ز مهر افروخته: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ نوامبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - 'امام خمينى' به 'امام خمينى'
جز (جایگزینی متن - '== معرفى اجمالى == «(.*)»' به '== معرفى اجمالى == '''$1'''')
جز (جایگزینی متن - 'امام خمينى' به 'امام خمينى')
خط ۴۸: خط ۴۸:




كتاب حاضر، از تقريظ سيد عبدالله فاطمى‌نيا، مقدمه نويسنده، سه كلام از امام خمينى، سه پيام از مقام معظم رهبرى و متن اصلى (شامل دو بخش: 1. بهشت ياد؛ 2. الميزان منظوم) و چند پيوست تشكيل شده است. روش نويسنده، توصيفى و گزارش مستند به منابع است.
كتاب حاضر، از تقريظ سيد عبدالله فاطمى‌نيا، مقدمه نويسنده، سه كلام از [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، سه پيام از مقام معظم رهبرى و متن اصلى (شامل دو بخش: 1. بهشت ياد؛ 2. الميزان منظوم) و چند پيوست تشكيل شده است. روش نويسنده، توصيفى و گزارش مستند به منابع است.


نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعدد فارسى و عربى (97 كتاب و نشريه) استفاده كرده است. زبان و ادبيات مورد استفاده در اين كتاب، فارسى روان و شاعرانه است.
نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعدد فارسى و عربى (97 كتاب و نشريه) استفاده كرده است. زبان و ادبيات مورد استفاده در اين كتاب، فارسى روان و شاعرانه است.
خط ۷۱: خط ۷۱:
3. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] نقل مى‌كرد كه مرحوم قاضى نمى‌پذيرفتند كه كسى از ايشان عكس بگيرد تا آنكه مجبور شدند براى دادوستدى از خود عكس بيندازند (زيرا مى‌بايست عكسى روى شناسنامه ايشان مى‌بود). روزى پس از درس مرحوم قاضى، شمارى از همان عكس را كه براى شناسنامه انداخته بودند، آوردند و شاگردان براى گرفتن عكس‌ها از يكديگر پيشى مى‌گرفتند و هركس عكس را از ديگرى مى‌ربود. شلوغ كه شد، آقا فرمود: «شما اصلا عقل نداريد! من خودم اين‌جا نشسته‌ام، شما سر عكس من دعوا مى‌كنيد»؟! [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] پس از نقل اين خاطره، افزود: «ما هم يكى از آنان بوديم كه در آن جلسه عكس مى‌خواست» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/49|ر.ك: همان، ص49]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/50|50]]</ref>.
3. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] نقل مى‌كرد كه مرحوم قاضى نمى‌پذيرفتند كه كسى از ايشان عكس بگيرد تا آنكه مجبور شدند براى دادوستدى از خود عكس بيندازند (زيرا مى‌بايست عكسى روى شناسنامه ايشان مى‌بود). روزى پس از درس مرحوم قاضى، شمارى از همان عكس را كه براى شناسنامه انداخته بودند، آوردند و شاگردان براى گرفتن عكس‌ها از يكديگر پيشى مى‌گرفتند و هركس عكس را از ديگرى مى‌ربود. شلوغ كه شد، آقا فرمود: «شما اصلا عقل نداريد! من خودم اين‌جا نشسته‌ام، شما سر عكس من دعوا مى‌كنيد»؟! [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] پس از نقل اين خاطره، افزود: «ما هم يكى از آنان بوديم كه در آن جلسه عكس مى‌خواست» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/49|ر.ك: همان، ص49]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/50|50]]</ref>.


4. يكى از شاگردان امام و علامه مى‌گويد: «دوست داشتم بدانم ميان حضرت امام خمينى (رضوان‌الله‌عليه) و [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] (رحمةالله‌عليه)، كدام‌يك در فلسفه قوى‌ترند؛ به همين جهت، روزى آن دو استاد عزيز را براى صرف ناهار طلبگى به حجره دعوت كردم و مسئله‌اى فلسفى پيش كشيدم؛ هر دو نفر خوب گوش دادند، اما ساكت ماندند؛ لحظاتى بعد، علامه نگاهى به امام كردند و امام تبسمى كرده و با لبخند، پاسخ را به علامه واگذاردند. استاد طباطبايى، جواب پرسش را فرمودند و امام كاملا گوش كردند و چيزى نفرمودند. پس از آن، پرسش فلسفى ديگرى از حضرت امام (قدس‌سره) كردم؛ ايشان نگاهى مؤدبانه به علامه كردند و سپس شروع به پاسخ كردند و اين بار، علامه سراسر گوش بودند و ساكت... به‌هرحال نتوانستم آن دو استاد را به بحث طلبگى و مناظره فلسفى بكشانم؛ گويا هر دو به هدف بنده پى برده بودند» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/104|ر.ك: همان، ص104]]</ref>.
4. يكى از شاگردان امام و علامه مى‌گويد: «دوست داشتم بدانم ميان حضرت [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] (رضوان‌الله‌عليه) و [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] (رحمةالله‌عليه)، كدام‌يك در فلسفه قوى‌ترند؛ به همين جهت، روزى آن دو استاد عزيز را براى صرف ناهار طلبگى به حجره دعوت كردم و مسئله‌اى فلسفى پيش كشيدم؛ هر دو نفر خوب گوش دادند، اما ساكت ماندند؛ لحظاتى بعد، علامه نگاهى به امام كردند و امام تبسمى كرده و با لبخند، پاسخ را به علامه واگذاردند. استاد طباطبايى، جواب پرسش را فرمودند و امام كاملا گوش كردند و چيزى نفرمودند. پس از آن، پرسش فلسفى ديگرى از حضرت امام (قدس‌سره) كردم؛ ايشان نگاهى مؤدبانه به علامه كردند و سپس شروع به پاسخ كردند و اين بار، علامه سراسر گوش بودند و ساكت... به‌هرحال نتوانستم آن دو استاد را به بحث طلبگى و مناظره فلسفى بكشانم؛ گويا هر دو به هدف بنده پى برده بودند» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/104|ر.ك: همان، ص104]]</ref>.


5. با تأسف، نويسنده گاهى عبارتى ناتمام آورده و نقطه‌چين گذاشته؛ به‌طورى‌كه مقصودش مشخص نمى‌شود؛ مثلا چنين نوشته است: «و حضرت آيت‌الله كشميرى مى‌فرمودند: آيت‌الله قاضى درباره آقا طباطبايى مى‌فرمود: آقا سيد محمدحسين... اما فلسفه...» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/45|همان، ص45]]</ref>.
5. با تأسف، نويسنده گاهى عبارتى ناتمام آورده و نقطه‌چين گذاشته؛ به‌طورى‌كه مقصودش مشخص نمى‌شود؛ مثلا چنين نوشته است: «و حضرت آيت‌الله كشميرى مى‌فرمودند: آيت‌الله قاضى درباره آقا طباطبايى مى‌فرمود: آقا سيد محمدحسين... اما فلسفه...» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19372/1/45|همان، ص45]]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش