رسائل ابن سينا (23 رساله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بو على' به 'بوعلى'
جز (جایگزینی متن - 'عمومي' به 'عمومی')
جز (جایگزینی متن - 'بو على' به 'بوعلى')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:


== معرفى اجمالى ==
== معرفى اجمالى ==
'''حى بن يقظان''' يكى از آثار تمثيلى - عرفانى [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] است كه در پاسخ به درخواست دوستان خود، به زبان عربى تأليف نموده است. طبق آنچه مشهور است، اين داستان عرفانى را بو على در قلعه فردجان نوشت و در آن شرح حال پيرى از اهالی «بيت المقدس»، به نام حى پسر يقظان آمده است.
'''حى بن يقظان''' يكى از آثار تمثيلى - عرفانى [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] است كه در پاسخ به درخواست دوستان خود، به زبان عربى تأليف نموده است. طبق آنچه مشهور است، اين داستان عرفانى را بوعلى در قلعه فردجان نوشت و در آن شرح حال پيرى از اهالی «بيت المقدس»، به نام حى پسر يقظان آمده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:




ترجمه و شرح فارسى اين كتاب به امر علاء الدولة كاكويه، انجام گرفت و مترجم و شارح آن ظاهراً يكى از شاگردان شيخ و بنا بر عقيده بعضى ابوعبيد جرجانى است. البته بايد گفت [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] تنها نويسنده اين داستان مشهور نيست و داستان از تفصيل بيشترى برخوردار است؛ براى مثال اين داستان، شرح زندگى يقظان و فرزند اوست كه يقظان در نهان با خواهر يكى از سلاطين ازدواج مى‌كند و هنگامى كه فرزندى از اين پيوند به وجود مى‌آيد، زن و شوهر از بيم برادر، نوزاد را در تابوتى نهاده و به جزيره‌اى مى‌برند و رها مى‌كنند و در آن‌جا ماده آهويى كه بچه‌اش را عقاب ربوده است، به پرورش او مى‌پردازد، لكن آنچه بو على بدان توجه دارد، بدون اين توضيحات است؛ وى فقط به نكات فلسفى آن پرداخته است. اين داستان توسط افرادى مانند ابن طفيل به صورت كاملا ادبى و با روح درآمده كه مورد توجه دانشمندان غربى در طول قرن‌ها قرار گرفته است.
ترجمه و شرح فارسى اين كتاب به امر علاء الدولة كاكويه، انجام گرفت و مترجم و شارح آن ظاهراً يكى از شاگردان شيخ و بنا بر عقيده بعضى ابوعبيد جرجانى است. البته بايد گفت [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] تنها نويسنده اين داستان مشهور نيست و داستان از تفصيل بيشترى برخوردار است؛ براى مثال اين داستان، شرح زندگى يقظان و فرزند اوست كه يقظان در نهان با خواهر يكى از سلاطين ازدواج مى‌كند و هنگامى كه فرزندى از اين پيوند به وجود مى‌آيد، زن و شوهر از بيم برادر، نوزاد را در تابوتى نهاده و به جزيره‌اى مى‌برند و رها مى‌كنند و در آن‌جا ماده آهويى كه بچه‌اش را عقاب ربوده است، به پرورش او مى‌پردازد، لكن آنچه بوعلى بدان توجه دارد، بدون اين توضيحات است؛ وى فقط به نكات فلسفى آن پرداخته است. اين داستان توسط افرادى مانند ابن طفيل به صورت كاملا ادبى و با روح درآمده كه مورد توجه دانشمندان غربى در طول قرن‌ها قرار گرفته است.


اولين ترجمه اين كتاب به زبان هلندى، توسط يكى از شاگردان اسپينوزا، فيلسوف شهير آلمانى، صورت گرفت و مورد اقبال عجيب انديشمندان غربى واقع شد و بارها تجديد چاپ گرديد. ترجمه روسى اين كتاب در سال 1920م در لنينگراد انجام شد و برگردان آلمانى آن در سال 1726م در شهر فرانكفورت و در سال 1782 در شهر برلن به زيور طبع آراسته شد. در سال 1674 ميلادى جى كيث از پيروان فرقه ميسحى كويكرزها (انجمن دوستى)، در سال 1686م جى اشول و در سال 1708م سايمون اوكلى، آن كتاب را به انگليسى برگرداندند.
اولين ترجمه اين كتاب به زبان هلندى، توسط يكى از شاگردان اسپينوزا، فيلسوف شهير آلمانى، صورت گرفت و مورد اقبال عجيب انديشمندان غربى واقع شد و بارها تجديد چاپ گرديد. ترجمه روسى اين كتاب در سال 1920م در لنينگراد انجام شد و برگردان آلمانى آن در سال 1726م در شهر فرانكفورت و در سال 1782 در شهر برلن به زيور طبع آراسته شد. در سال 1674 ميلادى جى كيث از پيروان فرقه ميسحى كويكرزها (انجمن دوستى)، در سال 1686م جى اشول و در سال 1708م سايمون اوكلى، آن كتاب را به انگليسى برگرداندند.
خط ۲۲۱: خط ۲۲۱:


== معرفى اجمالى ==
== معرفى اجمالى ==
'''العرشية''' از بو على است كه به زبان عربى و در مورد حقايق علم توحيد نوشته شده است. هدف، اجابت درخواست يكى از منسوبين در زمينه تأليف رساله‌اى مشتمل بر آنچه بايد محققانه در مورد خدا و صفات و افعال وى به آن اعتقاد داشت، بوده است.
'''العرشية''' از بوعلى است كه به زبان عربى و در مورد حقايق علم توحيد نوشته شده است. هدف، اجابت درخواست يكى از منسوبين در زمينه تأليف رساله‌اى مشتمل بر آنچه بايد محققانه در مورد خدا و صفات و افعال وى به آن اعتقاد داشت، بوده است.


==ساختار ==
==ساختار ==
خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:
[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، فصلى جداگانه را براى صدور افعال از واجب الوجود مطرح مى‌كند و فعل واجب را از آثار كمال او مى‌شمارد و اين فعل او را واحد مى‌داند و مى‌گويد: اثنينيت فعل دالّ بر اثنينيت فاعل مى‌باشد، فلذا محال است از واحد، فعلى غير واحد صادر شود.
[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، فصلى جداگانه را براى صدور افعال از واجب الوجود مطرح مى‌كند و فعل واجب را از آثار كمال او مى‌شمارد و اين فعل او را واحد مى‌داند و مى‌گويد: اثنينيت فعل دالّ بر اثنينيت فاعل مى‌باشد، فلذا محال است از واحد، فعلى غير واحد صادر شود.


آخرين فصل رساله درباره قضا و قدر است. بو على اين مسئله مهم كلامى را به طور مختصر در بخش پايانى اين رساله آورده تا مبحث توحيد را با آن تكميل سازد. وى قضاى واجب را، علمش به معلومات، مبدعات و مكوناتش مى‌داند و قدر را ايجاب اسباب براى مسببات مى‌شمارد. او معتقد است كه با بيان اين سبب و مسبب‌ها و تفصيلشان، اثبات حكمت الهى در موجودات ظاهر مى‌گردد.
آخرين فصل رساله درباره قضا و قدر است. بوعلى اين مسئله مهم كلامى را به طور مختصر در بخش پايانى اين رساله آورده تا مبحث توحيد را با آن تكميل سازد. وى قضاى واجب را، علمش به معلومات، مبدعات و مكوناتش مى‌داند و قدر را ايجاب اسباب براى مسببات مى‌شمارد. او معتقد است كه با بيان اين سبب و مسبب‌ها و تفصيلشان، اثبات حكمت الهى در موجودات ظاهر مى‌گردد.


عدم وجود شرّ در عالم به طور مطلق و اضافه تمام خيرات به واجب، طبق آيه شريفه'''«بيده الخير و هو على كل شىء قدير»''' و آيه'''«يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العُسر»'''، مباحث ديگرى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در بخش قضا و قدر به آنها پرداخته است. وى اين رساله را با حمد الهى و صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و خاندان طاهرينش و اصحاب اخيارش به پايان مى‌برد.
عدم وجود شرّ در عالم به طور مطلق و اضافه تمام خيرات به واجب، طبق آيه شريفه'''«بيده الخير و هو على كل شىء قدير»''' و آيه'''«يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العُسر»'''، مباحث ديگرى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در بخش قضا و قدر به آنها پرداخته است. وى اين رساله را با حمد الهى و صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و خاندان طاهرينش و اصحاب اخيارش به پايان مى‌برد.
خط ۲۴۸: خط ۲۴۸:


== معرفى اجمالى ==
== معرفى اجمالى ==
'''رسالة فى السعادة و الحجج العشرة على ان النفس الانسانية جوهر'''، رساله‌اى است كه بو على آن را به زبان عربى، خطاب به بعضى دوستان خود، درباره‌ى نفس و عاقبت آن نوشته است.
'''رسالة فى السعادة و الحجج العشرة على ان النفس الانسانية جوهر'''، رساله‌اى است كه بوعلى آن را به زبان عربى، خطاب به بعضى دوستان خود، درباره‌ى نفس و عاقبت آن نوشته است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۳۳۵: خط ۳۳۵:
مؤلف، سپس توضيحى درباره‌ى قواى انسانى و برترى قوه عقل بر ساير قوا و همين‌طور در خدمت عقل بودن ساير قوا ارائه مى‌نمايد. وى اعتقاد دارد هر كدام از قوا داراى مأموريت خاصى هستند كه فعل اشرف آنها؛ يعنى نفس ناطقه تأمل در صنايع و تفكر در بدايع مى‌باشد و توجهش نيز به عالم اعلى است و...
مؤلف، سپس توضيحى درباره‌ى قواى انسانى و برترى قوه عقل بر ساير قوا و همين‌طور در خدمت عقل بودن ساير قوا ارائه مى‌نمايد. وى اعتقاد دارد هر كدام از قوا داراى مأموريت خاصى هستند كه فعل اشرف آنها؛ يعنى نفس ناطقه تأمل در صنايع و تفكر در بدايع مى‌باشد و توجهش نيز به عالم اعلى است و...


بو على بعد از بيان مقدمه مزبور، نماز را به عنوان وسيله‌اى براى تشبه نفس ناطقه انسانى به اجرام فلكيه و تعبددائم براى حق مطلق، جهت طلب ثواب سرمدى، معرفى مى‌كند و كلام رسول الله(ص) را كه فرمود: «الصلاة عمودالدين»، ناظر به همين مى‌داند، زيرا دين تصفيه نفس انسانى از كدورات شيطانى و هواجس بشريّه مى‌باشد...
بوعلى بعد از بيان مقدمه مزبور، نماز را به عنوان وسيله‌اى براى تشبه نفس ناطقه انسانى به اجرام فلكيه و تعبددائم براى حق مطلق، جهت طلب ثواب سرمدى، معرفى مى‌كند و كلام رسول الله(ص) را كه فرمود: «الصلاة عمودالدين»، ناظر به همين مى‌داند، زيرا دين تصفيه نفس انسانى از كدورات شيطانى و هواجس بشريّه مى‌باشد...


فصل دوم، در تقسيم نماز به نماز ظاهرى و نماز باطنى است. مؤلف، نمازهاى عادى را كه داراى مقدمات و اركان، اعم از ركوع، سجود، استقبال قبله، طهارت لباس و بدن و... مى‌باشد، نماز ظاهرى مى‌داند و مى‌گويد: براى افتراق انسان از حيوان و براى رسيدن به عرفان لازم است. قسم دوم كه نماز باطنى است مشاهده حق با قلب صاف و نفس مجرده مطهره مى‌باشد. اين قسم از نماز براى مناجات با پروردگار لازم مى‌باشد، زيرا مناجات با خدايى كه مبرّاى از زمان و مكان است با اعضاى ظاهرى ممكن نمى‌باشد، فلذا نمى‌شود با ركوع و سجود يا با گفتن و صحبت كردن و ذكر، با حضرت حق مناجات كرد، پس نماز واقعى كه امرى درونى و باطنى است براى اين منظور، لازم و ضرورى بوده و حديث شريف «المصلى يناجى ربه»، ناظر به اين قسم از نمازها مى‌باشد.
فصل دوم، در تقسيم نماز به نماز ظاهرى و نماز باطنى است. مؤلف، نمازهاى عادى را كه داراى مقدمات و اركان، اعم از ركوع، سجود، استقبال قبله، طهارت لباس و بدن و... مى‌باشد، نماز ظاهرى مى‌داند و مى‌گويد: براى افتراق انسان از حيوان و براى رسيدن به عرفان لازم است. قسم دوم كه نماز باطنى است مشاهده حق با قلب صاف و نفس مجرده مطهره مى‌باشد. اين قسم از نماز براى مناجات با پروردگار لازم مى‌باشد، زيرا مناجات با خدايى كه مبرّاى از زمان و مكان است با اعضاى ظاهرى ممكن نمى‌باشد، فلذا نمى‌شود با ركوع و سجود يا با گفتن و صحبت كردن و ذكر، با حضرت حق مناجات كرد، پس نماز واقعى كه امرى درونى و باطنى است براى اين منظور، لازم و ضرورى بوده و حديث شريف «المصلى يناجى ربه»، ناظر به اين قسم از نمازها مى‌باشد.
خط ۳۶۰: خط ۳۶۰:
نويسنده‌ي مقدمه در اين رساله بعد از بيان خطبه‌اي وارد تبيين جايگاه قرآن مي‌شود و مي‌گويد: با اينكه عقل، باب نقل مي‌باشد، ولي در عين حال كمال عقول و در نهايت هدايت ما، در پرتو كتاب منزل بر نبي مرسل، ميسر مي‌باشد. وي، مسئله‌ي توحيد را غايت تمام اهداف و مقاصد مي‌داند كه در هيچ كجا بمانند سوره‌ي اخلاص به آن پرداخته نشده است.
نويسنده‌ي مقدمه در اين رساله بعد از بيان خطبه‌اي وارد تبيين جايگاه قرآن مي‌شود و مي‌گويد: با اينكه عقل، باب نقل مي‌باشد، ولي در عين حال كمال عقول و در نهايت هدايت ما، در پرتو كتاب منزل بر نبي مرسل، ميسر مي‌باشد. وي، مسئله‌ي توحيد را غايت تمام اهداف و مقاصد مي‌داند كه در هيچ كجا بمانند سوره‌ي اخلاص به آن پرداخته نشده است.


بو على، در تفسير اين سوره، ابتدا توضيحي در مورد'''«قل هو الله احد»''' مي‌دهد و «هو» را هويت مطلقه‌اي مي‌داند كه هويتش از خودش مي‌باشد و در ادامه مي‌گويد: از آن‌جايي كه از هويت الهيه، به خاطر جلالت و عظمتش، نمي‌توان تعبير كرد، به همين جهت بعد از كلمه‌ي هو به بيان «الله» پرداخته است. وي«احد» را مبالغه‌ي در وحدت مي‌داند و مي‌گويد: مبالغه‌ي تامه در وحدت، مگر زمانى كه واحديت به گونه‌اى باشد كه كامل‌تر از آن و شديدتر از آن ممكن نباشد، صحيح نخواهد بود.
بوعلى، در تفسير اين سوره، ابتدا توضيحي در مورد'''«قل هو الله احد»''' مي‌دهد و «هو» را هويت مطلقه‌اي مي‌داند كه هويتش از خودش مي‌باشد و در ادامه مي‌گويد: از آن‌جايي كه از هويت الهيه، به خاطر جلالت و عظمتش، نمي‌توان تعبير كرد، به همين جهت بعد از كلمه‌ي هو به بيان «الله» پرداخته است. وي«احد» را مبالغه‌ي در وحدت مي‌داند و مي‌گويد: مبالغه‌ي تامه در وحدت، مگر زمانى كه واحديت به گونه‌اى باشد كه كامل‌تر از آن و شديدتر از آن ممكن نباشد، صحيح نخواهد بود.


در مورد آيه‌ي'''«الله الصمد»'''، مي‌گويد: براي معناي صمد دو تفسير مي‌باشد: یکی به معني كسي كه جوف ندارد و ديگرى به معني سيّد كه بنا بر تفسير اول، معني سلبي خواهد داشت و بنا بر تفسير دوم معناي اضافي؛ يعنى او نسبت به همگان سيد است.
در مورد آيه‌ي'''«الله الصمد»'''، مي‌گويد: براي معناي صمد دو تفسير مي‌باشد: یکی به معني كسي كه جوف ندارد و ديگرى به معني سيّد كه بنا بر تفسير اول، معني سلبي خواهد داشت و بنا بر تفسير دوم معناي اضافي؛ يعنى او نسبت به همگان سيد است.
خط ۳۷۹: خط ۳۷۹:




نويسنده‌ي مقدمه، ضمن حمد خدا و صلوات بر محمد و آل محمد با تمجيدي بلند از بو علي، مطالب مؤلف را در اين زمينه آورده است و از آن‌جا كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بدون هيچ مقدمه‌اي وارد تفسير اولين آيه‌ي سوره‌ي فلق(حتي بدون بسم الله الرحمن الرحيم) شده است، اين احتمال را تقويت مي‌كند كه بو على اين سوره و امثال آن را با هم تفسير كرده و بعدا به صورت رساله‌هاى جداگانه در آمده است.
نويسنده‌ي مقدمه، ضمن حمد خدا و صلوات بر محمد و آل محمد با تمجيدي بلند از بو علي، مطالب مؤلف را در اين زمينه آورده است و از آن‌جا كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بدون هيچ مقدمه‌اي وارد تفسير اولين آيه‌ي سوره‌ي فلق(حتي بدون بسم الله الرحمن الرحيم) شده است، اين احتمال را تقويت مي‌كند كه بوعلى اين سوره و امثال آن را با هم تفسير كرده و بعدا به صورت رساله‌هاى جداگانه در آمده است.


در تفسير'''«قل اعوذ برب الفلق»''' گفته شده: «رب الفلق»؛ يعني فالق ظلمت عدم با وجود و اين از لوازم خيريت محضه فائضه‌ي خداوند است. بو علي مي‌گويد: اولين وجود صادر از خداوند قضاى اوست كه هيچ شري در آن وجود ندارد.
در تفسير'''«قل اعوذ برب الفلق»''' گفته شده: «رب الفلق»؛ يعني فالق ظلمت عدم با وجود و اين از لوازم خيريت محضه فائضه‌ي خداوند است. بو علي مي‌گويد: اولين وجود صادر از خداوند قضاى اوست كه هيچ شري در آن وجود ندارد.
خط ۴۰۶: خط ۴۰۶:




بو على، در تفسير آيه اول، مي‌گويد: منظور از ربوبيت، تربيت است و تربيت عبارت است از تسويه‌ي مزاج و مراد از اين قول خداوند كه مي‌فرمايد: «فاذا سويته»، همين مي‌باشد. اين، اولين نعمت الهي بر انسان است، كه در مرحله‌ي بعدي تربيت به واسطه‌ي قهر و غلبه مي‌باشد...
بوعلى، در تفسير آيه اول، مي‌گويد: منظور از ربوبيت، تربيت است و تربيت عبارت است از تسويه‌ي مزاج و مراد از اين قول خداوند كه مي‌فرمايد: «فاذا سويته»، همين مي‌باشد. اين، اولين نعمت الهي بر انسان است، كه در مرحله‌ي بعدي تربيت به واسطه‌ي قهر و غلبه مي‌باشد...


'''«من شر الوسواس الخناس»''': قوه‌اي كه وسوسه را ايجاد مي‌كند، قوه متخيله است، البته در صورتى كه نفس حيواني آن را به كار گيرد.
'''«من شر الوسواس الخناس»''': قوه‌اي كه وسوسه را ايجاد مي‌كند، قوه متخيله است، البته در صورتى كه نفس حيواني آن را به كار گيرد.
خط ۴۲۲: خط ۴۲۲:




رساله، بسيار كوتاه است. با متن سؤال ابوسعيد، آغاز گرديده و پاسخ بو على، پس از آن ذكر شده است.
رساله، بسيار كوتاه است. با متن سؤال ابوسعيد، آغاز گرديده و پاسخ بوعلى، پس از آن ذكر شده است.


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==




بو على، نخست، اشاره‌اى بسيار اجمالى و كوتاه به مقدماتى كه دانستنشان براى استنتاج مطالب مورد سؤال، لازم است، مى‌كند، آن‌گاه با تعبيرات خاص فلسفى، ذات پاك خداوند را مؤثر در همه موجودات مى‌داند و احاطه علمى وى را سبب پيدايش آنها مى‌خواند و سلسله عللى را كه در طول يك‌ديگرند و چگونگى تأثير آنها را بيان مى‌كند... در ادامه درباره زيارت مى‌گويد: نفوس زائران، از نفوسى كه مورد زيارت قرار مى‌گيرند، در راه جلب خير و دفع زيان، درخواست يارى مى‌نمايند و چون نفوس زيارت‌شدگان، مشابه با عقول(فرشتگان مقرب) و مجاور با آنها شده‌اند، تأثير عظيمى در نفوس زائران به حسب اختلاف حالات جسمانى و نفسانى آنها، مى‌گذارند...
بوعلى، نخست، اشاره‌اى بسيار اجمالى و كوتاه به مقدماتى كه دانستنشان براى استنتاج مطالب مورد سؤال، لازم است، مى‌كند، آن‌گاه با تعبيرات خاص فلسفى، ذات پاك خداوند را مؤثر در همه موجودات مى‌داند و احاطه علمى وى را سبب پيدايش آنها مى‌خواند و سلسله عللى را كه در طول يك‌ديگرند و چگونگى تأثير آنها را بيان مى‌كند... در ادامه درباره زيارت مى‌گويد: نفوس زائران، از نفوسى كه مورد زيارت قرار مى‌گيرند، در راه جلب خير و دفع زيان، درخواست يارى مى‌نمايند و چون نفوس زيارت‌شدگان، مشابه با عقول(فرشتگان مقرب) و مجاور با آنها شده‌اند، تأثير عظيمى در نفوس زائران به حسب اختلاف حالات جسمانى و نفسانى آنها، مى‌گذارند...




خط ۴۳۴: خط ۴۳۴:




رساله «الشفاء من خوف الموت و معالجة داء الاغتمام به» از بو على و به زبان عربى است.
رساله «الشفاء من خوف الموت و معالجة داء الاغتمام به» از بوعلى و به زبان عربى است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۴۴۶: خط ۴۴۶:
[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، مدعى است بزرگ‌ترين خوفى كه به انسان مى‌رسد، خوف از مرگ است. اين خوف عمومیت قابل توجهى نيز بين همه انسان‌ها دارد و علت آن، جهل نسبت به حقيقت مرگ است؛ به اين معنا كه خيال مى‌كنند مرگ انحلال ذات و بطلان نفس است كه البته اينها ظنون باطله‌اى بيش نيستند و هيچ حقيقتى ندارند.
[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، مدعى است بزرگ‌ترين خوفى كه به انسان مى‌رسد، خوف از مرگ است. اين خوف عمومیت قابل توجهى نيز بين همه انسان‌ها دارد و علت آن، جهل نسبت به حقيقت مرگ است؛ به اين معنا كه خيال مى‌كنند مرگ انحلال ذات و بطلان نفس است كه البته اينها ظنون باطله‌اى بيش نيستند و هيچ حقيقتى ندارند.


مرگ چيزى بيشتر از ترك بدن، توسط نفس نيست و نفس نيز خود جوهر غير جسمانى است كه قابل فساد نمى‌باشد. وقتى اين جوهر از بدن مفارقت كرد، به سعادت تامه‌اى مى‌رسد كه راهى براى فنا در آن نخواهد بود، زيرا جوهر، فانى نگرديده و ذاتش باطل نمى‌شود و آنچه فانى مى‌شود اعراض، خواص، نسب و اضافات آن مى‌باشد. تقسيم مرگ، به مرگ ارادى و مرگ طبيعى، توسط حكما و همين‌طور تقسيم حيات، به حيات ارادى و حيات طبيعى، موضوع ديگر بحث بو على در اين رساله است. او مفهوم مرگ ارادى را كشتن شهوات و ترك تعرض بدانها مى‌داند و حيات ارادى را سعى و تلاش انسان در زندگى دنيوى، براى خوردن و آشاميدن و شهوت‌رانى مى‌خواند. وقتى جوهر شريف الهى از جوهر كثيف جسمانى خلاصى يافت، به عالم اعلى صعود كرده و به جوار پروردگار عالميان بار مى‌يابد.
مرگ چيزى بيشتر از ترك بدن، توسط نفس نيست و نفس نيز خود جوهر غير جسمانى است كه قابل فساد نمى‌باشد. وقتى اين جوهر از بدن مفارقت كرد، به سعادت تامه‌اى مى‌رسد كه راهى براى فنا در آن نخواهد بود، زيرا جوهر، فانى نگرديده و ذاتش باطل نمى‌شود و آنچه فانى مى‌شود اعراض، خواص، نسب و اضافات آن مى‌باشد. تقسيم مرگ، به مرگ ارادى و مرگ طبيعى، توسط حكما و همين‌طور تقسيم حيات، به حيات ارادى و حيات طبيعى، موضوع ديگر بحث بوعلى در اين رساله است. او مفهوم مرگ ارادى را كشتن شهوات و ترك تعرض بدانها مى‌داند و حيات ارادى را سعى و تلاش انسان در زندگى دنيوى، براى خوردن و آشاميدن و شهوت‌رانى مى‌خواند. وقتى جوهر شريف الهى از جوهر كثيف جسمانى خلاصى يافت، به عالم اعلى صعود كرده و به جوار پروردگار عالميان بار مى‌يابد.


[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] خائف از مرگ را خائف از عدل و حكمت الهى، بلكه خائف از جود و عطايش مى‌داند...
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] خائف از مرگ را خائف از عدل و حكمت الهى، بلكه خائف از جود و عطايش مى‌داند...
خط ۴۵۳: خط ۴۵۳:


== معرفى اجمالى ==
== معرفى اجمالى ==
'''رسالة القضاء و القدر''' از بو على و به زبان عربى است و زمان تأليف آن را سال چهار صد و چهارده تخمين زده‌اند. اين رساله، حاصل مناظره‌اى با يكى از اهل قدر كه منكر قدر مى‌باشد، است. [[میرداماد، محمدباقربن محمد|مير داماد]] در كتاب قبسات، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در شرح اشارت و سيد احمد علوى در كتاب خود، به اين رساله، استناد كرده‌اند و آن را در رديف كتب معتبر و قابل استناد به حساب آورده‌اند، امّا بعد از آنها و در دوره‌هاى بعدى چنين عنايتى به اين اثر ارزش‌مند به چشم نمى‌خورد.
'''رسالة القضاء و القدر''' از بوعلى و به زبان عربى است و زمان تأليف آن را سال چهار صد و چهارده تخمين زده‌اند. اين رساله، حاصل مناظره‌اى با يكى از اهل قدر كه منكر قدر مى‌باشد، است. [[میرداماد، محمدباقربن محمد|مير داماد]] در كتاب قبسات، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در شرح اشارت و سيد احمد علوى در كتاب خود، به اين رساله، استناد كرده‌اند و آن را در رديف كتب معتبر و قابل استناد به حساب آورده‌اند، امّا بعد از آنها و در دوره‌هاى بعدى چنين عنايتى به اين اثر ارزش‌مند به چشم نمى‌خورد.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۴۶۹: خط ۴۶۹:
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در اين مناظره، در پى به كرسى نشاندن نظريه «لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين» است كه روايات و احاديث نيز ما را به آن مسير رهنمون گشته‌اند، فلذا در بعضى از قسمت‌هاى اين مناظره، اشاره به سخافت قول اشاعره كه در مقابل معتزله بوده‌اند، اشاره مى‌كند تا ضمن محكوم كردن طرف مناظره، از ديدگاه مقابل آنان نيز تبرى بجويد.
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در اين مناظره، در پى به كرسى نشاندن نظريه «لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين» است كه روايات و احاديث نيز ما را به آن مسير رهنمون گشته‌اند، فلذا در بعضى از قسمت‌هاى اين مناظره، اشاره به سخافت قول اشاعره كه در مقابل معتزله بوده‌اند، اشاره مى‌كند تا ضمن محكوم كردن طرف مناظره، از ديدگاه مقابل آنان نيز تبرى بجويد.


بو على، مى‌گويد: مصدر هر فعلى طاعت شوق است، بلكه هر اراده و اختيارى، حادث و داراى آغاز است و هر چه چنين باشد سببى دارد، آن‌گاه اين استدلال را تا آن‌جا ادامه مى‌دهد كه واجب الوجود شدن اراده، پيش از موجود شدنش، به اثبات برسد. در ادامه رساله، حدود اراده انسان را تبيين كرده و آن شخصى معتزلى را كه انسان را موجودى با اراده مطلق مى‌پندارد، به طريق مستقيم راهنمايى مى‌كند.
بوعلى، مى‌گويد: مصدر هر فعلى طاعت شوق است، بلكه هر اراده و اختيارى، حادث و داراى آغاز است و هر چه چنين باشد سببى دارد، آن‌گاه اين استدلال را تا آن‌جا ادامه مى‌دهد كه واجب الوجود شدن اراده، پيش از موجود شدنش، به اثبات برسد. در ادامه رساله، حدود اراده انسان را تبيين كرده و آن شخصى معتزلى را كه انسان را موجودى با اراده مطلق مى‌پندارد، به طريق مستقيم راهنمايى مى‌كند.




خط ۵۰۷: خط ۵۰۷:




رساله «الطير» از جمله آثار عرفانى - اخلاقى بو على است كه به زبان عربى و در موضوع گرفتار شدن روح آدمى به دام جسم، در اين دامگه خاكى و چگونگى رهايى از آن، نوشته شده است.
رساله «الطير» از جمله آثار عرفانى - اخلاقى بوعلى است كه به زبان عربى و در موضوع گرفتار شدن روح آدمى به دام جسم، در اين دامگه خاكى و چگونگى رهايى از آن، نوشته شده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۱۷: خط ۵۱۷:




بو على، در آغاز رساله از ياران خود خواهش مى‌كند كه ماجراى دردناك وى را بشنوند و اندكى از بار غم او را بر دوش گيرند، سپس پندهايى را با زبان تشبيه و استعاره بيان مى‌كند، مانند: «همچون عقرب سلاح خويش را در پشت گيريد كه شيطان همواره از پشت به انسان حمله‌ور مى‌شود. دل به لانه مبنديد كه پرندگان همواره در لانه‌هاشان شكار مى‌شوند...»، آن‌گاه ماجراى خود را چنين شرح مى‌دهد: من و دسته‌اى از پرندگان با خيالى آسوده پرواز مى‌كرديم كه صدايى از پايين از لابه‌لاى علف‌زارها ما را فراخواند و ما كه دشتى خرم را در زير پاى خويش ديديم، بى‌هيچ گمان سويى فرود آمديم، ولى ديرى نگذشت كه دريافتيم اسير دام شده‌ايم. مدت‌ها در دام مانديم و با آن خو گرفتيم، تا اينكه من روزى پرندگانى را در آسمان مشاهده كردم كه شاد و آزاد پرواز مى‌كردند، آنها را صدا زدم كه به من نزديك شوند... و از آنها راه رهايى را جويا شدم و آنها به من آموختند و من رها شدم، اما هنوز بقايايى از دام بر پايم بود، چنان‌كه بر پاى آن پرندگان نيز بود و بر باز كردن آن توانايى نداشتند... با آنها همراه شدم، از كوه‌هاى بلند و سرسبز گذشتيم و به بارگاه پادشاهى دادگستر و صاحب كمال بار يافتيم و قصه خود را با او بازگفتيم و از او خواستيم تا بقاياى دام را از پاى ما بگشايد؛ او گفت: تنها، كسانى كه آن را بسته‌اند، مى‌توانند بگشايند؛ من فرستاده‌اى را نزد آنها مى‌فرستم كه بقاياى دام را از پاى شما بردارند و شما را خوشنود نمايند...
بوعلى، در آغاز رساله از ياران خود خواهش مى‌كند كه ماجراى دردناك وى را بشنوند و اندكى از بار غم او را بر دوش گيرند، سپس پندهايى را با زبان تشبيه و استعاره بيان مى‌كند، مانند: «همچون عقرب سلاح خويش را در پشت گيريد كه شيطان همواره از پشت به انسان حمله‌ور مى‌شود. دل به لانه مبنديد كه پرندگان همواره در لانه‌هاشان شكار مى‌شوند...»، آن‌گاه ماجراى خود را چنين شرح مى‌دهد: من و دسته‌اى از پرندگان با خيالى آسوده پرواز مى‌كرديم كه صدايى از پايين از لابه‌لاى علف‌زارها ما را فراخواند و ما كه دشتى خرم را در زير پاى خويش ديديم، بى‌هيچ گمان سويى فرود آمديم، ولى ديرى نگذشت كه دريافتيم اسير دام شده‌ايم. مدت‌ها در دام مانديم و با آن خو گرفتيم، تا اينكه من روزى پرندگانى را در آسمان مشاهده كردم كه شاد و آزاد پرواز مى‌كردند، آنها را صدا زدم كه به من نزديك شوند... و از آنها راه رهايى را جويا شدم و آنها به من آموختند و من رها شدم، اما هنوز بقايايى از دام بر پايم بود، چنان‌كه بر پاى آن پرندگان نيز بود و بر باز كردن آن توانايى نداشتند... با آنها همراه شدم، از كوه‌هاى بلند و سرسبز گذشتيم و به بارگاه پادشاهى دادگستر و صاحب كمال بار يافتيم و قصه خود را با او بازگفتيم و از او خواستيم تا بقاياى دام را از پاى ما بگشايد؛ او گفت: تنها، كسانى كه آن را بسته‌اند، مى‌توانند بگشايند؛ من فرستاده‌اى را نزد آنها مى‌فرستم كه بقاياى دام را از پاى شما بردارند و شما را خوشنود نمايند...


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش