تفسير الجيلاني: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'عبدالقادر جيلاني، عبدالقادر بن ابيصالح' به 'گیلانی، عبدالقادر') |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
}} | }} | ||
'''تفسير الجيلاني'''، تألیف سید عبدالقادر گیلانی (متوفی 561ق)، از جمله تفاسیر صوفیانه قرن ششم به زبان عربی است. کتاب در شش مجلد با تحقیق محمد فاضل گیلانی حسنی منتشر شده است. | '''تفسير الجيلاني'''، تألیف [[گیلانی، عبدالقادر|سید عبدالقادر گیلانی]] (متوفی 561ق)، از جمله تفاسیر صوفیانه قرن ششم به زبان عربی است. کتاب در شش مجلد با تحقیق [[جيلاني، محمد فاضل|محمد فاضل گیلانی حسنی]] منتشر شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب با ذکر شرح حال عبدالقادر گیلانی آغاز شده است. در ابتدا سلسله نسب پدری و مادری او ذکر شده است؛ نسب او از پدر بهواسطه امام حسن مجتبی(ع) و نسب مادری او نیز بهواسطه امام زینالعابدین و امام حسین(ع) به امام علی(ع) میرسد<ref>ر.ک: مقدمه (ترجمه عبدالقادر گیلانی)، ج1، ص20-19</ref>. | کتاب با ذکر شرح حال [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر گیلانی]] آغاز شده است. در ابتدا سلسله نسب پدری و مادری او ذکر شده است؛ نسب او از پدر بهواسطه امام حسن مجتبی(ع) و نسب مادری او نیز بهواسطه امام زینالعابدین و امام حسین(ع) به امام علی(ع) میرسد<ref>ر.ک: مقدمه (ترجمه عبدالقادر گیلانی)، ج1، ص20-19</ref>. | ||
پس از آن اسامی شیوخ و کسانی که عبدالقادر از آنها استماع حدیث کرده، ذکر شده است. همچنین به اسامی آثارش اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص22-21</ref>. | پس از آن اسامی شیوخ و کسانی که [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] از آنها استماع حدیث کرده، ذکر شده است. همچنین به اسامی آثارش اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص22-21</ref>. | ||
محقق سپس به ذکر شرح حال خود پرداخته است. او در بخشی از این شرح حال به تحقیقاتش در زمینه کتب شیخ عبدالقادر گیلانی در سال 1977 در مدینه و دیگر شهرها تا سال 2020م، اشاره کرده است و پس از آن نیز تا زمان انتشار کتاب تمامی اوقاتش را به بحث و تحقیق درباره کتب شیخ عبدالقادر اختصاص داده است. او تصریح کرده که از پنجاه کتابخانه رسمی و دهها کتابخانه در بیش از بیست کشور دیدن کرده است و برخی از این کشورها را بیش از بیست بار دیده است. تا اینکه به 17 کتاب و شش رساله و همچنین تفسیر حاضر دست یافته است<ref>ر.ک: همان، ص24-23</ref>. در ادامه به شش نسخه خطی از کتاب اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص26-25</ref>. | محقق سپس به ذکر شرح حال خود پرداخته است. او در بخشی از این شرح حال به تحقیقاتش در زمینه کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] در سال 1977 در مدینه و دیگر شهرها تا سال 2020م، اشاره کرده است و پس از آن نیز تا زمان انتشار کتاب تمامی اوقاتش را به بحث و تحقیق درباره کتب [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] اختصاص داده است. او تصریح کرده که از پنجاه کتابخانه رسمی و دهها کتابخانه در بیش از بیست کشور دیدن کرده است و برخی از این کشورها را بیش از بیست بار دیده است. تا اینکه به 17 کتاب و شش رساله و همچنین تفسیر حاضر دست یافته است<ref>ر.ک: همان، ص24-23</ref>. در ادامه به شش نسخه خطی از کتاب اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص26-25</ref>. | ||
محقق کتاب معتقد است که آثار شیخ عبدالقادر از این جهت نزد اهل علم و محققین اهمیت دارد که حاوی تصوف حقیقی پاکیزه پیرو کتاب و سنت است. شیخ در تصوفش هیچگاه از شیوه کتاب و سنت خارج نشد؛ لذا جمهور علما هرگاه به گفتار او استشهاد میکنند بر صلاح و سلامت روش او اجماع دارند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | محقق کتاب معتقد است که آثار [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر]] از این جهت نزد اهل علم و محققین اهمیت دارد که حاوی تصوف حقیقی پاکیزه پیرو کتاب و سنت است. شیخ در تصوفش هیچگاه از شیوه کتاب و سنت خارج نشد؛ لذا جمهور علما هرگاه به گفتار او استشهاد میکنند بر صلاح و سلامت روش او اجماع دارند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ||
محقق همچنین اشاره کرده که شیخ عبدالقادر گیلانی بهشدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری میجوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنانکه شیخ از غیر خودش نقل نمیکند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | محقق همچنین اشاره کرده که [[گیلانی، عبدالقادر|شیخ عبدالقادر گیلانی]] بهشدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری میجوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنانکه شیخ از غیر خودش نقل نمیکند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | ||
در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر میکند و گاه به قرائات توجه میدهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر میکند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر میکند و گاه به قرائات توجه میدهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر میکند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
علاّمه طباطبایی در مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوههای تفسیری گروههای مختلف مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به دلیل اقدام کردن به تأویلهای ذوقی و شاعرانه بـیبنیاد و غـیر منطقی و بـیاعتنایی به ظواهر آیات، مورد انتقاد قرار داده و درعینحال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری و باطنی و برای باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی نباید فراموش شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر میدانستند و هـمان طور کـه به تأویل آن اهمیّت میدادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل میدانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی، بـدینگونه اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعیها و پیوندهای دور و خیالی با روحیّات و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دلآگاهیها و دلمشغولیهای صوفیانه و پندارها و خیالپردازیهای شاعرانه وی تبدیل میشوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفیمشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا تعبیر و حتّی حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی میسپارد و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی کلمات و عبارات قرآنی، بهعنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن میدهد؛ اگرچه بیارتباط با ظاهر کلام و حتّی مخالف آن باشد. همین امر سبب مـیشود کـه بـرداشتها و نکات عرفانی در تفسیرهای صوفیانه، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغهآمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر قرآن شباهت داشته باشند، بهصورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است که در اینگونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً به آیات، عبارات و کلماتی معطوف میشود کـه از ظـرفیّت و قـابلیّت لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را برای تـداعیهای دور و دراز و ایـجاد پیوندهای ظریف و باریکبین ظاهر الفاظ و معانی باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند. تمایل به آیات و کـلماتی ایـنگونه که بتواند محمل ذوقآزماییهای شاعرانه و هنرنماییهای زبانی و بلندپروازیهای صوفیانه باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای بسیاری از آیات از جمله آیات احکام، کـه در دلالت بـر مدلول یا مدلولهای خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ میکند و حقِّ تفسیر این قبیل آیات، در این نوع تفاسیر ادا نمیشود<ref>ر.ک: مشتاقمهر، رحمان، ص101-100</ref>. | علاّمه طباطبایی در مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوههای تفسیری گروههای مختلف مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به دلیل اقدام کردن به تأویلهای ذوقی و شاعرانه بـیبنیاد و غـیر منطقی و بـیاعتنایی به ظواهر آیات، مورد انتقاد قرار داده و درعینحال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری و باطنی و برای باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی نباید فراموش شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر میدانستند و هـمان طور کـه به تأویل آن اهمیّت میدادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل میدانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی، بـدینگونه اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعیها و پیوندهای دور و خیالی با روحیّات و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دلآگاهیها و دلمشغولیهای صوفیانه و پندارها و خیالپردازیهای شاعرانه وی تبدیل میشوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفیمشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا تعبیر و حتّی حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی میسپارد و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی کلمات و عبارات قرآنی، بهعنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن میدهد؛ اگرچه بیارتباط با ظاهر کلام و حتّی مخالف آن باشد. همین امر سبب مـیشود کـه بـرداشتها و نکات عرفانی در تفسیرهای صوفیانه، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغهآمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر قرآن شباهت داشته باشند، بهصورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است که در اینگونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً به آیات، عبارات و کلماتی معطوف میشود کـه از ظـرفیّت و قـابلیّت لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را برای تـداعیهای دور و دراز و ایـجاد پیوندهای ظریف و باریکبین ظاهر الفاظ و معانی باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند. تمایل به آیات و کـلماتی ایـنگونه که بتواند محمل ذوقآزماییهای شاعرانه و هنرنماییهای زبانی و بلندپروازیهای صوفیانه باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای بسیاری از آیات از جمله آیات احکام، کـه در دلالت بـر مدلول یا مدلولهای خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ میکند و حقِّ تفسیر این قبیل آیات، در این نوع تفاسیر ادا نمیشود<ref>ر.ک: مشتاقمهر، رحمان، ص101-100</ref>. | ||
عبدالقادر در تفسیر '''و أقام الصلوة''' (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین مینویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح بهسوی خدای تعالی در همه اوقات، بهویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153</ref>. | [[گیلانی، عبدالقادر|عبدالقادر]] در تفسیر '''و أقام الصلوة''' (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین مینویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح بهسوی خدای تعالی در همه اوقات، بهویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153</ref>. | ||
یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص410</ref>. یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی میداند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص411 </ref>. | یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص410</ref>. یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی میداند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیدهاند<ref>ر.ک: همان، ص411 </ref>. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
نسخهٔ ۹ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۰۳
تفسير الجيلاني | |
---|---|
پدیدآوران | گیلانی، عبدالقادر (نويسنده) جيلاني، محمد فاضل (محقق) |
ناشر | مرکز الجيلاني للبحوث العلمية |
مکان نشر | ترکيه - استانبول |
سال نشر | مجلد1: 2009م , 1430ق,
مجلد2: 2009م , 1430ق, مجلد3: 2009م , 1430ق, مجلد4: 2009م , 1430ق, مجلد5: 2009م , 1430ق, مجلد6: 2009م , 1430ق, |
شابک | 978-605-605-19-7-5 |
موضوع | تفاسير اهل سنت - قرن 6ق. تفاسير عرفاني |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 6 |
کد کنگره | BP 94/5 /ج9ت7 |
تفسير الجيلاني، تألیف سید عبدالقادر گیلانی (متوفی 561ق)، از جمله تفاسیر صوفیانه قرن ششم به زبان عربی است. کتاب در شش مجلد با تحقیق محمد فاضل گیلانی حسنی منتشر شده است.
ساختار
محقق کتاب در ابتدای اثر با ذکر مقدمهای به شرح حال و آثار نویسنده و نیز شرح حال خود پرداخته است. پس از آن به معرفی نسخ تفسیر و اهمیت آن اشاره کرده است. متن تفسیر به شیوه رایج سوره به سوره، بهترتیب ذیل در شش جلد ارائه شده است:
- فاتحه تا مائده؛
- انعام تا ابراهیم؛
- حجر تا نور؛
- فرقان تا یس؛
- صافات تا واقعه؛
- حدید تا ناس.
کتاب با قصیده عربی اسماء الحسنی پایان یافته است.
گزارش محتوا
کتاب با ذکر شرح حال عبدالقادر گیلانی آغاز شده است. در ابتدا سلسله نسب پدری و مادری او ذکر شده است؛ نسب او از پدر بهواسطه امام حسن مجتبی(ع) و نسب مادری او نیز بهواسطه امام زینالعابدین و امام حسین(ع) به امام علی(ع) میرسد[۱].
پس از آن اسامی شیوخ و کسانی که عبدالقادر از آنها استماع حدیث کرده، ذکر شده است. همچنین به اسامی آثارش اشاره شده است[۲].
محقق سپس به ذکر شرح حال خود پرداخته است. او در بخشی از این شرح حال به تحقیقاتش در زمینه کتب شیخ عبدالقادر گیلانی در سال 1977 در مدینه و دیگر شهرها تا سال 2020م، اشاره کرده است و پس از آن نیز تا زمان انتشار کتاب تمامی اوقاتش را به بحث و تحقیق درباره کتب شیخ عبدالقادر اختصاص داده است. او تصریح کرده که از پنجاه کتابخانه رسمی و دهها کتابخانه در بیش از بیست کشور دیدن کرده است و برخی از این کشورها را بیش از بیست بار دیده است. تا اینکه به 17 کتاب و شش رساله و همچنین تفسیر حاضر دست یافته است[۳]. در ادامه به شش نسخه خطی از کتاب اشاره کرده است[۴].
محقق کتاب معتقد است که آثار شیخ عبدالقادر از این جهت نزد اهل علم و محققین اهمیت دارد که حاوی تصوف حقیقی پاکیزه پیرو کتاب و سنت است. شیخ در تصوفش هیچگاه از شیوه کتاب و سنت خارج نشد؛ لذا جمهور علما هرگاه به گفتار او استشهاد میکنند بر صلاح و سلامت روش او اجماع دارند[۵].
محقق همچنین اشاره کرده که شیخ عبدالقادر گیلانی بهشدت از عقیده وحدت وجود و این نوع فلسفه برائت و بیزاری میجوید و آنچه در این تفسیر پیرامون وحدت وجود و مانند آن آمده، بر شیخ پوشیده مانده است. همچنانکه شیخ از غیر خودش نقل نمیکند جز در موارد نادری که از علی(ع) و ابن عباس و برخی روایت کرده است[۶].
در آیات الاحکام، حکم فقهی مختصری ذکر میکند و گاه به قرائات توجه میدهد. اما در بین قرائات قرآنی ملتزم به قرائت حفص نیست و گاه به بیش از یک قرائت تفسیر میکند بدون اینکه نامی از صاحب قرائت ببرد[۷].
محقق در انتهای مقدمه به ترجمه این اثر به زبان ترکی، اردو، انگلیسی و آلمانی و تصمیم به ترجمه آن به دیگر زبانهای زنده دنیا اشاره کرده است[۸].
علاّمه طباطبایی در مقدّمه تفسیر خـود، ضـمن انـتقاد از شیوههای تفسیری گروههای مختلف مفسّران - که در عین کـوتاهی، بـسیار جامع و آموزنده است - نظری نیز به تفاسیر صوفیّه انداخته و آنان را به دلیل اقدام کردن به تأویلهای ذوقی و شاعرانه بـیبنیاد و غـیر منطقی و بـیاعتنایی به ظواهر آیات، مورد انتقاد قرار داده و درعینحال اعتراف کـرده است که: «طبق روایات معصومین، برای قرآن ظاهری و باطنی و برای باطن آن هم باطنی (تا هفت یا هفتاد مـرتبه) وجـود دارد»، ولی نباید فراموش شود که ایشان ظاهر و باطن، هر دو را، معتبر میدانستند و هـمان طور کـه به تأویل آن اهمیّت میدادند، ظاهر آن را هم مستلزم توجّه کامل میدانستند. شیوه معمول در تفاسیر عرفانی، بـدینگونه اسـت کـه در آنها آیات و کلمات قرآنی، از طریق تداعیها و پیوندهای دور و خیالی با روحیّات و عواطف و عـوالم مـعنوی مـفسّر، به مجال مناسبی برای ظهور دلآگاهیها و دلمشغولیهای صوفیانه و پندارها و خیالپردازیهای شاعرانه وی تبدیل میشوند؛ بـدین مـعنی کـه مفسّرِ صوفیمشرب، به مجرّد ملاحظه کلمه یا تعبیر و حتّی حرفی مرتبط با علایق و احـوال قـلبی خود، ظاهر کلمات و مدلول واقعی آیه را به فراموشی میسپارد و از تخیّلات و ذهنیّات خود، بـه بـهانه کـمترین ارتباطی با صورت یا معنی کلمات و عبارات قرآنی، بهعنوان تفسیر یا تأویل آیـه داد سـخن میدهد؛ اگرچه بیارتباط با ظاهر کلام و حتّی مخالف آن باشد. همین امر سبب مـیشود کـه بـرداشتها و نکات عرفانی در تفسیرهای صوفیانه، بسیار غلیظ، برجسته و مبالغهآمیز به نظر آیند و این تفاسیر بیش از آنـکه بـه کتابی در تفسیر قرآن شباهت داشته باشند، بهصورت آثار تعلیمی و ترویجی عـرفانی درآیـند. طـبیعی است که در اینگونه تفاسیر، توجّه و اهتمام مفسّر غالباً به آیات، عبارات و کلماتی معطوف میشود کـه از ظـرفیّت و قـابلیّت لازم برای تأویل به معانی مطلوب و دلخواه وی برخوردار باشند و زمینه کافی را برای تـداعیهای دور و دراز و ایـجاد پیوندهای ظریف و باریکبین ظاهر الفاظ و معانی باطنی مورد ادّعای مفسّر فراهم آورند. تمایل به آیات و کـلماتی ایـنگونه که بتواند محمل ذوقآزماییهای شاعرانه و هنرنماییهای زبانی و بلندپروازیهای صوفیانه باشد، عرصه تـفاسیر صـوفیانه را برای بسیاری از آیات از جمله آیات احکام، کـه در دلالت بـر مدلول یا مدلولهای خود صریح و غیر قابل تـأویلند، تـنگ میکند و حقِّ تفسیر این قبیل آیات، در این نوع تفاسیر ادا نمیشود[۹].
عبدالقادر در تفسیر و أقام الصلوة (بقره: 177) که به معنای برپاداشتن نماز است، چنین مینویسد: یعنی دوام میل و توجه به جمیع اعضا و جوارح بهسوی خدای تعالی در همه اوقات، بهویژه در اوقاتی که در آن توجه واجب است[۱۰].
یا در تفسیر آیه 67 سوره نساء که در آن اجر مجاهدین در راه خدا تعبیر به «اجر عظیم» شده را با تفاسیر عرفانی و ذوقی به فوز به مرتبه کشف و شهود تفسیر کرده است[۱۱]. یا در آیه 69 همین سوره «نبیین» و «صدیقین» را کسانی میداند که به مقام کشف و شهود و مشاهده رسیدهاند[۱۲].
در خاتمه سوره شعراء نیز توصیه به انقطا از مصاحبت با مردم و عزلتگزینی در کوه و بیشهها میکند: بر توست ای سالک مراقب اعتدال احوال و اخلاق و اعمال و جمیع شئون و احوال متعلق به دو عالم دنیا و آخرت، که ذوق و وجدان خود را در همه احوال بازگردانی و حق تفکر و اندیشه را در آن بهجای آوری تا به مبدأ و منشأ آن دست یابی؛ سپس در صدور آن تفکر کنی که به مقتضای اعتدال و قسط الهی صادر شده است یا مطابق با هوای نفسانی که از جنود نفس اماره برخاسته از اغوا و وسوسه شیطان است؟ اگر آن را به مقتضای قسط الهی و عدل طبیعی بیابی، پس خوشا به حالت و اگر آن را به مقتضای هوای نفس بیابی، بر تو لازم است که آن را درمان کنی و با ریاضاتی که ریشه آرزوها را میکند، به اصلاح و اعتدالش بپردازی... و از صحبت با مردم بپرهیزی و در بین کوهها و بیشهها عزلت گزینی و...[۱۳]. توصیه به عزلت و خلوتگزینی در خاتمه سوره مزمل نیز توصیه شده است[۱۴].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد در انتهای آن ذکر شده است. در انتهای فهرست جلد ششم نام قصیده خمریه ذکر شده، اما در متن کتاب اثری از آن نیست.
فهرست آیات قرآنی و پس از آن فهرست احادیث نبوی هر جلد بهتفکیک در انتهای جلد ششم کتاب ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه (ترجمه عبدالقادر گیلانی)، ج1، ص20-19
- ↑ ر.ک: همان، ص22-21
- ↑ ر.ک: همان، ص24-23
- ↑ ر.ک: همان، ص26-25
- ↑ ر.ک: همان، ص27
- ↑ ر.ک: همان، ص30
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: مشتاقمهر، رحمان، ص101-100
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج1، ص153
- ↑ ر.ک: همان، ص410
- ↑ ر.ک: همان، ص411
- ↑ ر.ک: همان، ج4، ص107-106
- ↑ ر.ک: همان، ج6، ص212
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- مشتاقمهر، رحمان، «جنبه عرفانی تفسیر المیزان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، علامه، دوره اول، پاییز 1380، شماره 1، صفحه 99 تا 112، به آدرس اینترنتی:
http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/30135