اخلاق در اداره: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
خط ۳۱: خط ۳۱:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
به جهت رعايت اختصار در این بخش به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گویا از مطالب کتاب اكتفا مى‌شود:
به جهت رعايت اختصار در این بخش به ذكر نمونه‌هایى كوتاه و گویا از مطالب کتاب اكتفا مى‌شود:


#نویسنده در مورد پرهيز از منت‌گذارى چنين توضيح داده است: [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين على(ع)]] در عهدنامه مالك اشتر مى‌فرمايد: «إياك و المنّ على رعيتك بإحسانك.. فإن المنّ يبطل الإحسان: مبادا هرگز با خدمت‌هايى كه انجام دادى بر مردم، منت‌گذارى... زيرا منت نهادن پاداش نیکوكارى را از بين مى‌برد».<ref>ر.ک: متن کتاب، ص37</ref>
#نویسنده در مورد پرهيز از منت‌گذارى چنين توضيح داده است: [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين على(ع)]] در عهدنامه مالك اشتر مى‌فرمايد: «إياك و المنّ على رعيتك بإحسانك.. فإن المنّ يبطل الإحسان: مبادا هرگز با خدمت‌هایى كه انجام دادى بر مردم، منت‌گذارى... زيرا منت نهادن پاداش نیکوكارى را از بين مى‌برد».<ref>ر.ک: متن کتاب، ص37</ref>
#نویسنده يادآور شده است: شما اگر اخلاق پيامبران و زندگى و مبارزات آنان را مطالعه كنيد، در مى‌يابيد كه موانع زيادى داشته‌اند، اما از میدان در نرفتند و سرانجام به هدفشان رسيدند؛ مثلاً حضرت موسى(ع) زمانى كه به رسالت مبعوث شد، هيچ ابزار مادى نه لشكرى، نه سلاحى، نه پولى و نه امكانات مادى ديگرى در اختيار نداشت؛ خودش بود و عصايى كه هنوز اژدها نشده بود. از جانب خدا خطاب مى‌شود: اى موسى! برو در مقابل فرعون و مأموريت خود را به انجام رسان، كه فرعون، طغيان كرده است. موسى با سلاح قاطعيت، به راه مى‌افتد. او هدف را تشخيص داده و برای از بين بردن ظلم و نشر توحيد، راه را نيز يافته است كه بايد به مقابله با ظلم و ستم برخیزد، استقامت كند تا سرانجام سردمدار ظلم را شكست دهد. او این قاطعيت را از اتكاى به خدا به دست آورده است و دريافته است كه چون هدفش و راهش حق است، خداوند نصرت و ياريش خواهد كرد. چنين انسانى هيچ‌گاه خسته نمى‌شود.<ref>ر.ک: همان، ص64</ref>
#نویسنده يادآور شده است: شما اگر اخلاق پيامبران و زندگى و مبارزات آنان را مطالعه كنيد، در مى‌يابيد كه موانع زيادى داشته‌اند، اما از میدان در نرفتند و سرانجام به هدفشان رسيدند؛ مثلاً حضرت موسى(ع) زمانى كه به رسالت مبعوث شد، هيچ ابزار مادى نه لشكرى، نه سلاحى، نه پولى و نه امكانات مادى ديگرى در اختيار نداشت؛ خودش بود و عصايى كه هنوز اژدها نشده بود. از جانب خدا خطاب مى‌شود: اى موسى! برو در مقابل فرعون و مأموريت خود را به انجام رسان، كه فرعون، طغيان كرده است. موسى با سلاح قاطعيت، به راه مى‌افتد. او هدف را تشخيص داده و برای از بين بردن ظلم و نشر توحيد، راه را نيز يافته است كه بايد به مقابله با ظلم و ستم برخیزد، استقامت كند تا سرانجام سردمدار ظلم را شكست دهد. او این قاطعيت را از اتكاى به خدا به دست آورده است و دريافته است كه چون هدفش و راهش حق است، خداوند نصرت و ياريش خواهد كرد. چنين انسانى هيچ‌گاه خسته نمى‌شود.<ref>ر.ک: همان، ص64</ref>
#استاد در مورد نتيجه كردارهاى مديران و كاركنان اداره‌ها چنين نوشته است: رئيس یک اداره يا معاونش و يا بالاخره هر كارمندى كه داراى ارباب رجوع است اگر بد باشند و با ارباب رجوع با خشونت و تكبر برخورد كنند، مردم این بدى را به حساب خود آنان نمى‌گذارند، بلكه به حساب انقلاب مى‌گذارند و اين‌جا است كه گناه بسيار بزرگ مى‌شود، كارمند و مديرى كه مى‌تواند در عرض چند دقيقه كار انسان گرفتارى را انجام دهد و نمى‌كند گناه بسيار بزرگى را مرتكب شده است. در روايات آمده است: [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] شیعیان را در منى نصيحت مى‌كرد، فرمود: «اى شیعیان ما! اين‌قدر دل پيغمبر را نشكنيد، و ما را اذيت نكنيد» در این میان یکى از شیعیان بسيار تعجب كرد و از جا برخاست و عرض كرد: يا بن رسول‌الله، ما كى دل پيغمبر را شكستيم، كى شما را آزرديم؟ امام(ع) فرمودند: مگر تو نبودى كه ديروز بر مركب سوار بودى و شخصى بين راه مانده بود و گفت: من خسته‌ام مرا نيز سوار كن و تو بى‌اعتنا ردّ شدى و با این كارت دل پيغمبر را شكستى!.<ref>همان، ص90 -91</ref>
#استاد در مورد نتيجه كردارهاى مديران و كاركنان اداره‌ها چنين نوشته است: رئيس یک اداره يا معاونش و يا بالاخره هر كارمندى كه داراى ارباب رجوع است اگر بد باشند و با ارباب رجوع با خشونت و تكبر برخورد كنند، مردم این بدى را به حساب خود آنان نمى‌گذارند، بلكه به حساب انقلاب مى‌گذارند و اين‌جا است كه گناه بسيار بزرگ مى‌شود، كارمند و مديرى كه مى‌تواند در عرض چند دقيقه كار انسان گرفتارى را انجام دهد و نمى‌كند گناه بسيار بزرگى را مرتكب شده است. در روايات آمده است: [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] شیعیان را در منى نصيحت مى‌كرد، فرمود: «اى شیعیان ما! اين‌قدر دل پيغمبر را نشكنيد، و ما را اذيت نكنيد» در این میان یکى از شیعیان بسيار تعجب كرد و از جا برخاست و عرض كرد: يا بن رسول‌الله، ما كى دل پيغمبر را شكستيم، كى شما را آزرديم؟ امام(ع) فرمودند: مگر تو نبودى كه ديروز بر مركب سوار بودى و شخصى بين راه مانده بود و گفت: من خسته‌ام مرا نيز سوار كن و تو بى‌اعتنا ردّ شدى و با این كارت دل پيغمبر را شكستى!.<ref>همان، ص90 -91</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش