الگو:صفحهٔ اصلی/مقالهٔ برگزیده اول: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱: خط ۱:


    <div class="boxTitle"><big>'''[[تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد]]'''</big></div>
    <div class="boxTitle"><big>'''[[بروجردی، حسین]]'''</big></div>
    [[پرونده:NUR03900J1.jpg|بندانگشتی|تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد|175px]]
    [[پرونده:NUR00363.jpg|بندانگشتی|بروجردی، حسین|175px]]


    '''تخريب و بازسازى بقيع به روايت اسناد'''، تأليف [[قاضی عسکر، علی|سيد على قاضى عسكر]]، از جمله آثار فارسى در موضوع حج است كه به بررسى آثار بقيع و تاريخچه تخريب آنها با استفاده از اسناد و مدارك پرداخته است.
    '''آيت‌الله سيد حسين بروجردى''' فرزند سيد على، در آخرين روزهاى ماه صفر 1292ق، در خاندان طباطبايى، در بروجرد، ديده به جهان گشود.
    كتاب، مشتمل بر مقدمه و متن اثر است كه بدون تبويب و فصل‌بندى خاصى، ابتدا مدفونين در بقيع را متذكر و سپس تخريب آثار را با ارائه اسناد مورد بررسى قرار داده است.


    در مقدمه كتاب مى‌خوانيم: «متأسفانه در زمان ما، آنگاه كه مسلمانان براى آشنايى با اين آثار و الگوهاى الهى به سرزمين وحى سفر مى‌كنند، با كمال تأسف آنها را ويران‌شده مى‌بينند و به‌ناچار اشك تأثر مى‌ريزند و با خود مى‌انديشند كه چگونه يك فكر غلط موجب از بين رفتن اين‌همه آثار بزرگ و عبرت‌آموز شده است! چرا قبور اهل‌بيت(ع) و گنبد و بارگاه‌هاى موجود در بقيع، احد، مقبرة المعلى تخريب شده است؟ چرا از خانه [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام سجاد(ع)]] و صحابه جليل‌القدر رسول خدا(ص) در مدينه و خانه خديجه كبرى(ع) و محل ولادت كوثر رسول(ص) زهراى بتول(ع) خبرى نيست؟ چرا آثار به‌جامانده از جنگ‌ها و نبردهاى افتخارآميز مسلمانان در دفاع از اسلام همه از بين رفته است؟ اين چراها همه بى‌پاسخ است؛ زيرا مخاطبان، كسانى هستند كه مظاهر توحيد را، نشانه‌هاى شرك مى‌دانند و نگاه متحجرانه خوارج را به دين و آموزه‌هاى دينى، بار ديگر در مقابل افكار جهانيان به نمايش مى‌گذارند. اين نوشتار تنها توانسته است گوشه بسيار كوچكى از آثار اين فكر متحجرانه و واپس‌گرا را ترسيم كند.
    پدر ايشان، عالمى جليل القدر، مرجع حوائج مردم و عارف به نسب بيت شريف خويش بود. مادرش نيز سيده آغابيگم، دختر سيد محمدعلى طباطبائى است كه بانويى متدينه، عالمه و پاكدامن بود.


    نويسنده، مباحث را با اين عبارت آغاز مى‌كند: «بقيع تنها يك گورستان نيست، بلكه گنجينه تاريخ اسلام است. قبور چهار امام معصوم شيعيان و نيز قبور همسران، دختران، برخى فرزندان، اصحاب، تابعين و عمه‌هاى پيامبر خدا(ص) و نزديك به ده هزار نفر از شخصيت‌هاى نامدار تاريخ اسلام در آنجا واقع است. بقيع بااين‌همه عظمت درعين‌حال غريب و مظلوم است...»
    ايشان در هفت سالگى وارد مكتب‌خانه شد و «جامع المقدمات» را به خوبى آموخت و در ميان شاگردان از امتياز مخصوصى برخورددار شد، به طورى كه ذكاوت و تيزهوشى و متانت وى زبانزد خاص و عام گرديد.


    <div class="mw-ui-button">[[تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد|'''ادامه''']]</div>
    پدرش چون پيشرفتش را ديد، او را به حوزه علميه نوربخش بروجرد برد و از معلم خواست تا بقيه علوم مقدماتى را به پسرش بياموزد. بدين‌گونه صرف و نحو، معانى بيان، بديع و منطق، فقه و اصول را در بروجرد آموخت و در سال ۱۳۱۰ق به اصفهان مهاجرت كرد.
     
    سيد محمد باقر درچه‌اى، ميرزا ابوالمعالى كلباسى، سيد محمد تقى مدرس، آخوند كاشى، [[قشقایی، جهانگیر|جهانگيرخان قشقايى]] از اساتيد ايشان بوده‌اند.
     
    ايشان در ربيع الاول ۱۳۱۹ق، به بروجرد بازگشت و در 27سالگى به همراه برادر كوچكش سيد اسماعيل، روانه نجف شدند. پس از ورود به نجف، از محضر علمايى چون آيات عظام: [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند ملا محمد كاظم خراسانى]]، [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد كاظم يزدى]] و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله بن محمدجواد|شريعت اصفهانى]] در فقه و اصول و رجال كسب فيض كرد.
     
    ايشان اجازه اجتهاد از آقايان [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]]، [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله بن محمدجواد|شيخ الشريعه اصفهانى]] و [[دهکری، ابوالقاسم|سيد ابوالقاسم دهكردى]] داشته است.
     
    ايشان در سال ۱۳۲۸ق به وطن خويش مراجعت و حدود 33سال در آنجا اقامت داشتند. و در تمام اين مدت به طور مستمر مشغول به تحصيل، تألیف، تدريس فقه واصول بودند. اكثر آثار مكتوب و ابتكارات علمى ايشان در فقه مانند حاشيه بر عروةالوثقى، اصول، حديث و رجال، حاصل تلاش اين دوره اقامت در بروجرد است.
     
     
    <div class="mw-ui-button">[[بروجردی، حسین|'''ادامه''']]</div>

    نسخهٔ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۷

    بروجردی، حسین

    آيت‌الله سيد حسين بروجردى فرزند سيد على، در آخرين روزهاى ماه صفر 1292ق، در خاندان طباطبايى، در بروجرد، ديده به جهان گشود.

    پدر ايشان، عالمى جليل القدر، مرجع حوائج مردم و عارف به نسب بيت شريف خويش بود. مادرش نيز سيده آغابيگم، دختر سيد محمدعلى طباطبائى است كه بانويى متدينه، عالمه و پاكدامن بود.

    ايشان در هفت سالگى وارد مكتب‌خانه شد و «جامع المقدمات» را به خوبى آموخت و در ميان شاگردان از امتياز مخصوصى برخورددار شد، به طورى كه ذكاوت و تيزهوشى و متانت وى زبانزد خاص و عام گرديد.

    پدرش چون پيشرفتش را ديد، او را به حوزه علميه نوربخش بروجرد برد و از معلم خواست تا بقيه علوم مقدماتى را به پسرش بياموزد. بدين‌گونه صرف و نحو، معانى بيان، بديع و منطق، فقه و اصول را در بروجرد آموخت و در سال ۱۳۱۰ق به اصفهان مهاجرت كرد.

    سيد محمد باقر درچه‌اى، ميرزا ابوالمعالى كلباسى، سيد محمد تقى مدرس، آخوند كاشى، جهانگيرخان قشقايى از اساتيد ايشان بوده‌اند.

    ايشان در ربيع الاول ۱۳۱۹ق، به بروجرد بازگشت و در 27سالگى به همراه برادر كوچكش سيد اسماعيل، روانه نجف شدند. پس از ورود به نجف، از محضر علمايى چون آيات عظام: آخوند ملا محمد كاظم خراسانى، سيد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى در فقه و اصول و رجال كسب فيض كرد.

    ايشان اجازه اجتهاد از آقايان آخوند خراسانى، شيخ الشريعه اصفهانى و سيد ابوالقاسم دهكردى داشته است.

    ايشان در سال ۱۳۲۸ق به وطن خويش مراجعت و حدود 33سال در آنجا اقامت داشتند. و در تمام اين مدت به طور مستمر مشغول به تحصيل، تألیف، تدريس فقه واصول بودند. اكثر آثار مكتوب و ابتكارات علمى ايشان در فقه مانند حاشيه بر عروةالوثقى، اصول، حديث و رجال، حاصل تلاش اين دوره اقامت در بروجرد است.