البدء و التاريخ: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'بهصورت' به 'به‌صورت')
خط ۴۵: خط ۴۵:


==ساختار==
==ساختار==
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در شش جلد، در بیستودو فصل تنظیم شده است که از فصل اول تا نهم اهمیت فلسفی و دینی دارد و از فصل دهم به بعد، اهمیت تاریخی.
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در شش جلد، در بیست ودو فصل تنظیم شده است که از فصل اول تا نهم اهمیت فلسفی و دینی دارد و از فصل دهم به بعد، اهمیت تاریخی.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
خط ۵۶: خط ۵۶:
مؤلف که خواننده را برای بحث گسترده‌تر در خصوص مباحث نظری و معرفت‌شناسی به کتاب دیگر خویش «العلم و التعليم» ارجاع می‌دهد، توانایی و اشراف خویش در این مباحث را در همان محدود مطالبی که به‌صورت پشتوانه نظری فصول بعدی کتاب خویش می‌آورد، نشان داده است<ref>ر.ک: همان، ص‌16</ref>.
مؤلف که خواننده را برای بحث گسترده‌تر در خصوص مباحث نظری و معرفت‌شناسی به کتاب دیگر خویش «العلم و التعليم» ارجاع می‌دهد، توانایی و اشراف خویش در این مباحث را در همان محدود مطالبی که به‌صورت پشتوانه نظری فصول بعدی کتاب خویش می‌آورد، نشان داده است<ref>ر.ک: همان، ص‌16</ref>.


وی علم را اعتقاد به ماهیت اشیا، همان گونه که هستند دانسته، طرق رسیدن به این ماهیت را حس و عقل می‌داند. اگر اشیا محسوس باشند باید آن‌ها را از طریق حس شناخت و اگر معقول از طریق عقل؛ البته وی متذکر می‌شود که حس و عقل باید از آفت بهسلامت و از فساد و عوارض نقص برکنار باشد<ref>ر.ک: همان، ص15-‌16</ref>.
وی علم را اعتقاد به ماهیت اشیا، همان گونه که هستند دانسته، طرق رسیدن به این ماهیت را حس و عقل می‌داند. اگر اشیا محسوس باشند باید آن‌ها را از طریق حس شناخت و اگر معقول از طریق عقل؛ البته وی متذکر می‌شود که حس و عقل باید از آفت به سلامت و از فساد و عوارض نقص برکنار باشد<ref>ر.ک: همان، ص15-‌16</ref>.


این مورخ که میان علم و معرفت فرق قائل است، علم را «احاطه بر ذات شیء، یعنی عین آن و حد آن» می‌داند و معرفت را «ادراک ذاتی شیء و ثبات آن، هرچند حد و حقیقت آن ادراک شده باشد»، تعریف میکند. در خصوص مراتب علم نیز حدودی قائل شده و میان «خطور صادقانه» و «یقین علمی» فرق میگذارد. می‌توان منظور ابن مطهر از خطور صادقانه را با خلق فرضیه و سؤال در خصوص مسائل پژوهشی یکی دانست و یقین علمی را قانون و نظریه در علوم نام نهاد؛ چراکه خود یقین را احاطه بر اشیا و درک کنه اشیا به همان ‌گونه که هستند می‌داند. ابزارهای علم‌اندوزی را عبارت از «فکرت» (جستجوی علت شیء و حدود آن)، «رأی و رؤیت» و «استنباط» می‌داند و نتیجه کاوش‌های علمی را به سه گونه، رسیدن به «معقول بدیهی»، «محسوس ضروری» و «آنچه بر آن استدلال شده و با بحث و اماره استنباط شده است»، تقسیم‌بندی می‌کند. درجات علم نیز در سه گونه: «واجب» (امری که موجودیتش به حکم عقل قابل اثبات است)، «سالب» (امری که موجودیتش محال است) و «ممکن» (که موجودیتی دوپهلو دارد و احتمال سلب و ایجاب هر دو در خصوص آن می‌رود)، مورد نظر قرار می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص15-‌16</ref>.
این مورخ که میان علم و معرفت فرق قائل است، علم را «احاطه بر ذات شیء، یعنی عین آن و حد آن» می‌داند و معرفت را «ادراک ذاتی شیء و ثبات آن، هرچند حد و حقیقت آن ادراک شده باشد»، تعریف میکند. در خصوص مراتب علم نیز حدودی قائل شده و میان «خطور صادقانه» و «یقین علمی» فرق میگذارد. می‌توان منظور ابن مطهر از خطور صادقانه را با خلق فرضیه و سؤال در خصوص مسائل پژوهشی یکی دانست و یقین علمی را قانون و نظریه در علوم نام نهاد؛ چراکه خود یقین را احاطه بر اشیا و درک کنه اشیا به همان ‌گونه که هستند می‌داند. ابزارهای علم‌اندوزی را عبارت از «فکرت» (جستجوی علت شیء و حدود آن)، «رأی و رؤیت» و «استنباط» می‌داند و نتیجه کاوش‌های علمی را به سه گونه، رسیدن به «معقول بدیهی»، «محسوس ضروری» و «آنچه بر آن استدلال شده و با بحث و اماره استنباط شده است»، تقسیم‌بندی می‌کند. درجات علم نیز در سه گونه: «واجب» (امری که موجودیتش به حکم عقل قابل اثبات است)، «سالب» (امری که موجودیتش محال است) و «ممکن» (که موجودیتی دوپهلو دارد و احتمال سلب و ایجاب هر دو در خصوص آن می‌رود)، مورد نظر قرار می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص15-‌16</ref>.
خط ۶۴: خط ۶۴:
مؤلف در پایان فصل نخست، شناخت و فهم اصول دینی خویش را بی‌نیاز از مباحث نظری می‌داند و فقط در خصوص فروع دین‌، به بهره‌گیری از آن‌ها معتقد است؛ ولذا بی‌درنگ در فصول دوم و سوم با همین رویکرد نظری به بحث در خصوص «توحید» می‌پردازد<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>.
مؤلف در پایان فصل نخست، شناخت و فهم اصول دینی خویش را بی‌نیاز از مباحث نظری می‌داند و فقط در خصوص فروع دین‌، به بهره‌گیری از آن‌ها معتقد است؛ ولذا بی‌درنگ در فصول دوم و سوم با همین رویکرد نظری به بحث در خصوص «توحید» می‌پردازد<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>.


در این فصول، ابن مطهر اطلاعات گسترده‌ای در خصوص الهیات ملل و اقوام گوناگون ارائه داده و با تیزبینی خاص خود، الفاظ و اصطلاحات توحیدی را از زبان و فرهنگ‌های مختلف استخراج کرده است؛ به‌ویژه در زمینه الهیات مذاهب ایرانی قبل از اسلام بهتفصیل سخن رانده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
در این فصول، ابن مطهر اطلاعات گسترده‌ای در خصوص الهیات ملل و اقوام گوناگون ارائه داده و با تیزبینی خاص خود، الفاظ و اصطلاحات توحیدی را از زبان و فرهنگ‌های مختلف استخراج کرده است؛ به‌ویژه در زمینه الهیات مذاهب ایرانی قبل از اسلام به تفصیل سخن رانده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


بحث گسترده‌تر در خصوص اینگونه مطالب را نیز به کتاب دیگری با عنوان «المعدلة» که قصد پرداختن به آن را داشته است، موکول می‌کند. در زمینه ذات و صفات باری تعالی و دیدگاه فرقه‌های مختلف در این زمینه نیز مطالب مشروحی آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
بحث گسترده‌تر در خصوص اینگونه مطالب را نیز به کتاب دیگری با عنوان «المعدلة» که قصد پرداختن به آن را داشته است، موکول می‌کند. در زمینه ذات و صفات باری تعالی و دیدگاه فرقه‌های مختلف در این زمینه نیز مطالب مشروحی آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۷۸: خط ۷۸:
در این اثر، خلاصه افکار و عقاید متفکرین اسلامی که در آن زمان به سر می‌بردند دیده می‌شود. آنچه از نظر تاریخی درخور ذکر است، صحایف بعد از فصل دهم می‌باشد. در فصل یازدهم، تاریخ انبیا و تاریخ ایران تلخیص شده. در فصل دوازدهم، ادیان اهل زمین و مذاهب و نحل و آرا و افکار مردمان بهتفصیل در میان آمده و از ادیان و شرایع هندیان و ترکان قدیم و ادیان حرانیان و ثنویان و عبده اوثان و مجوسیان و خرمیان گفتگو شده و درباره اهل جاهلیت و شریعت و مذهب یهودیان و مسیحیان بحث مفصلی رانده شده است<ref>ر.ک: م. ه، 1392، ص251</ref>.
در این اثر، خلاصه افکار و عقاید متفکرین اسلامی که در آن زمان به سر می‌بردند دیده می‌شود. آنچه از نظر تاریخی درخور ذکر است، صحایف بعد از فصل دهم می‌باشد. در فصل یازدهم، تاریخ انبیا و تاریخ ایران تلخیص شده. در فصل دوازدهم، ادیان اهل زمین و مذاهب و نحل و آرا و افکار مردمان بهتفصیل در میان آمده و از ادیان و شرایع هندیان و ترکان قدیم و ادیان حرانیان و ثنویان و عبده اوثان و مجوسیان و خرمیان گفتگو شده و درباره اهل جاهلیت و شریعت و مذهب یهودیان و مسیحیان بحث مفصلی رانده شده است<ref>ر.ک: م. ه، 1392، ص251</ref>.


فصل سیزدهم نیز به جغرافیای کره زمین اختصاص یافته است. نویسنده در فصل چهاردهم، انساب عرب و ایام مشهور دوره جاهلیت را بیان نموده و در فصل پانزدهم، به تاریخ دوره اسلامی دست نهاده است و فصل نوزدهم به شرح مذاهب مختلفه که در اسلام پدیدار گشته اختصاص دارد. وی در قسمت آخر کتاب خود، واقعیات و حوادث را از دوره پیغمبری شروع و تا زمان خویش، بهپاکیزگی و نظم کامل خلاصه نموده و به سال 350ق، خاتمه بخشیده است<ref>ر.ک: همان، ص252</ref>.
فصل سیزدهم نیز به جغرافیای کره زمین اختصاص یافته است. نویسنده در فصل چهاردهم، انساب عرب و ایام مشهور دوره جاهلیت را بیان نموده و در فصل پانزدهم، به تاریخ دوره اسلامی دست نهاده است و فصل نوزدهم به شرح مذاهب مختلفه که در اسلام پدیدار گشته اختصاص دارد. وی در قسمت آخر کتاب خود، واقعیات و حوادث را از دوره پیغمبری شروع و تا زمان خویش، به پاکیزگی و نظم کامل خلاصه نموده و به سال 350ق، خاتمه بخشیده است<ref>ر.ک: همان، ص252</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش