خاطرات سرهار فورد جونز: روزنامه سفر خاطرات هیئت اعزامی انگلستان به ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'سياست‌مدار' به 'سياستمدار')
    خط ۵۳: خط ۵۳:
    اين كتاب بى هيچ مقدمه‌اى و درآمدى آغاز شده است و نخست چنين مى‌نمايد كه بخش دومِ خاطرات نويسنده باشد. مقدمه بسيار كوتاه نويسنده نيز در آغاز كتاب، هيچ ارتباطى به متن اصلى آن ندارد و مقدمه پنج صفحه‌اى مترجم درباره فاجعه كربلا كه سرهارفورد جونز تنها اشارتى كوتاه بدان دارد و غارت حرم نبوى در مدينه كه اشاره مستقيمى به آن در خاطرات هارفورد يافت نمى‌شود، در فصلى جداگانه مى‌بايست جاى مى‌گرفت.
    اين كتاب بى هيچ مقدمه‌اى و درآمدى آغاز شده است و نخست چنين مى‌نمايد كه بخش دومِ خاطرات نويسنده باشد. مقدمه بسيار كوتاه نويسنده نيز در آغاز كتاب، هيچ ارتباطى به متن اصلى آن ندارد و مقدمه پنج صفحه‌اى مترجم درباره فاجعه كربلا كه سرهارفورد جونز تنها اشارتى كوتاه بدان دارد و غارت حرم نبوى در مدينه كه اشاره مستقيمى به آن در خاطرات هارفورد يافت نمى‌شود، در فصلى جداگانه مى‌بايست جاى مى‌گرفت.


    اين كتاب تنها خاطره‌گويى سياست‌مدارى انگليسى يا تنها تاريخ ديپلماسى ايران و انگلستان نيست، بلكه جُنگى از خاطره، تاريخ‌نگارى و داستان‌هاى دل‌كش است كه در برخى از آنها، ايرانيان بسيار گرامى و نيكو خوانده شده‌اند. براى نمونه، نويسنده مدعى شده است كه «دوستانى بهتر، حقيقى‌تر و مهربان‌تر از ايرانيان وجود ندارند و هنگامى كه اعتماد و رازدارى لازم باشد، نااميدتان نمى‌كنند». بارى، وى تملق‌گويى ايرانيان، تعارفات گزاف آنان را نكوهش مى‌كند و به دليل همين ويژگى، آنان را انسان‌هايى نوكرصفت و فرومايه گمان مى‌زند و به‌سختى از اين خصلت شكوِه مى‌كند. او از ميرزا بزرگ قائم مقام فراهانى به گونه‌اى سخن مى‌گويد كه گويى او دست‌پرورده و پيرو انگلستان است. وى هم‌چنين از فرومايگى و چاپلوسى درباريان گزارش مى‌دهد.  
    اين كتاب تنها خاطره‌گويى سياستمدارى انگليسى يا تنها تاريخ ديپلماسى ايران و انگلستان نيست، بلكه جُنگى از خاطره، تاريخ‌نگارى و داستان‌هاى دل‌كش است كه در برخى از آنها، ايرانيان بسيار گرامى و نيكو خوانده شده‌اند. براى نمونه، نويسنده مدعى شده است كه «دوستانى بهتر، حقيقى‌تر و مهربان‌تر از ايرانيان وجود ندارند و هنگامى كه اعتماد و رازدارى لازم باشد، نااميدتان نمى‌كنند». بارى، وى تملق‌گويى ايرانيان، تعارفات گزاف آنان را نكوهش مى‌كند و به دليل همين ويژگى، آنان را انسان‌هايى نوكرصفت و فرومايه گمان مى‌زند و به‌سختى از اين خصلت شكوِه مى‌كند. او از ميرزا بزرگ قائم مقام فراهانى به گونه‌اى سخن مى‌گويد كه گويى او دست‌پرورده و پيرو انگلستان است. وى هم‌چنين از فرومايگى و چاپلوسى درباريان گزارش مى‌دهد.  


    نزديك به يك سوم كتاب، بازگويى ديده‌هاى نويسنده را در سفرش به ايران و گزارش نشست و برخاست او را با افراد مختلف و توصيف راه‌ها و شخصيت‌ها را در بر دارد. نويسنده پس از اين، آرام آرام به بحث‌هاى اصلى‌اش مى‌پردازد.  
    نزديك به يك سوم كتاب، بازگويى ديده‌هاى نويسنده را در سفرش به ايران و گزارش نشست و برخاست او را با افراد مختلف و توصيف راه‌ها و شخصيت‌ها را در بر دارد. نويسنده پس از اين، آرام آرام به بحث‌هاى اصلى‌اش مى‌پردازد.