دندان لق: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
دندان لق | == دندان لق == | ||
این کتاب در سال 1391 توسط [[بابک دهقانی]] نگاشته شد. اما بنا به دلایلی چاپ آن تا سال 1392 به تعویق افتاد. در این کتاب به بررسی جنبه های نمایشی سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی پرداخته شده است. این کتاب جزو محدود کتابهایی است که به جنبه های نمایشی یکی از داستانهای شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی پرداخته و سعی شده است این مباحث به شکلی بیان شود که مخاطب از آن لذت کافی را ببرد. دندان لق نماد زنی است که به همسر خود خیانت کرده و می بایست کنده شود و به دور افتد. این زن کسی نیست جز سودابه در شاهنامه. شاهنامه فردوسی سرشار از حرکات و عکس العمل هایی است که ذهن مخاطب را با خود درگیر می نماید. | |||
این کتاب در سال 1391 توسط بابک دهقانی نگاشته شد. اما بنا به دلایلی چاپ آن تا سال 1392 به تعویق افتاد. در این کتاب به بررسی جنبه های نمایشی سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی پرداخته شده است. این کتاب جزو محدود کتابهایی است که به جنبه های نمایشی یکی از داستانهای شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی پرداخته و سعی شده است این مباحث به شکلی بیان شود که مخاطب از آن لذت کافی را ببرد. دندان لق نماد زنی است که به همسر خود خیانت کرده و می بایست کنده شود و به دور افتد. این زن کسی نیست جز سودابه در شاهنامه. شاهنامه فردوسی سرشار از حرکات و عکس العمل هایی است که ذهن مخاطب را با خود درگیر می نماید. | |||
== شناسنامه کتاب == | |||
مؤلف: بابک دهقانی | مؤلف: بابک دهقانی | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
شابک: 9786005610796 | شابک: 9786005610796 | ||
کد کتاب در گیسوم: (1886932) | کد کتاب در گیسوم: (1886932) | ||
جنبه های نمایشی سوگ سیاوش | |||
== جنبه های نمایشی سوگ سیاوش == | |||
- اشک سیاوش | |||
- شفاعت در شاهنامه | |||
- فرستادن سیاوش به جنگ افراسیاب | |||
- و غیره | |||
== اشک سیاوش == | |||
گل لاله نگونسار یا لاله واژگون با نام علمی «Fritillaria» و یا شقایق را در پاوه و اورامانات و برخی دیگر از مناطق ایران به نام گل اشک سیاوش نامیده میشود. چنين گفته شده است كه این گل در آن زمان که خون سياوش بيگناه بر زمين ريخته شد، شاهد ماجرا بود. و از شدت غم و اندوه فراوان شاخهاش خم شد و رو به زمين آرام آرام بر بيگناهي سياوش اشك ميريخت. | گل لاله نگونسار یا لاله واژگون با نام علمی «Fritillaria» و یا شقایق را در پاوه و اورامانات و برخی دیگر از مناطق ایران به نام گل اشک سیاوش نامیده میشود. چنين گفته شده است كه این گل در آن زمان که خون سياوش بيگناه بر زمين ريخته شد، شاهد ماجرا بود. و از شدت غم و اندوه فراوان شاخهاش خم شد و رو به زمين آرام آرام بر بيگناهي سياوش اشك ميريخت. | ||
خط ۳۶: | خط ۴۳: | ||
اوج یکی از عناصر نمایشی به حساب میآید و بعد از آن فرود نمایشی صورت میگیرد. در داستان سوگ سیاوش این اوج در پی خیانت سودابه به همسرش کیکاووس رخ میدهد و ما شاهد این قضیه هستیم که اگر شخصیتی به نام سودابه در شاهنامه وجود نداشت این داستان شاید در هیچ زمان به چنین اوجی نمیرسید و ما عبور خطرناک سیاوش از آتش را نمیدیدیم. به هر حال این عمل صورت میپذیرد و بعد از آن هنوز به آرامش نرسیدهایم. چرا که با اثبات بیگناهی سیاوش، خشم کیکاووس نسبت به سودابه را خواهیم داشت و این در حالی است که سیاوش خود شفاعت او را مینماید و از کیکاووس میخواهد که سودابه را بر او ببخشاید. با تمام این تفاسیر سیاوش از آتش میگذرد و کمترین اثری از آتش در لباس و اسب و تن او دیده نمیشود. همه به یکدیگر مژده میدادند که خدا آتش را بر بیگناه بخشید و همچون آب سرد نمود، اما سودابه از خشم موی خود را میکند و اشک میریخت. همین که سیاوش پیش پدر رفت و کاووس اثری از دود و آتش و گرد و خاک در او ندید از اسب فرود آمد و تنگ به برش گرفت و با او به ایوان شتافت و سه روز به شادی نشستند پس از آن در کار سودابه با ایرانیان شور کرد. همه او را سزاوار مرگ دانستند. شاه با دلی پر درد و رنگ رخساری زرد فرمان به دار آویختن او را داد. | اوج یکی از عناصر نمایشی به حساب میآید و بعد از آن فرود نمایشی صورت میگیرد. در داستان سوگ سیاوش این اوج در پی خیانت سودابه به همسرش کیکاووس رخ میدهد و ما شاهد این قضیه هستیم که اگر شخصیتی به نام سودابه در شاهنامه وجود نداشت این داستان شاید در هیچ زمان به چنین اوجی نمیرسید و ما عبور خطرناک سیاوش از آتش را نمیدیدیم. به هر حال این عمل صورت میپذیرد و بعد از آن هنوز به آرامش نرسیدهایم. چرا که با اثبات بیگناهی سیاوش، خشم کیکاووس نسبت به سودابه را خواهیم داشت و این در حالی است که سیاوش خود شفاعت او را مینماید و از کیکاووس میخواهد که سودابه را بر او ببخشاید. با تمام این تفاسیر سیاوش از آتش میگذرد و کمترین اثری از آتش در لباس و اسب و تن او دیده نمیشود. همه به یکدیگر مژده میدادند که خدا آتش را بر بیگناه بخشید و همچون آب سرد نمود، اما سودابه از خشم موی خود را میکند و اشک میریخت. همین که سیاوش پیش پدر رفت و کاووس اثری از دود و آتش و گرد و خاک در او ندید از اسب فرود آمد و تنگ به برش گرفت و با او به ایوان شتافت و سه روز به شادی نشستند پس از آن در کار سودابه با ایرانیان شور کرد. همه او را سزاوار مرگ دانستند. شاه با دلی پر درد و رنگ رخساری زرد فرمان به دار آویختن او را داد. | ||
شفاعت در شاهنامه | == شفاعت در شاهنامه == | ||
پس از آنکه کار رسوایی سودابه بالا میگیرد، کاووس فرمان قتل وی را صادر میکند اما به شفاعت سیاوش از مرگ میرهد. سیاوش اندیشید که روزی شاه از این کار پشیمان میشود و او را مسبب اندوه خود میداند پس از شهریار خواست تا سودابه را به او ببخشد شاید پند بپذیرد و از این راه برگردد. | |||
پس از آنکه کار رسوایی سودابه بالا میگیرد، کاووس فرمان قتل وی را صادر میکند اما به شفاعت سیاوش از مرگ میرهد. سیاوش اندیشید که روزی شاه از این کار پشیمان میشود و او را مسبب اندوه خود میداند پس از شهریار خواست تا سودابه را به او ببخشد شاید پند بپذیرد و از این راه برگردد. | |||
== فرستادن سیاوش به جنگ افراسیاب == | |||
سیاوش از پدرش خواست تا او را به جنگ با افراسیاب فرستد. پدر نیز پذیرفت و بسیار خوشحال شد ولی رستم تهمتن را با او فرستاد و او نیز قبول کرد. بنابراین در گنجینهی خود را باز کرد و همه نوع آلات و ابزار جنگی به آنها سپرد و همه را در اختیار سیاوش گذاشت و خود با دیدگان پر آب تا یک روز راه با او همراه شد. سرانجام یکدیگر را در آغوش گرفتند و چون ابر بهار گریستند و زاری کردند.[۴] | سیاوش از پدرش خواست تا او را به جنگ با افراسیاب فرستد. پدر نیز پذیرفت و بسیار خوشحال شد ولی رستم تهمتن را با او فرستاد و او نیز قبول کرد. بنابراین در گنجینهی خود را باز کرد و همه نوع آلات و ابزار جنگی به آنها سپرد و همه را در اختیار سیاوش گذاشت و خود با دیدگان پر آب تا یک روز راه با او همراه شد. سرانجام یکدیگر را در آغوش گرفتند و چون ابر بهار گریستند و زاری کردند.[۴] | ||
بیشتر بدانید... | بیشتر بدانید... | ||
یکی از کتابهایی است که در خصوص جنبه های نمایشی سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی نگاشته شده است. نویسنده بر این باور است که این داستان دارای جنبه های نمایشی بیشماری است که می تواند خواننده را تحت تاثیر قرار دهد. سخن اول نویسنده -بابک دهقانی- با پژوهشی ژرف در زمینهی موضوعات متفاوت و با مشورت با اساتید و دوستان نزدیک دانشگاهی سرانجام شاهنامه را برای موضوع نوشتار خود انتخاب نموده است. در آغاز کار، برخی این موضوع را قبول کرده و مورد تشویق قرار دادند و برخی نیز با به میان کشیدن ناهمواریهایي در سر راه این پژوهش، اندیشههای متفاوتی ابراز مینمودند. با این که به دقت نصایح دوستان گروه دوم را مد نظر قرار داده است اما هیچکدام نتوانست شور و شوق ایشان را نسبت به این موضوع کم کند. شاهنامهی فردوسی از زیباترین شاهکارهای ادبی و رزمی فرهنگ دیرپای کشور ایران و افتخاری بزرگ همه برای هممیهنان است. از آن رو هر چه بیشتر به آن فکر توجه شود علاقه مخاطب نیز بیشتر خواهد شد. اندیشه نویسنده در انتخاب موضوع ایرانی شاهنامه این است که شاید با این کار کمکی به جامعهی هنری و تئاتری خواهد نمود چرا که دوستداران هنر نمایشی تئاتر و در کل همه هنرمندان انسانهای دلسوز و هدفمند بوده و تاریخ و ماندگاری رسوم دیرپای ملی در همه بُرههها گواهی بر تلاشهای هنرمندانهي این دلسوزان بوده است. عموماً هر هنرمندی در اجرای نمایشهای باستانی و اسطورهای در صحنه از آن روی ظاهر میشود تا با هنر نمایشی خود ذوق و شوق تماشاچیان را افزون کرده و تاثیر ماندگار بگذارد. با توجه به مطالب ذکر شده بر این باوریم که میتوان از طریق این كتاب جنبههای نمایشی را به خوبی مورد مطالعه قرار داد. داستان سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی یکی از داستانهای زیبا و دلنشین است که جنبههای نمایشی بسیار زیبای آن بر تماشاگر تائیر ژرف میگزارد. با وجود این که بسیاری از مردم ایران به شاهنامه و داستان آن علاقمندند اما هنوز جنبههای کاربردی نمایش آن نیاز به پژوهش دارد تا ذوق دیدن و شنیدن آن در تماشاگر افزون شود. نظر به ارزش این داستان در شاهنامه و این که جنبههای گوناگون آن مورد بررسی و شناسایی دقیق نمایشی قرار نگرفته است نگارنده نوشتن این کتاب را برای تلاش در این راستا آغاز نموده است. اما با مطالعات انجام شده بر این باورند که جنبه های نمایشی این داستان از جمله: گذر سیاوش از آتش، خیانت سودابه به همسرش، عشق سودابه به سیاوش و غیره منحصربفرد بوده و از نظر ادبی و هنری بسیار با اهمیت است. داستان سودابه و سیاوش داستانی عاشقانه است. عشقي زلال و بی پیرایه که از درون زبانه کشیده و در سایه شعله خود عشاق را به عشق پاک فرا میخواند. سودابه شاه بانوی عشق است. سودازدهی جان و جسم. سراپا شور و شوق و شورش است. در صدای چکاچک نیزهها و خنجرها، در زیر آوار دشنه و دشنامها، چونان رگبارهای باران بهاری از او عشق میبارد و کمند گیسویش را بر دم اسبان کینه میبندند و مرمر سینهی پرخروش عاشقاش را به تازیانههای دشنه و دشنمام میشکافند. | یکی از کتابهایی است که در خصوص جنبه های نمایشی سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی نگاشته شده است. نویسنده بر این باور است که این داستان دارای جنبه های نمایشی بیشماری است که می تواند خواننده را تحت تاثیر قرار دهد. سخن اول نویسنده -بابک دهقانی- با پژوهشی ژرف در زمینهی موضوعات متفاوت و با مشورت با اساتید و دوستان نزدیک دانشگاهی سرانجام شاهنامه را برای موضوع نوشتار خود انتخاب نموده است. در آغاز کار، برخی این موضوع را قبول کرده و مورد تشویق قرار دادند و برخی نیز با به میان کشیدن ناهمواریهایي در سر راه این پژوهش، اندیشههای متفاوتی ابراز مینمودند. با این که به دقت نصایح دوستان گروه دوم را مد نظر قرار داده است اما هیچکدام نتوانست شور و شوق ایشان را نسبت به این موضوع کم کند. شاهنامهی فردوسی از زیباترین شاهکارهای ادبی و رزمی فرهنگ دیرپای کشور ایران و افتخاری بزرگ همه برای هممیهنان است. از آن رو هر چه بیشتر به آن فکر توجه شود علاقه مخاطب نیز بیشتر خواهد شد. اندیشه نویسنده در انتخاب موضوع ایرانی شاهنامه این است که شاید با این کار کمکی به جامعهی هنری و تئاتری خواهد نمود چرا که دوستداران هنر نمایشی تئاتر و در کل همه هنرمندان انسانهای دلسوز و هدفمند بوده و تاریخ و ماندگاری رسوم دیرپای ملی در همه بُرههها گواهی بر تلاشهای هنرمندانهي این دلسوزان بوده است. عموماً هر هنرمندی در اجرای نمایشهای باستانی و اسطورهای در صحنه از آن روی ظاهر میشود تا با هنر نمایشی خود ذوق و شوق تماشاچیان را افزون کرده و تاثیر ماندگار بگذارد. با توجه به مطالب ذکر شده بر این باوریم که میتوان از طریق این كتاب جنبههای نمایشی را به خوبی مورد مطالعه قرار داد. داستان سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی یکی از داستانهای زیبا و دلنشین است که جنبههای نمایشی بسیار زیبای آن بر تماشاگر تائیر ژرف میگزارد. با وجود این که بسیاری از مردم ایران به شاهنامه و داستان آن علاقمندند اما هنوز جنبههای کاربردی نمایش آن نیاز به پژوهش دارد تا ذوق دیدن و شنیدن آن در تماشاگر افزون شود. نظر به ارزش این داستان در شاهنامه و این که جنبههای گوناگون آن مورد بررسی و شناسایی دقیق نمایشی قرار نگرفته است نگارنده نوشتن این کتاب را برای تلاش در این راستا آغاز نموده است. اما با مطالعات انجام شده بر این باورند که جنبه های نمایشی این داستان از جمله: گذر سیاوش از آتش، خیانت سودابه به همسرش، عشق سودابه به سیاوش و غیره منحصربفرد بوده و از نظر ادبی و هنری بسیار با اهمیت است. داستان سودابه و سیاوش داستانی عاشقانه است. عشقي زلال و بی پیرایه که از درون زبانه کشیده و در سایه شعله خود عشاق را به عشق پاک فرا میخواند. سودابه شاه بانوی عشق است. سودازدهی جان و جسم. سراپا شور و شوق و شورش است. در صدای چکاچک نیزهها و خنجرها، در زیر آوار دشنه و دشنامها، چونان رگبارهای باران بهاری از او عشق میبارد و کمند گیسویش را بر دم اسبان کینه میبندند و مرمر سینهی پرخروش عاشقاش را به تازیانههای دشنه و دشنمام میشکافند. |
نسخهٔ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۱۶
دندان لق
این کتاب در سال 1391 توسط بابک دهقانی نگاشته شد. اما بنا به دلایلی چاپ آن تا سال 1392 به تعویق افتاد. در این کتاب به بررسی جنبه های نمایشی سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی پرداخته شده است. این کتاب جزو محدود کتابهایی است که به جنبه های نمایشی یکی از داستانهای شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی پرداخته و سعی شده است این مباحث به شکلی بیان شود که مخاطب از آن لذت کافی را ببرد. دندان لق نماد زنی است که به همسر خود خیانت کرده و می بایست کنده شود و به دور افتد. این زن کسی نیست جز سودابه در شاهنامه. شاهنامه فردوسی سرشار از حرکات و عکس العمل هایی است که ذهن مخاطب را با خود درگیر می نماید.
شناسنامه کتاب
مؤلف: بابک دهقانی
ناشر: رسول
زبان: فارسی
ردهبندی دیویی: 8fa1.21
سال چاپ: 1392
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 1000 نسخه
تعداد صفحات: 150
قطع و نوع جلد: رقعی (شومیز)
شابک: 9786005610796
کد کتاب در گیسوم: (1886932)
جنبه های نمایشی سوگ سیاوش
- اشک سیاوش
- شفاعت در شاهنامه
- فرستادن سیاوش به جنگ افراسیاب
- و غیره
اشک سیاوش
گل لاله نگونسار یا لاله واژگون با نام علمی «Fritillaria» و یا شقایق را در پاوه و اورامانات و برخی دیگر از مناطق ایران به نام گل اشک سیاوش نامیده میشود. چنين گفته شده است كه این گل در آن زمان که خون سياوش بيگناه بر زمين ريخته شد، شاهد ماجرا بود. و از شدت غم و اندوه فراوان شاخهاش خم شد و رو به زمين آرام آرام بر بيگناهي سياوش اشك ميريخت.
بیگناهی سیاوش هنگام عبور از آتش
بیشترین اثر نمایشی در داستان سوگ سیاوش در هنگام عبور او از آتش میباشد چرا که اوج یک نمایش آن زمانی است که نفس تماشاگر را در سینه حبس نماید.
اوج یکی از عناصر نمایشی به حساب میآید و بعد از آن فرود نمایشی صورت میگیرد. در داستان سوگ سیاوش این اوج در پی خیانت سودابه به همسرش کیکاووس رخ میدهد و ما شاهد این قضیه هستیم که اگر شخصیتی به نام سودابه در شاهنامه وجود نداشت این داستان شاید در هیچ زمان به چنین اوجی نمیرسید و ما عبور خطرناک سیاوش از آتش را نمیدیدیم. به هر حال این عمل صورت میپذیرد و بعد از آن هنوز به آرامش نرسیدهایم. چرا که با اثبات بیگناهی سیاوش، خشم کیکاووس نسبت به سودابه را خواهیم داشت و این در حالی است که سیاوش خود شفاعت او را مینماید و از کیکاووس میخواهد که سودابه را بر او ببخشاید. با تمام این تفاسیر سیاوش از آتش میگذرد و کمترین اثری از آتش در لباس و اسب و تن او دیده نمیشود. همه به یکدیگر مژده میدادند که خدا آتش را بر بیگناه بخشید و همچون آب سرد نمود، اما سودابه از خشم موی خود را میکند و اشک میریخت. همین که سیاوش پیش پدر رفت و کاووس اثری از دود و آتش و گرد و خاک در او ندید از اسب فرود آمد و تنگ به برش گرفت و با او به ایوان شتافت و سه روز به شادی نشستند پس از آن در کار سودابه با ایرانیان شور کرد. همه او را سزاوار مرگ دانستند. شاه با دلی پر درد و رنگ رخساری زرد فرمان به دار آویختن او را داد.
شفاعت در شاهنامه
پس از آنکه کار رسوایی سودابه بالا میگیرد، کاووس فرمان قتل وی را صادر میکند اما به شفاعت سیاوش از مرگ میرهد. سیاوش اندیشید که روزی شاه از این کار پشیمان میشود و او را مسبب اندوه خود میداند پس از شهریار خواست تا سودابه را به او ببخشد شاید پند بپذیرد و از این راه برگردد.
فرستادن سیاوش به جنگ افراسیاب
سیاوش از پدرش خواست تا او را به جنگ با افراسیاب فرستد. پدر نیز پذیرفت و بسیار خوشحال شد ولی رستم تهمتن را با او فرستاد و او نیز قبول کرد. بنابراین در گنجینهی خود را باز کرد و همه نوع آلات و ابزار جنگی به آنها سپرد و همه را در اختیار سیاوش گذاشت و خود با دیدگان پر آب تا یک روز راه با او همراه شد. سرانجام یکدیگر را در آغوش گرفتند و چون ابر بهار گریستند و زاری کردند.[۴] بیشتر بدانید...
یکی از کتابهایی است که در خصوص جنبه های نمایشی سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی نگاشته شده است. نویسنده بر این باور است که این داستان دارای جنبه های نمایشی بیشماری است که می تواند خواننده را تحت تاثیر قرار دهد. سخن اول نویسنده -بابک دهقانی- با پژوهشی ژرف در زمینهی موضوعات متفاوت و با مشورت با اساتید و دوستان نزدیک دانشگاهی سرانجام شاهنامه را برای موضوع نوشتار خود انتخاب نموده است. در آغاز کار، برخی این موضوع را قبول کرده و مورد تشویق قرار دادند و برخی نیز با به میان کشیدن ناهمواریهایي در سر راه این پژوهش، اندیشههای متفاوتی ابراز مینمودند. با این که به دقت نصایح دوستان گروه دوم را مد نظر قرار داده است اما هیچکدام نتوانست شور و شوق ایشان را نسبت به این موضوع کم کند. شاهنامهی فردوسی از زیباترین شاهکارهای ادبی و رزمی فرهنگ دیرپای کشور ایران و افتخاری بزرگ همه برای هممیهنان است. از آن رو هر چه بیشتر به آن فکر توجه شود علاقه مخاطب نیز بیشتر خواهد شد. اندیشه نویسنده در انتخاب موضوع ایرانی شاهنامه این است که شاید با این کار کمکی به جامعهی هنری و تئاتری خواهد نمود چرا که دوستداران هنر نمایشی تئاتر و در کل همه هنرمندان انسانهای دلسوز و هدفمند بوده و تاریخ و ماندگاری رسوم دیرپای ملی در همه بُرههها گواهی بر تلاشهای هنرمندانهي این دلسوزان بوده است. عموماً هر هنرمندی در اجرای نمایشهای باستانی و اسطورهای در صحنه از آن روی ظاهر میشود تا با هنر نمایشی خود ذوق و شوق تماشاچیان را افزون کرده و تاثیر ماندگار بگذارد. با توجه به مطالب ذکر شده بر این باوریم که میتوان از طریق این كتاب جنبههای نمایشی را به خوبی مورد مطالعه قرار داد. داستان سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی یکی از داستانهای زیبا و دلنشین است که جنبههای نمایشی بسیار زیبای آن بر تماشاگر تائیر ژرف میگزارد. با وجود این که بسیاری از مردم ایران به شاهنامه و داستان آن علاقمندند اما هنوز جنبههای کاربردی نمایش آن نیاز به پژوهش دارد تا ذوق دیدن و شنیدن آن در تماشاگر افزون شود. نظر به ارزش این داستان در شاهنامه و این که جنبههای گوناگون آن مورد بررسی و شناسایی دقیق نمایشی قرار نگرفته است نگارنده نوشتن این کتاب را برای تلاش در این راستا آغاز نموده است. اما با مطالعات انجام شده بر این باورند که جنبه های نمایشی این داستان از جمله: گذر سیاوش از آتش، خیانت سودابه به همسرش، عشق سودابه به سیاوش و غیره منحصربفرد بوده و از نظر ادبی و هنری بسیار با اهمیت است. داستان سودابه و سیاوش داستانی عاشقانه است. عشقي زلال و بی پیرایه که از درون زبانه کشیده و در سایه شعله خود عشاق را به عشق پاک فرا میخواند. سودابه شاه بانوی عشق است. سودازدهی جان و جسم. سراپا شور و شوق و شورش است. در صدای چکاچک نیزهها و خنجرها، در زیر آوار دشنه و دشنامها، چونان رگبارهای باران بهاری از او عشق میبارد و کمند گیسویش را بر دم اسبان کینه میبندند و مرمر سینهی پرخروش عاشقاش را به تازیانههای دشنه و دشنمام میشکافند.