۱۴۶٬۳۹۰
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۲۰۴: | خط ۲۰۴: | ||
* '''من رسالته في الجد و الهزل''': توضیح آن پیشتر گذشت. | * '''من رسالته في الجد و الهزل''': توضیح آن پیشتر گذشت. | ||
* '''من كتابه الوكلاء''': این رساله به نقد نویسندهای که در کتاب خود از وکلا انتقاد کرده، اختصاص یافته است. جاحظ در این راستا دلایل ارزشمندی را ارائه میدهد که میتوان آنها را بهعنوان اصول کلی در اخلاق، اندیشه و نگارش بشمار آورد<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص35</ref>. وی نویسنده کتاب را به جهت عدم دقت در حقیقتیابی و عدم بازنگری کتاب پیش از انتشار آن، مورد نقد و عیبجویی قرار داده است. وی دلیل این نواقص را به شتابزدگی در نگارش کتاب برای برآورده کردن اصرار درخواستکنندگان، کوتاهی دوران تحصیل علم و ...نسبت میدهد. وی همچنین به عیب دیگری در میان پژوهشگران و نویسندگان اشاره میکند که همان خشم و گرایش به هوا و هوس است و توضیح میدهد که همین عامل، موجب ارتکاب خطاهایی غیر قابل اغماض توسط نویسنده درباره وکلا شده است<ref>ر.ک: همان</ref>. وی ضمن ارائه توصیههایی به نویسنده و ضمن اشاره به پرهیز دادن از عجله در صدور احکام یا ابراز عقاید، اصل دیگری را نیز مطرح میکند و آن عدم تعمیم احکام است. او برای اثبات صحت این اصل خود، چندین دلیل را ارائه میدهد و در نهایت، به عدم اکتفا به دستاورد دیگران و به ضرورت پژوهش برای دستیابی به دانشهای جدید فراخوانده است<ref>ر.ک: همان، ص36-37</ref>. | * '''من كتابه الوكلاء''': این رساله به نقد نویسندهای که در کتاب خود از وکلا انتقاد کرده، اختصاص یافته است. جاحظ در این راستا دلایل ارزشمندی را ارائه میدهد که میتوان آنها را بهعنوان اصول کلی در اخلاق، اندیشه و نگارش بشمار آورد<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل الأدبية»، ص35</ref>. وی نویسنده کتاب را به جهت عدم دقت در حقیقتیابی و عدم بازنگری کتاب پیش از انتشار آن، مورد نقد و عیبجویی قرار داده است. وی دلیل این نواقص را به شتابزدگی در نگارش کتاب برای برآورده کردن اصرار درخواستکنندگان، کوتاهی دوران تحصیل علم و...نسبت میدهد. وی همچنین به عیب دیگری در میان پژوهشگران و نویسندگان اشاره میکند که همان خشم و گرایش به هوا و هوس است و توضیح میدهد که همین عامل، موجب ارتکاب خطاهایی غیر قابل اغماض توسط نویسنده درباره وکلا شده است<ref>ر.ک: همان</ref>. وی ضمن ارائه توصیههایی به نویسنده و ضمن اشاره به پرهیز دادن از عجله در صدور احکام یا ابراز عقاید، اصل دیگری را نیز مطرح میکند و آن عدم تعمیم احکام است. او برای اثبات صحت این اصل خود، چندین دلیل را ارائه میدهد و در نهایت، به عدم اکتفا به دستاورد دیگران و به ضرورت پژوهش برای دستیابی به دانشهای جدید فراخوانده است<ref>ر.ک: همان، ص36-37</ref>. | ||
* '''من كتابه في الأوطان و البلدان''': این نوشته در مورد شهرها و سرزمینها و برتری آنهاست. نویسنده در مقدمه کتاب ادعا کرده این اثر را به درخواست شخصی مبنی بر نگارش کتابی درباره برتری شهرها نوشته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص13؛ متن کتاب، ج4، ص109</ref>. وی بخش زیادی از نوشته را به بحث درباره مکه اختصاص میدهد و در این میان درباره ویژگیهای قریش و سپس بنیهاشم میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص14؛ همان، ص114</ref> و بدون زیادهگویی در خصوص بنیهاشم مهمترین خصلتهای آنها را بازگو میکند<ref>ر.ک: همان، ص15؛ همان، ص121</ref>. پس از آن، درباره مدینه و ویژگیهای آن، از جمله پاکیزگی و خوشبویی خاک و هوای آن، عاری بودن آن از برخی بیماریها مانند طاعون و شهرت آن در فقه سخن میگوید. در ادامه به مصر و شهرت آن به دلیل مهارت مردمانش در سحر و جادو و شهرتش به خاطر قصر فرعون و... اشاره میکند. همچنین درباره بصره و کوفه صحبت کرده و به توصیف آن دو اشاره نموده است. اوضاع اقتصادی آن دو شهر و مقایسه آنها با اوضاع شام و مصر و بغداد از دیگر مطالب است<ref>ر.ک: همان، ص17-18؛ همان، ص128-130</ref>. | * '''من كتابه في الأوطان و البلدان''': این نوشته در مورد شهرها و سرزمینها و برتری آنهاست. نویسنده در مقدمه کتاب ادعا کرده این اثر را به درخواست شخصی مبنی بر نگارش کتابی درباره برتری شهرها نوشته است<ref>ر.ک: همان، «رسائل الجاحظ: الرسائل السياسية»، ص13؛ متن کتاب، ج4، ص109</ref>. وی بخش زیادی از نوشته را به بحث درباره مکه اختصاص میدهد و در این میان درباره ویژگیهای قریش و سپس بنیهاشم میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص14؛ همان، ص114</ref> و بدون زیادهگویی در خصوص بنیهاشم مهمترین خصلتهای آنها را بازگو میکند<ref>ر.ک: همان، ص15؛ همان، ص121</ref>. پس از آن، درباره مدینه و ویژگیهای آن، از جمله پاکیزگی و خوشبویی خاک و هوای آن، عاری بودن آن از برخی بیماریها مانند طاعون و شهرت آن در فقه سخن میگوید. در ادامه به مصر و شهرت آن به دلیل مهارت مردمانش در سحر و جادو و شهرتش به خاطر قصر فرعون و... اشاره میکند. همچنین درباره بصره و کوفه صحبت کرده و به توصیف آن دو اشاره نموده است. اوضاع اقتصادی آن دو شهر و مقایسه آنها با اوضاع شام و مصر و بغداد از دیگر مطالب است<ref>ر.ک: همان، ص17-18؛ همان، ص128-130</ref>. | ||