۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين') |
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ') |
||
| خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
تأليف اين كتاب،شوال سال 807 ه.ق در يكى از توابع سمرقند تمام گشته است. | تأليف اين كتاب،شوال سال 807 ه.ق در يكى از توابع سمرقند تمام گشته است. | ||
الموقف الاول | الموقف الاول في المقدمات:مؤلف در اين موقف وارد مقدمات كلام مىشود كه شامل شش مرصد مىباشد المرصد الاول:آنچه عرفا در علم كلام واجب است.اين مرصد از شش مقصد تشكيل شده است كه عبارتند از: تعريف علم كلام، موضوع علم كلام،فايده علم كلام،شرافت علم كلام، مسائل علم كلامو تسميه آن به علم كلام.المرصد الثانى:در تعريف مطلق علم مىباشد.المرصد الثالث در اين مرصد اقسام علم مورد كنكاش قرار مىگيرد كه شامل 4 مقصد است: تعريف علم، علم حادث، تصور و تصديق، آراء ضعيف.المرصد الرابع:دلايل علوم ضرورى را بررسى مىنمايد.المرصد الخامس:در بيان مطلوب علم كلام مىباشد كه مباحث آن در 10 مقصد بيان شده است:نظر صحيح، كيفيت افاده نظر صحيح براى علم،شرط نظر، معرفة الله، اولين واجب بر مكلف، نظر فاسد، اختلافات شروط علم، مغايرت علم با مدلول. | ||
المرصد السادس:طريق وصول به علم كلام كه در ضمن هشت مقصد بيان شده است: تحديد و تقسيم علم كلام، وجوب شناخت معرف قبل از معرف،أجلى بودن معرف از معرف، روشهاى استدلال،قياس،قويترين طريق اثبات مسائل كلام،قضاياى طريق تصديق،دلايل عقلى و نقلى،جايگاه ادلۀ عقلى و نقلى. | المرصد السادس:طريق وصول به علم كلام كه در ضمن هشت مقصد بيان شده است: تحديد و تقسيم علم كلام، وجوب شناخت معرف قبل از معرف،أجلى بودن معرف از معرف، روشهاى استدلال،قياس،قويترين طريق اثبات مسائل كلام،قضاياى طريق تصديق،دلايل عقلى و نقلى،جايگاه ادلۀ عقلى و نقلى. | ||
الموقف الثانى | الموقف الثانى في الامور العامة:اين موقف شامل مباحث كلى از قبيل واجب،جوهر، عرض مىباشد كه شامل يك مقدمه و پنج مرصد است، مرصد اول در مورد وجود و عدم مىباشد كه خود مشتمل است بر هفت مقصد همچون تعريف وجود از حيث بديهى بودن، اشتراك معنوى وجود، رابطۀ وجود با ماهيت از حيث عينيت و يا زيادت آن بر وجود، وجود ذهنى، معدوم،شى بودن معدوم، اتحاد وجود و ماهيت، حال. | ||
المرصد الثانى:ماهيت بما هى هى در 12 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تمييز ماهيت از غير، تقسيمات ماهيت، نظر افلاطون، ماهيت يا مركب، اجزاء ماهيت مركب، ماهيت مجعول، مركب، اجزاء مركب، ماهيت حقيقى، وجوب نياز به اجزاء ماهيت، وجوب قبول شركت در ماهيت، آراء حكما در ماهيت. | المرصد الثانى:ماهيت بما هى هى در 12 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تمييز ماهيت از غير، تقسيمات ماهيت، نظر افلاطون، ماهيت يا مركب، اجزاء ماهيت مركب، ماهيت مجعول، مركب، اجزاء مركب، ماهيت حقيقى، وجوب نياز به اجزاء ماهيت، وجوب قبول شركت در ماهيت، آراء حكما در ماهيت. | ||
| خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
المرصد الخامس در مباحث علت و معلول مىباشد كه در 10 مقصد بيان شده است:نياز اشياء به غير، واحد شخصى، استناد آثار متعدد به موثر بسيط، مراد از بسيط حقيقى، علت نبودن غير متناهى در مدت و شدت و عدت بر جسم، امتناع دور در علت و معلول، معيت علت و معلول، تسلسل در علت و معلول،فرق جزء و شرط علت، مسائل هشتگانه علت و معلول. | المرصد الخامس در مباحث علت و معلول مىباشد كه در 10 مقصد بيان شده است:نياز اشياء به غير، واحد شخصى، استناد آثار متعدد به موثر بسيط، مراد از بسيط حقيقى، علت نبودن غير متناهى در مدت و شدت و عدت بر جسم، امتناع دور در علت و معلول، معيت علت و معلول، تسلسل در علت و معلول،فرق جزء و شرط علت، مسائل هشتگانه علت و معلول. | ||
الموقف الثالث: | الموقف الثالث: في الاعراض مؤلف مباحث مربوط به اعراض را در يك مقدمه و سه مرصد بيان مىكند كه عبارتند از:المرصد الاول:مباحث كلى اعراض كه در 8 مقصد مطرح شده كه عبارتند از: تعريف عرض، اقسام عرض، عرض از ديدگاه حكماء، اثبات عرض، عدم انتقال اعراض، عدم جواز قيام عرض به عرض، عدم بقاء عرض در دو زمان، عدم بقاء عرض در دو محل. | ||
المرصد الثانى: | المرصد الثانى: في الكم مباحث اين موقف در نه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:خواص كم، اقسام كم، اقسام جسم،ذاتيات و عرضيات كم، انكار متكلمين بر عدد، انكار متكلمين بر مقدار، انكار متكلمين بر زمان، حقيقت زمان، مكانالمرصد الثالث: في الكيفيات مباحث كيفيات شامل يك مقدمه و چهار فصل مىباشد كه عبارتند از:كيفيات محسوسه در 5 مقصد شامل:حرارت،يبوست، اعتماد،صلابت، ملاسه، الوان، انكار لون، نور،ظلمت قسم ثانى:ضوء در 4 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت نور، مراتب نور، كيفيت و ارتباط هوا با نور،شعاع و طلعلع نور. | ||
النوع الثالث:مسموعات در سه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت صوت، كيفيت صوت وجود خارجى صوت.القسم الثانى:حروف در 4 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت حروف اقسام حروف، ابتدا به ساكن، امكان جمع ساكنين.الفصل الثانى:كيفيات نفسانية در سه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تعريف حيات،شرط حيات، تعريف مرگ. | النوع الثالث:مسموعات در سه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت صوت، كيفيت صوت وجود خارجى صوت.القسم الثانى:حروف در 4 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت حروف اقسام حروف، ابتدا به ساكن، امكان جمع ساكنين.الفصل الثانى:كيفيات نفسانية در سه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تعريف حيات،شرط حيات، تعريف مرگ. | ||
| خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
الفصل الثانى:مبحث«اين» در سيزده مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:حركت و سكون جسم، نظر [[ارسطو]] در تعريف حركت، اختلاف حكماء در اينكه حركت از مقولات است يا نه، علت حركت طبيعى، مقتضيات ششگانه حركت، لوازم مقتضيات ششگانه حركت، انواع حركت از جهت تضاد، لوازم تضاد حركت، اقسام حركت بعنوان كم بالعرض، محرك، حركت از جهت سرعت زمانى و ملازمات آن، علت كندى حركت،دو حركت مستقيم. المرصد الخامس:مبحث اضافه در پنج مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ابوت، خواص مضاف، عدم استقلال اضافه، تقسيمات اضافه، اقسام مضاف از جهت تقدم و تأخر. | الفصل الثانى:مبحث«اين» در سيزده مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:حركت و سكون جسم، نظر [[ارسطو]] در تعريف حركت، اختلاف حكماء در اينكه حركت از مقولات است يا نه، علت حركت طبيعى، مقتضيات ششگانه حركت، لوازم مقتضيات ششگانه حركت، انواع حركت از جهت تضاد، لوازم تضاد حركت، اقسام حركت بعنوان كم بالعرض، محرك، حركت از جهت سرعت زمانى و ملازمات آن، علت كندى حركت،دو حركت مستقيم. المرصد الخامس:مبحث اضافه در پنج مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ابوت، خواص مضاف، عدم استقلال اضافه، تقسيمات اضافه، اقسام مضاف از جهت تقدم و تأخر. | ||
الموقف الرابع:موضوع جواهر در يك مقدمه و چهار مرصد بيان مىشود كه عبارتند از:مقدمه در تعريف جواهر و المرصد الاول:جسم در دو فصل بيان مىشود كه عبارتند از:حقيقت و اجزاء جسم در هشت مقصد مىباشد كه شامل: تعريف جسم، رابطه جسم و اعراض مجتمه، تقسيمات جسم به اعتبار تركيب و بساطت،دلايل متكلمين بر وجود جسم،دلايل حكماء بر اينكه جسم بسيط واحد متصل | الموقف الرابع:موضوع جواهر در يك مقدمه و چهار مرصد بيان مىشود كه عبارتند از:مقدمه در تعريف جواهر و المرصد الاول:جسم در دو فصل بيان مىشود كه عبارتند از:حقيقت و اجزاء جسم در هشت مقصد مىباشد كه شامل: تعريف جسم، رابطه جسم و اعراض مجتمه، تقسيمات جسم به اعتبار تركيب و بساطت،دلايل متكلمين بر وجود جسم،دلايل حكماء بر اينكه جسم بسيط واحد متصل في نفسه است، اجسام بسيط لطيف، هيولى و صورت، تفريعات هيولى. | ||
الفصل الثانى:جسم طبيعى در يك مقدمه و پنج قسم بيان مىشود كه عبارتند از:افلاك در شش مقصد بيان مىشود كه شامل: تعداد افلاك، اثبات محدود بودن جسم در جهات مختلف،فلكهاى ثابت،فلك خورشيد،فلك قمر. | الفصل الثانى:جسم طبيعى در يك مقدمه و پنج قسم بيان مىشود كه عبارتند از:افلاك در شش مقصد بيان مىشود كه شامل: تعداد افلاك، اثبات محدود بودن جسم در جهات مختلف،فلكهاى ثابت،فلك خورشيد،فلك قمر. | ||
| خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
مؤلف در مباحث امامت بيشتر از آنكه كلماتش را براساس استدلال منطقى بيان كند براساس تعصبات فرقهاى بيان نموده است.او در تفضيل دادن خلفا مخصوصا ابوبكر بر امير مومنان على(ع)،دلايل متقنى را كه شيعه بر نصب امامت از جانب نص پيغمبر (مانند غدير خم و آيه التطهير و...) و موارد اشتباههاى تاريخى ابوبكر چه قبل از اسلام كه در حالت كفر بوده و چه بعد از اسلام، مانند غصب فدك و عفو خالد بن وليد قاتل مالك بن نويره (او كسى بود كه بعد از قتل اين مسلمان در همان شب با همسر او جمع شد)همه را با رديههاى پوچ جواب مىدهد.مثلا در مورد عفو خالد مىگويد: فأنّه نقل انّ خالدا انما قتل مالكا لأنه ارتد و ردّ على قومه صدقاتهم لما بلغه وفاة رسول الله و خاطب خالدا بأنه مات صاحبك فعلم خالد قصده أنه ليس صاحبا له فتيقن ردته (هنگامى كه مالك صدقات قوم را بعد از وفات پيغمبر برگرداند و به خالد گفت صاحب تو مرده و خالد يقين كرد او مرتد شده است) و يا در مورد تزويج زن او مىگويد: | مؤلف در مباحث امامت بيشتر از آنكه كلماتش را براساس استدلال منطقى بيان كند براساس تعصبات فرقهاى بيان نموده است.او در تفضيل دادن خلفا مخصوصا ابوبكر بر امير مومنان على(ع)،دلايل متقنى را كه شيعه بر نصب امامت از جانب نص پيغمبر (مانند غدير خم و آيه التطهير و...) و موارد اشتباههاى تاريخى ابوبكر چه قبل از اسلام كه در حالت كفر بوده و چه بعد از اسلام، مانند غصب فدك و عفو خالد بن وليد قاتل مالك بن نويره (او كسى بود كه بعد از قتل اين مسلمان در همان شب با همسر او جمع شد)همه را با رديههاى پوچ جواب مىدهد.مثلا در مورد عفو خالد مىگويد: فأنّه نقل انّ خالدا انما قتل مالكا لأنه ارتد و ردّ على قومه صدقاتهم لما بلغه وفاة رسول الله و خاطب خالدا بأنه مات صاحبك فعلم خالد قصده أنه ليس صاحبا له فتيقن ردته (هنگامى كه مالك صدقات قوم را بعد از وفات پيغمبر برگرداند و به خالد گفت صاحب تو مرده و خالد يقين كرد او مرتد شده است) و يا در مورد تزويج زن او مىگويد: | ||
فلعلّها كانت مطلقة قد انقضت عدتها الاّ انها كانت محبوسة عنده (شايد زن او مطلقه گرديده و در خانه او محبوس شده است)[2].با اين احتمالات بعيد مىخواهد خطاهاى مسلم ابوبكر را ترميم كند و همچنين در قضيه غدير خم بعد از نقل روايت چنين مىگويد:الجواب مع صحة الحديث و دعوى الضرورة | فلعلّها كانت مطلقة قد انقضت عدتها الاّ انها كانت محبوسة عنده (شايد زن او مطلقه گرديده و در خانه او محبوس شده است)[2].با اين احتمالات بعيد مىخواهد خطاهاى مسلم ابوبكر را ترميم كند و همچنين در قضيه غدير خم بعد از نقل روايت چنين مىگويد:الجواب مع صحة الحديث و دعوى الضرورة في العلم بصحته لكونه متواترا مكابرة كيف و لم ينقله اكثر اصحاب الحديث كالبخارى و مسلم و...و لأن عليا لم يكن يوم الغدير مع النبى فانه كان باليمن اولا.اصل حديث را كه از روايات صحيحه و متواتره است زير سئوال مىبرد و اين سخن كه على(ع)در روز غدير در يمن بوده را نيز جزء ادلۀ كذب حديث مىشمرد،[3] | ||
در جاى ديگر در قضيه اخوت كه حضرت رسول اكرم امير مومنان را مفتخر به برادرى خود مىكند، اين افتخار بزرگ را دليلى براى علو رتبه و افضليت على(ع)نمىداند در آنجا كه مىگويد:التاسع انهعليهالسلام لما آخى بين الصحابة اتخذه اخا لنفسه قيل لا دلالة اذ لعل ذلك لزيادة شفقته عليه للقرابة و زيادة الالفة و الخدمة.[4] و در آخر بحث كه شايد خود نيز به پوشالى بودن استدلالات غير منطقى خود مظنون شده است ادعا مىكند چون گذشتگان بر ما حكم كردهاند كه افضل صحابه اول ابوبكر بعد عمر و سپس عثمان و على هستند پس ما نيز چشممان را بر حقيقت مىبنديم و پيرو كوركورانه بزرگانمان مىشويم.آنجا كه مىگويد:لكنا وجدتا السلف قالوا بأنّ افضل ابوبكر ثم عمر ثم عثمان ثم على و حسن ظننا بهم يقضى بانهم لو لم يعرفوا ذلك لما أطبقوا عليه فوجب علينا اتباعهم | در جاى ديگر در قضيه اخوت كه حضرت رسول اكرم امير مومنان را مفتخر به برادرى خود مىكند، اين افتخار بزرگ را دليلى براى علو رتبه و افضليت على(ع)نمىداند در آنجا كه مىگويد:التاسع انهعليهالسلام لما آخى بين الصحابة اتخذه اخا لنفسه قيل لا دلالة اذ لعل ذلك لزيادة شفقته عليه للقرابة و زيادة الالفة و الخدمة.[4] و در آخر بحث كه شايد خود نيز به پوشالى بودن استدلالات غير منطقى خود مظنون شده است ادعا مىكند چون گذشتگان بر ما حكم كردهاند كه افضل صحابه اول ابوبكر بعد عمر و سپس عثمان و على هستند پس ما نيز چشممان را بر حقيقت مىبنديم و پيرو كوركورانه بزرگانمان مىشويم.آنجا كه مىگويد:لكنا وجدتا السلف قالوا بأنّ افضل ابوبكر ثم عمر ثم عثمان ثم على و حسن ظننا بهم يقضى بانهم لو لم يعرفوا ذلك لما أطبقوا عليه فوجب علينا اتباعهم في ذلك.[5] | ||
==نسخهشناسى== | ==نسخهشناسى== | ||
ویرایش