ما و جهان اساطیری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' می ك' به ' می‌ك'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می ك' به ' می‌ك')
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
«ما و جهان اساطیری» با زمینۀ كار بهار روی اساطیر ایران و متعلقات و توابع آن و دلیل شیفتگی‌اش به اسطوره آغاز می‌شود. «وصل‌شدنم یك امر آگاهانه بود، نه اینكه زمینه‌های خیلی وسیع فرهنگی من را بكشاند به این ماجرا» و پیداست كه مقصود از زمینه‌های وسیع فرهنگی، نسب مهرداد بهار است كه می‌رسد به شاعر و روشنفكر نامی ایران؛ [[بهار، محمدتقی|ملك الشعرای بهار]]. بعد خواندن [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] از منظر تاریخ تحول جامعه و تاریخ اسطوره‌های ما و ریشه‌هایش آغاز شده بود به قصد یافتن «ما»یی كه سرتاسر این كتاب گلشیری و بهار از آن حرف می‌زنند: «ما»ی فرهنگی.
«ما و جهان اساطیری» با زمینۀ كار بهار روی اساطیر ایران و متعلقات و توابع آن و دلیل شیفتگی‌اش به اسطوره آغاز می‌شود. «وصل‌شدنم یك امر آگاهانه بود، نه اینكه زمینه‌های خیلی وسیع فرهنگی من را بكشاند به این ماجرا» و پیداست كه مقصود از زمینه‌های وسیع فرهنگی، نسب مهرداد بهار است كه می‌رسد به شاعر و روشنفكر نامی ایران؛ [[بهار، محمدتقی|ملك الشعرای بهار]]. بعد خواندن [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] از منظر تاریخ تحول جامعه و تاریخ اسطوره‌های ما و ریشه‌هایش آغاز شده بود به قصد یافتن «ما»یی كه سرتاسر این كتاب گلشیری و بهار از آن حرف می‌زنند: «ما»ی فرهنگی.


تفاوت اسطوره و حماسه كه گاه در افواه یكی گرفته می‌شوند، نقطه عزیمت بحث گلشیری و بهار است. اینكه خط فارق اساسی این دو مفهوم، ازلی‌بودن اسطوره است و مقدس بودن آن و برعكس حماسه در اعصار كهن اتفاق می‌افتد؛ اما ازلی نیست و تقدسی ندارد و به لحاظ تقدم و تأخر تاریخی هم، اساطیر آغازین‌ترند تا حماسه. كار اساطیر توجیه‌گری است، درست آنچه بهار بر آن می‌تازد و نقد خود را بر آن استوار می‌كند كه «ما تاریخ‌گرا نیستیم و اثرات شومش را در زندگی اجتماعی می‌بینیم... همین‌جور تكرار تاریخ می‌كنیم، چرا؟ چون تاریخ را به یاد نداریم. تجربه تاریخ را حفظ نمی‌كنیم». افیون این تكرار همین توجیه است و ازلی پنداشتن روایات و اسطوره‌ها. از نظر بهار عنصری كه بر فرهنگ ما فائق آمده، عدم توجه به تاریخ است. تاریخی كه توده مردم و تاریخ‌سازان واقعی در آن باشند و تاریخ وقایع روز را بنویسند نه آنكه گذشته را به شكل حماسه درآورند و تاریخ بنامند. هرچه هست به تعبیر [[گلشیری،هوشنگ|گلشیری]] حماسه و اساطیر و تاریخ، وسایل شناخت انسان‌اند، شناخت گذشته، ولی بخش عقل‌گریز فرهنگ بشری یا هستی ما هستند. گلشیری سرآخر فشرده كلام را چنین صورت‌بندی می كند كه كار مهرداد بر اسطوره و حماسه و تاریخ نقطه مشخصی را نشانه می‌رود: عقل‌گریزترین بخش فرهنگی ما. «ما احتیاج داریم به اندكی هم عقل!» و مهم‌تر از همه این باور كه عقل‌گریزی ذاتی من ایرانی نیست، سرنوشت من نیست.
تفاوت اسطوره و حماسه كه گاه در افواه یكی گرفته می‌شوند، نقطه عزیمت بحث گلشیری و بهار است. اینكه خط فارق اساسی این دو مفهوم، ازلی‌بودن اسطوره است و مقدس بودن آن و برعكس حماسه در اعصار كهن اتفاق می‌افتد؛ اما ازلی نیست و تقدسی ندارد و به لحاظ تقدم و تأخر تاریخی هم، اساطیر آغازین‌ترند تا حماسه. كار اساطیر توجیه‌گری است، درست آنچه بهار بر آن می‌تازد و نقد خود را بر آن استوار می‌كند كه «ما تاریخ‌گرا نیستیم و اثرات شومش را در زندگی اجتماعی می‌بینیم... همین‌جور تكرار تاریخ می‌كنیم، چرا؟ چون تاریخ را به یاد نداریم. تجربه تاریخ را حفظ نمی‌كنیم». افیون این تكرار همین توجیه است و ازلی پنداشتن روایات و اسطوره‌ها. از نظر بهار عنصری كه بر فرهنگ ما فائق آمده، عدم توجه به تاریخ است. تاریخی كه توده مردم و تاریخ‌سازان واقعی در آن باشند و تاریخ وقایع روز را بنویسند نه آنكه گذشته را به شكل حماسه درآورند و تاریخ بنامند. هرچه هست به تعبیر [[گلشیری،هوشنگ|گلشیری]] حماسه و اساطیر و تاریخ، وسایل شناخت انسان‌اند، شناخت گذشته، ولی بخش عقل‌گریز فرهنگ بشری یا هستی ما هستند. گلشیری سرآخر فشرده كلام را چنین صورت‌بندی می‌كند كه كار مهرداد بر اسطوره و حماسه و تاریخ نقطه مشخصی را نشانه می‌رود: عقل‌گریزترین بخش فرهنگی ما. «ما احتیاج داریم به اندكی هم عقل!» و مهم‌تر از همه این باور كه عقل‌گریزی ذاتی من ایرانی نیست، سرنوشت من نیست.


این گفتگوی مفصل كه در یازده فصل ترتیب داده شده، تلقی مهرداد بهار به اسطوره و اسطوره‌باوری را نشان می‌دهد و از میانه‌های متن بحث جدی‌تر شده و گلشیری هم مداخلۀ جدی‌تر می‌كند كه باور او به اسطوره و داستان را آشكار می‌كند. در تمام این جلسات فریدون مختاریان، دوست تاریخ‌دان گلشیری نیز حضور داشته است. به گفتۀ مختاریان این جلسات خصوصی بوده است و بدواً کاری بوده که گلشیری در سر داشته. البته گلشیری می‌گوید که قرار است اینها را پیاده کند یا بهار می‌گوید که جمله‌ای را باید بعداً تصحیح کند. پس بالمآل قرار بوده این گفتگو مکتوب به دست خوانندگان‌شان برسد.
این گفتگوی مفصل كه در یازده فصل ترتیب داده شده، تلقی مهرداد بهار به اسطوره و اسطوره‌باوری را نشان می‌دهد و از میانه‌های متن بحث جدی‌تر شده و گلشیری هم مداخلۀ جدی‌تر می‌كند كه باور او به اسطوره و داستان را آشكار می‌كند. در تمام این جلسات فریدون مختاریان، دوست تاریخ‌دان گلشیری نیز حضور داشته است. به گفتۀ مختاریان این جلسات خصوصی بوده است و بدواً کاری بوده که گلشیری در سر داشته. البته گلشیری می‌گوید که قرار است اینها را پیاده کند یا بهار می‌گوید که جمله‌ای را باید بعداً تصحیح کند. پس بالمآل قرار بوده این گفتگو مکتوب به دست خوانندگان‌شان برسد.