فهرس التواريخ: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR11253J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
     
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (۴۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR11253J1.jpg|بندانگشتی|فهرس التواریخ]]
    | تصویر =NUR11253J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =فهرس التواریخ
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    |-
    | پدیدآوران =  
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|فهرس التواریخ
    [[محدث، سید میرهاشم]] (مصحح)
    |-
    |نام های دیگر کتاب
    |data-type='otherBookNames'|
    |-
    |پدیدآورندگان
    |data-type='authors'|[[محدث، هاشم]] (مصحح)


    [[هدایت، رضا قلی بن محمد هادی]] (نويسنده)
    [[هدایت، رضا قلی بن محمد هادی]] (نویسنده)


    [[نوایی، عبد الحسین]] (محقق)
    [[نوایی، عبدالحسین]] (محقق)
    |-
    | زبان =فارسی
    |زبان  
    | کد کنگره =‏‎‏DSR‎‏ ‎‏76‎‏ ‎‏/‎‏ﻫ‎‏4‎‏ف‎‏9
    |data-type='language'|فارسی
    | موضوع =
    |-
    ایران - تاریخ - سال شمار
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏‎‏DSR‎‏ ‎‏76‎‏ ‎‏/‎‏ﻫ‎‏4‎‏ف‎‏9
    |-
    |موضوع  
    |data-type='subject'|ایران - تاریخ - سال شمار


    ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. - سال شمار
    ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. - سال شمار
    |-
    | ناشر =
    |ناشر  
    پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى‏
    |data-type='publisher'|پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى‏
    | مکان نشر =تهران - ایران
    |-
    | سال نشر = 1373 ش  
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|تهران - ایران
    |-
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'| 1373 هـ.ش  
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE11253AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE11253AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =11253
    | کتابخوان همراه نور =11253
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}


    == معرفى اجمالى ==
    '''فهرس التواريخ''' اثر [[هدایت، رضا قلی بن محمد هادی|رضاقلي‌خان هدايت]]، در زمين تاريخ ايران و جهان اسلام، به صورت تاريخ عمومى است كه به زبان فارسى روان و به دور از عبارتپردازيهاى مقلغ و پيچيده نگاشته شده است.


     
    انگيز تألیف، اختلافاتى است كه مؤلف، در نگارش تاريخ گذشتگان احساس كرده است و لذا به ذهنش خطور كرده كه «وقايع دين و دولت و ملك و ملت و اصناف ملوك و ارباب سلوك از عرب و عجم و ترك و ديلم و رومى و هندى و ساير سلاطين اكناف و اطراف» را به قدر استحضار و اطلاع خويش گردآورى كرده و آن را به نام ناصرالدين شاه قاجار، به رشت تحرير درآورد.
    "فهرس التواريخ" اثر رضاقليخان هدايت، در زمين تاريخ ايران و جهان اسلام، به صورت تاريخ عمومى است كه به زبان فارسى روان و به دور از عبارتپردازيهاى مقلغ و پيچيده نگاشته شده است.
     
    انگيز تاليف، اختلافاتى است كه مؤلف، در نگارش تاريخ گذشتگان احساس كرده است و لذا به ذهنش خطور كرده كه «وقايع دين و دولت و ملك و ملت و اصناف ملوك و ارباب سلوك از عرب و عجم و ترك و ديلم و رومى و هندى و ساير سلاطين اكناف و اطراف» را به قدر استحضار و اطلاع خويش گردآورى كرده و آن را به نام ناصرالدين شاه قاجار، به رشت تحرير درآورد.  


    == ساختار ==
    == ساختار ==
     
    مقدم پربار مصحح در معرفى كتاب و مؤلف آن، آغازگر مباحث بوده و مطالب، با آنكه از رشته تاريخ عمومى است، ولى برخلاف روضةالصفا، حبيب السير و [[جامع التواريخ]]، تاريخ را از هبوط آدم(ع) آغاز نكرده، بلكه از سال اول هجرى، حوادث تاريخى را به ترتيب سالها و به صورت سال به سال تعقيب كرده و به حوادث سال 1268ق پايان داده است.
     
    مقدم پربار مصحح در معرفى كتاب و مؤلف آن، آغازگر مباحث بوده و مطالب، با آنكه از رشته تاريخ عمومى است، ولى برخلاف روضةالصفا، حبيب السير و جامع التواريخ، تاريخ را از هبوط آدم(ع) آغاز نكرده، بلكه از سال اول هجرى، حوادث تاريخى را به ترتيب سالها و به صورت سال به سال تعقيب كرده و به حوادث سال 1268ق پايان داده است.


    نحو نگارش قسمت اول كتاب، يعنى حوادث تاريخى از اول سال هجرى تا حدود 1056ق، بسيار كوتاه و شتابزده است ولى از سال مذكور، مطالب توسعه و تفصيل بيشترى مييابد، تا آنجا كه در سالهاى حكومت قاجاريه، كار به تفصيل تمام ميانجامد.
    نحو نگارش قسمت اول كتاب، يعنى حوادث تاريخى از اول سال هجرى تا حدود 1056ق، بسيار كوتاه و شتابزده است ولى از سال مذكور، مطالب توسعه و تفصيل بيشترى مييابد، تا آنجا كه در سالهاى حكومت قاجاريه، كار به تفصيل تمام ميانجامد.


    به خوبى ميتوان دريافت كه قسمت دوم كتاب، در حقيقت تحرير نخست كتاب روضةالصفاى ناصرى است. آشنايان به تاريخ به خوبى ميدانند كه «ميرخواند»، مورخ مشهور عصر تيمورى، حوادث روزگار تاريخ ايران تا زمان خود (ده نهم از قرن نهم) را نوشته و فرزندزادهاش «خوندمير»، جلد هفتم يعنى حوادث پايانى سلسل گوركانى و وقايع و جنگهاى شاه اسماعيل را تا دوسه ماه به مرگ اين پادشاه مانده، ضبط كرده و دفتر تاريخ را به پايان آورده است و رضاقلى خان هدايت، حوادث تاريخى را از آنجا كه او به اتمام رسانده، آغاز كرده و تاريخ قراقويونلو، صفويان، افغانها، افشاريان، زنديان و قاجاريه را بر آن افزوده است و سخن را به شرح حال مشاهير هر روزگار پايان داده و مجموع را در ده جلد به نام روضةالصفاى ناصرى اتمام بخشيده و در حقيقت، قسمت قاجارى اين كتاب، همان مطالب روضةالصفاى ناصرى قسمت قاجاريه است.
    به خوبى می‌توان دريافت كه قسمت دوم كتاب، در حقيقت تحرير نخست كتاب روضةالصفاى ناصرى است. آشنايان به تاريخ به خوبى ميدانند كه «ميرخواند»، مورخ مشهور عصر تيمورى، حوادث روزگار تاريخ ايران تا زمان خود (ده نهم از قرن نهم) را نوشته و فرزندزادهاش «خوندمير»، جلد هفتم يعنى حوادث پايانى سلسل گوركانى و وقايع و جنگهاى شاه اسماعيل را تا دوسه ماه به مرگ اين پادشاه مانده، ضبط كرده و دفتر تاريخ را به پايان آورده است و رضاقلى خان هدايت، حوادث تاريخى را از آنجا كه او به اتمام رسانده، آغاز كرده و تاريخ قراقويونلو، صفويان، افغانها، افشاريان، زنديان و قاجاريه را بر آن افزوده است و سخن را به شرح حال مشاهير هر روزگار پايان داده و مجموع را در ده جلد به نام روضةالصفاى ناصرى اتمام بخشيده و در حقيقت، قسمت قاجارى اين كتاب، همان مطالب روضةالصفاى ناصرى قسمت قاجاريه است.


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
     
    مقدمه، بعد از ارائ شرح حال نسبتاً جامعى كه مؤلف در كتاب مجمعالصفا از خود به جا گذاشته، به نحو تصحيح كتاب و زحماتى كه در اين راه متحمل شده است، می‌پردازد. دراين باره بيان می‌دارد كه توضيحاتى كه خود مؤلف در حاشى نسخ خطى كتاب آورده بود را با رمز «ر.ه»، توضيحات هاشم محدث را با رمز «ها» و توضيحات خويش را بدون نام و نشان در زير صفحات آورده است.
     
    مقدمه، بعد از ارائ شرح حال نسبتاً جامعى كه مؤلف در كتاب مجمعالصفا از خود به جا گذاشته، به نحو تصحيح كتاب و زحماتى كه در اين راه متحمل شده است، ميپردازد. دراين باره بيان ميدارد كه توضيحاتى كه خود مؤلف در حاشى نسخ خطى كتاب آورده بود را با رمز«ر.ه»، توضيحات هاشم محدث را با رمز «ها» و توضيحات خويش را بدون نام و نشان در زير صفحات آورده است.


    در پايان مقدمه، عكس صفح اول از نسخ خطى كتاب آورده شده است.
    در پايان مقدمه، عكس صفح اول از نسخ خطى كتاب آورده شده است.


    متن كتاب، بعد از حمد و ستايش خداوند، نعت رسول(ص) و اصفياى برحقّش(ع)، وقايع هر سال را از سال اول هجرى، به صورت بسيار مختصر و كوتاه شروع ميكند؛ به گونهاى كه فقط، به يك و يا حداكثر دو واقعه در هرسال اشاره ميشود:  
    متن كتاب، بعد از حمد و ستايش خداوند، نعت رسول(ص) و اصفياى برحقّش(ع)، وقايع هر سال را از سال اول هجرى، به صورت بسيار مختصر و كوتاه شروع می‌كند؛ به گونه‌اى كه فقط، به يك و يا حداكثر دو واقعه در هرسال اشاره می‌شود:  


    سال اول: رسول(ص) از مكه به مدينه هجرت فرمود و عثمان بن مظنون صحابى و ابوامامه اسعدبن زرار انصارى درگذشتند.
    سال اول: رسول(ص) از مكه به مدينه هجرت فرمود و عثمان بن مظنون صحابى و ابوامامه اسعدبن زرار انصارى درگذشتند.
    خط ۷۳: خط ۵۴:
    سال سوم: غزو احد اتفاق افتاد و حمز سيدالشهداء، عبدالله بنجحش اسدى، مصعب بنعمير، ذكوان انصارى و حنظله بنابيعامر غسيل الملائكه در اين سال به شهادت رسيدند.
    سال سوم: غزو احد اتفاق افتاد و حمز سيدالشهداء، عبدالله بنجحش اسدى، مصعب بنعمير، ذكوان انصارى و حنظله بنابيعامر غسيل الملائكه در اين سال به شهادت رسيدند.


    و همين طور وقايع سالهاى ديگر، يكى پس از ديگرى، بسيار خلاصه و گزيده، بيان ميشوند تا اينكه تاريخ سال 1057 مطرح ميگردد. از اين تاريخ به بعد شاهد تفصيل نسبتاً بيشترى در بيان وقايع هستيم. به عنوان مثال در بيان وقايع سال هزار و صد و چهل و نهم آمده است كه نادرشاه افشار خراسان را به پسر خود رضاقلى و آذربايجان، از حد قپلان كوه تا آرپه چائى و منتهاى داغستان و گرجستان را به برادر خود ابراهيمخان سپرد و خود متوجه تركستان شد. بعد از آن سفيرى به روم فرستاده و با آنها قرارداد مصالحه امضا كرد. مرادخان باباابواب را به دربار آورده و او را در حوالى سيستان به قتل رساند. رضاقلى ميرزا نيز بلخ را تصرف كرده، عازم بخارا شد و بعد از فتح آنجا، به فرمان نادرشاه، ابوالفيض را حاكم آنجا كرد.  
    و همين طور وقايع سالهاى ديگر، يكى پس از ديگرى، بسيار خلاصه و گزيده، بيان می‌شوند تا اينكه تاريخ سال 1057 مطرح ميگردد. از اين تاريخ به بعد شاهد تفصيل نسبتاً بيشترى در بيان وقايع هستيم. به عنوان مثال در بيان وقايع سال هزار و صد و چهل و نهم آمده است كه نادرشاه افشار خراسان را به پسر خود رضاقلى و آذربايجان، از حد قپلان كوه تا آرپه چائى و منتهاى داغستان و گرجستان را به برادر خود ابراهيمخان سپرد و خود متوجه تركستان شد. بعد از آن سفيرى به روم فرستاده و با آنها قرارداد مصالحه امضا كرد. مرادخان باباابواب را به دربار آورده و او را در حوالى سيستان به قتل رساند. رضاقلى ميرزا نيز بلخ را تصرف كرده، عازم بخارا شد و بعد از فتح آنجا، به فرمان نادرشاه، ابوالفيض را حاكم آنجا كرد.  


    وقايع مربوط به دوران قاجار از تفصيل و تشريح بيشترى برخوردارند. در بيان حوادث سال هزار و دويست و شصتم آمده است كه در اين سال محمدشاه قاجار به قصد شكار، عزم جاجرود و كرج كرد و در اين سفر دستور داد تا آب رودخان كرج را براى آبادى بيشتر اطراف تهران و راحتى مردم آن، به سمت اين شهر روانه كنند و مقرر شد مخارج آن را از خزان دولت بپردازند. در اين سال آتشسوزى بزرگى در جنگلهاى گيلان رخ داده و در اصفهان، پس از درگذشت سيد محمد باقر، ملقب به حجةالاسلام، فرزندش، سيد اسدالله از عتبات عاليات مراجعت كرده و بر مسند پدر، به ارشاد و تربيت نفوس پرداخت.
    وقايع مربوط به دوران قاجار از تفصيل و تشريح بيشترى برخوردارند. در بيان حوادث سال هزار و دويست و شصتم آمده است كه در اين سال محمدشاه قاجار به قصد شكار، عزم جاجرود و كرج كرد و در اين سفر دستور داد تا آب رودخان كرج را براى آبادى بيشتر اطراف تهران و راحتى مردم آن، به سمت اين شهر روانه كنند و مقرر شد مخارج آن را از خزان دولت بپردازند. در اين سال آتشسوزى بزرگى در جنگلهاى گيلان رخ داده و در اصفهان، پس از درگذشت سيد محمدباقر، ملقب به حجةالاسلام، فرزندش، سيد اسدالله از عتبات عاليات مراجعت كرده و بر مسند پدر، به ارشاد و تربيت نفوس پرداخت.


    درهمين سال بود كه نواب ملك قاسم ميرزا از حكومت بروجرد معزول شده و نواب الله قلى ميرزا، خواهرزاد شاه و نو نواب حسينقلى خان، به جاى او به حكومت بروجرد رسيده و روان آن شهر ميشود كه ظاهراً در اين سفر، به واسط ترغيب و تحريض ملازمان، به امور لهو و لعب پرداخته و اين امر باعث ميگردد كه در نزد شاه متهم و بى عزت گردد.  
    درهمين سال بود كه نواب ملك قاسم ميرزا از حكومت بروجرد معزول شده و نواب الله قلى ميرزا، خواهرزاد شاه و نو نواب حسينقلى خان، به جاى او به حكومت بروجرد رسيده و روان آن شهر می‌شود كه ظاهراً در اين سفر، به واسط ترغيب و تحريض ملازمان، به امور لهو و لعب پرداخته و اين امر باعث ميگردد كه در نزد شاه متهم و بى عزت گردد.  


    قسمت اول كه مؤلف در آغاز كتاب آورده و چنين نشان داده كه از خود اوست، به حكم آنكه هيچگونه اشارتى به مؤلف اصلى آن نكرده، اقتباس بلكه انتحالى است از كتاب شاهد صادق تأليف ميرزا محمد صادقبن محمدصالح آزادانى اصفهانى كه در حدود 1056ق در هندوستان نوشته شده و چون تاكنون چاپ و منتشر نشده، هدايت پنداشته است كه هرگز كسى متوجه اين اقتباس عجيب و مفصل نخواهد شد.  
    قسمت اول كه مؤلف در آغاز كتاب آورده و چنين نشان داده كه از خود اوست، به حكم آنكه هيچگونه اشارتى به مؤلف اصلى آن نكرده، اقتباس بلكه انتحالى است از كتاب شاهد صادق تأليف ميرزا محمد صادقبن محمدصالح آزادانى اصفهانى كه در حدود 1056ق در هندوستان نوشته شده و چون تاكنون چاپ و منتشر نشده، هدايت پنداشته است كه هرگز كسى متوجه اين اقتباس عجيب و مفصل نخواهد شد.  


    حتى آنجا كه مؤلف اصلى كتاب در سال 888 به نام و واقع وفات جدش اشاره ميكند، مؤلف مطالب را به گونهاى بيان ميدارد كه گوئى خود بدين نكته پى برده است.
    حتى آنجا كه مؤلف اصلى كتاب در سال 888 به نام و واقع وفات جدش اشاره می‌كند، مؤلف مطالب را به گونه‌اى بيان می‌دارد كه گوئى خود بدين نكته پى برده است.


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعيت كتاب ==




    كتاب فاقد فهرست مطالب بوده ولى فهرست اسامى اشخاص، مكانها، ايلات و طوايفى كه در كتاب ذكر شدهاند، به همراه فهرست كتابها و رسالههايى كه به عنوان منبع در تصحيح كتاب از آنها استفاده شده، در انتهاى كتاب آمده است.
    كتاب فاقد فهرست مطالب بوده ولى فهرست اسامى اشخاص، مكانها، ايلات و طوايفى كه در كتاب ذكر شده‌اند، به همراه فهرست کتاب‌ها و رساله‌هايى كه به عنوان منبع در تصحيح كتاب از آنها استفاده شده، در انتهاى كتاب آمده است.


    پاورقيها به توضيحات و حواشى مؤلف، ميرهاشم محدث و مصحح كتاب، دكترعبدالحسين نوائى اختصاص دارند.
    پاورقيها به توضيحات و حواشى مؤلف، ميرهاشم محدث و مصحح كتاب، دكترعبدالحسين نوائى اختصاص دارند.


    == منابع ==
    == منابع مقاله ==




    مقدمه و متن كتاب.
    مقدمه و متن كتاب.


    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    == پیوندها ==


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:تاریخ]]
    [[رده:تاریخ]]
    [[رده:تاریخ آسیا]]
    [[رده:تاریخ ایران]]
    [[رده:تاریخ ایران]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۶

    فهرس التواریخ
    فهرس التواريخ
    پدیدآورانمحدث، سید میرهاشم (مصحح)

    هدایت، رضا قلی بن محمد هادی (نویسنده)

    نوایی، عبدالحسین (محقق)
    ناشرپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى‏
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1373 ش
    چاپ1
    موضوعایران - تاریخ - سال شمار ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. - سال شمار
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏DSR‎‏ ‎‏76‎‏ ‎‏/‎‏ﻫ‎‏4‎‏ف‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    فهرس التواريخ اثر رضاقلي‌خان هدايت، در زمين تاريخ ايران و جهان اسلام، به صورت تاريخ عمومى است كه به زبان فارسى روان و به دور از عبارتپردازيهاى مقلغ و پيچيده نگاشته شده است.

    انگيز تألیف، اختلافاتى است كه مؤلف، در نگارش تاريخ گذشتگان احساس كرده است و لذا به ذهنش خطور كرده كه «وقايع دين و دولت و ملك و ملت و اصناف ملوك و ارباب سلوك از عرب و عجم و ترك و ديلم و رومى و هندى و ساير سلاطين اكناف و اطراف» را به قدر استحضار و اطلاع خويش گردآورى كرده و آن را به نام ناصرالدين شاه قاجار، به رشت تحرير درآورد.

    ساختار

    مقدم پربار مصحح در معرفى كتاب و مؤلف آن، آغازگر مباحث بوده و مطالب، با آنكه از رشته تاريخ عمومى است، ولى برخلاف روضةالصفا، حبيب السير و جامع التواريخ، تاريخ را از هبوط آدم(ع) آغاز نكرده، بلكه از سال اول هجرى، حوادث تاريخى را به ترتيب سالها و به صورت سال به سال تعقيب كرده و به حوادث سال 1268ق پايان داده است.

    نحو نگارش قسمت اول كتاب، يعنى حوادث تاريخى از اول سال هجرى تا حدود 1056ق، بسيار كوتاه و شتابزده است ولى از سال مذكور، مطالب توسعه و تفصيل بيشترى مييابد، تا آنجا كه در سالهاى حكومت قاجاريه، كار به تفصيل تمام ميانجامد.

    به خوبى می‌توان دريافت كه قسمت دوم كتاب، در حقيقت تحرير نخست كتاب روضةالصفاى ناصرى است. آشنايان به تاريخ به خوبى ميدانند كه «ميرخواند»، مورخ مشهور عصر تيمورى، حوادث روزگار تاريخ ايران تا زمان خود (ده نهم از قرن نهم) را نوشته و فرزندزادهاش «خوندمير»، جلد هفتم يعنى حوادث پايانى سلسل گوركانى و وقايع و جنگهاى شاه اسماعيل را تا دوسه ماه به مرگ اين پادشاه مانده، ضبط كرده و دفتر تاريخ را به پايان آورده است و رضاقلى خان هدايت، حوادث تاريخى را از آنجا كه او به اتمام رسانده، آغاز كرده و تاريخ قراقويونلو، صفويان، افغانها، افشاريان، زنديان و قاجاريه را بر آن افزوده است و سخن را به شرح حال مشاهير هر روزگار پايان داده و مجموع را در ده جلد به نام روضةالصفاى ناصرى اتمام بخشيده و در حقيقت، قسمت قاجارى اين كتاب، همان مطالب روضةالصفاى ناصرى قسمت قاجاريه است.

    گزارش محتوا

    مقدمه، بعد از ارائ شرح حال نسبتاً جامعى كه مؤلف در كتاب مجمعالصفا از خود به جا گذاشته، به نحو تصحيح كتاب و زحماتى كه در اين راه متحمل شده است، می‌پردازد. دراين باره بيان می‌دارد كه توضيحاتى كه خود مؤلف در حاشى نسخ خطى كتاب آورده بود را با رمز «ر.ه»، توضيحات هاشم محدث را با رمز «ها» و توضيحات خويش را بدون نام و نشان در زير صفحات آورده است.

    در پايان مقدمه، عكس صفح اول از نسخ خطى كتاب آورده شده است.

    متن كتاب، بعد از حمد و ستايش خداوند، نعت رسول(ص) و اصفياى برحقّش(ع)، وقايع هر سال را از سال اول هجرى، به صورت بسيار مختصر و كوتاه شروع می‌كند؛ به گونه‌اى كه فقط، به يك و يا حداكثر دو واقعه در هرسال اشاره می‌شود:

    سال اول: رسول(ص) از مكه به مدينه هجرت فرمود و عثمان بن مظنون صحابى و ابوامامه اسعدبن زرار انصارى درگذشتند.

    سال دوم: كه آن را «سنةالامر بالقتال» ميخوانند، سال وقوع تحويل قبله، عقد ميان على(ع) و فاطمه(س) و غزو بدر است.

    سال سوم: غزو احد اتفاق افتاد و حمز سيدالشهداء، عبدالله بنجحش اسدى، مصعب بنعمير، ذكوان انصارى و حنظله بنابيعامر غسيل الملائكه در اين سال به شهادت رسيدند.

    و همين طور وقايع سالهاى ديگر، يكى پس از ديگرى، بسيار خلاصه و گزيده، بيان می‌شوند تا اينكه تاريخ سال 1057 مطرح ميگردد. از اين تاريخ به بعد شاهد تفصيل نسبتاً بيشترى در بيان وقايع هستيم. به عنوان مثال در بيان وقايع سال هزار و صد و چهل و نهم آمده است كه نادرشاه افشار خراسان را به پسر خود رضاقلى و آذربايجان، از حد قپلان كوه تا آرپه چائى و منتهاى داغستان و گرجستان را به برادر خود ابراهيمخان سپرد و خود متوجه تركستان شد. بعد از آن سفيرى به روم فرستاده و با آنها قرارداد مصالحه امضا كرد. مرادخان باباابواب را به دربار آورده و او را در حوالى سيستان به قتل رساند. رضاقلى ميرزا نيز بلخ را تصرف كرده، عازم بخارا شد و بعد از فتح آنجا، به فرمان نادرشاه، ابوالفيض را حاكم آنجا كرد.

    وقايع مربوط به دوران قاجار از تفصيل و تشريح بيشترى برخوردارند. در بيان حوادث سال هزار و دويست و شصتم آمده است كه در اين سال محمدشاه قاجار به قصد شكار، عزم جاجرود و كرج كرد و در اين سفر دستور داد تا آب رودخان كرج را براى آبادى بيشتر اطراف تهران و راحتى مردم آن، به سمت اين شهر روانه كنند و مقرر شد مخارج آن را از خزان دولت بپردازند. در اين سال آتشسوزى بزرگى در جنگلهاى گيلان رخ داده و در اصفهان، پس از درگذشت سيد محمدباقر، ملقب به حجةالاسلام، فرزندش، سيد اسدالله از عتبات عاليات مراجعت كرده و بر مسند پدر، به ارشاد و تربيت نفوس پرداخت.

    درهمين سال بود كه نواب ملك قاسم ميرزا از حكومت بروجرد معزول شده و نواب الله قلى ميرزا، خواهرزاد شاه و نو نواب حسينقلى خان، به جاى او به حكومت بروجرد رسيده و روان آن شهر می‌شود كه ظاهراً در اين سفر، به واسط ترغيب و تحريض ملازمان، به امور لهو و لعب پرداخته و اين امر باعث ميگردد كه در نزد شاه متهم و بى عزت گردد.

    قسمت اول كه مؤلف در آغاز كتاب آورده و چنين نشان داده كه از خود اوست، به حكم آنكه هيچگونه اشارتى به مؤلف اصلى آن نكرده، اقتباس بلكه انتحالى است از كتاب شاهد صادق تأليف ميرزا محمد صادقبن محمدصالح آزادانى اصفهانى كه در حدود 1056ق در هندوستان نوشته شده و چون تاكنون چاپ و منتشر نشده، هدايت پنداشته است كه هرگز كسى متوجه اين اقتباس عجيب و مفصل نخواهد شد.

    حتى آنجا كه مؤلف اصلى كتاب در سال 888 به نام و واقع وفات جدش اشاره می‌كند، مؤلف مطالب را به گونه‌اى بيان می‌دارد كه گوئى خود بدين نكته پى برده است.

    وضعيت كتاب

    كتاب فاقد فهرست مطالب بوده ولى فهرست اسامى اشخاص، مكانها، ايلات و طوايفى كه در كتاب ذكر شده‌اند، به همراه فهرست کتاب‌ها و رساله‌هايى كه به عنوان منبع در تصحيح كتاب از آنها استفاده شده، در انتهاى كتاب آمده است.

    پاورقيها به توضيحات و حواشى مؤلف، ميرهاشم محدث و مصحح كتاب، دكترعبدالحسين نوائى اختصاص دارند.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها