۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىد' به 'مید') |
جز (جایگزینی متن - 'مىا' به 'میا') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
درباره نام کتاب، دوانى واژه «هیکل» را به معناى «صورت» گرفته و با استناد به عقیده حکماى باستان در ظل و نمود انوار مجرده دانستن ستارگان، «هياكل النور» را نام بناهایى ذکر مىکند که صورت فلزى ساختهشده براى هریک از «کواکب سبعه» (سیارات هفتگانه) را در آنها نهاده و در زمان خاص هریک از این سیارات، آهنگ آن کرده و روشنى | درباره نام کتاب، دوانى واژه «هیکل» را به معناى «صورت» گرفته و با استناد به عقیده حکماى باستان در ظل و نمود انوار مجرده دانستن ستارگان، «هياكل النور» را نام بناهایى ذکر مىکند که صورت فلزى ساختهشده براى هریک از «کواکب سبعه» (سیارات هفتگانه) را در آنها نهاده و در زمان خاص هریک از این سیارات، آهنگ آن کرده و روشنى برمیافروختند و قربانى میکردند. به نظر دوانى، سهروردى این رساله را به این دلیل هياكل النور نامیده که در آن از احوال انوار مجرده سخن گفته و در واقع، الفاظ و عبارتهاى آن به طلسمهاى یادکرده آن حکما مانند است. مراجعه به فحواى منابع کهن نیز، ادعاى دوانى را به لحاظ تاریخى تأیید مىکند. بااینحال، به نظر مىرسد که سخن غیاثالدین منصور دشتکى در این باره، با توجه به الگوى اصلى هستىشناسى سهروردى، به واقعیت نزدیکتر باشد؛ چه، او ضمن اشاره به اینکه واژه «هیکل» در اصل به بناهاى بزرگ و بهویژه به بتخانهها و خانه ترسایان اطلاق مىشود، از معنى دیگر آن، یعنى «تعویذ و دعا» نیز یاد کرده و علت نامگذارى این رساله توسط سهروردى به هياكل النور و بخشبندى هفتگانه آن را در این معناى اخیر بازجسته است.<ref>ر.ک: کریمی زنجانی اصل، محمد، ص38؛ مقدمه مصحح، ص47-46</ref> | ||
برخى از شارحان آثار سهروردى، کاربرد گسترده واژه هیکل را در این اثر، دالّ بر این دانستهاند که او تحت تأثیر آموزههاى اسماعیلى بوده است؛ زیرا اسماعیلیان نیز از هیاکل هفتگانه نام بردهاند.<ref>مرادخانی، زهرا، ص49</ref> | برخى از شارحان آثار سهروردى، کاربرد گسترده واژه هیکل را در این اثر، دالّ بر این دانستهاند که او تحت تأثیر آموزههاى اسماعیلى بوده است؛ زیرا اسماعیلیان نیز از هیاکل هفتگانه نام بردهاند.<ref>مرادخانی، زهرا، ص49</ref> | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
# خود فلک و حرکت آن، فیض ازلى الهى است، پس آغاز و انجام ندارد. هیکل ششم نیز در اثبات جاودانگى روان آدمى است که پس از مرگ از بدن جدا شده و به جهان نور میپیوندد و سخن شیخ در آن به رأى فارابى در این زمینه بسیار ماننده است و سرانجام هیکل هفتم به بیان نبوات و معجزات و کرامات و منامات و بیان چگونگى پیوند روان آدمى با جهان نور در حالت خواب یا جنون مىپردازد.<ref>ر.ک: کریمی زنجانی اصل، محمد، ص35-33</ref> | # خود فلک و حرکت آن، فیض ازلى الهى است، پس آغاز و انجام ندارد. هیکل ششم نیز در اثبات جاودانگى روان آدمى است که پس از مرگ از بدن جدا شده و به جهان نور میپیوندد و سخن شیخ در آن به رأى فارابى در این زمینه بسیار ماننده است و سرانجام هیکل هفتم به بیان نبوات و معجزات و کرامات و منامات و بیان چگونگى پیوند روان آدمى با جهان نور در حالت خواب یا جنون مىپردازد.<ref>ر.ک: کریمی زنجانی اصل، محمد، ص35-33</ref> | ||
با مقایسه «شواكل الحور» و «إشراق هياكل النّور»، از چشماندازى فلسفى و متناظر به الگوى هستىشناختى سهروردى، درمییابیم که بیشتر اعتراضها و خردهگیرىهاى دشتکى بر دوانى درست و برحق است؛ بااینحال، بدزبانى و بىحرمتىهاى دشتکى، بسا که خواننده را آزرده و حتّى به طرفدارى از دوانى | با مقایسه «شواكل الحور» و «إشراق هياكل النّور»، از چشماندازى فلسفى و متناظر به الگوى هستىشناختى سهروردى، درمییابیم که بیشتر اعتراضها و خردهگیرىهاى دشتکى بر دوانى درست و برحق است؛ بااینحال، بدزبانى و بىحرمتىهاى دشتکى، بسا که خواننده را آزرده و حتّى به طرفدارى از دوانى برمیانگیزد. نکته دیگرى که از مقایسه این شرحهاى هياكل النّور برمیآید، رابطه پیوستهاى است که میان جایگاه و پایگاه اجتماعى هریک از این دو عالم نامدار سدههاى نهم و دهم هجرى با چگونگى پردهپوشى و تقیه کردنشان وجود دارد. در واقع، علّت اصلى قشرىتر بودن دوانى از دشتکى بازمیگردد به این که جلالالدین بهعنوان عالمى گنوستیک، روزىخوار حاکمان سنّى و ترکمانان متعصّب سده نهم بوده و قشرى نبودن براى او حکم ارتداد یا لااقل قطع روزى روزانه را فرجام میداده؛ درحالىکه غیاثالدین به خاندانى تعلّق داشته که علم و ثروت و روحانیت را در شیراز سدههاى نهم و دهم هجرى در خود گرد آورده و به همین دلیل هم به فروتنى براى حاکمان سنى نیازى نداشتهاند و گنوستیسیسم خود را آشکارتر بیان میکردهاند.<ref>ر.ک: همان، ص54-53</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش