۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
وى در ادامه، به بحث در امورى پرداخته كه افعال و عوارض تمييز نفسانى به وسيله آن به حالتى مىرسند كه بىترديد، با آن به سعادت مىتوان رسيد. او معتقد است هر انسان از آغاز خلقت خويش، با نيرويى سرشته شده است كه به وسيله آن مىتواند افعال و عوارض نفسانى و تمييز خود را چنان كه سزاوار است شكل دهد. | وى در ادامه، به بحث در امورى پرداخته كه افعال و عوارض تمييز نفسانى به وسيله آن به حالتى مىرسند كه بىترديد، با آن به سعادت مىتوان رسيد. او معتقد است هر انسان از آغاز خلقت خويش، با نيرويى سرشته شده است كه به وسيله آن مىتواند افعال و عوارض نفسانى و تمييز خود را چنان كه سزاوار است شكل دهد. | ||
مطلب ديگرى كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به آن پرداخته، بحث در مورد چيزى است كه به وسليه آن اخلاق جميله براى انسان تبديل به ملكه مىشود و سپس در پى آن، به چيزى پرداخته است كه به وسيله آن، كمك مىشود تا نيروى ادراك درست در انسان به صورت ملكه درآيد. مقصود وى از ملكه، اين است كه نيكويى چنان باشد كه زوال آن ناممكن گردد يا لااقل بسيار دشوار، بنابراين وى مىگويد تمامى اخلاق؛ زيبا و زشت آن، اكتسابى است و براى انسان ممكن است و هرگاه نفسش در موردى به خلقى | مطلب ديگرى كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به آن پرداخته، بحث در مورد چيزى است كه به وسليه آن اخلاق جميله براى انسان تبديل به ملكه مىشود و سپس در پى آن، به چيزى پرداخته است كه به وسيله آن، كمك مىشود تا نيروى ادراك درست در انسان به صورت ملكه درآيد. مقصود وى از ملكه، اين است كه نيكويى چنان باشد كه زوال آن ناممكن گردد يا لااقل بسيار دشوار، بنابراين وى مىگويد تمامى اخلاق؛ زيبا و زشت آن، اكتسابى است و براى انسان ممكن است و هرگاه نفسش در موردى به خلقى نزدیک شد، خوب يا بد، باز هم براى انسان ممكن است كه با اراده خويش، به ضد آن خلق منتقل شود و آنچه انسان به وسيله آن، خلقى را كسب مىكند يا نفس خود را از خلقى در درونش در حال شكلگيرى است به خلق ديگر منتقل مىكند، عادت است. | ||
منظور [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] از عادت، تكرار كردن يك كار به دفعات بسيار در زمانى طولانى و در اوقاتى به هم | منظور [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] از عادت، تكرار كردن يك كار به دفعات بسيار در زمانى طولانى و در اوقاتى به هم نزدیک است و از آنجا كه معتقد است خُلق جميل نيز از عادت پديد مىآيد، به بررسى نحوه پديد آمدن خلق جميل و قبيح پرداخته است. | ||
به باور وى، فعل از خلق نشأت مىگيرد و خلق از عادت و كمال انسان نيز در خلق اوست و اعتدال، راز سلامتى است. وى براى فهم بهتر اين مطلب، به ذكر امورى پرداخته است كه به عنوان اخلاق خوب مشهور است و از افعال معتدلى كه از اخلاق جميله پديد آمده، سخن به ميان آورده است تا ذهن خواننده به مطابقت آنچه بيان داشته است، با اصناف اخلاق و افعالى كه از هر صنف خاصى از اخلاق سرمىزند، راه يابد. در اين رابطه، وى شجاعت را مثال زده كه خلقى زيباست كه با ميانهروى در اقدام به امور ترسناك و دست كشيدن از آنها حاصل مىشود؛ اگر اقدام به آن زياد شود، بىباكى را به دست مىدهد و نقصان در آن، ترس را حاصل مىكند. | به باور وى، فعل از خلق نشأت مىگيرد و خلق از عادت و كمال انسان نيز در خلق اوست و اعتدال، راز سلامتى است. وى براى فهم بهتر اين مطلب، به ذكر امورى پرداخته است كه به عنوان اخلاق خوب مشهور است و از افعال معتدلى كه از اخلاق جميله پديد آمده، سخن به ميان آورده است تا ذهن خواننده به مطابقت آنچه بيان داشته است، با اصناف اخلاق و افعالى كه از هر صنف خاصى از اخلاق سرمىزند، راه يابد. در اين رابطه، وى شجاعت را مثال زده كه خلقى زيباست كه با ميانهروى در اقدام به امور ترسناك و دست كشيدن از آنها حاصل مىشود؛ اگر اقدام به آن زياد شود، بىباكى را به دست مىدهد و نقصان در آن، ترس را حاصل مىكند. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در راستاى توضيح چگونگى به دست آوردن اين اخلاق جميله، لازم دانسته است كه ابتدا، خلقها و نيز افعالى كه از آنها پديد مىآيد را مورد شناسايى و شمارش قرار دهد و پس از آن، به اين نكته اشاره نمايد كه سزاوار است آدمى تأمل كند تا ببيند چه خلقهايى را درون خود مىيابد. | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در راستاى توضيح چگونگى به دست آوردن اين اخلاق جميله، لازم دانسته است كه ابتدا، خلقها و نيز افعالى كه از آنها پديد مىآيد را مورد شناسايى و شمارش قرار دهد و پس از آن، به اين نكته اشاره نمايد كه سزاوار است آدمى تأمل كند تا ببيند چه خلقهايى را درون خود مىيابد. | ||
وى براى فهم چگونگى اعتدالسنجى اخلاق، روشى را پيشنهاد نموده است، بدين طريق كه بررسى نماييم آيا فعلى كه از حالت نقصان خُلق ناشى مىشود، به راحتى از ما سر مىزند يا نه؟ و آيا انجام فعلى كه از حالت زيادى خُلق ناشى مىشود، براى ما آسان است يا نه؟ و چنين نتيجه مىگيرد كه اگر اين دو جهت سهولت، براى ما يكسان يا به هم | وى براى فهم چگونگى اعتدالسنجى اخلاق، روشى را پيشنهاد نموده است، بدين طريق كه بررسى نماييم آيا فعلى كه از حالت نقصان خُلق ناشى مىشود، به راحتى از ما سر مىزند يا نه؟ و آيا انجام فعلى كه از حالت زيادى خُلق ناشى مىشود، براى ما آسان است يا نه؟ و چنين نتيجه مىگيرد كه اگر اين دو جهت سهولت، براى ما يكسان يا به هم نزدیک بودند، مىفهميم كه درون ما در حالت اعتدال قرار دارد.[[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] لذت را سد راه اكثر خيرات دانسته و در اين راستا، به شناخت و بررسى لذت و رنج پرداخته است. وى در تعريف برده و آزاده، تعبير زيبايى به كار برده است. او معتقد است آزاده كسى است كه داراى قدرت سنجش اطراف و عواقب امور بوده و از نيروى اراده در مورد آنچه اين سنجشها اقتضا مىكنند، برخوردار است. او كسى كه فاقد اين دو صفت باشد را انسان بهيمى (چهارپا صفت) و برده دانسته است. | ||
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] فلسفه را چيزى دانسته است كه مىتوان با آن، به نيكويى تميز بين خُلق زشت و زيبا رسيد. وى صناعت فلسفه را به دو دسته تقسيم كرده است: يك دسته آن چه به وسيله آن، شناخت امورى كه انسان در آنها فعلى ندارد حاصل مىشود، كه «فلسفه نظرى» خوانده مىشود و دوّمى صناعتى است كه به وسيله آن، شناخت امورى كه شأن آنها اين است كه به صورت عملى درآيند و نيرو يافتن بر انجام درست آنها واقع مىگردد كه آن را «فلسفه عملى» يا «مدنى» مىگويند. | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] فلسفه را چيزى دانسته است كه مىتوان با آن، به نيكويى تميز بين خُلق زشت و زيبا رسيد. وى صناعت فلسفه را به دو دسته تقسيم كرده است: يك دسته آن چه به وسيله آن، شناخت امورى كه انسان در آنها فعلى ندارد حاصل مىشود، كه «فلسفه نظرى» خوانده مىشود و دوّمى صناعتى است كه به وسيله آن، شناخت امورى كه شأن آنها اين است كه به صورت عملى درآيند و نيرو يافتن بر انجام درست آنها واقع مىگردد كه آن را «فلسفه عملى» يا «مدنى» مىگويند. |
ویرایش