مخیله‌اش افاضه می‌شود و نیز به‌واسطه آنچه وی از رویدادهای حال و آینده با نیکوترین زبان بازگو می‌کند، پیامبر است و چنین کسی رئیس شهر، امت و جامعه بزرگ‌آباد فاضله است‌<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/18 همان، ص18]</ref>.
قوه مخیله رئیس باید به‌گونه‌ای باشد که بتواند آنچه را که عقل فعال بر آن پرتو می‌افکند‌، بپذیرد و آن را به زبانی محسوس بازگوید. این شخص به‌واسطه چیزهایی که از عقل فعال به عقل منفعلش افاضه می‌شود، فیلسوف است و فیلسوف به‌واسطه آنچه از او به قوه مخیله‌اش افاضه می‌شود و نیز به‌واسطه آنچه وی از رویدادهای حال و آینده با نیکوترین زبان بازگو می‌کند، پیامبر است و چنین کسی رئیس شهر، امت و جامعه بزرگ‌آباد فاضله است‌<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/18 همان، ص18]</ref>.
رئیس مدینه فاضله دارای دوازده ویژگی است. برخی از این ویژگی‌ها به جسم اختصاص دارد و این ویژگی‌ها عبارتند از اینکه: خوش فهم باشد، آنچه را که می‌فهمد به‌خوبی حفظ کند، باهوش و زیرک باشد، خوش‌بیان باشد، دوستدار تعلیم و یادگیری باشد. برخی دیگر از ویژگی‌های او هم به اخلاق مربوط می‌شود. ویژگی‌های اخلاق رئیس عبارتند از اینکه: آزمند نباشد‌، دوستدار راستی باشد، نفس او بزرگ باشد، از امور ناپسند و پست دوری گزیند، دوستدار عدالت باشد و عزم و اراده‌ای‌ نیرومند داشته باشد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/18 همان]</ref>.
رئیس مدینه فاضله دارای دوازده ویژگی است. برخی از این ویژگی‌ها به جسم اختصاص دارد و این ویژگی‌ها عبارتند از اینکه: خوش فهم باشد، آنچه را که می‌فهمد به‌خوبی حفظ کند، باهوش و زیرک باشد، خوش‌بیان باشد، دوستدار تعلیم و یادگیری باشد. برخی دیگر از ویژگی‌های او هم به اخلاق مربوط می‌شود. ویژگی‌های اخلاق رئیس عبارتند از اینکه: آزمند نباشد‌، دوستدار راستی باشد، نفس او بزرگ باشد، از امور ناپسند و پست دوری گزیند، دوستدار عدالت باشد و عزم و اراده‌ای‌ نیرومند داشته باشد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/18 همان]</ref>.
گردآمدن چنین ویژگی‌هایی در یک نفر امری دشوار است و جز در مواردی اندک و یا یکی پس از دیگری یافت نمی‌شود؛ بنابراین هرگاه در زمانی چنین فردی یافت نشد شرایع و قوانینی که از سوی این رئیس اول وضع شده، مورد عمل قرار خواهد گرفت و در این صورت، رئیس دوم که جانشین رئیس اول شده کسی است که در او باید شش شرط وجود داشته باشد: حکیم باشد، حافظ قوانینی که رؤسای اول وضع کرده‌اند باشد، قدرت ادراک و استنباط او درباره موضوعاتی که در مورد آن‌ها از پیشینیان حکم و قانونی باقی نمانده، قوی و نیکو باشد، اندیشه‌ای نیکو داشته باشد، قدرت ارشاد و هدایت او از راه گفتار نیکو باشد، از صنایع نظامی و صناعت جنگی برخوردار باشد‌<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/18 همان]</ref>.
گردآمدن چنین ویژگی‌هایی در یک نفر امری دشوار است و جز در مواردی اندک و یا یکی پس از دیگری یافت نمی‌شود؛ بنابراین هرگاه در زمانی چنین فردی یافت نشد شرایع و قوانینی که از سوی این رئیس اول وضع شده، مورد عمل قرار خواهد گرفت و در این صورت، رئیس دوم که جانشین رئیس اول شده کسی است که در او باید شش شرط وجود داشته باشد: حکیم باشد، حافظ قوانینی که رؤسای اول وضع کرده‌اند باشد، قدرت ادراک و استنباط او درباره موضوعاتی که در مورد آن‌ها از پیشینیان حکم و قانونی باقی نمانده، قوی و نیکو باشد، اندیشه‌ای نیکو داشته باشد، قدرت ارشاد و هدایت او از راه گفتار نیکو باشد، از صنایع نظامی و صناعت جنگی برخوردار باشد‌<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41590/18 همان]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش