|
|
خط ۳۸: |
خط ۳۸: |
|
| |
|
|
| |
|
| '''ابوالقاسم عبدالله (عبدالباقى) بن محمد بغدادى'''(ذيقعدۀ 410-4 محرم /485مارس 1020-15 فوريۀ 1092)، شاعر، كاتب، اديب و لغوى.«ناقيا»(نك:ابن خلكان،99/3؛ ابن حجر، 384/3) یا «باقيا»(ياقوت،165/5؛ ابن ابى الوفاء،391/2) نام نياى بزرگ اوست(قس: 684/I,S,LAG).او خود به «ابن بندار»،«بندار» نيز معروف بوده است([[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]،472/17؛ ابن ابى الوفاء.283/1). | | '''اِبْنِ ناقیا، ابوالقاسم عبداللّه (عبدالباقی) بن محمد بغدادی (ذیقعده 410-4 محرم 485/مارس 1020-15 فوریه 1092)، شاعر، کاتب، ادیب و لغوی. «ناقیا» یا «باقیا» نام نیای بزرگ اوست. او خود به «ابنبُندار»، «بُندار» نیز معروف بوده است. |
| | |
| | ==تولد== |
| | ابنناقیا در بغداد، در حریم طاهری (محلهای که سابقاً کاخهای طاهریان در آن واقع شده بود) چشم به جهان گشود و دوران کودکی خود را در آنجا گذرانید و به همین جهت، او را «حریمی» نیز خواندهاند. |
|
| |
|
| ابن ناقيا در بغداد، در حريم طاهرى (محلهاى كه سابقا كاخهاى طاهريان در آن واقع شده بود)چشم به جهان گشود(ابن خلكان،98/3) و دوران كودكى خود را در آنجا گذرانيد و به همين جهت، او را «حريمى» نيز خواندهاند(جواد،120).وى مقدمات دانش و ادب را نزد پدر و ديگر دانشمندان و اديبان آن سامان فراگرفت([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، 68/9؛فروخ،199/3).چنين مىنمايد كه ابن ناقيا، در كسب دانش، بيش از همه مرهون تعليمات استادش ابواسحاق شيرازى (393-
| | ==تحصیلات== |
| 476 ق1003/-1083 م) بوده است(2LE).ابواسحاق از علماى بزرگ مذهب شافعى و مردى بسيار پارسا بود و در 415ق وارد بغداد شد و به گفتۀ ابن نجار، بيشتر دانشمندان آن روزگار شاگردان وى بودند(ابن خلكان،29/1-30).
| | وی مقدمات دانش و ادب را نزد پدر و دیگر دانشمندان و ادیبان آن سامان سامان فرا گرفت. چنین مینماید که ابنناقیا، در کسب دانش، بیش از همه مرهون تعلیمات استادش ابواسحاق شیرازی (393-476ق) بوده است . |
|
| |
|
| ابن ناقيا بيش از هر چيز، به «هزل» و «مجون» شهرت يافته است (همو،99/3؛ ابن ابى الوفاء، همانجا) و گويى در هيچ مناسبتى از شوخى و مزاح و حتى طنزهاى گزنده فروگذار نمىكرده است.يكى از شيرينترين طنزهاى او، پاسخى است كه في البداهه به ابن شبل و شعر مفاخرهآميز او داده است.در بيتى از آن به او گفته است: «همان وجود تو در پشت آدم و بدشگونى تو بود كه او را از خلد برين فرود آورد.اگر آدم خبر مىداشت كه تو از نسل او پديد خواهى آمد، خود را مقطوع النسل مىكرد!».وقتى به او گفتند:مگر نه اينست كه تو نزد ابن شبل حديث فرا گرفتهاى؟!گفت: «چرا!وگرنه، اين كودنى را كه من دارم، از كجا مىآوردم؟»(جواد،120-121، به نقل از الوافى [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]؛ مطلوب،11-12).اين طرز رفتار و اين شيوۀ گفتار ابن ناقيا كه دامن اهل شريعت را هم گاه مىگرفت، باعث گرديد كه او را، به رغم شهرت به پيروى از آيين حنفى، به زندقه و كفر متهم گردانند و عقايد بتپرستان و دهريان و نيز تدوين رسالهاى در تعطيل صفات بارى تعالى را به او نسبت دهند و اين سخن كفرآميز وى را همهجا بازگو كنند كه: «نهر شراب و نهر شير و نهر عسل در آسمان هست، اما از هيچيك تاكنون قطرهاى بر زمين نچكيده، و تنها اين آب كه خانهها را ويران مىسازد و سقفها را فرو مىريزد، همواره بر زمين مىبارد!» ([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]،68/9-69؛ ابن ايبك،145؛ ابن خلكان، همانجا؛ذهبى، 533/2؛[[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]،151/12؛ ابن ابى الوفاء، همانجا؛ ابن حجر،385/3). | | ==ویژگی های ابن ناقیا== |
| | ابواسحاق از علمای بزرگ مذهب شافعی و مردی بسیار پارسا بود و در 415ق وارد بغداد شد و به گفته ابننجار، بیشتر دانشمندان آن روزگار شاگردان وی بودند. ابنناقیا بیش از هرچیز، به «هزل» و «مُجون» شهرت یافته است و گویی در هیچ مناسبتی از شوخی و مزاح و حتی طنزهای گزنده فروگذار نمیکرده است. یکی از شیرینترین طنزهای او، پاسخی است که فیالبداهه به ابنشبل و شعر مفاخرهآمیز او داده است. در بیتی از آن به او گفته است: «همان وجود تو در پشت آدم و بدشگونی تو بود که او را از خلدبرین فرود آورد. اگر آدم خبر میداشت که تو از نسل او پدید خواهی آمد، خود را مقطوع النسل میکرد!». وقتی به او گفتند: مگر نه اینست که تو نزد ابنشبل حدیث فرا گرفتهای؟! گفت: «چرا! و گرنه، این کودنی را که من دارم، از کجا میآوردم؟». این طرز رفتار و این شیوه گفتار ابنناقیا که دامن اهل شریعت را هم گاه میگرفت، باعث گردید که او را، به رغم شهرت به پیروی از آیین حنفی، به زندقه و کفر متهم گردانند و عقاید بتپرستان و دهریان و نیز تدوین رسالهای در تعطیل صفات باری تعالی را به او نسبت دهند و این سخن کفرآمیز وی را همه جا بازگو کنند که: «نهر شراب و نهر شیر و نهر عسل در اسمان هست، اما از هیچیک تاکنون قطرهای بر زمین نچکید، و تنها این اب که خانهها را ویران میسازد و سقفها را فرو میریزد، همواره بر زمین میبارد!». چنانکه از مقدمه مقامات او برمیآید، وی شوخ طبعی و طنزگویی و فکاههسرایی را شیوه ادبی کهنی به شمار میآورده و میان وارستگی و پارسایی و هزل و مطایبه منافاتی نمیدیده است. |
|
| |
|
| چنانكه از مقدمۀ مقامات او برمىآيد، وى شوخطبعى و طنزگويى و فكاههسرايى را شيوۀ ادبى كهنى به شمار مىآورده و ميان وارستگى و پارسايى و هزل و مطايبه منافاتى نمىديده است(مطلوب،23-24).
| | ابنناقیا بسیار شعر میسرود و طبعی روان داشت. صاحبنظران شعر وی را زیبایی، شیوایی و ظرافت ستودهاند و دیوان شعری بزرگ به او نسبت دادهاند. اما از آنهمه شعر جز ساندکی (حدود 71 بیت) پراکنده در منابع، برجای نمانده و از آن جمله است: بخشی از قصیدهای در مدح امیر ابوالحارث مُهارشبن علی و ابیاتی از قصیدهای دیگر در رثای ابواسحاق شیرازی و قطعاتی در هزل و لغز و خمریات و حکمت و زهدیات. |
|
| |
|
| ابن ناقيا بسيار شعر مىسرود و طبعى روان داشت.صاحبنظران شعر وى را به زيبايى، شيوايى و ظرافت ستودهاند و ديوان شعرى بزرگ به او نسبت دادهاند(ابن ايبك، همانجا؛ ابن خلكان،98/3- 99؛ ابن ابى الوفاء، همانجا؛ سيوطى؛ بغية،67/2).اما از آنهمه شعر جز اندكى (حدود 71 بيت)پراكنده در منابع، برجاى نمانده و از آن جمله است:بخشى از قصيدهاى در مدح امير ابوالحارث مهارش بن على ([[ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد|ابن فوطى]]،4(3)422/-423) و ابياتى از قصيدهاى ديگر در رثاى ابواسحاق شيرازى (ابن خلكان،30/1) و قطعاتى در هزل و لغز و خمريات و حكمت و زهديات(نك:ابن ايبك،145-146؛مطلوب، 12-20).
| | ابنناقیا خطی خوش و خوانا داشت و کاتبی ماهر و نویسندهای چیرهدست بود. علاوه بر دیوان شعر، کتابی با عنوان دیوان الرسائل نیز به او نسبت داده اند. ابنخلکان به شهرت مقامات وی نزد اهل ادب اشاره کرده است. مقامات ابنناقیا شامل 9 مقامه است که در آنها، از مقامهنویسان گذشته تقلید کرده است، به همین جهت در نظر برخی از معاصران، فاقد ارزش ادبی است. ابنناقیا به حکم آنکه اهل لغت بود، در پایان هر مقاله کلمات ناآشنا را شرح داده است. ظاهراً منظور ابنناقیا از نوشتن مقامات آن بود که مفاسد اجتماع را در قالب حکایت و طنز بازگو کند. ابنناقیا از دانشهای متنوع زمان خود، آنچنانکه استواری و ملاحتی در خور تحسین بخشیده است. |
|
| |
|
| ابن ناقيا خطى خوش و خوانا داشت(ابن ابى الوفاء،284/1؛ ابن قطلوبغا،32) و كاتبى ماهر و نويسندهاى چيرهدست بود.
| | ==اساتید و شاگردان== |
| علاوه بر ديوان شعر، کتابى با عنوان ديوان الرسائل نيز به او نسبت دادهاند(ياقوت، همانجا؛ قفطى،133/2؛ ابن خلكان،99/3؛ سيوطى، همانجا).ابن خلكان به شهرت مقامات وى نزد اهل ادب اشاره كرده است(98/3).مقامات ابن ناقيا شامل 9 مقامه است كه در آنها، از مقامهنويسان گذشته تقليد كرده است، به همين جهت در نظر برخى از معاصران، فاقد ارزش ادبى است(فروخ،200/3).ابن ناقيا به حكم آنكه اهل لغت بود، در پايان هر مقامه كلمات ناآشنا را شرح داده است (نك:مطلوب،22-28).ظاهرا منظور ابن ناقيا از نوشتن مقامات آن بود كه مفاسد اجتماع را در قالب حكايت و طنز بازگو كند(نك: 2 lE).
| | ابنناقیا در زمره راویان حدیث و شعر و ادب نیز بوده است. پدرش اهل تتبّع در اشعار و اخبار، و از جمله مشایخ وی بوده است. ابوالقاسم عبدالرحمنبن عبیداللّه خرقی (حرفی)، ابوطالب محمدبن علی عشاری، امیر ابومحمد حسنبن عیسیبن مقتدر، ابوالقاسم علیبن محمد تنوخی، ابوالحسینبن احمدبن نقور، ابوالخطاب محمدبن علی دجیلی، ابوالقاسم عبدالواحدبن محمد مطرّز و ابوالحسین محمدبن محمد بصری از جمله کسانی هستند که ابنناقیا از آنان شعر و ادب روایت کرده است. کسانی چون عبدالوهاب انماطی و دیگر شیوخ ابنجوزی، رئیس ابوالمظفر، شجاعبن فارس ذهلی، هبهاللّهبن علیبن محلی، محمدبن ناصر سلامی از او روایت کردهاند. |
|
| |
|
| ابن ناقيا از دانشهاى متنوع زمان خود، آنچنانكه شايستۀ يك كاتب اديب است، برخوردار بوده و اين تبحّر و تتبّع، در نوشتههاى او به خوبى جلوه كرده و به نوشتهها و تأليفاتش استوارى و ملاحتى درخور تحسين بخشيده است(قفطى، ابن خلكان، همانجاها؛ ابن ابى الوفاء، 283/1؛فروخ،199/3).
| |
|
| |
|
| ابن ناقيا در زمرۀ راويان حديث و شعر و ادب نيز بوده است.پدرش اهل تتبّع در اشعار و اخبار، و از جملۀ مشايخ وى بوده است(نك: ابن ناقيا،108،117، جم).ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبيد الله خرقى (حرفى)، ابوطالب محمد بن على عشارى، امير ابومحمدحسن بن عيسى بن مقتدر، ابوالقاسم على بن محمد تنوخى، ابوالحسين بن احمد بن نقور، ابوالخطاب محمد بن على دجيلى، ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد مطرّز و ابوالحسين محمد بن محمد بصرى از جمله كسانى هستند كه ابن ناقيا از آنان شعر و ادب روايت كرده است([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]،68/9؛ ابن ايبك،145؛ ابن ابى الوفاء، همانجا).كسانى چون عبدالوهاب
| | ==آثار== |
| انماطى و ديگر شيوخ [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، رئيس ابوالمظفر، شجاع بن فارس ذهلى، هبة الله بن على بن محلى، محمد بن ناصر سلامى از او روايت كردهاند([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، همانجا؛ياقوت،98/14؛ ابن ايبك، ابن ابى الوفاء، همانجاها).
| | # الجمان فی تشبیهاتالقرآن، در فن بلاغت |
| | # مقامات |
| | # شرح الفصیح، که شرح و توضیحی است بر کتاب الفصیح ثعلب کوفی در لغت |
|
| |
|
| ==آثار چاپى==
| | آثار یافت نشده: |
| | | # اَغانی المحدثین یا المختصر فی الاغاثی. ظاهراً این اثر همان اختصار یک جلدی الاغاثی است که ابنخلکان گزارش کرده و همان المحدث فی الاغاثی است که ابن فضلاللّه عمری از آن نقل کرده است ؛ |
| | | # دیوان الرسائل، که باید مجموعهای از نامههای نمونه ابنناقیا بوده باشد و احتمال یکی بودن آن با ملح المکاتب وجود دارد؛ |
| 1.الجمان في تشبيهات القرآن، در فن بلاغت.اين اثر از يك سو کتابى در رديف کتابهاى التشبيهات تأليف ابن ابى عون (ه م) و ابن كتّانى (ه م) است(نك: فروخ،459/3؛مطلوب،33-35) و از سوى ديگر در زمرۀ کتابهاى بلاغت و اعجاز قرآن چون مجاز القرآن ابوعبيده معمر بن مثنى (ه م) و تلخيص البيان عن مجازات القرآن [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] (ه م)جاى دارد.مؤلف کتاب خود را به شيوۀ همين دو کتاب اخير، به ترتيب سورههاى قرآن تدوين كرده است.زركشى
| | # دیوان بزرگ شعر وی؛ |
| (414/3) و سيوطى (الاتقان،42/1) از ابن ناقيا به عنوان دانشمند و مفسّرى كه تشبيهات قرآن را موضوع تأليف مستقلى قرار داده،ياد
| | # مُلَح المکاتب، یا مُلَح الکتابه فی الرسائل، یا مُلَح الکتاب فی الرسائل که ظاهراً مجموعهای از نوادر رسائل بوده است؛ |
| كردهاند.کتاب الجمان تفسير ارزندهاى است كه توضيح 226 آيه از قرآن مجيد را دربر دارد و از آنجا كه مؤلف در همۀ فصول آن در پى
| | # ملح الممالحه، که باید جُنگی از نوادر و فکاهیات بوده باشد<ref>لسانی فشارکی، محمدعلی، ج5، ص20-22</ref>. |
| اثبات برترى تشبيهات قرآنى بر ديگر تشبيهات همانند است، کتابش در زمينۀ اعجاز قرآن نيز مفيد مىتواند بود.وى در اين کتاب علاوه بر
| |
| شرح لغات، به قرائات و داورى دربارۀ آنها نيز مىپردازد(براى نمونه، نك:ص 53،168،190) و از نحويان و لغتشناسان بزرگ چون فرّاء
| |
| و مبرّد بارها نقل قول مىكند(نك:ص 56،74،127،142،168، 285) و از شعر گذشتگان، خاصه ابن معتز (ه م) شاهد بسيار مىآورد
| |
| | |
| (نك: فهارس).
| |
| | |
| لحن و سبك نگارش ابن ناقيا در کتاب الجمان با لحن و سبك وى در مقامات و اشعارش سخت متفاوت است و اين امر، با توجه به گفتههاى خود او در خاتمۀ کتاب(ص 385) که از كهنسالى و نابسامانى وضع زندگانى مىنالد، شگفت نمىنمايد(قس:مطلوب، 11،33).اين کتاب به كوشش [[مطلوب، احمد|احمد مطلوب]] و خديجه حديثى در بغداد (1387 ق1968/ م)همراه با مقدمهاى مبسوط و محققانه و در همان سال در كويت به كوشش عدنان زرزور و محمد رضوان دايه به چاپ رسيده است.
| |
| | |
| 2.مقامات.اين اثر، همراه با مقامات احمد بن ابىبكر رازى حنفى و 7 مقامه و يك کتاب ديگر به كوشش رشر[1]در استانبول(1331 ق
| |
| 1913/ م) منتشر شده است.در اين چاپ، مقامههاى يكم و هفتم نيامده است.هوار[2]مقدمۀ مقامات و مقامۀ نخستين او را به فرانسه برگردانيده
| |
| و همراه با شرح حال و ترجمۀ اشعارى از ابن ناقيا به چاپ رسانيده است(ص 454-435).
| |
| | |
| ==اثر خطى==
| |
| | |
| | |
| شرح الفصيح، كه شرح و توضيحى است بر کتاب الفصيح ثعلب كوفى در لغت(ابن خلكان، همانجا؛ سيوطى، بغية، همانجا).از مقدمۀ کتاب چنين برمىآيد كه اين شرح را ابن ناقيا بر جمعى از شاگردانش املا مىكرده است(نك:حاجى خليفه،1273/2).
| |
| نسخۀ خطى اين اثر ضمن مجموعهاى به شمارۀ(74)22 در کتابخانۀ عمومى اوقاف موصل موجود است(احمد،167/3).عبدالوهاب محمد على عدوانى در 1973م در دانشكدۀ ادبيات دانشگاه قاهره، اين کتاب را به عنوان رسالۀ فوق ليسانس موضوع تحقيق خود قرار داده
| |
| است(مرزوك،264).
| |
| | |
| ==ج-آثار يافت نشده==
| |
| | |
| | |
| 1.آغانى المحدثين يا المختصر في الاغانى (نك: فروخ،200/3).ظاهرا اين اثر همان اختصار يك جلدى الاغانى است كه ابن خلكان گزارش كرده و همان المحدث في الاغانى است كه ابن فضلالله عمرى از آن نقل كرده است(نك:جواد، 122)؛2.ديوان الرسائل(ابن خلكان،99/3؛ سيوطى، همان،67/2؛ حاجى خليفه،799/1)، كه بايد مجموعهاى از نامههاى نمونۀ ابن ناقيا بوده باشد و احتمال يكى بودن آن با ملح المكاتب(نك:شم 4) وجود دارد؛3.ديوان بزرگ شعر وى (ابن خلكان،98/3-99؛ ابن ابى الوفاء، سيوطى، همانجاها)؛4.ملح المكاتب(جواد،120، به نقل از الوافى [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]])،يا ملح الکتابة في الرسائل(ابن ابى الوفاء،284/1) یا ملح الکتاب في الرسائل(ابن قطلوبغا،32) که ظاهرا مجموعهاى از نوادر رسائل بوده است؛5.ملح الممالحة، كه بايد جنگى از نوادر و
| |
| فكاهيات بوده باشد.ياقوت(165/5) از اين اثر نقل كرده است(نيز نك:ابن خلكان،98/3).[3]
| |
| (1). rehcseR.O
| |
| (2). trauH.lC
| |
|
| |
|
| | ==منبع مقاله== |
| | لسانی فشارکی، محمدعلی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1378 |
| (3) منبع:دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 5، ص2-20، [[لسانی فشارکی، محمد علی|محمد على لسانى فشاركى]]. | | (3) منبع:دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 5، ص2-20، [[لسانی فشارکی، محمد علی|محمد على لسانى فشاركى]]. |
|
| |
|