نهضت سربداران خراسان: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'روستاي' به 'روستای')
    خط ۳۹: خط ۳۹:
    مترجم در مقدمه‌اش بر كتاب درباره دليل و اهميت ترجمه اين اثر مى‌نويسد: «شايسته توجه است كه پيروزى شاهزاده ديمترى دانسكوى در جنگ كوليكوف بر ضد ماماى خان مغول- كه آغاز رهايى روسيه از چنگ مغولان بود- در سپتامبر سال 1380م وقوع يافت و حال آنكه سربداران خراسان 37 سال پيش از آن تاريخ در 16 ذيقعده سال 754ق (13 دسامبر سال 1353م) به سلطه مغولان هلاكوئى در ايران پايان بخشيدند. درباره اين خروج تاريخ مستقلى در زبان فارسى وجود ندارد. آقاى اى. پ پطروشفسكى كه يكى از ايران‌شناسان به نام كشور همسايه ما- اتحاد شوروى- مى‌باشد رساله‌اى در اين موضوع گردآورده‌اند»<ref>مقدمه، ص 5-6</ref>
    مترجم در مقدمه‌اش بر كتاب درباره دليل و اهميت ترجمه اين اثر مى‌نويسد: «شايسته توجه است كه پيروزى شاهزاده ديمترى دانسكوى در جنگ كوليكوف بر ضد ماماى خان مغول- كه آغاز رهايى روسيه از چنگ مغولان بود- در سپتامبر سال 1380م وقوع يافت و حال آنكه سربداران خراسان 37 سال پيش از آن تاريخ در 16 ذيقعده سال 754ق (13 دسامبر سال 1353م) به سلطه مغولان هلاكوئى در ايران پايان بخشيدند. درباره اين خروج تاريخ مستقلى در زبان فارسى وجود ندارد. آقاى اى. پ پطروشفسكى كه يكى از ايران‌شناسان به نام كشور همسايه ما- اتحاد شوروى- مى‌باشد رساله‌اى در اين موضوع گردآورده‌اند»<ref>مقدمه، ص 5-6</ref>


    نويسنده در اولين عنوان كتاب در مورد وضع ايران در دوران انقراض دولت هلاكوئيان سخن مى‌گويد و اشاره مى‌كند كه بين سال‌هاى 1330 و 1380م (731- 782ق) در تاريخ ايران بر اثر افزايش فشار بزرگان چادرنشين مغول و ترك و تشديد بهره‌كشى اميران و ملوك الطوايف از روستاييان، آتش جنگ‌هاى داخلى شعله‌ور شد. پس از مرگ ايلخان ابوسعيد جنگهاى داخلى و مبارزه ملوك الطوايف به خاطر كسب قدرت درگرفت و در اين گيرودار روستاييان و شهريان از غارت و چپاول و تجاوز لشكريان و برخى از اميران فئودال سخت زيان ديدند. جنگ و ستيز از سال 1330 (731ق) تا سال 1350 (751ق) ميلادى بلاقطع در سرزمين ايران و كشورهاى هم‌مرز آن درگير بود و اين خود روزگار مردم را بدتر كرد ولى موعد ورود ايشان را بعرصه مبارزه پيش انداخت<ref>متن كتاب، ص 7</ref>
    نويسنده در اولين عنوان كتاب در مورد وضع ايران در دوران انقراض دولت هلاكوئيان سخن مى‌گويد و اشاره مى‌كند كه بين سال‌هاى 1330 و 1380م (731- 782ق) در تاريخ ايران بر اثر افزايش فشار بزرگان چادرنشين مغول و ترك و تشديد بهره‌كشى اميران و ملوك الطوايف از روستایيان، آتش جنگ‌هاى داخلى شعله‌ور شد. پس از مرگ ايلخان ابوسعيد جنگهاى داخلى و مبارزه ملوك الطوايف به خاطر كسب قدرت درگرفت و در اين گيرودار روستایيان و شهريان از غارت و چپاول و تجاوز لشكريان و برخى از اميران فئودال سخت زيان ديدند. جنگ و ستيز از سال 1330 (731ق) تا سال 1350 (751ق) ميلادى بلاقطع در سرزمين ايران و كشورهاى هم‌مرز آن درگير بود و اين خود روزگار مردم را بدتر كرد ولى موعد ورود ايشان را بعرصه مبارزه پيش انداخت<ref>متن كتاب، ص 7</ref>


    وى در عنوان بعدى كتاب از ويژگى‌هاى كلى نهضت‌هاى قرن چهاردهم سخن به ميان مى‌آورد. در قرن چهاردهم ميلادى خروج سربداران خراسان از لحاظ وسعت بزرگترين و از نظر تاريخى مهم‌ترين نهضت آزادى‌بخش خاورميانه بود و بدون ترديد تأثير حتمى در جنبش‌هاى ديگر (كه از لحاظ وضع اجتماعى شركت كنندگان و هدف‌هاى سياسى همانند آن بود) داشته است: از آن جمله بود نهضت مازندران (در سال 1350م يا 751ق)، گيلان (در سال 1370م يا 772ق)، کرمان (سال 1373م يا 775ق) سمرقند و ناحيه رود زرافشان (سال 1365م يا 767ق). بين اين نهضت‌ها و جنبش‌هاى مردم خاور نزديك و ميانه در قرن پانزدهم ميلادى- از قبيل خروج شيخ بدرالدين سماوى- بيور كلوجى مصطفى در تركيه عثمانى به سال 18- 1415م (821- 818ق) و نهضت حروفيون در ايران و آذربايجان و آسياى صغير در نيمه اول سده پانزدهم ميلادى و قيام مردم خوزستان در سال 1440م (844ق) و سالهاى بعد و غيره و همچنين خروج آلافرانك -كه پيشتر به وقوع پيوسته بود- علائم خويشاوندى و نزديكى وجود دارد كه به چشم مى‌زند<ref>همان، ص 10</ref>
    وى در عنوان بعدى كتاب از ويژگى‌هاى كلى نهضت‌هاى قرن چهاردهم سخن به ميان مى‌آورد. در قرن چهاردهم ميلادى خروج سربداران خراسان از لحاظ وسعت بزرگترين و از نظر تاريخى مهم‌ترين نهضت آزادى‌بخش خاورميانه بود و بدون ترديد تأثير حتمى در جنبش‌هاى ديگر (كه از لحاظ وضع اجتماعى شركت كنندگان و هدف‌هاى سياسى همانند آن بود) داشته است: از آن جمله بود نهضت مازندران (در سال 1350م يا 751ق)، گيلان (در سال 1370م يا 772ق)، کرمان (سال 1373م يا 775ق) سمرقند و ناحيه رود زرافشان (سال 1365م يا 767ق). بين اين نهضت‌ها و جنبش‌هاى مردم خاور نزديك و ميانه در قرن پانزدهم ميلادى- از قبيل خروج شيخ بدرالدين سماوى- بيور كلوجى مصطفى در تركيه عثمانى به سال 18- 1415م (821- 818ق) و نهضت حروفيون در ايران و آذربايجان و آسياى صغير در نيمه اول سده پانزدهم ميلادى و قيام مردم خوزستان در سال 1440م (844ق) و سالهاى بعد و غيره و همچنين خروج آلافرانك -كه پيشتر به وقوع پيوسته بود- علائم خويشاوندى و نزديكى وجود دارد كه به چشم مى‌زند<ref>همان، ص 10</ref>