۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
خاطرات سرهارفورد جونز، وزير مختار انگليس در ايران دوره قاجار، از كتابهاى ارزشمندى است كه در جرگه آثار سياحان، رجال سياسى، مأموران نظامى و ديپلماتهاى برخى از كشورها، | خاطرات سرهارفورد جونز، وزير مختار انگليس در ايران دوره قاجار، از كتابهاى ارزشمندى است كه در جرگه آثار سياحان، رجال سياسى، مأموران نظامى و ديپلماتهاى برخى از كشورها، درباره تاريخ ايران جاى مىگيرد و اطلاعات سودمندى درباره روش حكومتدارى شاهان و وضع اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مردمان محل مأموريت خود عرضه مىكند. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
اين كتاب نشاندهنده ديدگاه بيگانگان | اين كتاب نشاندهنده ديدگاه بيگانگان درباره دگرگونىهاى درونى ايران عصر قاجار است كه از كنايات و جهتگيرىهاى منفى نويسنده در اين باره نيز، تهى نيست. بر پايه گفته جونز در اين كتاب، گروه همراه او همه فاصلهها، مختصات محلى وديدههايشان را در راه سفر به ايران، با تيزبينى ثبت مىكردند. ژنرال گاردان نماينده فرستاده ناپلئون به ايران نيز چنين مىكرد. ديدگاه و شيوه تحليل غرب را درباره ايران آن روز، با بررسى چنين كتابهايى مىتوان فراچنگ و اطلاعات مهمى دربارهاش به دست آورد. ترجمه روان اين كتاب، راه را براى پژوهندگان تاريخ قاجار هموار مىسازد. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
اين كتاب بى هيچ مقدمهاى و درآمدى آغاز شده است و نخست چنين مىنمايد كه بخش دومِ خاطرات نويسنده باشد. مقدمه بسيار كوتاه نويسنده نيز در آغاز كتاب، هيچ ارتباطى به متن اصلى آن ندارد و مقدمه پنج صفحهاى مترجم | اين كتاب بى هيچ مقدمهاى و درآمدى آغاز شده است و نخست چنين مىنمايد كه بخش دومِ خاطرات نويسنده باشد. مقدمه بسيار كوتاه نويسنده نيز در آغاز كتاب، هيچ ارتباطى به متن اصلى آن ندارد و مقدمه پنج صفحهاى مترجم درباره فاجعه كربلا كه سرهارفورد جونز تنها اشارتى كوتاه بدان دارد و غارت حرم نبوى در مدينه كه اشاره مستقيمى به آن در خاطرات هارفورد يافت نمىشود، در فصلى جداگانه مىبايست جاى مىگرفت. | ||
اين كتاب تنها خاطرهگويى سياستمدارى انگليسى يا تنها تاريخ ديپلماسى ايران و انگلستان نيست، بلكه جُنگى از خاطره، تاريخنگارى و داستانهاى دلكش است كه در برخى از آنها، ايرانيان بسيار گرامى و نيكو خوانده شدهاند. براى نمونه، نويسنده مدعى شده است كه «دوستانى بهتر، حقيقىتر و مهربانتر از ايرانيان وجود ندارند و هنگامى كه اعتماد و رازدارى لازم باشد، نااميدتان نمىكنند». بارى، وى تملقگويى ايرانيان، تعارفات گزاف آنان را نكوهش مىكند و به دليل همين ويژگى، آنان را انسانهايى نوكرصفت و فرومايه گمان مىزند و بهسختى از اين خصلت شكوِه مىكند. او از ميرزا بزرگ قائم مقام فراهانى به گونهاى سخن مىگويد كه گويى او دستپرورده و پيرو انگلستان است. وى همچنين از فرومايگى و چاپلوسى درباريان گزارش مىدهد. | اين كتاب تنها خاطرهگويى سياستمدارى انگليسى يا تنها تاريخ ديپلماسى ايران و انگلستان نيست، بلكه جُنگى از خاطره، تاريخنگارى و داستانهاى دلكش است كه در برخى از آنها، ايرانيان بسيار گرامى و نيكو خوانده شدهاند. براى نمونه، نويسنده مدعى شده است كه «دوستانى بهتر، حقيقىتر و مهربانتر از ايرانيان وجود ندارند و هنگامى كه اعتماد و رازدارى لازم باشد، نااميدتان نمىكنند». بارى، وى تملقگويى ايرانيان، تعارفات گزاف آنان را نكوهش مىكند و به دليل همين ويژگى، آنان را انسانهايى نوكرصفت و فرومايه گمان مىزند و بهسختى از اين خصلت شكوِه مىكند. او از ميرزا بزرگ قائم مقام فراهانى به گونهاى سخن مىگويد كه گويى او دستپرورده و پيرو انگلستان است. وى همچنين از فرومايگى و چاپلوسى درباريان گزارش مىدهد. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
هنگامى كه انگليسيان از نقشه ناپلئون، امپراتور فرانسه و پل اول، امپراتور روسيه براى حمله به هند از راه ايران آگاه شدند، بىدرنگ سر جان ملكم را براى عقد قراردادى دفاعى به ايران فرستادند، اما فرانسويان پيشدستى كردند و ژنرال گاردان را همراه با شمارى از صاحب منصبان فرانسوى براى آموزش سپاهيان (قشون) ايران به اين كشور گسيل كردند. ملكم نيز به شتاب از هند به راه افتاد و در پاييز 1800 به بوشهر رفت. او با اعتبار مالى فراوان پا به ايران گذارد، اما به دليل استفاده از زبان تهديد، نتوانست در كار خود توفيق يابد و سرانجام با دستى تهى به كشورش بازگشت. او تهديد كرده بود كه با نيروى دريايى انگليس براى تصرف خارك و بوشهر باز مىگردد. بنا بر اين، پادشاه انگليس، سر هارفورد جونز را به هند و پس از چندى به ايران فرستاد. او در 27 اكتبر 1807 با «كشتى نيروى دريايى سلطنتى به نام سافير (ياقوت كبود) با 24 عراده توپ به ناخدايى كاپيتان جورج ديويس از بندر پورتسموث لنگر كشيد». مأموريت اين كشتى، رساندن جونز به بمبئى و سپس ايران (بندر بوشهر) بود و سرانجام در چهاردهم اكتبر 1808 در بوشهر لنگر انداخت و شيخ عبدالرسول حاكم بوشهر و هيئت همراه او براى استقبال از جونز به عرشه كشتى آمدند و با شليك توپ به ساحل «نزول اجلال فرمودند». | هنگامى كه انگليسيان از نقشه ناپلئون، امپراتور فرانسه و پل اول، امپراتور روسيه براى حمله به هند از راه ايران آگاه شدند، بىدرنگ سر جان ملكم را براى عقد قراردادى دفاعى به ايران فرستادند، اما فرانسويان پيشدستى كردند و ژنرال گاردان را همراه با شمارى از صاحب منصبان فرانسوى براى آموزش سپاهيان (قشون) ايران به اين كشور گسيل كردند. ملكم نيز به شتاب از هند به راه افتاد و در پاييز 1800 به بوشهر رفت. او با اعتبار مالى فراوان پا به ايران گذارد، اما به دليل استفاده از زبان تهديد، نتوانست در كار خود توفيق يابد و سرانجام با دستى تهى به كشورش بازگشت. او تهديد كرده بود كه با نيروى دريايى انگليس براى تصرف خارك و بوشهر باز مىگردد. بنا بر اين، پادشاه انگليس، سر هارفورد جونز را به هند و پس از چندى به ايران فرستاد. او در 27 اكتبر 1807 با «كشتى نيروى دريايى سلطنتى به نام سافير (ياقوت كبود) با 24 عراده توپ به ناخدايى كاپيتان جورج ديويس از بندر پورتسموث لنگر كشيد». مأموريت اين كشتى، رساندن جونز به بمبئى و سپس ايران (بندر بوشهر) بود و سرانجام در چهاردهم اكتبر 1808 در بوشهر لنگر انداخت و شيخ عبدالرسول حاكم بوشهر و هيئت همراه او براى استقبال از جونز به عرشه كشتى آمدند و با شليك توپ به ساحل «نزول اجلال فرمودند». | ||
«مقابله با نفوذ فرانسويان» و «تأمين امنيت هند»، از هدفهاى نمايندگى جونز به شمار مىرفت. او در خاطرات خود، بدبينىاش را | «مقابله با نفوذ فرانسويان» و «تأمين امنيت هند»، از هدفهاى نمايندگى جونز به شمار مىرفت. او در خاطرات خود، بدبينىاش را درباره حضور فرانسويان در ايران بازگو مىكند: «كوچكترين شكى ندارم كه بناپارت قصد داشت يك سكوى پرش در ايران ايجاد كند كه هر گاه زمانش فرا برسد، آن قدرت بزرگ ديگر [روسيه] را راضى يا مجبور كند تا همراه فرانسه از آنجا به هند بريتانيا و متحدان ما حمله كند». از اين رو، ايران صحنه تاخت و تاز روس و انگليس و فرانسه شد و بازى درباره هند، در زمين ايران و افغانستان رخ داد. جونز وجود افسران نظامى فرانسوى را براى آموزش نظامى ايرانيان، دليلى براى چنين طرحى مىشمارد و مىگويد اگر چنين حملهاى به راستى روى نمىداد، آسيبهايى بسيار نگران كننده در پى مىآورد. او بر پايه روىكرد انگليسىاش درباره امنيت هند، مىافزايد: «اگر حفظ ما يملكمان در هند اهميت دارد (كه گمان مىكنم داشته باشد) و اگر ايران يكى از بزرگترين سنگرها و استحكامات بيرونى آن قلعه گرانبها باشد (كه گمان مىكنم هست)، آيا هيچ فرد عاقلى مىتواند بگويد كه منافع ما در دربار تهران آنقدرها ارزش ندارد و نيازى نيست كه مانند قسطنطنيه وزير مختارى از طرف پادشاه به آنجا فرستاده شود». | ||
هارفورد جونز توفيق يافت كه معاهدهاى با ايران ببندد. اين عقد ميان او و ميرزا شفيع صدر اعظم و حاجى محمدحسين خان امين الدوله در هشت بند بسته شد. پادشاه ايران بر پايه اين معاهده ملزَم شد كه همه عهدنامههاى پيشين را با دولتهاى اروپايى لغو و باطل بخواند و گذر سربازان اروپايى را از ايران به هند ممنوع كند. ماده چهارم اين عهدنامه نيز بر اين دلالت داشت كه هر گاه سپاهيان اروپايى به ايران حمله كردند، بريتانيا كمكهاى مالى يا نظامىاش را از ايران دريغ نكند و اگر خارجيانى به هند دست گشادند، پادشاه ايران به پشتيبانى از هند سپاه بفرستد. گزارش | هارفورد جونز توفيق يافت كه معاهدهاى با ايران ببندد. اين عقد ميان او و ميرزا شفيع صدر اعظم و حاجى محمدحسين خان امين الدوله در هشت بند بسته شد. پادشاه ايران بر پايه اين معاهده ملزَم شد كه همه عهدنامههاى پيشين را با دولتهاى اروپايى لغو و باطل بخواند و گذر سربازان اروپايى را از ايران به هند ممنوع كند. ماده چهارم اين عهدنامه نيز بر اين دلالت داشت كه هر گاه سپاهيان اروپايى به ايران حمله كردند، بريتانيا كمكهاى مالى يا نظامىاش را از ايران دريغ نكند و اگر خارجيانى به هند دست گشادند، پادشاه ايران به پشتيبانى از هند سپاه بفرستد. گزارش درباره وضع ايران و افغانستان و هند، چيستى و چگونگى سياست روس، انگليس و فرانسه درباره ايران و هند، وضع و روىكرد نمايندگان فرستاده ناپلئون (روميو و ژوبر) به ايران و تأثيرشان در تاريخ اين دوره از تاريخ اين كشور) و...، از ديگر گزارشهاى روشنكننده و سودمند اين كتاب است. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
رجال و ديپلماتهاى سياسى خارجى كه به ايران مىآمدند، نخست با بررسى وضع راهها، روانشناسى مردم اين كشور، چگونگى اداره جامعه و شيوه حكومتدارى ايرانيان، اخلاق و خصلتهاى حاكمان و مردم و مسائلى از اين دست، به عرضه اطلاعات مهمى در اين باره مىپرداختند. خاطرات هارفورد، بىپيشينه نيست و براى نمونه، حاجى باباى اصفهانى، نوشته جيمز موريه و خاطرات ژنرال گاردان، صاحب منصب فرانسوى يا كتابهاى پروفسور براون در اين زمينه، تبار فرهنگى آن به شمار مىروند. بارى، ايرانيانى كه به «فرنگ» مىرفتند، تنها به زيبايىهاى ظاهرى، كاخهاى باشكوه و مسائل پيش پا افتاده آنجا مىپرداختند و | رجال و ديپلماتهاى سياسى خارجى كه به ايران مىآمدند، نخست با بررسى وضع راهها، روانشناسى مردم اين كشور، چگونگى اداره جامعه و شيوه حكومتدارى ايرانيان، اخلاق و خصلتهاى حاكمان و مردم و مسائلى از اين دست، به عرضه اطلاعات مهمى در اين باره مىپرداختند. خاطرات هارفورد، بىپيشينه نيست و براى نمونه، حاجى باباى اصفهانى، نوشته جيمز موريه و خاطرات ژنرال گاردان، صاحب منصب فرانسوى يا كتابهاى پروفسور براون در اين زمينه، تبار فرهنگى آن به شمار مىروند. بارى، ايرانيانى كه به «فرنگ» مىرفتند، تنها به زيبايىهاى ظاهرى، كاخهاى باشكوه و مسائل پيش پا افتاده آنجا مىپرداختند و درباره آنها قلم مىفرسودند. خاطرات ميرزا ابوالحسن خان شيرازى يا كتاب ناصر الدين شاه، نمونههايى از همتاهاى ايرانى خاطرات هارفورد جونز به شمار مىآيند كه به رغم تيزبينى انگليسيان درباره آيينها و آداب اخلاقى، اجتماعى، حكومتدارى و پيوند دولت با ملت ايران، نوشته شدهاند. | ||
نام برخى از شهرهاى شيراز در چند جاى كتاب به خطا ترجمه شده است. براى نمونه، در جايى از منطقهاى به نام «ديرايس» سخن مىرود كه نام درست آن «دريس» است يا «خان زينيان» كه مىبايست «خانه زنيان» ترجمه مىشد. مترجم همچنين در برخى از بخشهاى متن كه از درستى نام شهرها آگاهى كاملى نداشته، نشانه پرسش (؟) را در جاى آنها نشانده است. | نام برخى از شهرهاى شيراز در چند جاى كتاب به خطا ترجمه شده است. براى نمونه، در جايى از منطقهاى به نام «ديرايس» سخن مىرود كه نام درست آن «دريس» است يا «خان زينيان» كه مىبايست «خانه زنيان» ترجمه مىشد. مترجم همچنين در برخى از بخشهاى متن كه از درستى نام شهرها آگاهى كاملى نداشته، نشانه پرسش (؟) را در جاى آنها نشانده است. |
ویرایش