پرش به محتوا

حکمت خاقانیه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎س' به 'ی‌س')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت')
خط ۳۶: خط ۳۶:
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب به سه بخش مختلف و متمایز تقسیم شده و در آن مسائل گوناگون منطقی و طبیعی و الهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: همان</ref>. هر بخش خود شامل چند مقصد است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب به سه بخش مختلف و متمایز تقسیم شده و در آن مسائل گوناگون منطقی و طبیعی و الهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: همان</ref>. هر بخش خود شامل چند مقصد است.


اثر حاضر، یکی از کتاب‎های‎ فلسفی- کلامی فاضل هندی است که به‌صورت مستقل و جداگانه نوشته شده و مواضع فکری او را روشن می‌سازد. وی برخلاف سایر علمای زمان خود، دارای نثر ساده و قلم روانی است که می‎تواند مسائل بغرنج و پیچیده فلسفی-کلامی را به نحوی روشن و اسلوبی واضح‎ تقریر و تحریر نماید<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>.
اثر حاضر، یکی از کتاب‎های‎ فلسفی- کلامی فاضل هندی است که به‌صورت مستقل و جداگانه نوشته شده و مواضع فکری او را روشن می‌سازد. وی برخلاف سایر علمای زمان خود، دارای نثر ساده و قلم روانی است که می‌تواند مسائل بغرنج و پیچیده فلسفی-کلامی را به نحوی روشن و اسلوبی واضح‎ تقریر و تحریر نماید<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>.


نویسنده دارای ابداعات و نوآوری‎هایی است که در بخش‎های مختلف کتاب به چشم می‎خورد. کسانی که با مسائل علوم عقلی آشنایی دارند، به‌خوبی می‌دانند که ابداع و نوآوری در فن منطق کار آسانی نبوده و کمتر کسی توانسته در این باب سخن تازه و بدیع بگوید‎<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>.
نویسنده دارای ابداعات و نوآوری‎هایی است که در بخش‎های مختلف کتاب به چشم می‎خورد. کسانی که با مسائل علوم عقلی آشنایی دارند، به‌خوبی می‌دانند که ابداع و نوآوری در فن منطق کار آسانی نبوده و کمتر کسی توانسته در این باب سخن تازه و بدیع بگوید‎<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>.
خط ۵۹: خط ۵۹:
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل‎ هندی]]‎ در بخش الهیات و امور عامه نیز مواضع مستدل و مستحکمی‎ اتخاذ کرده و در برابر‎ سخنان‎ سست‎ و بی‌اساس متکلمان ایستاده است. او اعاده معدوم را ممتنع و محال دانسته و از دیدگاه‎ فلاسفه‎ در‎ این باب دفاع کرده است.<ref>همان، ص22-23</ref>.
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل‎ هندی]]‎ در بخش الهیات و امور عامه نیز مواضع مستدل و مستحکمی‎ اتخاذ کرده و در برابر‎ سخنان‎ سست‎ و بی‌اساس متکلمان ایستاده است. او اعاده معدوم را ممتنع و محال دانسته و از دیدگاه‎ فلاسفه‎ در‎ این باب دفاع کرده است.<ref>همان، ص22-23</ref>.


باید توجه داشت که موضع [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل‎ هندی]] در‎ باب‎ قول‎ به امتناع اعاده معدوم، دارای اهمیت بسیار بوده و می‎تواند منشأ آثار بسیار گردد؛ زیرا او‎ یک‎ فقیه نیرومند و بسیار بزرگ شناخته می‎شود. این مسئله‎ نیز مسلم است که‎ وقتی‎ یک‎ فقیه عالی‌مقام اعاده معدوم را ممتنع بداند، حربه متکلمان کند می‎شود و کمتر می‎توانند حکما‎ را‎ در‎ ابراز این نظریه متهم به کفر و الحاد نمایند<ref>همان، ص23</ref>.
باید توجه داشت که موضع [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل‎ هندی]] در‎ باب‎ قول‎ به امتناع اعاده معدوم، دارای اهمیت بسیار بوده و می‌تواند منشأ آثار بسیار گردد؛ زیرا او‎ یک‎ فقیه نیرومند و بسیار بزرگ شناخته می‎شود. این مسئله‎ نیز مسلم است که‎ وقتی‎ یک‎ فقیه عالی‌مقام اعاده معدوم را ممتنع بداند، حربه متکلمان کند می‎شود و کمتر می‌توانند حکما‎ را‎ در‎ ابراز این نظریه متهم به کفر و الحاد نمایند<ref>همان، ص23</ref>.


نکته قابل‌ذکر این‎ است‎ که [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در قول به امتناع صدور کثیر از واحد نیز با فلاسفه هماهنگ بوده‎ و قاعده ‎«الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» را معتبر و محکم می‎شناسد<ref>همان</ref>.
نکته قابل‌ذکر این‎ است‎ که [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در قول به امتناع صدور کثیر از واحد نیز با فلاسفه هماهنگ بوده‎ و قاعده ‎«الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» را معتبر و محکم می‎شناسد<ref>همان</ref>.
خط ۶۵: خط ۶۵:
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] بسیط بودن نفس ناطقه را از طریق ادراک بسایط به اثبات رسانده و چنین می‎گوید: «...شبهه نیست‎ در‎ اینکه هرکس‎ ادراک بسایط می‎کند-خواه‎ بنفسه و خواه در ضمن تصور مرکّب- و مدرک بسایط می‎باید بسیط باشد که اگر‎ مرکب باشد منقسم خواهد بود و از طریق انقسام آن، مدرکات نیز‎ منقسم‎ خواهد‎ بود. چه مدرک حلول کرده در مدرک و حال در یک شی‎ء منقسم می‎شود به سبب انقسام محل‎.‎پس‎ اگر مدرک قابل انقسام باشد، لازم می‎آید که مدرک نیز قابل انقسام‎ باشد‎ و حال‌آنکه‎ فرض بساطت مدرک شده است پس نفس بسیط باشد». همان‌سان که در این عبارت مشاهده‎ می‎شود وی با سادگی و روانی، به اثبات‎ یک مسئله‎ بسیار‎ مهم و اساسی پرداخته است.<ref>همان، ص24-25</ref>.
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] بسیط بودن نفس ناطقه را از طریق ادراک بسایط به اثبات رسانده و چنین می‎گوید: «...شبهه نیست‎ در‎ اینکه هرکس‎ ادراک بسایط می‎کند-خواه‎ بنفسه و خواه در ضمن تصور مرکّب- و مدرک بسایط می‎باید بسیط باشد که اگر‎ مرکب باشد منقسم خواهد بود و از طریق انقسام آن، مدرکات نیز‎ منقسم‎ خواهد‎ بود. چه مدرک حلول کرده در مدرک و حال در یک شی‎ء منقسم می‎شود به سبب انقسام محل‎.‎پس‎ اگر مدرک قابل انقسام باشد، لازم می‎آید که مدرک نیز قابل انقسام‎ باشد‎ و حال‌آنکه‎ فرض بساطت مدرک شده است پس نفس بسیط باشد». همان‌سان که در این عبارت مشاهده‎ می‎شود وی با سادگی و روانی، به اثبات‎ یک مسئله‎ بسیار‎ مهم و اساسی پرداخته است.<ref>همان، ص24-25</ref>.


از همان طریقی که او به اثبات بساطت نفس ناطقه دست یافته‎ است، می‎توان به اثبات تجرد نفس نیز نائل شد، ولی وی در این کتاب، عنوان تجرد نفس را مطرح نکرده و در این باب سخنی به میان نیاورده‎ است.<ref>همان، ص25</ref>.
از همان طریقی که او به اثبات بساطت نفس ناطقه دست یافته‎ است، می‌توان به اثبات تجرد نفس نیز نائل شد، ولی وی در این کتاب، عنوان تجرد نفس را مطرح نکرده و در این باب سخنی به میان نیاورده‎ است.<ref>همان، ص25</ref>.


حدوث زمانی عالم و خلق از عدم- یعنی مسبوق به نیستی بودن‎ موجودات- از جمله مسائلی است‎ که‎ در این رساله مورد بحث و بررسی واقع شده‎ است. کسانی که با فلسفه اسلامی آشنایی دارند، به‌خوبی‎ می‌دانند که قول به حدوث زمانی عالم بدون اتکای به حرکت‎ جوهری مستلزم‎ مشکلاتی‎ است که رها شده از آن‌ها چندان آسان‎ نیست؛ به همین جهت است که بزرگان فلاسفه پیش از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] از طریق قول به حدوث ذاتی و یا با پذیرفتن‎ حدوث‎ دهری‎ به راه حل این مشکل نزدیک شده‌اند<ref>همان، ص26</ref>.
حدوث زمانی عالم و خلق از عدم- یعنی مسبوق به نیستی بودن‎ موجودات- از جمله مسائلی است‎ که‎ در این رساله مورد بحث و بررسی واقع شده‎ است. کسانی که با فلسفه اسلامی آشنایی دارند، به‌خوبی‎ می‌دانند که قول به حدوث زمانی عالم بدون اتکای به حرکت‎ جوهری مستلزم‎ مشکلاتی‎ است که رها شده از آن‌ها چندان آسان‎ نیست؛ به همین جهت است که بزرگان فلاسفه پیش از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] از طریق قول به حدوث ذاتی و یا با پذیرفتن‎ حدوث‎ دهری‎ به راه حل این مشکل نزدیک شده‌اند<ref>همان، ص26</ref>.
خط ۷۱: خط ۷۱:
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در آثار خود از حرکت جوهری که از کشفیات‎ صدرالمتألهین بشمار می‎آید سخن نگفته است. درباره حدوث‎ دهری‎ نیز‎ که‎ از آثار فکری میرداماد محسوب‎ می‎گردد‎ بحث‎ و بررسی‎ به عمل نیاورده است. درعین‎حال روی مسئله خلق از عدم و حدوث‎ عالم تکیه کرده و منکر-حتی مردد در آن- را کافر‎ دانسته‎ است‎<ref>همان</ref>.
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در آثار خود از حرکت جوهری که از کشفیات‎ صدرالمتألهین بشمار می‎آید سخن نگفته است. درباره حدوث‎ دهری‎ نیز‎ که‎ از آثار فکری میرداماد محسوب‎ می‎گردد‎ بحث‎ و بررسی‎ به عمل نیاورده است. درعین‎حال روی مسئله خلق از عدم و حدوث‎ عالم تکیه کرده و منکر-حتی مردد در آن- را کافر‎ دانسته‎ است‎<ref>همان</ref>.


آنچه او در رساله بینش غرض آفرینش ابراز‎ داشته‎ همان چیزی‎ است که همه متکلمان روی آن اصرار ورزیده‌اند. کسانی که بدون‎ در نظر گرفتن حرکت جوهری جهان‎، روی‎ حدوث‎ زمانی عالم اصرار می‎ورزند، ناچار ملاک احتیاج معلول به علت‎ را حدوث می‎شناسند. این مسئله همان مسئله‌ای است ‎ ‎که میان متکلمان و فلاسفه مورد‎ اختلاف‎ بوده‎ و سال‎های متمادی در مورد آن با یکدیگر جنگ و ستیز داشته‌اند. حکما‎ در‎ مقابل متکلمان بر این عقیده‌اند که ملاک‎ نیازمندی معلول به علت جز امکان چیز دیگری نیست‎. نویسنده در این کتاب، نسبت به این مسئله موضعی اتخاذ کرده‎ که‎ نه‎ متکلمان‎ آن را می‎پذیرند و نه فلاسفه می‎توانند از آن خرسند باشند. او معتقد است که‎ ملاک‎ احتیاج‎ معلول به علت، تنها حدوث‎ نیست، چنانکه امکان نیز به‌تنهایی ملاک احتیاج معلول به‎ علت‎ شناخته نمی‎شود. به‌این‌ترتیب در نظر [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] امکان همراه‎ با حدوث‎ ملاک‎ نیازمندی‎ به علت است.<ref>همان، ص26-27</ref>.
آنچه او در رساله بینش غرض آفرینش ابراز‎ داشته‎ همان چیزی‎ است که همه متکلمان روی آن اصرار ورزیده‌اند. کسانی که بدون‎ در نظر گرفتن حرکت جوهری جهان‎، روی‎ حدوث‎ زمانی عالم اصرار می‎ورزند، ناچار ملاک احتیاج معلول به علت‎ را حدوث می‎شناسند. این مسئله همان مسئله‌ای است ‎ ‎که میان متکلمان و فلاسفه مورد‎ اختلاف‎ بوده‎ و سال‎های متمادی در مورد آن با یکدیگر جنگ و ستیز داشته‌اند. حکما‎ در‎ مقابل متکلمان بر این عقیده‌اند که ملاک‎ نیازمندی معلول به علت جز امکان چیز دیگری نیست‎. نویسنده در این کتاب، نسبت به این مسئله موضعی اتخاذ کرده‎ که‎ نه‎ متکلمان‎ آن را می‎پذیرند و نه فلاسفه می‌توانند از آن خرسند باشند. او معتقد است که‎ ملاک‎ احتیاج‎ معلول به علت، تنها حدوث‎ نیست، چنانکه امکان نیز به‌تنهایی ملاک احتیاج معلول به‎ علت‎ شناخته نمی‎شود. به‌این‌ترتیب در نظر [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] امکان همراه‎ با حدوث‎ ملاک‎ نیازمندی‎ به علت است.<ref>همان، ص26-27</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش